سایر خبرها
انتقام خونین به خاطر شکستن بینی پسربچه 5 ساله
روز گذشته در شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت. گفت و گو با قاتل پشیمان درگیری تو و برادرانت با مقتول چه بود؟ من درگیری ای نداشتم، حدود 13 سال است ایران زندگی می کنم و فقط درگیر کار و زندگی خودم بودم . 6 سال قبل ازدواج کردم و تازه داشت وضعم خوب می شد که برادرم از ما خواست به حشمت گوشمالی بدهیم. من از بچگی در کنار حشمت و برادرانش ...
افطاری به اندازه 72 دیگ/ چلومرغی که دهه هشتادی ها پختند
شهرمان بود؛ "محمد لطفی" از پشت سرش گفتم، انصافا خوب می سابی و می شوری پسر رسانه ای مان! آستین ها را تا آرنج تا کرده بود و پاچه شلوارش را هم بالا داده بود، تا من را دید سراسیمه آستین هایش باز کرد. گفتم شما کجا و اینجا کجا؛ دستی به موهایش کشید: من سه سالی است که در موکب آقا مهدی باکری فعالیت می کنم؛ اولش به عنوان رسانه آمده بودم ولی بعد آنقدر خلوص اینجا دیدم که ماندگار شدم ...
دفاع پدر 9 فرزند از نون خ
بخش فنی کار است. از لحاظ اخلاقی و رفتاری هم طی این 5 سال که با ایشان آشنا شدم، حس می کنم خدا یک برادر دوم به من داده. این طور برایتان بگویم ایشان نورالدین خانزاده است. شخصیتی مهربان، دوست داشتنی، مردم دار و دلسوز. در میان نظرات و واکنش ها این انتقاد وجود دارد که قصه فصل چهار کمتر شده و انسجام داستان نسبت به قبل کمتر است، اما فصل های قبل پرماجراتر بود. مردم همیشه لطف دارند و سعی ...
می خواستم خاتمی را با خودم منفجر کنم
استان لرستان انتخاب شدم. ابتدا مردد بودم که بروم یا نروم، چون نامه تهدید برای آقای خاتمی فرستاده بودم و نمی دانستم رفتنم به صلاح است یا نه؟ چه شد که تصمیم گرفتید بروید؟ به خاطر اوضاع اقتصادی بدی که داشتم و حضور در این ماموریت اضافه کاری ها و مزایای مالی خاصی داشت و حقوقی 2 برابری را به دریافتی ام اضافه می کرد، قبول کردم. در اردیبهشت ماه 78 عضو تیم حفاظتی آقای خاتمی شدم. جالب ...
تعرض به رویا در خلوتگاه شیطانی/ آتش شهوت داماد خانواده، منجر به قتل زن جوان وشوهرش شد!+جزییات
رسیدگی به این پرونده از خرداد سال 97 به دنبال کشف جسد زن جوانی به نام رؤیا در خانه خواهرشوهرش در کرج آغاز شد. وقتی بازپرس کشیک قتل در محل جنایت حضور یافت، خواهر شوهر مقتول گفت: من خانه نبودم. وقتی رسیدم با جسد رؤیا روبه رو شدم شوکه شدم و نمی دانم او در خانه ما چه می کرد و چرا مرده است؟ با دستور انتقال جسد زن جوان به پزشکی قانونی، علت مرگ این زن خفگی اعلام شد اما کارشناسان ...
مادر سنگدل جسد دخترش را هشت ماه در یخچال پنهان کرد!
...! از آن موقعیت چطور به دام اعتیاد رسیدی؟ بله در ایران نفر دوم المپیاد ریاضی بودم و برای المپیاد جهانی انتخاب شده بودم. بعد از فوت پدرم زندگی مان آشفته شد. با تصمیم برادرم با پدر باران ازدواج کردم. او اعتیاد داشت و من را هم معتاد کرد تا با گلایه و اعتراض مزاحم او نباشم! اگر معتاد نمی شدم و با پدر باران ازدواج نکرده بودم زندگی ام خیلی با الان فرق داشت. افشین چند سال داری؟ ...
متهم: فرمان قتل داشتم
به قتل رسیده است. وی گفت: برادر زنم نذیر از قبل با مقتول و برادران او اختلاف داشت. او من و دو برادرش را تحریک کرد تا مقتول را کتک بزنیم و روز حادثه هم من با چاقو چند ضربه سطحی به بازوی او زدم، اما بشیر به پهلویش ضربه زد. سپس مأموران چند ماه بعد نذیر و بصیر را یک به یک بازداشت کردند، اما دو متهم هم قتل را به گردن برادرشان بشیر انداختند. دو سال بعد بررسی های مأموران ...
می خواستم خاتمی را با خودم منفجرکنم
خاطر اوضاع اقتصادی بدی که داشتم و حضور در این ماموریت اضافه کاری ها و مزایای مالی خاصی داشت و حقوقی 2برابری را به دریافتی ام اضافه می کرد، قبول کردم. در اردیبهشت ماه 78 عضو تیم حفاظتی آقای خاتمی شدم. جالب اینجاست در حوزه مسوولیت هایی که سپاه انصار در خصوص حفاظت از مجلس، ریاست جمهوری، قوه قضاییه و... دارد، قرعه حلقه حفاظتی فیزیکی شخص سید محمد خاتمی به نام من افتاد. البته ابعاد حفاظتی رییس جمهوری ...
فردی که می خواست خاتمی را ترور کند: می خواهم از او حلالیت طلب کنم
. ماموریت های یکساله، دو ساله و بیشتر به این نیروهای استانی محول می شد. هر بار هم یکی از استان ها این نیروها را تامین می کردند. من در تیمی 20نفره از استان لرستان انتخاب شدم. ابتدا مردد بودم که بروم یا نروم، چون نامه تهدید برای آقای خاتمی فرستاده بودم و نمی دانستم رفتنم به صلاح است یا نه؟ چه شد که تصمیم گرفتید بروید؟ به خاطر اوضاع اقتصادی بدی که داشتم و حضور در این ماموریت ...
ناگفته های فرشاد طولابی، محافظ سیدمحمد خاتمی از تلاش برای ترور: می خواستم خاتمی را منفجر کنم
های یکساله، دو ساله و بیشتر به این نیروهای استانی محول می شد. هر بار هم یکی از استان ها این نیروها را تامین می کردند. من در تیمی 20نفره از استان لرستان انتخاب شدم. ابتدا مردد بودم که بروم یا نروم، چون نامه تهدید برای آقای خاتمی فرستاده بودم و نمی دانستم رفتنم به صلاح است یا نه؟ چه شد که تصمیم گرفتید بروید؟ به خاطر اوضاع اقتصادی بدی که داشتم و حضور در این ماموریت اضافه کاری ها و ...
راز پیامک های جنایی! | زن جوان قبل از مرگ: شوهرم مرا با بنزین آتش زد!
را تکرار کرد و گفت: با جوان 21 ساله ای به نام هادی – ط در خیابان آشنا و به او علاقه مند شدم. به همین دلیل به منزل او می رفتم و می دانستم که متاهل است و نامزد دارد! در اثنای همین رفت و آمدها حدود اواخر خرداد بود که با نامزد هادی در طبقه دوم ساختمان به مشاجره پرداختم و در حالی که به شدت عصبانی بودم روی او بنزین ریختم و با فندک آن زن را آتش زدم. سپس با انتقال وی به بیمارستان امام رضا (ع) مشهد، من هم ...
زیرپوست بند نسوان تبریز
...، باید از همه چی بخوری! نعمت خدا هستند. اینجا بند زنان زندان تبریز است این اولین بارم بود که به بند نسوان می رفتم، یعنی چند دفعه ای به زندان تبریز رفته بودم ولی اینکه بروم داخل و میهمان افطاری شان شوم و بعدش هم کنار یکدیگر بنشینیم و قرآن روی سر بگذاریم، حتی قدِ تصوراتم هم نبود. خُب اگر بخواهم دست خیال تان را بگیرم و ببرمتان به بند نسوان باید بگویم که چشم هایتان ...
بخشش قاتل بی ملاقاتی
کانون اصلاح و تربیت رفتم. پسر های زیادی با جرم سرقت، قتل، دعوا و... آنجا بودند. یک سال بعد به زندان رجایی شهر کرج منتقل شدم و با زندانیان قصاصی همسلول شدم. وقتی حکم قصاصم آمد شوکه شدم. مادرم چند بار به دیدنم آمد و دلداری ام داد، اما با مرگ او تنها امیدم نیز رنگ باخت. پدرم و بقیه خانواده در این 15سال یک بار هم به ملاقاتم نیامدند. تنها زندانی اعدامی بی ملاقاتی بودم. بی سواد بودم و در زندان درس خواندم ...
افشای حقیقت تکان دهنده در قتل باران کوچولو؛ او در یخچال هنوز زنده بود ... | قاتل بالاخره اعتراف کرد ؛ ...
. بعد از فوت پدرم با هم اختلاف مالی پیدا کردیم. من در خانه قدیمی پدری ام ساکن بودم و دو طبقه را اجاره داده بودم. آنها به بالای شهر رفتند و دیگر به هم سر نمی زدیم. با مادر باران چطور آشنا شدی؟ قبلاً چند بار به همسرش موادمخدر داده بودم و او را می شناختم. شب حادثه متوجه شدم که با هم بحث شان شده و شوهرش او را از خانه بیرون کرده بود. من با ماشین دنبالش رفتم و از همان شب با هم زندگی ...
صحبت های شنیدنی بازیکن خاص برد پرگل استقلال
بازیکنان بود. البته که امسال خیلی بد آوردم و روزهایی هم که خودم را ثابت کردم و وارد ترکیب فیکس شدم، مصدومیت به سراغم آمد. اما خدا را شکر می کنم که حتی اگر دقایق کوتاهی هم بازی کنم، برای هواداران با جان و دل به زمین رفته ام. مرادمند در مورد دربی یادآور شد: دربی شرایط خاص خودش را دارد و به نظرم هر تیمی آمادگی ذهنی داشته باشد پیروز میدان است. ...
فرزندم را در راه امام حسین(ع)، تقدیم به خدا کردم
دست بگیریم و دفاع کنیم. او از خاطرات زمان رفتن فرزنش به جبهه گفت: زمانی که حسین به بسیج رفت به قرچک بازگشت و در پایگاه بسیج قرچک ثبت نام کرد. یک سال طول کشید تا حسین به منطقه رفت در آن زمان از دوری او دلتنگ بودم و قصد داشتم برای دیدنش به منطقه بروم و آنجا بود که نوجوانانی کم سن وسال تر از حسین را هم در منطقه دیدم. حسین از رفتنم به منطقه ناراحت و شرمنده بود، بعد از رفتن حسین به کردستان و ...
می خواستم خاتمی را بغل کنم و با خودم منفجر کنم
سال های گرفتاری و زندان بودنم، همسر و فرزندانم شرایط نابسامانی را از نظر مالی داشتند، آقای خاتمی 500 هزار تومان برای خانواده من ارسال کردند که بسیار به کار آن ها آمد و با اعلام رضایت شان زمینه آزادی مرا فراهم کردند. از همسر اولم جدا و مجبور شدم تنها خانه ام را به عنوان مهریه به همسر دومم منتقل کنم. پس از ماجرایی که در سال های 77 و 78 برای من رخ داد سرنوشت روی تاریک خود را به من نشان داد. امروز پسر بزرگم با مشکلات فراوانی دست به گریبان است و از من گلایه می کند که چرا به فکر آینده او نبوده ام. منبع| روزنامه اعتماد ...
محافظ سیدمحمد خاتمی: می خواستم خاتمی را با خودم منفجر کنم / هاشمی رفسنجانی را نماد اُمویت دوران جدید می ...
تنها در خاطرات 4فروردین آیت الله هاشمی رفسنجانی که جماران آن را منتشر کرده است اشاره های کوتاهی به ماجرای ترور سید محمد خاتمی توسط فرشاد طولابی می شود. آیت الله هاشمی رفسنجانی می نویسد: پیش از ظهر دکتر حسن روحانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی) از قول آقای علی ربیعی گفت یکی از محافظان آقای خاتمی، قصد ترور ایشان را داشته و دستگیر شده است. این فرد که حسن روحانی به نقل از علی ربیعی به آن اشاره می کند، ...
ننه علی بدون قضاوت پیشینی نوشته شد
روز کلاس انشا داشتم، اولین متن زندگی ام را نوشتم. اولین نمره 20 دوران تحصیلم را از همان درس گرفتم. بعدها وارد کانون پرورش فکری کودکان شدم و دوره های داستان نویسی را شرکت کردم. پس از مدتی هم وارد مسجد محله مان شدم. وی افزود: در مسجد، قسمتی به نام امور شهدا وجود داشت که به ثبت و ضبط خاطرات خانواده شهدا نیاز داشتند. من وقتی وارد این قسمت شدم با تلفن همراهم مصاحبه هایی با خانواده شهدا انجام ...
مردم جان قاتل را نجات دادند!
توانستند آتشی را که او را در بر گرفته بود، خاموش کنند. این مرد در ادامه به بیمارستان منتقل شد و خوشبختانه تحت درمان قرار گرفت اما اینکه انگیزه او از خودسوزی چه بود، سؤالی بود که هنوز جوابی برای آن وجود نداشت تا اینکه با ورود کارآگاهان جنایی به ماجرا، اسرار پرونده فاش و معلوم شد مردی که قصد خودسوزی داشته، 9فروردین ماه همسرش را به قتل رسانده و در این مدت آنقدر عذاب وجدان داشته که تصمیم گرفته جان خودش را ...
زندگینامه شهید سعید سیاح طاهری
مقدس و آغاز مجروحیت ها در آذر ماه سال 60 نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیات ها حضور مستمر داشت. وی در پنجم آذرماه سال 65 در خلال عملیات کربلای 5، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد. پیش از آن ...
افطاری با آتیلا و رفقایش / رنگی ترین مهمان های افطار
خبرگزاری فارس_تبریز؛ کتایون حمیدی : دَم دمای اذان مغرب بود و لم داده بودم گوشه کاناپه و داشتم جان می دادم برای بوی قرمه سبزی ته گرفته قاطی شده با بوی چای هل دار که قرار بود بعد از شنیدن الله اکبر نوش جان کنم و در این فکر بودم که هیچ چیزی نمی تواند من را از این حس زیبای منتهی به اذان جدا کند که همان لحظه گوشیم درجا زنگ خورد؛ پشت گوشی سردبیرمان بود که تند تند از یک آفیش خبر یهویی خبر میداد؛ "یک ...
عبادت شاکرانه نتیجه درکِ این حقیقت است که ما معشوق خداییم
بودی و من ل ئیم! تو جمیل بودی و من قبیح، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم. کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی و چه نیکو شرابی بود! من هنوز از لذت آن شراب مستم، اولین جرعه آن را که نوشیدم، مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم، امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی... مسیر را ببینید! آن وقت متوجه ...
جنگیدم تا ورزشکار شوم
و سه ماه تابستان به شهر می آمدم تا درس بخوانم. یادم هست مدرسه ام زنگ ورزش مفصلی داشت، یک مربی کاربلد هم برای بچه ها استخدام کرده بودند. زنگ های ورزش پای ثابت دو و میدانی بودم. تا این که بعد از مدتی ،مدرسه مسابقه ی رسمی دو و میدانی برگزار کرد و من هم اول شدم. همه فکر می کردند این موضوع در سطح مدرسه باقی خواهند ماند اما من روز به روز به ورزش علاقه ی بیشتری پیدا می کردم. تا این که در 14 سالگی، پنهانی ...
قتل پسر نوجوان بر سر متلک پرانی
روز جمعه 11 فروردین ماه به مأموران کلانتری کهریزک خبر رسید چند پسر جوان در پارک آزادگان در منطقه حسن آباد فشافویه درگیری خونینی را رقم زده اند. با اعلام این خبر، تیمی از مأموران پلیس راهی محل شدند و دریافتند لحظاتی قبل سه پسر جوان با هم درگیر شده اند که در جریان آن یکی از آن ها با ضربه چاقو به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شده است. در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، تیم پزشکی اعلام ...
حکم اعدام قاتل در پرونده بدون جسد | 10 سال ارتباط پنهانی مقتول با پسر عموی متأهل | من عاشقش بودم
نشان می دهد او قاتل است و من برایش تقاضای قصاص دارم. سپس متهم که حالا 46 سال دارد روبه روی قضات ایستاد و اتهامات قتل، جنایت بر میت و اخفای جسد را انکار کرد. متهم گفت: من نظامی بودم و زن و بچه داشتم، اما به پیشنهاد فرناز او را صیغه کردم. ما 10 سال با هم زندگی پنهانی داشتیم و من به خانه مجردی او رفت و آمد می کردم. به او علاقه مند بودم و هیچ مشکلی با هم نداشتیم. من تحت فشار در ...
آخوند لوطی به نام شیخ حسین انصاریان
به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی باز انتخابات ، آیت الله حسین انصاریان که این روزها 79 سال سن دارد، در محله خیابان خراسان تهران بزرگ شده است و به گفته خودش از 3 سالگی به دنبال آن بود که آخوند شود؛ شیخ حسین در خاطره ای گفته است که روزی آیت الله محمدتقی خوانساری به منزل جد ما آمده بود. من در سنین کودکی در اتاق را باز کردم و مستقیم به طرف آیت الله خوانساری رفتم و در آغوش او نشستم؛ پدربزرگم جلو آمد که من را به اندرون ببرد؛ آیت الله خوانساری جلوی او را گرفت و مرا نوا ...
غربت رزمندگان اسلام کنار دریاچه ماهی در عملیات کربلای 8
را نمی داد. سفارشی از طرف شهید قنبرلو به من رساندند که برگردم منطقه. غافل از پیام فرمانده، من به قصد معالجه مجروحیت سابق که قبلا نوبت گرفته بودم صبح به تهران رفتم. قرار بود بعد از ویزیت، فردای آن روز عازم منطقه شوم. رسیدم میدان انقلاب، داشتم می گشتم که نماز ظهر را در مقر پشتیبانی جبهه و جنگ جهاد سازندگی که در میدان انقلاب بود بخوانم و سپس به مطب جراح مغز و اعصاب بروم. بلندگوی جهاد ...
رمز و راز پادشاه گمشده مراکش
خاندان سلطنتی می گوید او سلطه جو بود. پادشاه یک بار در سال 1994 با نقل قولی منتسب به پیامبر اسلام مدعی شد:"هر کس از من نافرمانی کند از خدا نافرمانی کرده است". محمد در سایه پدر همیشه طلبکارش بزرگ شد. برنامه مدرسه او در ساعت 6 صبح با یک ساعت تلاوت قرآن آغاز شد. بعد فراگیری درس ها شروع شد او در کالجی مخصوص در داخل کاخ تحصیل کرد. پدرش می خواست محمد فشار رقابت را احساس کند بنابراین مدرسه پسرش را ...
پرفروش ترین کتاب های ادبیات پایداری در سالی گذشت
را نگاه کردم. دوباره تنها شدم. کتاب خاطرات حاج حسین یکتا، از آن دسته کتاب هاست که از هرجا آن را باز کنیم، ما را به درون خود می کشد و جذب مان می کند. تقریباً همه خاطراتش خواندنی اند و در هرکدام نکته ای مهم و قابل اعتنا وجود دارد. زندگی نامه داستانی شهید احمد فرگاه که با عنوان عقربه های جا مانده منتشر شده است نیز جزو کتاب های پرفروش سال قبل بود. روایت این کتاب از کودکی شهید فرگاه شروع می ...