نگهبان عراقی با اسرا گریه می کرد/11ماه مفقودالاثر بودیم
سایر خبرها
خانواده ام با تصور شهادتم تا یک سال برایم مزار ایجاد کرده بودند
به گزارش حوزه ایثار و شهادت پایگاه خبری_تحلیلی صبح قزوین؛ فرج الله فصیحی رامندی در6 فروردین سال 39 در شهر دانسفهان از توابع شهرستان بوئین زهرا چشم به جهان گشود و 6 سال و 6 ماه از عمر خود را در اسارت نیروهای عراقی سپری کرد. آزادگان،وارث شهیدان هستند و با استواری ایستاده اند و ماندگار شدند تا ادامه دهنده راه شهیدان باشن ...
سعید اوحدی: در دوران اسارت همه سلیقه ها و همه دیدگاه ها حضور داشتند/ هنرمندان و نخبگان سرمایه های تمدنی ...
کردند و بعد از 19 سال یعنی چند سال بعد از آزادی اسراء، پیکر مهدی حاج کرمی را آوردند و در خمینی شهر دفن کردند. این آزاده دوران دفاع مقدس با اشاره به نحوه با خبر شدن از رحلت حضرت امام (ره) در دوران اسارت بیان داشت: ما در اردوگاه تکریت عراق بودیم که خبر رحلت حضرت امام (ره) را شنیدیم. خبر کسالت حضرت امام و بیمارستان بودن ایشان را روزنامه های عراقی می نوشتند. ولی یک روز صبح بود که از بلندگوهای ...
فاتحه وسط فوتبال تا فرو بردن سر اسرا در فاضلاب
درکنارم شهید شدند یکی بچه شهریار کرج بود یکی اهل پاسارگاد و دیگری اهل همدان بود که خانه دو تن از آن ها و خانوادشان رفته ام اما خانه آن که همدان است نتوانستم تاکنون بروم. خاطره ای از همان شهید پاسارگاد است را برایتان روایت می کنم. شهید هوشنگ هوشیاری بخاطرش امکانات محدودی که داشتیم از بین ما پر کشید. شهید هوشنگ هوشیاری را در همان اردوگاه که قبرستان داشت دفن کردند که بعد سال 1382 بود من به ...
از دروغ بریدن گوش اسرا توسط ایرانیان تا زیارت امام رضا (ع)
... حیات: از اینجا به بعد شما رسما اسیر محسوب می شوید، از برخوردی که با شما در اردوگاه شد برایمان بگویید. الحسینی: بعد از اینکه مرا به اردوگاه بردند سنی، ارمنی و شیعه در یکجا بودند. اکثرا اسرایی که در عملیات خرمشهر و عملیات دزفول اسیر شده بودند در آنجا نگه داری می شدند. هرگز فکر نمی کردم اسارت در ایران اینگونه باشد. همیشه در عراق به ما می گفتند اگر در ایران اسیر شوید به ...
در غربت 7 سالۀ اسارتِ اردوگاه مُوصل، خدا را می دیدیم/از زندگی بعد از اسارتم، راضی نیستم/بگذارید دنیا ...
.... فخریان می گوید: در همه سال های اسارت، تصویری که ما از آزادی در ذهنمان داشتیم این بود که یک روز، رزمندگان ما از در و دیوار به داخل اردوگاه می آیند و آزادمان می کنند. این آرزو با ما بود تا زمانی که خبر پذیرش قطعنامه 598 را شنیدیم. بعد از پذیرش قطعنامه 598 تا آزادی ما بیشتر از 2 سال طول کشید. یادم می آید عصر یک روز چهارشنبه بود. من و دوستانم در گوشه ای از محوطه اردوگاه نشسته بودیم که ...
تلخ ترین خاطرات یک اسیر جنگ 2 روز بعد از آزادی!
به مشهد می روم و صحنه ای که برای اولین بار از حرم آقا دیدم هنوز در ذهنم هست. یادم هست صبح وقتی از مهمانخانه آمدیم برویم سمت دانشگاه متوجه مردم شدیم که وقتی به یک نقطه از کوچه می رسند مکثی می کنند و دست روی سینه سلام می دهند. من هنوز هم بعد از همه این سال ها هر جا چشمم به حر بیافتد می ایستم و به یاد آن روز سلام می دهم به، امام هشتم (ع). خداحافظی از رستم کلا و پیش به سوی جنگ ...
از پاییز اسارت تا بهار آزادی
در روایت خاطرات خود از اسارت در گفت وگویی چنین نقل می کند: برای عملیات خیبر مرا به عنوان بیسیمچی به گردان امام حسین (ع) فرستادند که در جزیره مجنون از ناحیه شکم و پا مجروح شدم و به اسارت نیرو های بعثی در آمدم؛ آن ها ما را به یک پادگان در شرق بصره بردند؛ بعد از مدتی به استخبارات عراق منتقل شدیم، پس از آنجا هم ما را به اردوگاه موصل فرستادند حدود هفت سال در اسارت بودم و بیشترین دوره اسارتم در اردوگاه ...
گلایه های آزاده سرافراز از بی توجهی به ظرفیت فرهنگی آزادگان
واقعی آزادگی را درک کنیم. آزاده و جانباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس استان یادآورشد: بعد از اسارت ما را به اردوگاه 11 تکریک یعنی اردوگاهی که همه اسرا در آنجا مفقودالاثر هستند انتقال دادند، عمده اسرای آن اردوگاه غواصان عملیات کربلای4 بودند، شاید باور این جمله برای خیلی ها سخت باشد اما اردوگاه برای اسرا با توجه به حال و هوای معنوی رزمندگان و فارغ شدن آن ها از زندگی دنیوی همانند قطعه ای از ...
روایت ایمان هایی که نشکست
ت حواسمان به نمازمان است. آنها از ما می خواستند که به امام توهین کنیم. افسر عراقی من را به سمت ماشین می برد و گفت بگو الموت للخمینی و من می گفتم لا. ما را در پادگان نهروان پیاده کردند. وقتی آنجا پیاده کردند همه سربازان و افسران رفتند. شما ببینید آدم چه حالی دارد وقتی تا ساعاتی پیش در خانه خود بوده و بعد از آن در مدت زمان کوتاهی اسیر شده است. من در بین این ها مسن بودم. افسران ...
ماجرای کتابت آیات قرآن روی کارتن پودر لباسشویی در اردوگاه اسرا/ داستان دانش آموز اسیری که حاضر نشد زیر ...
اسارت در آمدند و تحت نظارت صلیب سرخ بودند که حداقل هایی برای آنها لحاظ می شد و عده ای پس از عملیات های کربلای 4 و 5 که دولت عراق جهت اعمال فشار بر خانواده های ایرانی، برای فشار به دولت، تا پذیرش شرایط عراق اتفاق بیفتد، رژیم بعث اجازه ثبت نام در صلیب سرخ و سرکشی از اردوگاه ها را نداد که به عنوانی این اسرا مفقودین بودند. ابراهیم می گوید: زمانی که تفاهم نامه 598 منعقد شد و مورد توافق جمهوری ...
آقا معلمی که از اسارت برنگشت
فاش نیوز - شهید فرخی راد در سال 61 در عملیات رمضان به اسارت نیروهای بعث درآمد که در زندان های بعث عراق و پس از تحمل سختی ها و انواع شکنجه های مزدوران بعثی به فیض شهادت نائل آمدند. به گزارش خبرگزاری تسنیم از دزفول، مردم ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بدون اینک فرصتی برای لمس شیرینی و تاثیرات آن داشته باشند، درگیر اهداف شوم رژیم بعثی عراق با آغاز جنگ تحمیلی شدند. جنگی که اساس آن را ...
استقامتی ستودنی در روزهای سخت/ باز خوانی خاطرات دو تن از آزادگان ملایری
ما را به زندان الرشید برده وبرای من حبس ابد بریدند . عزاداری برای امام حسین(ع) در اردوگاه جرم بود وی با بیان اینکه بنده با اسرا در ایام عزاداری امام حسین(ع) مراسم عزاداری راه انداختیم بنده را به عنوان رهبر عزاداریها معرفی کرده بودند و با توجه به اینکه عزاداری برای آنها نزد بعثی ها جرم بود گفتند شما باعث مشکلاتی شده اید و باید به حبس ابد بروید . فراهانی تصریح کرد: من ...
خاطرات یک آزاده کرمانشاهی از سال های اسارت
به گزارش ایسنا، "امین توانا" یکی از آزادگان کرمانشاهی است که 10 سال از عمر خود را در اردوگاه های عراق در اسارت سپری کرد. او در سن 17 سالگی در منطقه "تنگ ترشابه" قصرشیرین به اسارت نیروهای عراقی در آمد و به یکی از اردوگاه های عراق منتقل شد و زمانی که به کشور بازگشت در آستانه 27 سالگی بود. روزهای اسارت چگونه می گذشت؟ توانا در گفت و گو با ایسنا، در خصوص چگونگی گذران دوران اسارتش ...
آزادگان، شناسنامه عزت و افتخار ایران اسلامی و وفاداری به میهن هستند
اقدامات باید علیه امام خمینی(ره) شعار می دادیم، به جای کلمه مرگ بر همه یک صدا جمله "مرد است خمینی" را سر دادیم. پس از این فعالیت، سخنرانی از سازمان مجاهدین خلق آوردند که برای ما سخنرانی کند و مجله هایی هایی را بین بچه ها توزیع کردند که رزمنده ها همه مجله ها را پاره کردند. این رزمنده شجاع خاطر نشان کرد: در 22 شهریور سال 1369 به ایران اسلامی بازگشتم و بعد از آزادی از اسارت رژیم بعث عراق، این ...
بیانات روشنگرانه امام (ره) در استقامت اسرا، مؤثر بود
. در فاتح دو الرمادی و اردوگاه ده این زندان علیه نظام و امام تابلویی دیواری نصب کردند و بچه های اردوگاه آن را پاره کردند. هیچ کس نیامد کسی را لو دهد و همه ساکت بودند و عراقی ها تا سه روز گشتند که فرد یا افرادی که این تابلو را پاره کرده اند بیابند اما نتوانستند و بالاخره مدت ها بعد فهمیدند و مسئول اردوگاه اسرا را آوردند و از او خواستند که بگوید کار کیست؟ افسر عراقی مدام می گفت ...
آزاده دفاع مقدس: وساطت نیروی بعثی موجب شد به من تیر خلاص نزنند/ جابجایی اسرا در اردوگاه ها باعث انتقال ...
الانبار و شهر الرمادیه منتقل کردند. وی در توصیف اردوگاه الرمادی ابراز داشت: همه اردوگاه ها در یک پادگان بزرگ نظامی در شهر الرمادیه عراق قرار داشت. من یک سال در الرمادی 3 بودم و بعد از آن به الرمادی 2 منتقل شدم که این مکان به کمپ 7 یا بین القفسین معروف بود؛ چراکه یک طرف آن اردوگاه الرمادی 1 و طرف دیگر آن اردوگاه عنبر قرار داشت. کمیلی گفت: دلایلی که باعث شد من به این اردوگاه ...
تقابل فرهنگی آزادگان با خشونت بعثی ها
پس بگیرند، ما با سلاح سبک، تجهیزات اندک و همچنین موضوع شهادت و مجروحیت تعدادی از نیروها و نیز نبود پشتیبانی تقریباً نیمی از ظرفیت جنگی خود را در اختیار داشتیم. وی با بیان اینکه در تاریخ 9 اسفندماه به اسارت دشمن درآمده است، افزود: ابتدا ما را به شهر العماره بردند، بعد از آن ما را به نیروهای استخبارات عراق در بغداد تحویل دادند، پس از چند روز ما را به یکی از اردوگاه های اسرای ایرانی در ...
فریاد مرگ بر صدام آزادگان ایرانی در اسارت
دو هفته از رحلت امام (ره) می گذشت، اما آنقدر این موضوع برای آن ها اهمیت داشت که بعد از گذشت این مدت هنوز هم تیتر صفحه نخست آن، خبر رحلت بود. اردوگاه اسراء را سیاهپوش امام (ره) کردیم و تعدادی پارچه سیاه داشتیم که آن ها را در اردوگاه نصب کردیم و با دو جلد قرآنی که از طرف صلیب سرخ برایمان آورده بودند یک به یک و نوبت به نوبت قرآن می خواندیم. همان روز که بچه ها متوجه رحلت امام شدند تمام قواعد ...
خاطرات اسارت یک افسر ارتشی/ اتحاد و یکدلی ایرانی ها، بعثی ها را عاجز کرده بود
منتقل شد، یک سال بعد برای شرکت در عملیات راهی جبهه غرب و کردستان شد. اوایل خردادماه سال 1367 برای ادامه خدمت به جنوب اعزام شد و یک ماه بعد در نزدیکی پاسگاهی در فکه به اسارت دشمن درآمد. علی شمس آبادی، بازنشسته مرکز آموزش هوانیروز شهید وطن پور اصفهان جمعی نیروی زمینی ارتش که پس از سال ها خدمت مخلصانه در این یگان، دوران بازنشستگی اش را در یک کلینیک می گذراند، از روزهایی می گوید که به اسارت د ...
تمام بدنم کرم گذاشته بود/ هیچ تضمینی نبود که صدام مبادله را به هم نزند
همه امید دارند برگردند. گاهی خواب می بینند و پیش بینی می کنند. بعد از چند وقتی که آنجا بودم به بیمارستان تموز و الرشید بغداد برده شدم. دو ماه نیز در بیمارستان بودم. در تموز به این نتیجه رسیدیم که حداقل 4 سال اینجا هستیم. یکی از اسرا که درجه دار ژاندارمری نیز بود، در قصر شیرین در آن بیمارستان بستری شد که آنجا توصیه های خوبی به من کرد. معمولا اسرای قدیمی را با اسیران سال اول تماس نمی دادند. من مدتی ...
بازگشت گنجینه های مقاومت/ دولت سری در موصل
پنجره آویزان کرده ای، من را مورد لطف و نوازش بیکران خود قرار داد. ضیا از رحلت امام (ره) به عنوان تلخ ترین خاطره در زمان اسارت یاد می کند و می گوید: این خبر همه اسرای اردوگاه را متأثر کرد چرا که همگی در آرزوی مشرف شدن به دست بوسی امام بودیم که متأسفانه توفیق حاصل نشد. از خواسته هایش که می پرسیم، می گوید: برخی از بخشنامه ها مانند اهدای خودرو حدود 40 سال است که در حد بخشنامه مانده و ...
هم نوایی حسینی های اردوگاه موصل با اسرای کربلا + صوت
سعید پناهنده یکی از هزاران آزاده دفاع مقدس است که در سال 61 بعد از دو سه عملیات موفقیت آمیز، در مرحله اول عملیات رمضان به اسارت رژیم بعث عراق در آمد و سه هزار روز از دوران نوجوانی و جوانی خود را در اردوگاه موصل با انبوهی از خاطرات تلخ و شیرین سپری کرد. به ویژه انس و الفت این معلم تجوید اردوگاه موصل یک با قرآن و توفیقش برای حفظ قرآن کریم در دوران اسارت باعث شد رنج ها و مصائب این دوران سخت برایش ...
دست نوشته شهید چمران برای مردی که گمان می کرد شهید شده است
تندرو بودند. از سال 61 به بعد با ورود حاج آقای ابوترابی اوضاع بهتر شد. انگار روح معنوی حاج آقا بالافاصله در ما تأثیر گذاشت. چون ما فهمیدیم حاج آقا رهبری است که در اردوگاه همه بچه ها از ایشان حرف شنوی داشتند. بچه ها اوایل اسارت برای دشمنی با بعثی ها مثلاً ظرف آبی که عراقی ها در آن برای اسرا آب می ریختند را زدند و شکستند یا مثلاً شیر آب را خراب می کردند یا لگن حمام را می شکستند. ما، چون تجربه نداشتیم ...
پدری حکیم و صبور برای رزمندگان اسیر در اردوگاه های عراق
در عراق به نام تیمسار نزار است. به گفته یکی از اسرا، تیمسار افسری مغرور و سنگدل بود. او روزی برای بازرسی به اردوگاهی که سید در آن اسیر بود، می رود و بعد از بازدید حین برگشت از اردوگاه، سید خودش را به او می رساند و می گوید: این گیوه ها را یکی از اسرا بافته است، به یادگار از طرف همه به شما هدیه می کنم. تیمسار با تعجب می پرسد: شما چه کسی هستید؟ سید خودش را معرفی می کند. تیمسار که در جمع افسران عالی ...
خبر خوب| کشف دست خط منتسب به امام رضا(ع) در ساوه
یک شب در اردوگاه اسرا! وقتی اسرای ایرانی نهج البلاغه را یک شبه از بر کردند حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی یکی از آزادگان شاخصی است که 10 سال از عمر خود را در اسارت گذرانده است. همهٔ آزادگانی که حتی چند روزی در کنار این سید روحانی بوده اند، از ایشان با شور و علاقه یاد می کنند و معتقدند بسیاری از اسرا، حفظ روحیه و کرامت ملی و دینی خود را مدیون این روحانی کاردرست بوده اند. او ...
جزئیاتی درباره اسرای ایرانی و عراقی
با جنازه هزار و 124 اسیر عراقی فوت شده در اردوگاه های ایران تبادل شده است. (خبرگزاری دفاع مقدس، 05 مهر 1398) رده سنی اسرا متوسط سن رسمی اسرای نظامی ایرانی در عراق 22 سال بود و متوسط سن پنج اسیر ایرانی خردسال کمی بیش از هفت سال بود. همچنین مسن ترین اسیر ایرانی در دست بعثی ها در زمان اسارت 97 سال سن داشت که بعد از 804 روز اسارت، آزاد شد. (موسسه فرهنگی پیام آزادگان) ...
سالروز بازگشت آزادگان به میهن / روایتی از آنچه در اردوگاه های بعثی گذشت
ا چطور بود؟ از سال 65 به بعد تا پایان جنگ، عراق در تلاش بود تا اسیر ایرانی بگیرد و در همان عملیات نیز افراد زخمی و وضعیت وخیم را گرفتند تا از آنها به عنوان برگ برنده استفاده کنند؛ رفتار ها نیز در ابتدا آنچنان خشن نبود، هرچند مشت از سوی نظامیان بعثی خوردیم اما اذیت و آزار پس از ورود به اردوگاه بود. در اردوگاه بعثی چه اتفاقی می افتد؟ 45 روز پس از اسارت به اردوگاه 11 ...
زیارت امام خمینی پاداش حافظان قرآن بود
امام(ره) می رود، اما بعد از آزادی از مسئولین خواستیم تا ما را به مرقد امام(ره) ببرند و وقتی به مرقد رسیدیم از جلوی در تا مرقد به نشانه احترام سینه خیز رفتیم. رضایی از سخت ترین روزهای اسارت را خبر تلخ رحلت امام خمینی(ره) ذکر می کند و می گوید: صبح روز 14 خرداد سال 68 تازه داشتیم از آسایشگاه بیرون می آمدیم که بلندگوهای اردوگاه صدای رادیوی گوینده ایران را به صورت مستقیم پخش کردند و در آن لحظه ...
صحنه های شهادت و جانبازی همسنگرانم را فراموش نمی کنم
احمدرضا مداح آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس و فعال رسانه ای و عکاس خبری در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس ، اظهار داشت: وقتی اسیر شدیم ما را بر خودرو نفربری سوار کردند و به العمارة عراق بردند، بعد بغداد و پس از آن هم ما را به کمپ 9 رمادیه در نزدیک فلوجه عراق در استان الانبار منتقل کردند و چهار سال و 3 ماه در اسارت بودم. مداح در خصوص وضعیت اردوگاه آزادگان در عراق اظهار داشت: وضعیت بهداشتی ...
بازگشت اسرای آزاده ایرانی به کشور
ی بود که از اردوگاه 12 تکریت که زادگاه صدام شمرده می شد، به اردوگاه 18 بعقوبه تبعید شده بودیم اردوگاهی که با اردوگاه قبلی ما بسیار متفاوت بوده است (جمعی 14 نفره بودیم که دو ماه بعد نزدیک به 500 نفر دیگر از بچه های اردگاه 11، 12، 14 و 16 تکریت به جمع ما ملحق شده بودند) بگذریم. عراق در مرداد 1369 با حمله به کویت بار دیگر در شرایط جنگی قرار گرفت در خاطرم هست نگهبان های اردوگاه از این بابت بسیار ناراضی ب ...