رنگ سیاه تبعیض بین کارگران و مدیران نفتی
سایر منابع:
سایر خبرها
داستان نوجوان
...، لقمه ای نان و پنیر از دست مامان گرفتم: مرسی مامان! خداحافظ! پشت سرم لبخند مامان را می دیدم. ساعت هفت وسی دقیقه به مدرسه رسیدم. امتحان منطق داشتیم. اسمم روی تابلو هنوز جلوی همان صندلی نوشته شده بود. فکری به سرم زد که خیلی عملی نبود، اما چاره دیگری هم نداشتم. رفتم داخل حیاط، زیر چنار قدیمی مدرسه، گنجشک ها نشسته بودند. یکی شان را نشان کردم. قبلا از پدربزرگم یاد گرفته بودم چطوری گنجشک ...
اصرار شهید بر مسافرت تک نفره همسر به خارج! + عکس
آبان 96 برگردند که 18 همان ماه در روز اربعین و در آزادسازی شهر بوکمال و در عملیات معروف بوکمال که پایان حکومت رسمی داعش بود، به شهادت رسیدند. **: وضعیت پیکرشان چطور بود؟ همسر شهید: ابتدا بیست روز پیکرشان مفقود بود و تکلیفش مشخص نبود. آقانوید 18 آبان شهید شدند و 3 آذر پیکرشان تفحص شد. 8 آذر هم به ایران برگشت. ابتدا اصلا مشخص نبود که شهید شده اند و وضعیشان مفقود اعلام شده بود ...
تابلو گران قیمت بهاره کیان افشار | صورت نقاشی شده بهاره کیان افشار
نیا معرفی کرد. همان یکی دو جلسه اول که رفتم سر صحنه کلاه پهلوی ، عوامل تصمیم گرفتند من نقش شادی مستشارنیا را بازی کنم. تیر 85 بود که تصویربرداری کلاه پهلوی کلید خورد. عملا قرار بود پروژه یک سال و نیم طول بکشد ولی ما نزدیک به 7-6 سال مشغول کار بودیم. در همه آن سال ها، چند تئاتر کوچک هم کار کردم. در همه آن مدت منتظر بودم کلاه پهلوی تمام شود و بتوانم بیشتر فعالیت کنم ولی خب، نمی شد. هیچ ...
محمدرضا عادلخانی: بهزادی به تاج تهمت دوپینگ زد، از بچه ها آزمایش گرفتند منفی بود
...، نامه نوشتم که کفش میخی می خواهم. یک جفت کفش فرستاد که اصلا استفاده نکردم چون آن کفش برای زمین چمن بود اما ما در ایران زمین خاکی داشتیم. یک بار که در امجدیه باران می آمد، سه ماه زمین تعطیل می شد. من شخصا خیلی دوست داشتم که به مسافرت بروم و جاهای مختلف را ببینم. خیلی کنجکاو بودم. فوتبال بهانه ای بود که به آن سمت بروم. برادرم با تیم بایرن مونیخ صحبت کرد و در سال 1965 به مونیخ رفتم. چیک ...
دختر جوان در دام مرد پلید/ مرد هوسباز با زن شوهردار دوست بود به دختر او هم رحم نکرد!
مان می آمد و با مادرم خلوت می کرد. الهام گفت: یکسالی همین شکلی بود همیشه نسبت به پدرم احساس عذاب وجدان داشتم اما مادرم همه جوره به من می رسید تا اینکه هفته پیش وقتی در خانه تنها بودم و مادرم با خاله ام بیرون رفته بود زنگ خانه به صدا درآمد منصور بود او ادعا کرد چیزی در خانه جا گداشته است و فقط خودش باید بردارد من بدون ترس و شکی در را باز کردم و منصور داخل آمد خب از مادرم 10 سالی کوچکتر ...
دختر تاریخ ساز وزنه برداری: فکر نمی کردم به بازی های قونیه برسم/ بازخوردهای مثبتی گرفتم
ثبت کردم و خیلی رکوردهایم تفاوتی نداشت و حتی پشت وزنه 127 کیلوگرم هم رفتم. البته یک ماه و نیم قبل از اینکه به اردو بیایم، دچار مصدومیت شدم و اصلا فکرش را نمی کردم که به بازی ها برسم. پرونده پزشکی من موجود است. باید تمرین نمی کردم و با استراحت، درمانم را کامل می کردم اما در همان شرایط هم تمرین کردم و خودم را به بازی ها رساندم. او افزود: اگر در شرایط ایده ال بودم، رکوردهایم برای خودم نیز ...
استایل پر زرق و برق و رنگارنگ الناز حبیبی خیره کننده شد + تصاویر
...، و در رشته تدوین و کارگردانی تحصیل کرده است. خانواده او در خارج از کشور زندگی می کنند. او در یک خانواده 8 نفری متولد شده و فرزند آخر می باشد، من از کودکی دختر مهربانی بودم. حبیبی می گوید: خانواده و اقوام خودم را خیلی دوست داشتم و الان هم دارم. خانواده من در ایران زندگی نمی کنند و من هم نمی توانم خارج از کشور زندگی کنم، چون با فرهنگ و زندگی شان جور در نمی آیم. و به علت همین دوری همیشه دلتنگ ...
روایت بیماری دخترم کلاف ذهنی ام را باز کرد/ اسم رمزی برای روزهای سخت
.... من داشتم با واقعیت می جنگیدم. تارهای باقی مانده موهای روی سر زینب، آخرین تلاش های من برای از دست ندادن تمام رویاها و آرزوهایی بود که برای دخترک توی ذهنم داشتم. دختری که در هفت ماه بارداری برای خودم ساخته بودم، کچل نبود، گوشه سرش جای بخیه نداشت، توی سرش شنت نبود. خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، خبرگزاری کتاب ایران ایبنا ایبنا چه شد که بین این همه گرفتاری ...
جولان 2 برادر تهرانی با تجهیزات پلیسی / آخرین طعمه خودش نظامی بود
به گزارش رکنا، 5 پسر جوان که با همدستی دوست فراری شان هستند در پوشش مامور مبارزه با 5 نفر را به دام انداخته و دست به خشن زده اند پای میز محاکمه ایستادند . گفتند چون عشق پلیس بازی داشته اند تجهیزات پلیسی خریده و زورگیری کرده اند. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان برگزار شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت : 5 متهم حاضر در ...
متهمان: عشق لباس پلیس داشتیم سارق شدیم!
همان منطقه جاجرود چند ساقی دیگر را شناسایی کردیم، حتی از یکی از آن ها مقداری شیره و مبلغ 3 میلیون تومان پول گرفتیم تا او را تحویل کلانتری ندهیم. این مدل پول گرفتن موجب شد با دوستانم این کار را ادامه دهیم! متهم درباره اتهاماتش گفت: روزی همراه دوستانم برای تفریح به اتوبان بابایی رفته بودیم که در درگیری با شاکی پرونده که خودش پلیس است دستگیر شدیم. بعد از اینکه به زندان رفتیم با وثیقه آزاد شدیم. این بار ...
شناگر معلول: خوشحالم که رقابت یکسانی با ایزدیار در کشورهای اسلامی داشتم
ایزدیار در شنا 100 متر قورباغه است و خود را برای مدال آوری در این رشته آماده کرده بودم، البته در 6 ماده دیگر شنا نیز برای مدال آوری شرایط خوبی داشتم که اگر ادغام کلاس ها مشکلی ایجاد نمی کرد و رقابت ها براساس امتیاز نبود، قطعا به تعداد مدال های بیشتری دست پیدا می کردم، البته خوشحالم که در اولین حضورم هم پای شاهین ایزدیار برای کسب مدال رقابت کردم و شرایط یکسانی با او داشتم. وی در پایان خاطرنشان کرد: بعد از مدتی استراحت تمرینات خود را برای حضور در بازیهای پاراآسیایی هانگژو آغاز خواهم کرد و تلاشم بر این است که بهترین عملکرد را در این بازی ها داشته باشم. ...
کاش اولین مدال جهانی استانم را نگرفته بودم!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از آناج ، امیر حقوقی اسکوئی، وزنه بردار ملی پوش استان آذربایجان شرقی در مسابقات همبستگی کشورهای اسلامی برخلاف انتظارات ظاهر شد و او که چند ماه قبل در رقابت های جهانی به مقام سوم و مدال برنز دست یافته بود، در این مسابقات دستش به مدال نرسید. وی اما بعد از پایان مسابقات و در زمان بازگشت به میهن با دردسر مواجه شد. ماجرا از این قرار است که هنگام بازگشت ...
می خواستند موی دماغِ شورای شهر تبریز را حذف کنند
هیچ فرقی ندارد. رویکرد اصلی ام را بحث تحقیق و نظارت و تقویت بُعد نظارتی شورا گذاشتم که اگر پیگیر باشد من امسال به سازمان ها و سازمان شهرداری ورود کردم تا مباحث دیگر؛ در برخی جاها مانند متروی تبریز و حوزه شفافیت نتیجه خوبی گرفتیم و ریل گذاری چندین مساله که اگر در این شورا به سرانجام برسانیم، کار بزرگی است. شاید مردم اصلا در دوره بعد به من رای ندهند که دهقان نژاد کاری نکرده اما اگر آن ریل ...
مدافعان سلامت در امتداد مسیر دفاع مقدسند + صوت
وگویی داشته ایم. ایکنا - چه شد که اصلا پای شما به جبهه باز شد؟ در همان جوانی که برای اولین بار به جبهه رفتم به صورت اتفاقی سر از گردان تخریب در آوردیم و بعد از آموزش هایی که در این گردان دیدم تا پایان جنگ در همین گردان بودم. حتی زمانی که دانشگاه قبول شدم و رشته پزشکی می خواندم باز هم در گردان تخریب حضور داشتم زیرا آموزش های تخصصی دیده و به لحاظ مهارتی در این حوزه مسلط بودم. جمع ...
نامه ای برای سیدحسن/ 5
به تنهایی جای چند نفر توان گذاشته بودند. ممد توی همین اوضاع شهید شد. هفت هشت روز بعد از تو. همان طور که به شوخی گفته بود! داغ من سنگین تر شد. رفقایم را یکی یکی از دست داده بودم. گفتنش هم راحت نیست. کوه هم اگر بود، منفجر می شد! گاهی دلم می خواست با کسی حرف بزنم؛ اما بچه ها هم وضعی بهتر از من نداشتند. جنگیدن و باز جنگیدن بهانه شده بود تا به آنچه گذشته، فکر نکنیم. همه فقط در فکر این بودیم که شهر را از دست دشمن درآوریم. دشمن باور نمی کرد که ما از شمال شهر پیشروی کنیم. سنبه پرزور جنگ دست ما افتاد. آتش سلاح هایمان حرکت را از دشمن گرفته بود. ...
آدم ها و سایه های خیس
و بخصوص آنهایی که دستشان به دهانشان می رسد برای کمی بهتر نفس کشیدن ، رفته اند، اندک متمولینی که مانده اند به جز نفس دلایلی برای ماندگاری تراشیده اند. اینجا ریه های دختر هفده ساله ، به اندازه هفتاد سال دم و بازدم دارد و بخاطر همین، عشق ها دود گرفته و عشاق حوصله ی ناز کشیدن ندارند و بدون شعر به خواستگاری میروند، البته اینجا همیشه اینطور نبود ، سیاهی نفت و سختی فولاد، شهر را ...
پیدا و پنهان عروسی متفاوت سردار با دختر خرم آبادی + عکس
هم همدیگر را ندیدیم. اسفند 68 که این ها آمدند برای خواستگاری، 2فروردین 69 عروسی کردیم. آن موقع خرم آباد راهش مثل حالا اینقدر نزدیک نبود. ما آن زمان خرم آباد زندگی می کردیم. همان روز عروسی جهیزیه مان را هم از خرم آباد آوردیم اندیمشک. شهید علیپور در دوران جنگ / نفر اول از راست **: جهیزیه تان مفصل بود؟ همسر شهید: نه؛ مامانم آن چیزهایی که احتیاج داشتم را برایم خرید ...
شهرکرد، گرفتار بی تدبیری یا اتفاق منجر به بی آبی؟ آیا داستان تکرار خواهد شد؟
شاید اصلا و اساسا، اینکه مساله آب و کلا مسائلی از این جنس، مساله ای ملی نیست و با نگاه ملی به آن ها نگاه نمی شود، این طور تبدیل به منازعه می شود. این طور مردم را روبه روی هم قرار می دهد و این طور کارد را به استخوان می رساند. نه شهرکردی ها می دانند دقیقا اصفهانی ها چه می کنند و نه آن ها می دانند این ها و یزدی ها چه می کنند و الخ. اما چیزی که همه باید بدانیم، خصوصا سیاستگذاران و مجریان این است که این طور مردم دربرابر مردم قراردادن ها و این طور مردم را به جان هم انداختن ها، ماحصلی جز عمیق تر شدن بحران و سخت تر شدن حل آن ندارد. ...
قتل رئیس اسبق پزشک قانونی؛ رمزگشایی از معمای جنایت
...، خیلی شوکه بودم و اصلا حواسم به اطراف نبود. همان لحظه زنگ خانه را زدم و همسرش را باخبر کردم. راننده هم از راه رسید به یکی از بستگانش خبر داد. پلیس را هم در جریان گذاشتیم. هنوز هم باورم نمی شود و از این اتفاق شوکه ام. دکتر مرد خوبی بود و من ندیدم به کسی بدی کرده باشد یا کسی با او دشمنی داشته باشد. شلیک مرموز 2 تیر در تحقیقات نخست کارآگاهان مشخص شد که دکتر 85 ساله ...
حاکم قلب ها می شویم اگر در اتاق شیشه ای بنشینیم
...> به خاطر فوتبال. می آمدند دنبال من و آثار نارضایتی شدید را در چهره شان می دیدم. خب این وضعیت دلخواه من نبود و اصلاً ریشه تغییر ما دلسوزی های مادر بود. فضای معنوی شدیدی که ایشان داشت، خود به خود به آدم منتقل می شد. مادر من البته فوق العاده ارتباط عمومی قوی ای دارد. برای اطرافیان مشهود است که خیلی خوب ارتباط برقرار می کند و بسیار مهربان است. پس اینکه شما خوب با آدم ها ارتباط برقرار می ...
خوبی های همسفر زندگی ام با شهادت کامل شد
در این مدت از وضعیت شان اطلاع دقیقی در دست نبود؟ 9 آبان 1394 عین الله و همرزمانش وارد عملیاتی می شوند که از پیش تعیین نشده بود. عین الله فرماندهی عملیات را بر عهده داشت و جلوتر از نیروهایش حرکت کرد، خوب هم پیشروی داشتند که متأسفانه زیر آتش سنگین دشمن قرار گرفتند. عده ای که عقب تر از ایشان بودند متوجه حجم آتش شدند و عقب نشینی کردند. ایشان و چند نفر که همراهش بودند در منطقه ماندند. نیرو هایی ...
فیلمسازانِ بزرگ، کدام فیلم شان را دوست ندارند؟ هیچکاک ، اسپیلبرگ ، کوبریک ، فینچر ، تارانتینو و...
.... در اینجا دیدگاه چند تن از بهترین و مشهورترین کارگردان های دنیا را دربارۀ بدترین فیلمی که از نظر خودشان ساخته اند می خوانید. 1. هراس و هوس (Fear and Desire)؛ استنلی کوبریک (1953) این اولین فیلم بلند استنلی کوبریک بود؛ او آن موقع فقط 25 سال داشت و از نظر خودش جوانی و ناپختگی اش کاملا در کیفیت نازل فیلمش مشهود بود. کوبریک همان موقع ها از این فیلم اعلام برائت کرد و نگاتیو های ...
روایتی از شهدای سینما رکس آبادان
بسیار تأسف برانگیز آتش سوزی سینما رکس آبادان بود. آن موقع ماه مبارک رمضان بود و من خانواده را فرستاده بودم اصفهان منزل پدرخانمم. خانه مادرم خیابان اروسیه (ولایت فقیه کنونی) بود و من هر شب با یک موتورسیکلت یاما ها 80 می رفتم خانه مادرم و سحری از آنجا می آوردم و سحری را توی خانه خودمان در خیابان پهلوی (امام خمینی) صرف می کردیم. اصلاً آبی در کار نبود! من طبق معمول حدود ساعت 9 شب ...
چالش های بازی در نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی
درباره شباهتش بعد از گریم به آیت الله هاشمی رفسنجانی و اینکه آیا قبل از گریم به شباهت خود به این شخصیت سیاسی پی برده بود؟ تاکید کرد: بله، کاملاً پی برده بودم. یک بار سال ها پیش سر کار دیگر بودیم که مجری گریم مشغول گریم بنده بود و آقای عبدالله اسکندری هم حضور داشتند و از آینه مرا نگاه می کرد. همان موقع به من گفت من با 10 الی 20 دقیقه کار می توانم تو را مثل آقای هاشمی رفسنجانی گریم کنم؛ بنابراین به ...
نیوشا ضیغمی به شایعات درباره شوهرش پایان داد | ماجرای عاشق شدن خانم بازیگر لو رفت
...، مصاحبه های رسمی اوست ما هم تصمیم گرفتیم تا مروری داشته باشیم بر گفتگوی نیوشا ضیغمی در دورهمی و با مهران مدیری که در بخشی از این گفتگو، بازیگر نقش فریده سریال بی نشان به سوالاتی در مورد ثروتمند بودن همسرش و اینکه اگر همسرش ثروتمند نبود باز هم با او ازدواج میکرد، پاسخ داد. مهران مدیری: عاشق شدید؟ نیوشا ضیغمی: بله نیوشا ضیغمی:هفت یا هشت سال پیش، من سر یک پروژه ...
بایبوردی: فینال کشورهای اسلامی برایم رقابتی رویایی بود
یک تیر را از دست دادم و همین مساله از نظر ذهنی تاثیر بدی روی عملکرد ما داشت و سبب شد تا طلا را از دست بدهیم، اما در رقابتهای انفرادی به دلیل اعتراض مربیان به داوران هر چند دوربین حرکت داشت، اما مانع دید ورزشکار نبود و توانستم با اقتدار حریف ترکیه ای خود را شکست دهم و به مدال طلا دست پیدا کنم. بایبوردی همچنین در ارزیابی از شرایط میزبانی گفت: هر چند تعداد تیم های شرکت کننده نسبت به ...
شهید شاهد شر شیطان
. شدیم دو به یک. اسماعیل وهادی خیلی سر به سر هم می گذاشتند. کشتی گرفتن شان واقعا دیدنی بود. آن قدر با هم گلاویزمی شدند که بالاخره لباس یکی شان پاره می شد. من اما تماشاچی بودم. کمی به نفع هادی، کمی طرفدار اسماعیل. هردو را تشویق می کردم. حتی تا این اواخر که هادی رضوانه را داشت و اسماعیل هم پدر دو بچه بود، باز هم کشتی گرفتن شان قضا نمی شد. به هم که می رسیدند می دانستم یکی از ...
گلوله به عمامه من بخورد کمانه می کند
به منطقه اعزام شدم، جزو لشکر مهندسی امام علی (ع) بودم و بار دوم در گردان کوثر تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه حضور داشتم. دفاع پرس: زمانی که اسیر شُدید، چند نفر بودید و اسرا را برای بازجویی به کجا بردند؟ زمان اسارت حدود 120 بودیم و اولین جایی هم که بعد از اسیر شدن ما را بردند، شهر چوارتا بود، اما بعد از ثبت نام اسرا، حدود ساعت 9 صبح به سمت سلیمانیه حرکت کردیم و نزدیک غروب به این ...
تمام دختران و پسران عاشق ایرانی مدیون این مرد هستند
بگذارم تا بتوانم دوباره همین جا را بخرم. همین صندلی های خانه ام میراث مادرم است، این نقاشی های روی دیوار را هم علاقه مندانم برایم آورده اند. خانواده شما در ایران هستند؟ آیا به شما سر می زنند؟ من دو دختر داشتم که یکی از آنها حدود 15 سال پیش در آمریکا فوت کرد. دختر دیگرم هم وکیل دادگستری درجه یک آمریکاست و همان طور که می دانید وکلا در آمریکا بسیار ارج و قرب دارند. چرا ...
نماز دلچسب در اسارت/ اعتصابی که در عراق سر و صدا کرد
.... دفاع پرس: وضعیت تغذیه اسرا چطور بود؟ من حدود 80 کیلو وزن داشتم؛ اما موقع برگشت از عراق 40 کیلو شده بودم. همین موضوع وضعیت تغذیه را روشن می کند. بهترین غذای ما همان صبحانه بود که آش می دادند. علتش هم این بود که آشپز ها از بچه های خودمان بودند. برای ناهار گاهی مرغ می دادند که به هر نفر اندازه یک گردو مرغ می رسید! هرچند در اردوگاه ما سه وعده غذا می دادند؛ ولی کاش فقط یک ...