سایر منابع:
سایر خبرها
نزدیکان محسن حججی از لحظه اسارت تا عروج او در ششمین سالگرد شهادتش می گویند؛ در جست وجوی شهادت نامه در ...
الله به گوشمان خورد. تابوتی ترمه پوش از حرم بیرون آوردند. وقتی از کنارمان رد شدند، مادر شوهرم از یکی پرسید: کی بوده؟ طرف گفت: جوان بوده و از خودش یک بچه به جا گذاشته . اشک دوید توی چشمان مادرش. سریع از این آب گل آلود ماهی اش را گرفت: می بینی مامان، دنیا همینه اگه شهید نشیم می میریم! اگه جوونت شهید بشه دیگه خیالت راحته که عاقبت به خیر شده؛ اگه تصادف کرد و مرد میخوای چه کار کنی؟ شب بیست ...
مصطفای ما اصفهانی ها!
شهید شده. قرار بود من برم، رسول پیش دستی کرد. سرت رو توی مردم بالا بگیر. تو از این به بعد باید مثل حضرت زینب (س) باشی. و صبر مادر زیاد بود؛ خیلی هم زیاد. از همان روز که تو به حضرت زهرا (س) متوسل شدی، خودش تا آخر ماجرا را فهمید؛ ماجرای گمنامی را. او همان جا فهمید که شد مادر مصطفای بی نام و نشان. مادرها همه چیز را خوب می فهمند. حرف های نزده از چشم فرزندانشان را حفظ اند. مامان ...
کتابخوانی زیر سایه هد هد سفید
دانستنی ها. کتابخانه برای گروه سنی نوپا و کودکان زیر پنج سال هم کتاب دارد. ابتدای ورودی، اشکال هندسی نرم و اسفنجی با رنگ های شاد برای بازی بچه ها چیده شده، کتاب های پارچه ای و پلاستیکی که مخصوص آن ها است، کمی دورتر قرار داده شده. مادرها اینجا نگران نیستند؛ چراکه اتاق مادر و کودک این کتابخانه فضای امن برای نوزادان آن ها است. قفسه بلند چوبی و نیم دایره که نشانه پرنده هدهد روی آن ...
افتخار من
. زخمی شده. چادر سر کردم بیایم ببینمت که از پشتِ در شنیدم دارد به پدرت خبر شهادتت را می دهد. زانوهایم تا شد و همان جا پشت در نشستم. برادرت می گفت: بعد از شهادت، چند بار تو را در بیداری دیده است: یک بار در صحن حرم حضرت معصومه در قم، یک بار هم در مراسم روز هفتمت. یک بار هم به خوابش آمده ای و گفته ای در بچگی از فلان باغ همسایه میوه چیدی و بی اجازه خورده ای و از برادرت خواسته بودی برود حلالیت ...
برای رئیس جمهور بنویس فرزندم دوچرخه می خواهد
جمهور بنویس فرزندم دو چرخه می خواهد، من که پاسخ مثبت می دهم با خنده می گوید: شوخی کردم خدا خودش می دهد. او دو فرزند پسر دارد از فرزند کوچکش اسمش را می پرسم، مادرش می گوید: دوست ندارد کسی اسمش را بپرسد یکبار یک خانم از او اسمش را پرسید او کلی گریه کرد، پسرم می خواهد دیگران به او بگویند آقا پسر، آن قدر بر روی اسمش حساس است که مادر بزرگش از او پرسیده شما را با چه نامی صدا بزنم گفته بگو موش ...
آقامصطفی بهشتی جبهه ها بود
؛ اما پیکرم برنگردد... تربت کربلا زنده اش کرد مادرم که خدا رحمتش کند، برای ما نقل کردند که آقامصطفی پنج شش ماهه بود که بیمار شد و فوت کرد. پدر آن زمان خانه نبوده و لذا مادر بچه را زیر ملحفه ای می پیچد و می گذارد کنار و منتظر می ماند تا بعدازظهر که پدر بیاید خانه و با هم بچه را ببرند تخت فولاد و دفنش کنند. از اتفاق آن روز پدرم دیرتر از همیشه به خانه می آید و نهایتا کار به فردا ...
مبلغان بدون منبر
صورت میدانی نظارت دارد. بازخورد ها چطور بوده است؟ خیلی خوب. یک نمونه عرض می کنم. دیده اید بعضی ها را؟ (با لبخند) طرف با خانمش دعوایش می شود، به طلبه ها گیر می دهد. بچه هایی که در مراکز بهزیستی با آن ها سروکار داریم، موبایل و فضای مجازی دارند و از این چیز ها مطلع اند. یک بار با بچه های یکی از مراکز که پسران پانزده تا هجده ساله بودند، عازم پارک کوهسنگی شدیم برای فوتبال. من و ...
کودکان پا جای پای ما می گذارند
تربیتی مستبدانه، بدون دخالت، آسان گیرانه و مقتدرانه برای تربیت کودک وجود دارد. در تربیت کودک، پدر و مادر هر کدام هم مسئولیت های اختصاصی و هم مسئولیت های عمومی دارند. اگر کودک ارتباط قوی با پدر و مادر برقرار کند سعی می کند با آنها همکاری بیشتری داشته باشد. ارتباط قوی همان توجه مثبت بدون قید و شرط است که کودک از والدین خود دریافت می کند و تأثیر بسیار مثبتی در ارتباط او دارد و باعث می شود کودک در ...
روایت سرمایه گذاری پرسود شهید امیرحسین محمدعلیخانی !/ وقتی شهادت حاج قاسم زمینه ساز یک تحول بزرگ شد
شما هم به ما ملحق شده بود. پدر شهید محمدعلیخانی ادامه داد: زمانی که در قزوین هم بودیم وقتی به هیئت میرفت به حدی به مراسم اهل بیت علاقه داشت که تا پاسی از شب در برگزاری این برنامه ها مشارکت داشت. وی با بیان اینکه پسرش پس از شهادت حاج قاسم سلیماتی دچار تحولات روحی و معنوی عمیقی شده بود، افزود: پس از اینکه حاج قاسم به شهادت رسید جانانه و با تمام وجود ایستاد و گفت که من باید ...
این زن پس از 107 بار ترک اعتیاد و حکم اعدام ستاره سینما شد!
پدرم فوت کرد. مادرم می دونست که بعد از پدر، نمی تونه از پس من بربیاد. مجبورم کرد با یکی ازدواج کنم؛ کسی که توی 12سالگی عروسش شدم و توی 14سالگی با یه پسر 40روزه ازش طلاق گرفتم. خونه ش جز گرسنگی کشیدن و کتک خوردن چیز دیگه ای برام نداشت. دوران حاملگی انقدر سخت بود که از بوی غذای همسایه ها غش می کردم. اما اون حتی اجازه نداد پسرم رو با خودم ببرم؛ گذاشتش سر راه. توی ...
فهرست فیلم های سینمایی تلویزیون پنجشنبه 19 مرداد 1402
نفتی نروژ در دل دریا کار می کنند که ناگهان به دلیل تغییرات اقلیمی سکوهای نفتی دچار حادثه می شوند. وسعت فاجعه آن قدر بزرگ است که مسئولین تصمیم می گیرند تمام سکوهای نفتی را تخلیه کنند. استاین باید در یکی از این سکوها صدها متر زیر آب دریچه ای را با دست ببندد که دچار حادثه شده و همان زیر گیر می کند. از طرفی قرار است برای از بین بردن نفتی که بر روی آب شناور است، کل دریا توسط جنگنده ها بمباران شود تا این ...
نکاتی که باید در بارداری بعد از 40سالگی مدنظر داشت
... مادری با سن بالاتر بودن به این معنی است که بیشتر احتمال دارد کودکی با اختلالات کروموزومی به دنیا بیاورید، مثلاً سندرم داون و سندرم پاتو. اما همهٔ خانم های باردار تست های غربالگری اختلالات کروموزومی را انجام می دهند. بیشتر بخوانید همه چیز در مورد افسردگی پس از زایمان بهترین فاصله سنی بین بچه ها توصیه هایی برای بارداری کم خطر در سنین بالا چه کار می توانم ...
هیچ آفتی مثل بی تفاوتی نیست
...... اون ها چیز هایی که ما توی آینه نمی دیدیم رو توی خشت خام می دیدن و می دونستن ولنگاری و بی حیایی، مثل ویروسی می مونه که اگه بهش مجال بدی، می افته به جون محله و همه رو از بزرگ و کوچک، گرفتار می کنه... ***** تجربه اول/ روایتگر: مادر کارمند یکی از روز های اوج اغتشاشات سال 1401، وقتی در پایان ساعت کاری خبر رسید مرکز شهر شلوغ شده و تاکسی های اینترنتی، درخواست ها را ...
سرنوشت دختر جوان که قربانی بدخلقی پدر و اعتیاد برادرانش شد + جزییات
مرافه داشتیم. خسته و کلافه شده بودم. یه روز بچه رو بغل کردم و بدون این که خبری به شوهرم بدم از خونه بیرون زدم. وضعیت روحیم خیلی به هم ریخته بود. مادر و بابام سفر رفته بودن. گوشی تلفن همرامو خاموش کردم و به خواهرمم گفتم جواب تماسای شوهرمو نده. زن جوان ادامه داد: شوهرم نمی دونست کجا هستم و غروب روز بعد سرو کلش پیدا شد. توپش خیلی پر بود و می گفت چرا بی خبر از خونه بیرون زدی ...
کاهش شانس باروری با افزایش سن ازدواج
یکی از چالش های اصلی مادران شاغل برای فرزند آوری، نگهداری از کودک است و اگر قصد حمایت داریم باید مهدکودک استاندارد با مربیان خوب و با قیمت ارزان تامین کنیم که بخشی از بودجه جوانی جمعیت هم در این بخش هزینه شود . صادقی تبار در این باره ادامه داد: حداقل هزینه یک مهدکودک خوب اکنون 7 میلیون تومان است و مادر شاغل بر سر دوراهی است که فرزندش را نگه دارد یا برود سر کار؟ سال 1400 مبلغ 700 ...
عقاب آسیا بالاخره جواب داد؛ استقلال یا پرسپولیس؟
خاطر منافع ملی و تیم ملی چنین کاری کرده است. اما خود عابدزاده برای تلافی بی توجهی استقلالی ها تصمیم گرفت به پرسپولیس برود. عشقی که او به استقلال داشت تبدیل به نفرت شده بود. و این نفرت هنوز در دل عقاب وجود دارد. تا حدی که مانع از انتقال بچه عقاب به استقلال شد. عابدزاده در همان روزهایی که شایعات پیوستن امیر به استقلال مطرح شده بود یک استوری گذاشت. و لوگوی پرسپولیس را کنار تصویر ...
جنازه ام را روی مین ها بیندازید!
و نوشتن خیلی علاقه نشان می داد بچه ها هم توی کوچه و با لباس های خاکی و زانوهای زخم و زیلی، توپ فوتبال را پرت کردند گوشه دروازه و به غلامعلی نازپرورده زل زدند تا ببینند مادرش این بار برایش چه خریده. غلامعلی اما با دیدنشان بدون اینکه جم بخورد فقط خندید و برایشان سر تکان داد. بعد هم آسه آسه و پا به پای مادرش رفت توی خانه. وقتی مادر در را بست، غلامعلی دستش را پایین انداخت. تمام آستینش خیس ...
بدقولی رییس جمهور در تامین داروی بیماران اس ام ای
دارو نفیسه از تبعات منفی محقق نشدن وعده رئیس جمهور و نرسیدن دارو می گوید: دارو آن قدر نرسید که بعد از گرفتن لیسانس توان نشستن طولانی و درس خواندن را از دست دادم، آن زمان فکر می کردم با رسیدن دارو همه شرایط بهتر می شود و می توانم ادامه تحصیل بدهم، ورزش بوچیا را دنبال کنم و همچنان کارهای هنری زیادی در خانه انجام دهم؛ بیماری اس ام ای توان نشستن و حرکت مداوم را از ما سلب می کند. ...
قصه مادری که پسرش را به علی اکبر امام حسین (ع) بخشید
نمی آورد و از خجالت مدام تلاش می کرد زودتر از بغلم بیرون بیاید، این بار اجازه داد طولانی بچسبانمش به سینه ام. از خودش جدایش کرد. خوب نگاهش کردم. باورم نمی شد. پرسیدم: محمد تویی مامان؟ می دونی چند وقته ندیدمت؟ چقدر بزرگ شدی و دوباره بغلش کردم. حالم را پرسید. تا بخواهم جوابش را بدهم، دیدم حسن آزادیان جلو آمد و بنا کرد به سلام و احوالپرسی. از دلم رد شد که این بچه از اولش هم خوش رو و مهربان بود و مرا هر ...
پسر دریا به خانه پدری رسید
قدر همت و اراده و عشق جوانان ناوگروه 86 بوده. از احساس آقا مجتبی از حضور در این فضا که می پرسم، گل از گلش می شکفد و می گوید: برای این دیدار، لحظه شماری می کردیم. خیلی از بچه های ناوگروه 86، اصلا به فکر حق ماموریت و پاداش نبودند و بزرگترین خواسته شان، دیدار با رهبری بود. آخه ما برای عزت مملکت مان، سختی های این ماموریت را به جان خریدیم و حضرت آقا هم، بزرگِ این مملکت هستند. اصلا ما هر کاری ...
غفلت سنج را روشن کنید!
قرار است بگویید از مصاحبه قبلی تا الان چه کارها کرده اید و چه کسی بوده اید؟ از بیست سال پیش تا الان. در این بیست سال به کجاها رسیده اید. برای جواب دادن به این سؤالات فکر کنید هیچ محدودیتی برایتان وجود ندارد و همه آنچه بخواهید، شدنی است. جوابتان چیست؟ مثلاً ممکن است الان یک پدر باشید و جوابتان باشد: دوست دارم 20 سال آینده پدر خیلی خوبی باشم. مصاحبه کننده از شما می پرسد: مگر الان چه جور ...
ماهو و گاندو
ها را تماشا می کرد. آن چه می دید مبهم بود و آشفته. خطوط در پیش چشمانش می رقصیدند و عقب و جلو می شدند. چشم هایش را تنگ کرد تا مگر اشیا، شکل منظمی به خود بگیرند، اما نگرفتند. همان بود که بود؛ همان همیشگی. ماهو راهش را کج کرد به آن طرف تر که از قیل و قال زن ها و بچه ها در آن جا خبری نبود. کمی که رفت ایستاد و به آب نگاه کرد. دلش می خواست در گرمای بی داد ظهر تابستان بلوچستان پایی در آب فرو ببرد و جان و ...
عواقب هولناک انتشار تصاویر کودکان در شبکه های اجتماعی| هوش مصنوعی چه بلاهایی می تواند سر کودک تان بیاورد؟
انتشار عکس ها و ویدئوهای کودک شان کاری پیش پاافتاده و عادی است و خطرناک نیست که بخواهد کودک را تهدید کند یا به او ضربه بزند و این حرف که ممکن است آینده آنها با این کار به خطر بیفتد و تحت تاثیر قرار گیرد، بسیار اغراق آمیز است. اما آیا به عنوان پدر و مادر اجازه داریم در هر حالتی و هر وقت که دلمان خواست، عکس کودک مان را در پلتفرم ها منتشر کنیم و درباره همه جزئیات زندگی کوچک آنها بنویسیم ...
دهه هفتادی ها و دهه هشتادی ها در مأموریت 65 هزار کیلومتری دور دنیا
به پدرش و مادر محمدمهدیِ متولد 1380 هم به پسرش! نه! نه و باز هم نه به مادر محمدمهدی که پسر 22 ساله اش را 11 ماه ندیده بوده (8 ماه روی ناو و 3 ماه قبل از آن هم به خاطر مأموریت) و حالا هم خودش را از مینودشت در شرق استان گلستان به حسینیه امام خمینی(ره) رسانده می گویم اگر پسرش دوباره بخواهد مأموریت برود جلویش را نمی گیری؟! چهره رنج کشیده اش کمی توی هم می رود و چشم هایش را می بندد ...
داستان ببرها و مگس ها
.... تصور بر این بود که ناپدید شدن دوان همواره سیاسی است. شوم که نگران چرخش اقتدارگرایانه ای بود که چین در دوران رهبری شی در حال از سر گذراندن آن است، در سال 2015 تصمیم گرفت کشور را ترک کند، زیرا پسرش در انگلستان در مدرسه ای پذیرفته شده بود. ازدواج او با دوان دو سال قبل به هم خورد. شوم از زمان ناپدید شدن دوان به سرزمین اصلی چین بازنگشته است. شوم -که در شانگهای به دنیا آمد، در کودکی به هنگ کنگ نقل ...
سروش صحت سریع کات می داد و می گفت: عزیزم رشید نشو!
کاربلد است و اجازه نمی داد که به بازیگر استرس وارد شود. هر زمان احساس خستگی می کردیم سریع کات می دادند که استراحت کنیم و چایی بخوریم. ممکن بود که من دیالوگی را فراموش کنم و آقای صحت می گفت که راحت باش! حتی اگر 20 بار هم لازم باشد من اینجا هستم، دوربین، فیلمبردار و صدابردار و همه آمده ایم که کار کنیم. گاهی ممکن بود دوست دیگری فراموش کند و همین صحبت های ایشان استرس تیم را کم می کرد. من خودم ...
سونوگرافی تعیین جنسیت، در هفته چندم بارداری انجام شود؟
و کیفیت تبادلات بین مادر و جنین به کمک بند ناف و جفت و مایع آمنیوتیک و جنسیت جنین را هم چک می کند و بار چهارم در هفته 32 برای بررسی ارگان های مغزی و اینکه رشد جنین در حد طبیعی است یا خیر. در صورتی که مشکلی در سونوگرافی دیده شود یا خانم باردار مبتلا به فشار خون یا دیابت یا بیماری های دیگر باشد یا احتمال کوچک بودن جنین داده شود یا بارداری چندقلو باشد، لازم است تعداد سونوگرافی ها بیشتر شود. بنابراین ...
یادداشت رسیده | شهرت و گمنامی در سیره علما و شهدا
. می گفت: مادر برایم لباس معمولی بخر. در مدرسه بعضی از بچه های یتیم هستند، خیلی ها فقیرند، دلم نمی آید من لباس نو بپوشم و آنان نداشته باشند. در احوالات فرمانده رشید حزب الله لبنان، شهید عماد مغنیه نقل است که: بعد از جنگ سی و سه روزه آمده بود ایران، همراه سیدحسن نصرالله. خانه رئیس وقت مجلس آقای حداد عادل با تعدادی از سیاسیون ایران دیدار کردند. همه فقط سیدحسن نصرالله را می شناختند ...
اسیر که شدیم اکبر صیادبورانی گفت لعنت بر آن سق سیاهت!
خانم گفتم خانم عشقی پور چرا در طرح تخلیه پایین بیرون نرفتید که حالا بچه هایتان این مناظر را ببینید؟ شوهرش را بهرام صدا می کرد. گفت بهرام به من گفت می روم ماموریت و برمی گردم و شما را می برم تهران. به همین دلیل الان هم منتظریم برگردد و برویم. همان موقع بود که شماره هواپیما مشخص شد و فهمیدیم خلبانش، عشقی پور است. * یک روایت وجود دارد که خانم عشقی پور صحنه را دیده و دست بچه اش را آن قدر ...