سایر منابع:
سایر خبرها
شهید پورامینایی: دست منافقین را کوتاه کنید تا اسلام سرافراز باقی بماند
.... مادر من، هیچگاه چنان فکر نکن که به اجبار ما بطور دیگری به جبهه رفته ام بلکه هدفم خدا و قرآن و پیروزی اسلام بوده است. از شهید شدن من ناراحت و افسرده نباشید که با شهادت در راه اسلام به بهشت خواهیم رفت. مادرم هیچ وقت ناراحتی نکن که فرزندت را با آن گریه ناراحت کنی و ای برادران عزیز و گرامیم افتخار کنید که چنین فرزندی در راه خدا تقدیم کرده اید. شما در زندگی برای من خیلی خوبیها کرده اید ...
روایتی از لحظه حمله تروریستی در شاهچراغ(ع)
و کارهای اداری را انجام بدهند و پدر شهید و مادر بیمارشان را ببرند. همان شب خانواده آنها راه افتادند به سمت شیراز خانم صادقی هم به خانم گفته بودند همسرشان فقط زخمی شدند. حتی به خانواده شأن در حرم گفتیم زخمی شدند که در راه تصادف نکنند. دامادها و برادرشان آمده بودند. او اضافه کرد: خداتوفیق داد و روز بعد از حادثه همراه این خانواده شدیم کارهای اداری را انجام دادند. تا غسالخانه هم رفتم ...
یادکردی از شهید حسن ترک / یوسف لشکر انصارالحسین(ع)
شهدای ایران : شهید حسن ترک در سال 1341 در تهران متولد شد و از 3 سالگی به همراه خانواده به همدان مهاجرت کرد. دوران تحصیل را با موفقیت پشت سر گذاشت که خرمن وجودش با آتش مقدس انقلاب زبانه کشید، در کنار شهیدان میرزایی و کیانیان رشد کرد، آگاهی یافت و مطالعه نمود تا قوی تر و مقاوم تر مقابل اندیشه های التقاطی منافقان، چپ ها و عناصر لیبرال بایستد و با منطق ایمانی همان سربازی باشد که امام به او ...
روایت شهادت یک زائر دهه نودی
گرفتند و گفتند کدام یک از دانش آموزان به مرخصی و مسافرت رفته است. پرسیدم اتفاقی افتاده؟ گفتند نام آن دانش آموز چیست؟ گفتم علی اصغر لری گویینی و به شیراز و زیارت شاهچراغ رفته است. بعد هم خبر دادند که او در حمله تروریستی در حرم شهید شده است. وقتی خبر شهادت او را شنیدم، ناراحت شدم. شهید علی اصغر دانش آموز درسخوان، فعال، مهربان و دوست داشتنی بود. او برای زیارت رفته بود، اما خبر شهادتش را برای مان آوردند. من در کلاسم هفت دانش آموز داشتم و با شهادت علی اصغر، حالا شش دانش آموز دارم. روزنامه جام جم ...
مردی که خبر شهادت می داد
شاهدید من چه کار سختی دارم. بعید است کسی برایم دعا کند. مادرم گفت خبر شهادت را به مردها بگو مدتی از وظیفه پیام رساندن به خانواده های شهدا گذشته بود.کابوس های شبانه و یادآوری چهره مادران هر شب مقابل چشمان حسن رژه می رفتند، اما هنوز مادر از کار او در بنیاد شهید مطلع نبود. حسن به همه اعضای خانواده سفارش کرده بود مدیونید اگر مادر بفهمد در بنیاد شهید چه کار می کنم. درباره ماجرای با خبرشدن ...
وقتی باغ شهادت در بانک گشوده می شود
را جا به جا کند و دیگر نمی تواند وارد شعبه شود. او در حال حاضر با ما همکاری می کند و ما به او لقب شهید زنده را داده ایم. همیشه هم ناراحت است و می گوید: خدا من را لایق ندانست تا در کنار همکارانم به شهادت برسم. هرچه در مجموعه ما هست، از خیرو برکت همان شهدا است. ما سه یادواره در استان و یک یادواره هم در قم، به یاد شهدای شبکه بانکی کشور برگزار کردیم. کتابی هم از زندگی نامه شهدا به نام ...
دوست داشتم با یک جانباز ازدواج کنم
ناراحت شدیم و پدر و مادرم برای عیادتش به قزوین آمدند. اعضای بدنش قطع نشده بود اما، مهره سوم کمرش آسیب دیده بود. دفاع پرس: خواستگاری چطور انجام گرفت؟ مادرم قصد ازدواج من با یک جانباز را با دایی بزرگم مطرح کرد و او به اطلاع خانواده دایی دیگرم رساند. در این زمان خاله ام که از تصمیم من باخبر شده بود چند کلاف کاموای طوسی رنگ را آورد و گفت: برای ولی الله چیزی بباف! . سریع شروع به کار ...
روایت مادر شهید طلبه آرمان علی وردی از شب شهادت فرزندش/ پیکر خون آلود فرزندم را نشناختم...
مادر شهید طلبه آرمان علی وردی در گفتگو با خبرنگار تهران پرس ماجرای شب شهادت فرزندش را این گونه روایت کرد: در شب شهادت آرمان، به منزل مادرم رفته بود و از آرمان هم خواستم که به آنجا بیاید، اما گفت که کاری برایش پیش آمده و نمی تواند به آنجا بیاید. وی با تاکید بر دلشوره های مادرانه برای فرزندش گفت: ساعت حدو 3 عصر بود که با آرمان تماس تلفنی گرفتم و از او پرسیدم که آیا نهار میل کرده یا نه ...
برگزاری جلسه شورای اداری درگز به یاد دانش آموز شهید بهروز امامیان
هان گشود و در آغوش گرم خانواده پرورش یافت. خانواده شهید از نظر مذهبی و اخلاق خوب اسلامی در روستا معروف است. وی از همان کودکی به مدرسه رفت و از همان کودکی از نظر اخلاقی و رفتار بچه بسیار خوبی بود و با دوستانش مهربان و به پدر ومادر احترام خاصی می گذاشت. همیشه علاقه داشت به مساجد محل و هیئت های مذهبی درقالب سینه زنی شرکت کند و در مدرسه در نماز جماعت شرکت می کرد. در دوران راهنمایی علاقه خاصی ب ...
وصال در عین خوش
به گزارش خبرنگار ایمنا ، آخرین فرزند خانواده با 6 برادر و سه خواهر بود، دوران کودکی و نوجوانی او در محله قصرمنشی گذشت. از نوجوانی تفاوت زیادی با بقیه هم سن وسالان خود داشت، دارای طبع کنجکاو و حق طلبی بود. زمانی که قرآن می خواند در مفاهیم آیات بسیار دقت می کرد. از همان کودکی برای بچه های فامیل در یکی از اتاق های منزل پدری کلاس قرآن می گذاشت. از هوش خوبی برخوردار بود و این استعداد ...
امام جماعت یاخچی آباد و درمان دزد کتک خورده در خانه | شگرد آیت الله مرندی برای جذب جاهل ها به مسجد
جوان های جاهل که علاقه ای به مسجد نداشتند و حتی رکعتی نماز نخوانده بودند، بعد از چند روز در صفوف نماز پشت سر حاج آقا می ایستادند و نماز می خواندند و بدین ترتیب، جذب مسجد می شدند و مسیر زندگی شان تغییر پیدا می کرد. یکی از اهالی تعریف می کند: مردم حاج آقا را از خودشان می دانستند؛ طوری که خیلی از اوقات نزد ایشان می رفتند و درددل می کردند. در روزگار جوانی ام روزی با مادرم حرفم شده بود. در ...
تصادف جانخراش یک مدافع حرم! + عکس
می گفتم دلم می خواهد بچه هایم سرباز امام زمان (عج) بشوند. **: حاج آقا هم همین حس را داشتند؟ مادر شهید: بله، همان حس را داشتند اما حاج آقا از آن دسته افرادی است که حرف هایش را بیان نمی کند. وقتی برایش توضیح می دادم، می گفت: من هم مثل تو این احساس را دارم. اما با زبان خودش بیان نمی کرد. محمدرضا در مقطع راهنمایی و اوایل دبیرستان هر جایی اردو می رفت، بعد از اردو از طرف ...
حسرت باقی مانده از جزیره ماهی
ابوالقاسم محمدزاده قرار بود با بچه های گردان یاسین به جزیره ماهی بریم. 120 نفر بودیم که باید خط رو می شکستیم و جزیره ماهی را می گرفتیم. از نهر خین وارد شدیم؛ در دو گروه. آب رودخانه در حالت مد بود و آن قدر شدتش زیاد بود که ما حتی یک فین 1 هم نزدیم. همه توی آب بودیم که یک دفعه هواپیمای عراقی آمد بالای سرمان فیدر 2 زد. آسمان شب مثل روز روشن شد و یک چهارلول از توی ...
ماجرای دختری که دیگر پایش را در کوچه نگذاشت!/فرزندان طلاق چه احساسی دارند؟
.... بچه بعد از طلاق باید با یکی از والدین زندگی کند. این بچه همواره نگران است که اگر پدرم یا مادرم یا شخصی که از او مراقبت می کند، برایش اتفاقی بیفتد، او چیکار کند. خیلی از اوقات اینکه بچه بعد از جدایی پدر و مادرش با چه کسی زندگی کند، بر عهده دادگاه است. تا زمانی که بچه به سن رشد نرسید حق انتخاب ندارد. بنابراین حتی این موضوع هم روی بچه تاثیر می گذارد. حتی برخی از والدین هستند که به هر ...
حضور دختر جوان در خانه فساد/ او دست به دست می شد و بارها سقط جنین کرد+جزییات
ببرم اما مدرسه رفتن یا نرفتن من برای کسی اهمیت نداشت و تنها یک یا دو بار مادرم به مدرسه آمد که بعد از آن هم کتک خوردم. خلاصه کلاس پنجم ابتدایی بودم که درس و مدرسه را رها کردم و این گونه زندگی ام را به نابودی کشاندم. یکی از همسایگان که زنی معتاد و خلافکار بود، من و خواهرم را تشویق کرد تا برای به دست آوردن پول زیاد به همراه برخی دیگر از بچه های محل از رانندگان گدایی کنیم. روز اول وقتی به همراه ...
همسرم با آرایش غلیظ بیرون می رود
مرد 45 ساله که در جست وجوی یافتن راه چاره ای برای جلوگیری از طلاق قدم در کلانتری گذاشته بود، درباره سرگذشت خود گفت: تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و از همان دوران نوجوانی وارد بازار کار شدم. آن زمان در یکی از روستاها زندگی می کردیم اما بعد از رها کردن درس و مدرسه به اینجا آمدم و در منزل عمه ام زندگی می کردم. در همان روزها بود که شاگرد نانوایی شدم و تا قبل از سربازی در کنار خانواده عمه ...
خواننده سلام فرمانده برای شهدای شاهچراغ خواند
- اخبار فرهنگی - به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، ابوذر روحی خواننده ی سرود پرطرفدار سلام فرمانده است. همان سرودی که 100 هزار نفر در ورزشگاه آزادی جمع شدند و یک صدا آن را خواندند. حالا ابوذر روحی اثری جدید را خوانده و منتشر کرده که نامِ این اثر رفیق شهیدم 2 است. روحی این نماهنگ را در پی حمله تروریستی داعش به حرم حضرت شاهچراغ(ع) و شهادت تعدادی از هموطنان مان منتشر کرده است ...
یادی از روحانی شهید علی اکبر اصغری ترکستانی
بچه ها می گوید: من این اطراف کاری دارم و بر می گردم. بچه ها هر دو غذاهایشان را می خورند اما وقتی می خواهند بازگردند می بینند که برادر بزرگ ترشان بیرون مغازه کنار دیواری تکیه داده است. علی اصغر با ناراحتی از او می پرسد برای چه با ما نیامدی و او پس از اصرار فراوان پاسخ می دهد که من فقط برای دو پرس غذا پول داشتم و نمی خواستم شما ناراحت بشوید. تقید به نماز جمعه و مراسم مذهبی از ...
روزی که تو آمدی به دنیا!
احمدرضا شش ساله بود که آب مادی او را با خودش برد. هیچ کس فکر نمی کرد زنده بماند غیر از مادرم. راسته مادی را دویدیم و جیغ زدیم تا کسی احمدرضا را از آب روان و مواجی که می رفت، بیرون بکشد. بیست متر جلوتر رفتگری او را روی آب دید و جست زد و گرفت. شکمش از آبی که قورت داده بود، ورم کرده بود. چند دقیقه ای طول کشید تا همه را بیرون بیاورند. احمدرضا برایمان دوباره زنده شد.خاله آش پخته بود و 70،60 نفر از فامیل دور هم جمع بودیم. مادرم آن رو ...
وقتی شعله های آتش بال پرواز شهید می شود
می برند. مادرم می گفت من نمی دانستم منظورش از این که می گوید ما را به خط می برند چیست، با این حال گفتم: برو که امام حسن مجتبی (ع) پشت و پناهت باشد. یکی دو شب بعد با ما تماس گرفتند و گفتند که علی در بیمارستان سوانح سوختگی تهران است. ما به آن جا رفتیم و دیدیم تمام بدنش سوخته است. واقعا وضعیت بدی داشت؛ بیش از 90 درصد سوختگی داشت و تنها مچ پا و صورتش سالم بود. دکترها امیدی به ماندنش نداشتند ...
شهید محمدعلی وفایی: ما برای حق می جنگیم و در هر صورت پیروزی برای ماست
از تو می خواهم برای من قطره ای اشک نریزی، در مجالس ختم من سیاه نپوشید و از همه بخواه به تو تبریک بگویند در مجلس ختم من برای من عروسی بگیر و بگو همه لباس های رنگارنگ بپوشند و مداحان سرود امام زمان(عج) بسرایند. از تو می خواهم در برابردشمنان اسلام وروحانیت چون کوه استوار باشی. و تو ای مادرم سلام ای عزیزترین عزیزها و ای مهربان ترین مهربانان بعد از خدا به تو افتخارمی کنم که نزد تو این چنین ...
کاش برگردی و سجاده ات را برای نماز های خالصانه ات باز کنی
انجام می داد. هر مرتبه که از سر کارمی آمد و می دید خسته ام، از من می خواست آماده شوم برای تفریح بیرون برویم تا حال و احوالم عوض شود. با بچه ها مانند خودشان رفتار می کرد. خیلی به من و بچه ها توجه داشت. نبودنش حالا دل مان را بی تاب و تنگ کرده است. او خوش قلب بود و خیلی مرا دوست داشت. طلب شهادت همسر شهید در ادامه از خط ایثار خانواده دوماری ها می گوید: پدر مجتبی در جبهه بود. مجروحیت ...
حکایت آن 13 پرستوی مهاجر/ زائرانی که شاهد روز واقعه شدند
خبرگزاری فارس، شیراز/ سمیه انصاری فرد: بانویی به همراه دو پسرش وارد صحن شد و پس از سلام دادن به حضرت احمد ابن موسی(ع) به سمت ضریح رفتند. پدر بچه ها نیز از قسمت مردانه وارد و مشغول زیارت شد. بارگاه ربانی شاهچراغ، با شکوهِ همیشگی خود زائران را فرا می خواند و هر کسی در گوشه ای به ذکری مشغول بود. تعدادی نیز اطراف ضریح، حاجت خود را مطرح می کردند. دقایقی بعد/ اطراف ضریح ...
روایت شهید دانش آموز 14 ساله ای که برای رفتن به جبهه بی تابی می کرد
مختلفی را در پیش گرفت تا مسؤولان اعزام را مجاب کند به او اجازه دهند تا به جبهه برود، در نهایت رضایت مسؤولان و خانواده را جلب کرد و در حالی که تا اول دبیرستان بیشتر نخوانده بود، راهی جبهه شد. می گوید؛ از دلتنگی بهتر است حرفی نزنم جای خالیش و دل تنگی هر روز بیشتر می شد ولی فقط من نبودم آن روزها همه فرزندان شان عازم نبرد بودند. وقتی خبر شهادت را آوردند... سه ماهی بود که ...
زندگینامه شهید اکبر حسینقلی پور
دبیرستان ادامه داد، سپس به همراه خانواده به کرج مهاجرت کردند. در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی در راهپیمایی ها شرکت فعال داشت و سعی می کرد در براندازی حکومت پهلوی نقش آفرین باشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت این نهاد در آمد و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به جبهه اعزام شد و در نهایت در 13 آبان 1362 در جریان عملیات والفجر4 در منطقه پنجوین ...
دانش آموزانی که اسطوره شدند
شهرستان کرج متولد شد، اما بیشتر از 12 سال نتوانست سنگینی تن کوچکش را بر روح بزرگش تحمل کند و با اصرار، پدر و مادر خود را راضی کرد تا سرانجام در دوازدهمین سال زندگیش ابدی شود. شهید رضا پناهی 27 بهمن ماه سال 1361 حین دیده بانی در سنگر در جبهه قصرشیرین بر اثر اثابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. این شهید وصیتنامه اش را قبل از اعزام در نواری ضبط و پنهان کرده بود تا بعد از شهادتش به دست خانواده اش ...
رابطه نامشروع زن بی شرم با نصاب ماهواره | دختر این زن بی حیا از ماجرا با خبر بود
پدرم مرد خوبی بود و وضع مالی خوبی هم داشت اما مادرم مرتب او را اذیت می کرد. بعد از آن امیر در جایگاه قرار گرفت و گفت: من قبول دارم که مرتکب قتل شده ام ولی قصدم قتل نبود. در نهایت با توجه به اظهارات متهمان، امیر به قصاص و همدستانش به زندان محکوم شدند. رسیدگی به این پرونده از ساعت 9 شب هفتم آذر سال 92 با گزارش کشف جسد مرد جوانی در بیابان های شهر آفتاب استان تهران آغاز شد. مرد جوان لباس ...
مادرم مثل بهار/ گوشه ی پارچه گل می دوزد
...> دوباره سر جایش نمی گذارد. ----- 3 ------ سال هاست تلفنی در جمجمه ام زنگ می زند و من نمی توانم گوشی را بردارم سال هاست شب و روز ندارم اما بدبخت تر از من هم هست او همان کسی ست که به من زنگ می زند! ------ 4 ------- این شهر شهر قصه های مادربزرگ نیست که زیبا و آرام باشد آسمانش را هرگز آبی ندیده ...
مدرسه ای که کلاس ندارد + فیلم
دریافت 29 MB خبرگزاری مهر ؛ گروه مجله - جواد شیخ الاسلامی : نمی شد برای تهیه گزارش خودت را از تهران به زاهدان برسانی و بعد در مقابل پیشنهاد وسوسه کننده سفر به میرجاوه و حضور در نقطه صفر مرزی بین ایران و پاکستان مقاومت کنی. این شد که بین پیگیری ها درباره چند و چون اتفاقات اخیر زاهدان که شب و روزم را درگیر کرده بود، هرطور شده وقتی خالی کردم و صبح یکشنبه به جاده زدیم و راهی میرجاوه و بعد ...
قصه خداحافظی پدر به روایت فرزند شهید مدافع حرم/ آرتین جان دشمن همیشه دشمن است
شهدای ایران : دختری پشت تریبون می رود و نامه اش را به آرتین؛ پسر کوچکی که هفته پیش خانواده اش در حرم شاهچراغ به شهادت رسیدند، می خواند، زهرا ذاکر حیدری دختر شهید مدافع حرم، به یکباره یاد مصاحبه ام با او می افتم و همین را بهانه می کنم تا گفت و گویم را به مناسبت روز دانش آموز منتشر کنم. روزی که نکته مهم آن عبارت استکبارستیزی است، عبارتی که امروز با گذشت سال ها از رویداد 13 آبان، هنوز ...