سایر خبرها
شوق شهید چمران برای رهایی از اسارت دنیا
شنیدم آقا رفته اند محور رقابیه . من هم مشتاق شدم ایشان را ببینم. رفتم رقابیه و دیدم آقا لباس خاکی تنش کرده، به سنگرها سر می زند و با بچه ها احوال پرسی می کند. آقا، شوخ طبع و خنده رو بود. با بچه ها شوخی می کرد و بچه ها می خندیدند و دلشان خوش می شد. رفتیم پیش آقای خامنه ای. دکتر چمران آن طرف آستینش را بالا زده بود و با رادیات ماشین ور می رفت. یک آن متوجه صدای ناله و جیک جیک یک پرنده شدم ...
از حکایت عاشقی و ازدواج شهید چمران چه می دانید؟
به او گفتند: ایشان دکتر چمران هستند؛ جا خورد. ترسید. باور نکرد. فکر می کرد که کسی که نامش با جنگ گره خورده و همه از او می ترسند، باید آدم غسی ای باشد! اما لبخند او و آرامشش، غاده را غافلگیر کرد. در بخشی از خاطرات غاده جابر می خوانیم؛ مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سید غروی به من داده بود، نگاه کردم گفتم: من این را دیده ام. مصطفی گفت: همه تابلوها را دیدید؟ از کدام بیشتر ...
چمران؛ چریکی ترین نظامی و عاشق ترین عارف
دوستانش در مسجد محله شان تصمیم می گیرند برای جنگ با کومله به کردستان بروند. برادرزاده ام را مثله کرده بودند هنوز چند ماهی از رفتن محسن به کردستان نگذشته بود که در یک درگیری به دست کومله اسیر می شود و آن ها محسن را خیلی بد شهید می کنند. وقتی من و برادرم احمد در سردخانه، پیکر محسن را دیدیم معلوم بود زنده، زنده این بچه را مثله کرده اند. دماغ و گوشش را بریده بودند. تمام بدنش را با آتش ...
شهید چمران دکتر شگفت انگیز
هستی . به فاصله چند ساعت بعد خبر شهادت چمران به غاده رسید. وقتی خبر را شنید به سرعت خودش را به بیمارستان رساند. به غاده گفته بودند زخمی شده اما او می دانست که همسرش به شهادت رسیده است. غاده لحظه روبرو شدن با پیکر بی جان دکتر مصطفی چمران را اینگونه تعریف کرد: مستقیم به سردخانه بیمارستان رفتم. وقتی با پیکر بی جان مصطفی روبرو شدم بی اختیار گفتم: اللهم تقبل منا هذا القربان. همان ...
ابعاد جدید خیانت علی کریمی به خانواده اش
. گفتم مبلغ بده و گفت نه، تو به ما اعتماد نداری، الان مبلغ ندارم. همه را به من بده، من برمی گردانم. رقم از ده، بیست میلیون تومان تا هفتصد میلیارد تومان را خودش روی چک ها نوشت و به کسانی داد که من اصلاً با آن ها طرف حساب نبودم و آن ها را نمی شناختم. آقای کریمی گفته برگشت بزنید 700 میلیارد را و بگذارید تا آخر عمرش در زندان بماند. خواهر علی کریمی گفته که برادرش چک ها را دست شرخر داده است! لیلا ...
آقای مهندس، شما باید سرو سامان بگیرید!
، یک بار رفتم، گفتم: آقای مهندس شما دیگه باید سرو سامون بگیرید و فلان و بهمان. خوب من دوست های زیادی داشتم. روحیه مذهبی شدید ایشان و نجابتش را هم دیده بودم. دکتر در جوابم گفت: من فعلاً کار دارم و الان گرفتارم. حتی یادم هست با این لحن، گفتم: ببینید! شما جوونید ، بهتره توی جوونی زودتر ازدواج کنید. حالا خودم هم آن موقع مجرد بودم! یک دفعه برگشت، گفت: مگه شما چند سال تونه خانم حسینی؟ گفتم: از شما خیلی ...
بسیاری از اساتید ادبیات پایداری گفتند این کتاب را ننویس!
با استاد محمدرضا سنگری باعث شد بعد از دو سال مجدداً نوشتن کتاب را شروع کنم. وی در پایان سخنانش گفت: با رعایت نکاتی که استاد سنگری گفت، نوشتن کتاب را با تأخیر دو ساله شروع کردم، الحمدالله به چاپ رسید و مورد اقبال مخاطبین قرار گرفت. مصاحبه که می رفتم مادر شهید موقع برگشت یک ظرف غذا به من می داد، می گفت برو سر کارت بخور، خدا را شکر همچنان این رابطه ادامه دارد، ما هر هفته منزل حاج خانم ...
شهید چمران درآیینه خاطرات * محمد توسلی
دکتر چمران در اهواز با مشکلات زیادی روبرو بود که بایستی کسانی که با او در آن دوران ارتباط نزدیکی داشتند این خاطرات را به موقع بازگو کنند. سرانجام در شرایطی که او با اتهامات ناروای زیادی در فضای عمومی از جمله عامل سیا و موساد! بر پلاکارد درب ورودی دانشگاه تهران روبرو بود و نتوانست گزارش جبهه های جنگ را به آقای خمینی رهبر انقلاب بدهد به اهواز بازگشت و در جبهه دهلاویه روز 31 خرداد ماه سال 1360 دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. ...
تبیین دستاوردهای انقلاب، سبب امیدآفرینی در جامعه می شود
بود و آنجا بود که شهید چمران اعلام کرد من غربت بچه های سپاه را در شهر پاوه دیدم به طوریکه در همه دوران مبارزاتم از زمان شاه تا مصرو لبنان شبی به این غربت ندیدم. وی افزود: اطلاعیه امام خمینی (ره) برای حفظ پاوه به اندازه ای تأثیرگذار بود که قبل از رسیدن نیروی کمکی با تعداد اندک نیروی باقی مانده پاوه فتح شد که امر بیانگر ایمان و امیدی است که با چند خط، ولی فقیه دشمن شکست خورد. ...
80روز روی آب
. مثلاً خانه مان سرقت شده بود و من خبر نشده بودم. ایشان خودش همه کارها را انجام داده بود. حتی دزد را هم گرفته بودند و بعد به من خبر دادند. حبیبی: همکارهایشان می گفتند: اگه لازمه بهش خبر بدیم می گفتم: نه. خودم همه کارهارو می کنم . شبان: ایشان که خودش یک ابرمَرد است! یعنی اصلاً خبر ندادید؟ حبیبی: نه. ببینید، من بچه تهران بودم، کوچک ترین عضو یک خانواده که توی ناز و نعمت ...
جوان مدافع حرم با کیف 40 میلیارد تومانی چه کرد؟
کردم باید یکی از اقوام باشد اما پیرزن، همسایه خانواده امرایی بود! نامش معصومه سلیمانی بود. گفتم مادر، 7 سال گذشته ها! با گوشه چهارقد اشک هایش را پاک کرد و با ما هم کلام شد؛ من قد کشیدن علی را دیدم. بزرگ شدنش را. مثل پسر خودم دوستش داشتم. علی هم پاسدار بود هم مداح هم کمک حال همه اهل محل، هم کوچک ترین خیر. چند جوان سراغ دارید که از 17 سالگی سرپرست بچه یتیم باشند و به کسی هم چیزی نگویند. علی در 22 ...
شهید چمران مرد جنگی و یک عارف به تمام معنا بود
بچه های فقیر و مظلوم الان جزء فرماندهان بزرگ گروه مقاومت حزب الله هستند. رزمنده هشت سال دفاع مقدس و برادر شهید عنوان کرد: غاده جابر همسر لبنانی شهید چمران قبل از ازدواج بی حجاب بود به خاطر همین بچه های حزب الله اعتراض می کردند ولی شهید چمران به خاطر رضای خدا و با رعایت همه جوانب مشکل را حل کرد و یک روزی به خانم غاده جابر روسری هدیه می دهد، وقتی ایشان روسری را می بینند می پرسند این چیست ...
از عشق موتورسواری تا عشق به شهیدچمران
در مسیر سوسنگرد بودم که نامه مافوقم را باید به یکی از فرمانده ها می رساندم وقتی برگشتم خبر شهادت مافوقم را شنیدم، سرگردان بودم و ناراحت، به سمت دهلاویه حرکت کردم که ببینم پیکرش را کجا برده اند تا برای آخرین بار با او وداع کنم وقتی به دهلاویه رسیدم دیدم همه جا شلوغ شده و همهمه زیادی وجود دارد یکی از اشخاصی را که می شناختم پرسیدم چه شده که گفت دکتر چمران به شهادت رسیده است، بهت زده شدم و اصلا نمی دانستم چه کار کنم حتی خبر شهادت مافوقم را هم فراموش کردم. ...
مرد صالحی که یک روز در این سرزمین به خلوص قدم زد
مانده اند تعریف می کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه ها ناهار بخورم، سرگرم شان کنم که این ها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند. گفتم: خب چرا مامان برایمان غذا فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر خوردید. گفت: این غذای مدرسه است. گفتم: شما دیر آمدید. بچه ها نمی دیدند شما چه خورده اید. اشکش جاری شد، گفت: خدا که می بیند. در روایت امیر صادقی گیوی، یعنی کتاب مصطفی چمران (انتشارات میراث ...
ماجرای مرگ آگاهی شهید چمران
معرفی کرد و مصطفی با تواضعی خاص گفت: شمایید؟ من خیلی سراغ شما را گرفتم زودتر از این ها منتظرتان بودم. مثل آدمی که مرا از مدت ها قبل می شناخته حرف می زد. عجیب بود. به دوستم گفتم: مطمئنی که دکتر چمران این است؟ مطمئن بود. مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سید غروی به من داده بود نگاه کردم گفتم: من این را دیده ام. مصطفی گفت: همه تابلوها را دیدید؟ از کدام بیشتر خوشتان آمد؟ گفتم ...
کارنامه منافقین در چهار دهه گذشته
لذا من با قدرت رفتم همه شان را جمع کردم و بردم آن ها را صف پشت و روحانیون را آوردم صف جلو از همانجا با هم اختلاف داشتیم حتی آمده بودند و ادعا کرده بودند که حفاظت از امام را به ما بدهید و خیلی ها هم از همان کمیته استقبال موافقت کرده بودند من به شدت مخالفت کردم بالاخره دو نفر مأمور شدند که بیایند ببینند حق با من است یا با آن ها است. از طرف منافقین پرویز یعقوبی آمده بود من گفتم من چندتا سؤال از شما د ...
یادی از ننه مشهدی چهارراه خزانه؛ طرفدار دوآتیشه استقلال | او به عشق آبی ها به استادیوم می رفت
دوست دارید؟ جواب داد: فقط استقلال، فقط آبی، من مشهد که رفته بودم پیش ابومسلم نرفتم که عکس من را بردارند. ابومسلم اگه می دانست من مشهدم همه جا را چراغانی می کرد. بعد از بازی گفتم مشکی ها_ بچه های تیم ابومسلم_ نیایند جلو، چون من می خواستم فقط با آبی ها عکس یادگاری بیندازم. مشکی ها می گفتند تو را به امام رضا(ع) به حرف ما گوش کنید، ننه مشهدی ما تو را دوست داریم تو هم ما را دوست داشته باش، گفتم خب ...
برخی مدارس مشهدی همچنان از والدین پول های اضافه می گیرند
برای آب و برق و گاز 500 هزار تومان گرفته است. او می افزاید: وقتی رفتم کارنامه دخترم را بگیرم، گفتند از 500 هزار تومان تا یک میلیون تومان کارت بکشید. گفتم این پول برای چیست؟ گفتند برای کمک به مدرسه در هزینه های آب و برق و گاز است. کارنامه بچه ها را گروکشی کرده بودند تا والدین به اجبار پول بدهند. مدارس غیردولتی تا 15 میلیون سردر دبستان پسرانه ای محدوده خیابان کاشانی، بر تابلو ...
چمرانی که می شناسیم و چمرانی که نمی شناسیم/ مصطفی یک شاهکار بود؛ غافلگیرکننده و جذاب
شما چی خورده اید؟ اشک چشمان دکتر جاری می شود و می گوید: خدا که می بیند. چمران طاقت رنج های کودکان یتیم را نداشت. خودش را وقف آن ها کرده بود. هنگامی که به او می گفتند مگر این بچه ها را می شناسی، ایشان با ناراحتی و بغض جواب می داد: نمی شناسم اما مهم این است که این یک بچه یک شیعه است. این بچه 1300 سال ظلم را به دوش می کشد و گریه ها ی چمران نشانه ظلمی بود که بر شیعه علی رفته است. ...
محمد تا لحظه شهادت همراه چمران بود
آد م آگاه و مطلعی بود. قبل از اینکه جریان انقلاب همه گیر شود، د رگیر ماجرای ساواک شد و به د لیل مراود اتی که با آد م هایی مثل د کتر چمران د اشت، اطلاعات سیاسی بالاتری نسبت به د یگران د اشت. این ها آد م های مذهبی و معتقد ی بود ند و نمی توانستند با رژیم شاه همراه باشند. محمد آقا ارتشی بود ولی هیچ وقت تن به کار هایی نمی د اد که مخالف اعتقاد اتش باشد. شما چند فرزند د ارید؟ د ر صحبت ها ی تان به ...
شهید چمران معتقد به ساخت انسان مجاهد بود نه مبارز
...: یک استاد هر چقدر چمران باشد به همان اندازه موثر است وگرنه تمام تشکیلات ها، دانشگاه ها، رسانه ها و مدرسه ها را به دست یک نفر بدهند اگر خصلت چمران را نداشته باشد هیچ اثری ندارد چنان که در بسیاری جا ها هم شاهد آن هستیم. رحیم پورازغدی عنوان کرد: شهید چمران می گوید باید انسان ساخت. این سخن خطاب به اساتید است، ممکن است مهندس تربیت کنیم، اما حیوان مهندس. او تاکید دارد که انسان مهندس ...
از لبنان تا خوزستان؛ یک هدف یک خط
وجودشان را ثابت کنید تا بعد به اسمشان برسیم! مرحوم چمرانِ عزیز هم در آن جلسه بود. او هم کمک کرد و تصویب کردیم که این ها باید هر چه زودتر از ایران بروند. حضور در کردستان رفت کردستان و در جنگ هایی که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ انسان با انصافی بود. لابد قضیه پاوه را شما ها می دانید که در پاوه بر روی بلندی ها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره ...
روایت آقای بازیگر از زندگی مخفیانه کارگردان تئاتر در خانه اش| چرا عزت الله انتظامی از عبدالحسین نوشین ...
. درست می شه. خلاصه یک شب در تئاتر سعدی، حسین خیرخواه و حسن خاشع، مرا صدا کردند و گفتند: امشب، مهمان اصلی که چند وقتی می مونه می آد. هر کاری که کردم، اسمش را نگفتند و خیرخواه همانجا گفت: عزت لب تر نکنی ها! اصلاً قید همه چیز و همه کس را بزن حتی قوم و خویش ها! تئاتر که تمام شد، از تئاتر سعدی در خیابان شاه آباد تا پل چوبی راهی نبود. با عجله به سمت خانه به راه افتادم. یک کلید ...
این قمار جان بچه ها را می گیرد!/از محمدکارت و کیمیایی کپی نکردم
دارد؟ میثم مرادی: این پدیده را ابتدا از زبان چند نفر از اهالی محله ای که مادربزرگ خودم در آنجا زندگی می کند، شنیدم. اتفاقاً فیلمبرداری این فیلم را هم در همان منطقه انجام دادیم. آنجا بود که از اهالی شنیدم واقعاً چنین مکان زیرزمینی ای به نام حیاط نشاط در محل وجود دارد که به صورت غیرقانونی و در قالب شرط بندی و قمار، بچه های بی سرپرست را به جان هم می اندازند و از مبارزه آن ها پول درمی آورند. ...
رحیم پور ازغدی: شهید چمران معتقد به ساخت انسان مجاهد بود نه مبارز + فیلم
خلق را داشته باشد. باید انسان مجاهد ساخت، انسان مجاهد خودش مبارز می شود. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی رحیم پور ازغدی گفت: اولین شکست اسرائیل از طرف نیرو هایی بود که گفتند؛ فقط برای خدا می جنگیم افرادی که باور داشتند نه قومی هستند، نه هوادار چپ و غیره. امام خمینی (ره) فرمود همۀ ما مأمور به تکلیف و وظیفه ا یم نه مأمور به نتیجه ، و اتفاقا تنها فردی که به نتیجه رسید ...
روایت جالب سردار حاج قاسم سلیمانی از ازدواجش!
ایشان دادم و خواستم برای راننده شان هم ببرند. سردار قبول کرد و به همراهش گفت انگشترها را بیاورید. یک سینی انگشتر آوردند و به همه بچه ها گفتند هر کدام یکی بردارید. بعد به سمت همسرم رفت و گفت برای شهادت من دعا کنید. سپس یک هدیه هم به خانمم داد. اول حاج خانم قبول نمی کرد و گفت همین که خودتان به منزل ما آمدین بزرگترین هدیه است. اما سردار گفت وقتی برادری به خواهرش هدیه می دهد خواهر نباید هدیه ...
راز ارتباط شوم مرد مانتو فروش با فروشنده های خانم / ماه منیر وقتی فهمید تحمل نکرد!
سر صحبت را با او باز کرد و گفت: نگران نباش انشاالله همه چیز درست می شود و... اولین آشنایی ماه منیر به خودش آمد و گفت: نخستین باراست پایم به دادگاه باز می شود. اما ظاهراً باید عادت کنم و بدون آنکه منتظر حرف زدن زن میانسال باشد، ادامه داد 12 سال پیش ، زمانیکه دانشگاه می رفتم ، تصور می کردم زندگی آن طور پیش خواهد رفت که من می خواهم. اما همه چیز برخلاف تصور ذهنی من بود . ...