سایر خبرها
مادر جان! زمانی گریه کن که مردها غیرت را فراموش کنند و زن ها عفت را!
و من گوش نمی دادم! چون رسیده بودیم به روزای اغتشاشات و دیگه واقعا از شهدا زده شده بودم. می دیدم اون طرفیا و این طرفیا دارن کشته می شن و به هر دوتاشون می گن شهید. خب حق نداشتم که این کلمه دیگه برام مقدس نباشه؟ همه اش از خودم می پرسیدم شهید کیه؟ شک تموم جونمو گرفته بود. خیلی شرایط بدی داشتم. می دونید چرا؟ چون نه می تونستم اون ساجده ی قبلی باشم و نه می تونستم ساجده نباشم. هر روز پست های اینترنشنالو ...
روزی که حاج قاسم بردست یک مدافع حرم بوسه زد
حاج قاسم همواره کف میدان نبرد حضور داشت و در میدان دفاع از حرم نیز با وجود آنکه وارد دهه ششم زندگی اش شده بود، همچنان فعال و پویا ظاهر می شد و بار ها و بار ها در شدیدترین درگیری های محور مقاومت با تروریست های سَلفی حضور می یافت. رزمندگان مدافع حرم نیز همانند رزمندگان دفاع مقدس خاطرات بسیاری از شهید سلیمانی در بحبوحه میادین نبرد دارند. عبدالمحمود محمودی از رزمندگان مدافع حرم در گفتگو با ...
غلامرضا فتح آبادی مقابل دوربین طرفداری: دادکان گفت مادر نزاییده شماره 2 بالا برود و من تعویض شم!
. مهدی هاشمی نسب هم این اتفاق برایشان افتاد شاهرخ بیانی فقط با پیراهن پرسپولیس به استقلال گل زد. نه جناب، روز 28 دی سال 69 در دقیقه 60 از روی نقطه پنالتی با پیراهن استقلال به سعید عزیزیان گل زد. من این بازی را خاطرم نبود. انقلاب شده است و شما میخواهید از راه آهن به پرسپولیس بیایید. من وقتی راه آهن بودم به تیم ملی جوانان دعوت شدم. مربی اصلی حشمت ...
حکم قصاص برای زنی که راننده آژانس را با همدستی شوهرش کشت
گردنش انداختم و همسرم 2 ضربه چاقو به گردنش زد. من که ترسیده بودم طناب را رها کردم و از ماشین پیاده شدم. همان لحظه دیدم که دست راست فرید تکان می خورد؛ او زنده بود و از گردنش خون جاری بود. این زن ادامه داد: من قصد کشتن فرید را نداشتم. از ترس همسرم طناب را دور گردنش انداختم. من اگر قاتل بودم همسرم را می کشتم، چون سال ها مقابل چشمان من و 2 فرزندم مواد مخدر مصرف می کرد و سرکار نمی رفت. باور ...
مادر شهید پایروند: بی قراری هایم با خبر شهادت پسرم آرام شد
هر روز یک تلگراف می داد و مرا از حالش باخبر می کرد. عملیات والفجر 8 بهمن ماه بود، یک روز صبح که از خواب بلند شدم حالم زیاد خوب نبود، بی قرار بودم. فردای آن روز انگار یک دست غیبی روی قلب من بود و مرا آرام می کرد که گویی سعید می خواهد شهید شود و من این موضوع را راحت تر تحمل و قبول کنم. این مادر شهید ابراز داشت: شب بیست سوم یا بیست و چهارم بهمن ماه بود خواب دیدم که سعید آمده درب اتاق ...
اروپا بین من و پرسپولیس جدایی انداخت/ شاید هم در آینده دوباره برگردم
توجه به اینکه بازی در خانه حریف بود و آنها هم ما را تحت فشار قرار داده بودند، خیلی از این گل خوشحال شدم. از طرفی اگر این دیدار با نتیجه مساوی به پایان می رسید، شرایط برای کسب سهمیه لیگ اروپا سخت می شد. من هم فشار و هیجانات خودم را به این شکل خالی کردم و حالا هم که به خوشحالی ام نگاه می کنم، احساس خوبی پیدا می کنم. با بردی که به دست آوردید، پوشکاش شرایط خوبی در جدول پیدا کرد. در این باره ...
روایت دیدار اول
گفتند آنقدر به بیت و دیدار آمده ایم که حسابش از دست شان در رفته است. در دلم به آنها حسودی کردم! یکی از تکنسین های اورژانس می گفت: 5 سال پیش که اولین بار بود که به دیدار می آمدم خیلی شلوغ بود و نمی توانستم بیایم جلو، عقب ایستاده بودم اما همین که آقا وارد شدند از شدت شور و ذوق دویدم جلو و روی یکی از صندلی ها ایستادم، بعد از اینکه آقا نشست و افراد ساکت شدند، تازه به خودم آمدم که این چه کاری بود من ...
ناگفته های روحانی / از نه به اصرار پوتین تا رد مذاکره با ترامپ
قربانی این مذاکرات شوم. روحانی سپس به تلاش ترامپ برای خروج ایران از برجام و نابودی برجام اشاره کرد و از جمله به حرف های مایک پمپئو در کتاب خاطراتش پرداخت که اخیرا نوشته است: ما فکر می کردیم با خروج آمریکا از برجام، ایران هم از آن خارج می شود و روی این واکنش حساب کرده بودیم. روحانی اما گفت: کسی که ریسک کرد و برجام را حفظ کرد، من بودم. آبروی خودم را گذاشتم، تصمیم اولیه واکنش متقابل بود و این ...
مصلا در محاصره فرشتگان/ روایتی از نخستین ارتباط دخترانه رسمی با خدا
بعد از خواندن این سوره بهتر است بگویید "سبحان ربی الاعلی". پِچ پِچ بین بچه ها زیادتر شد، من هم خیلی سریع وارد پچ پج شان شدم، موضوع از این قرار بود که چرا باید آن جمله را بگوییم؟ معنی اش چی هست؟ بلافاصله دست به دامان گوگل شدم و توانستم یک چیزهایی سرهم کنم و بهشان توضیح دهم و البته بشوم همه چی دان بین شان. من هم از این فرصت سوءاستفاده کرده و با چند نفرشان صحبت کردم؛ مثلا ثنا به ...
مصاحبه مفصل اوسمار ویرا، مربی پرسپولیس: طرفداران ایرانی بی نظیرند/ اختصاصی طرفداری
دوباره به اینترناسیونال برگشتم. سرمربی تیم زیر 23 ساله ها و دستیار سرمربی تیم اول بودم. چهار سال در اینترناسیونال بودم و در ادامه، کورینتیانس دوباره پیشنهاد داد و به عنوان سرمربی زیر 20 ساله ها به آنجا رفتم. در طی 3 سال، همه جام های ممکن را بردیم. از آن جمله می توان به کوپا سائو پائولو اشاره کرد که مهم ترین جام در رده جوانان در برزیل است و 128 تیم در آن شرکت می کنند. بعد از این، به دستیار ...
از زمین خاکی مجیدیه تا یونان
و قهرمان مسابقات ارتش و وحدت شوم. در اواخر خدمتم در سال 67 با تیم ملی الف ایران در مسابقات دهه فجر مشهد بازی کردم. بعد از خدمت نیز عضو تیم پیام تهران شدم و با این تیم به قهرمانی جام حذفی باشگاه های ایران دست پیدا کردم. همچنین بعد از آن عضو تیم سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران شدم و موفق شدم دوبار قهرمان جام حذفی شوم و نهایتاً به عنوان آخرین تیم به عضویت باشگاه صنایع دفاع درآمدم و با آن به مدت دو ...
ماجرای پُر روی فوتبالی و شوتی که قرارداد 5 ساله را هوا کرد!
... هیچ کسی سراغم را نمی گیرد. طبیعت فوتبال است که وقتی در دید باشی همه دور و برت هستند ولی از آن موقع به بعد دیگر کسی سراغت نمی آید. در شاهین بوشهر دچار مصدومیت کوچکی شدم ولی دو سال تنهایی تمرین کردم چون جایی من را نمی خواست. کسی قدمی برای من نداشت. کسی نگفت تو فوتبال بازی کرده ای و بازیکن قاچاقی نبودی که بیرون بمانی. * تسنیم: از روزهای حضورت در استقلال صحبت کن. بهترین روز ...
رؤیای شیرین یک مرد | 27 سال تنهایی
بودم بچه ها طنابی به دست چپم بستند و مرا عقب کشاندند. در اورژانس صحرایی مراقبت های اولیه انجام شد و بعد با ماشین جیپ به ایلام و از آنجا با هلی کوپتر به کرمانشاه منتقل شدم و چند روز بیمارستان بستری بودم بعد برای تکمیل مراحل درمانی با اتوبوس های بدون صندلی به بیمارستان جم تهران اعزام شدم. اتاقش را به شکل زیبایی تزیین کرده است. او طرح داده و نجار اجرا کرده و کلی با نجارها بحث کرده تا خانه ...
مهدی عبدی : به هیچ عنوان قضیه تبانی با استقلال را قبول نمی کنم
تیمی مثل استقلال خوب باشیم و حملات این تیم را خنثی کنیم ولی در نیمه دوم با توجه به اینکه آقای الهامی بازی رو به جلو با حفظ مالکیت توپ را می خواهد، متاسفانه در همان لحظات اول گل خوردیم و این باعث شد تمرکز بچه ها به هم بریزد. درباره یکسری اتفاقات که بعد گل دوم افتاد باید بگویم که بازی کردن جلوی استقلال با این همه تماشاگر، واقعا سخت است. روحیه مان از دست دادیم وتمرکز نداشتیم. در فضای مجازی همیشه این ...
اسنادی که از بی رحم ترین مادران ایرانی لو رفت
میکردن اونروزو یادم نمیره ترومای غریب فاطمه: من مامانم با قاشق داغ تهدیدم میکرد، یادم نمیاد گذاشته بود تا حالا یا نه ولی یه بار خونه خالم بودیم گاز روشن بود روش اسفند دونی بود من رفتم قاشق گذاشتم روش، رفتم گذاشتم رو دست مامانم، نمیدونم چرا این کارو کردم خیلی هم بچه بودم. بعدش از رو عذاب وجدان گذاشتم رو دست خودم آریانا و ماجرای گم شدن گیره سر: میدونی اصلا یادم نمیره ولی گیره سر ...
یاد ها و یادمان های عیسای روح الله
گرفتند که چرا روزنامه ها را دیر می آورید؟ گفتم: آقا دیر می آورند که من هم دیر می آورم، مشکل کار از دیگران است، تا روزنامه ها به دستم برسد من می آورم. فرمودند: به هر حال من روزنامه می خواهم نه شب نامه، که این قدر دیر می آورید! گفتم: چشم و بعد از آن خودم مستقیم می رفتم و از منبعش می گرفتم که دیر نشود. مثلاً به میدان جماران می رفتم و می خریدم و فوری به دست شان می دادم. حضرت امام عصرها، در همان اتاق مخصوص ...
برای انتقام از خیانت های همسرم به پارتی های شبانه می رفتم!
قهر راهی مشهد شدم اما حدود 2 هفته بعد مراد به مشهد آمد و نزد خانواده ام طوری رفتار می کرد که همه مرا به خاطر بدبینی و سوءظن مقصر می دانستند به این دلیل دوباره به تهران بازگشتم و در حالی به زندگی با مراد ادامه دادم که دیگر همه وجودم لبریز از ظن به خیانت بود. در همین حال متوجه شدم که همسرم رفتارهای زشت خود را کنار نگذاشته است و همچنان به من خیانت می کند و گاهی چندین شبانه روز به منزل نمی ...
قهرمان قصه های کودکی ام در سوریه آسمانی شد
پلیس شجاع محبوبه سادات توکلی می گوید: من دو سالی از برادرم، شهید سیدمحمد بزرگ تر هستم و با ایشان همبازی بودم. او برادر، دوست و همراه خیلی خوبی برای من بود. ما اصالتاً اهل افغانستان و جمعاً شش برادر و شش خواهر هستیم که سیدمحمد به شهادت رسید و افتخار خانواده ما شد. ایشان متولد 20 آذر ماه 1376بود. با توجه به شرایط آن زمان ابتدا ما اجازه تحصیل نداشتیم بعد از آن هم برادرم علاقه ای به درس نشان نداد. ...
فرصتی برای جدایی!
خانواده خودم سخنی نگفتم تا آبروی همسرم و زندگی خودم حفظ شود با آن که این همه سال برای یافتن شغلی مناسب تحصیل کرده بودم، ولی به امور خانه داری مشغول شدم تا فرزندم را تربیت کنم، اما نمی دانم چگونه در دام حیله گری های فضای مجازی افتادم و مسیر زندگی ام را به بیراهه کشاندم. روزی همان طور که در حال پرسه زنی در گروه های اجتماعی بودم با پسر جوانی آشنا شدم که او نیز مشکلاتی مشابه زندگی من داشت. خیلی زود سفره ...
روایت سرعتی زن ملی پوش از غیبت در اردو/ علی اصغر مجرد: نمی خواهم والیبالم تمام شود
ملت ها حاضر نخواهم بود ولی اگر در بازی های بعدی وضعیت پایم درست شود خواهم آمد اگر هم نشود که ان شاءالله سال های بعدی و برای بچه ها آرزوی موفقیت می کنم.” مجرد در پایان به ورزش3 گفت: یک وقت هایی شاید من بتوانم به خودم فشار بیاورم اما بحث اردو کاملا فرق می کند. شما وقتی به اردو می روید باید آمادگی لازم را داشته باشید. من احساس کردم که نمی توانم آن توان صد درصدی را بگذارم. آن ...
چند روایت از نوجوانان دهه هشتادی که در مسجد گوهرشاد معتکف شدند | اعتکاف در بی نهایت عاشقی
با اختلاف همین است. بعد برمی گردم کنار بچه ها و می خوابم. هیچ کدام از دوست هایش برنده قرعه کشی نشده اند و او هم مانند خیلی های دیگر هیچ کس را نمی شناخته است، اما از ساعت های لذت بخش حرف می زند: اینجا بدون خانواده و دوستانمان، با دیگران آشنا و صمیمی می شویم و با هم خوش می گذرانیم. اگر سال بعد و سال های بعدتر هم چنین برنامه ای باشد، ای کاش دوباره قرعه به نام من بیفتد و چند روز از عمرم را ...
سارق فراموشکار دو بار سراغ یک طعمه رفت!
قاپی می کردیم اما از بخت بدم دستگیر شدم و 2سال زندان بودم. بعد از آزادی توبه کردم و دور خلاف را خط کشیدم اما بلندپروازی ام کار دستم داد. چند سال قبل با دوستانم رفتیم گنج پیدا کنیم. یک هفته تمام منطقه ای را گشتیم، حفاری کردیم و خیلی اذیت شدیم اما به چیزی نرسیدم. من همیشه می خواستم به پول کلان برسم. چه شد که بعد از 10سال توبه ات را شکستی و دوباره دست به خلاف زدی؟ یک شب داشتم برنامه ...
وزیر نفت عربستان:حمله به آرامکو روز سیاه و بزرگ ترین شکست عمرم بود!
زندگی خود فراموش کنم اما روزی که به میدان نفتی بقیق رفتم را فراموش نخواهم کرد؛ روز سیاهی بود، منطقه در تاریکی فرورفته بود، احساس شکستی داشتم که در عمرم تجربه نکرده بودم. حدود ساعت 11 شنبه شب بود. وقتی تنها در 20 دقیقه نیمی از ظرفیت تولید خود را از دست دادیم متوجه شدم وضعیتی ترسناکی است.
بی حیثیت شدن زن پلید | جریان چه بود؟
خودش اول بخورد بعد من می خوردم. روز حادثه برایم آبمیوه می ریخت که دیدم چیزی داخل آبمیوه ام ریخت. من هم به روی خودم نیاوردم و زمانی که پرستار به اتاق خواب رفت، فوراً آبمیوه را دور ریختم و خودم را به خواب زدم. همان طور که حدس می زدم شهناز سارق از آب درآمد و وقتی دید من خوابیده ام سراغ کشوی طلاها رفت. من هم سریع خودم را به راه پله ها رساندم و از همسایه ها کمک خواستم. با توجه به ...
سلبریتی مناطق محروم
دانشگاه درس بازیگری می خواند و دوست داشتم با محیط پشت صحنه، آدم ها و فضا آشنا شود و در دل کار، تجربه به دست بیاورد. هیچ وقت دوست ندارم بگویند پارتی بازی شده و چون دختر من است بازی می کند. این را هم بگویم که برای شباهت بچه های ادریس به خودش خیلی کار صورت گرفت و تست های زیادی گرفته شد. شاید بیشتر از 100کودک، نوجوان و جوان تست دادند. دخترم هم به خاطر شباهتش با خودم و تجربه کاری ای که داشت گزینش شد. هنگام ...
گولسیانی: ایران بمن عزتی داده که در کشورم ندارم
.... شما فقط به 90 دقیقه بازی فکر می کنید و در نتیجه در وسط بازی داربی به سپاهان فکر نخواهم کرد. قول می دهم تلاش کنم و بهترین عملکرد را داشته باشم تا این بازی را ببریم. تا سه صبح بیدارم، نوشابه و شکلات می خورم برخی ها می پرسند تو به عنوان یک بازیکن حرفه ای چه طور ساعت 3 می خوابی؟ خودم می دانم چه طور برای بازی آماده بشوم. برای مثال اگر بعد از بازی استرس زیادی داشته باشم خوابم ...