جست و جوی آسمان در غربت
سایر منابع:
سایر خبرها
مدیرکل هایی که اسیر دشمن بودند/خشونت بعثیها به روایت شیروی و آشنا
می کردند. داد و فریاد بچه ها از ترس و غصه روح و روانت را به هم می ریخت. یک روز از صلیب سرخ به اردوگاه آمده بودند. تا حاج آقا ابوترابی را دیدند به او گفتند: چرا هر چه از اسارت تو می گذرد خوشحال تر می شوی؟ ابوترابی جواب داد: به خاطر نقش دین و ایدئولوژیک است. مقاومت اسرا با آن همه شکنجه جسمی و روحی چند دلیل داشت. اول اینکه اسرا هدف داشتند. آدمی که هدف دارد راه را گم نمی کند. هدف ...
ضربه های زیادی از صلیب سرخ دیدیم/ ما برای اسرا دریچه نور خدا را باز می کردیم
عسگر روح نواز گفت: ما ضربه های زیادی از صلیب سرخ دیدیم. تبلیغات سوء علیه ما زیاد شد تا جایی که یک فیلم ایتالیایی درست کردند و گفتند ایران با اسرا اینگونه برخورد می کند. از طرفی در جبهه دائما تبلیغات علیه ما بود که ایرانیان شما را تکه تکه می کنند. به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ؛ در دوران جنگ تحمیلی و در شرایطی که اسرای ایرانی در اردوگاه های مزدوران بعثی در بدترین شرایط ممکن دوران اسارت ...
ناگفته های روز های تبادل اسرا؛ جزئیاتی از سرنوشت آزاده مسیحی
دستور آن ها با بچه ها برخورد می شد و با شکنجه ها و عذاب هایی که به بچه ها می دادند عرصه را بر آن ها تنگ می کردند. اصحاب کریمی ادامه داد:، اما چون مبحث آن ها اعتقادی و اخلاقی بود و بر اساس آرمان های دینی استوار مانده و ایستادگی می کردند، دشمن بعثی در برابر استقامت آنان رسوا شد. ایران در 26 مرداد 1369 شاهد بازگشت آزادگان سرافرازی بود که پس از تحمل سال های اسارت خود در اردوگاه های ...
چند مورد از خیانت های منافقین علیه آزادگان در اردوگاه های دشمن
آن ها می شدند. جاسوسی از اسرا، بحثی است که در همه اردوگاه های دشمن بعثی بدون استثنا وجود داشت و باعث سخت تر شدن جو اردوگاه ها و فشار روانی مضاعف به آزاده ها می شد. تبلیغات و جذب جذب افراد وامانده و خودفروخته، عملیات فریبی بود که منافقین حساب ویژه ای روی آن باز کرده بودند. آن ها از شرایط سخت اسرا در اردوگاه ها استفاده کرده، سعی می کردند از بین افراد ضعیف و وامانده، نیرو جذب کنند ...
روایت یک بانوی آزاده در دوران اسارت
گفت ما در ایران زن نظامی نداریم. پس از آن مشخصات مرا گرفتند تا به صلیب سرخ جهانی اطلاع دهند و پس از چند روز مرا به اردوگاه موصل منتقل کردند. در آنجا داشتن خودکار کاملا غیرمجاز بود و آنان خودکار را اسلحه ای می دانستند که اسیران به وسیله آن با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. اولین نامه در روزهای اسارت وی در خصوص اردوگاه موصل، اظهار کرد: در اردوگاه موصل صلیب سرخ جهانی نام مرا به ...
انتشار و رونمایی کتاب حقوق اسرای جنگی در اسلام و حقوق بشر دوستانه در همدان
...: کتاب حقوق اسرای جنگی در اسلام و حقوق بشر دوستانه در 445 صفحه در انتشارات مجد منتشر شد. وی با جزئیات بیشتر درباره کتاب حقوق اسرای جنگی در اسلام و حقوق بشر دوستانه گفت: کتاب حاضر توسط کسی به رشته تحریر درآمده است که چهار سال و نیم از عمر خود را در کمپ نهم اسرای جنگی ایرانی در کشور عراق سپری کرده است. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی همدان تصریح کرد: حضور در اردوگاه اسرا و ...
خلبان صدیق: آزادگان و خانواده های آنان فراموش شده اند
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، افتتاحیه نخستین نمایشگاه عکس ها و نامه های دیده نشده اسرای جنگ تحمیلی با عنوان روایت رهایی ، امروز در قسمت گالری ابوالفضل عالی در حوزه هنری انقلاب اسلامی با حضور امیر جانباز خلبان محمدصدیق قادری، معروف به خلبان صدیق، از خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برگزار شد. او در هشتمین روز جنگ تحمیلی در سن 27 سالگی به اسارت دشمن درآمد و 10 سال ...
وضعیت اسرای ایرانی در اردوگاهای بعثی
946 نفر از اسیران معلول و بیمار ایرانی شدند که تعدادی غیر نظامی زن هم در بین آن ها وجود داشتند، لیکن مبادله بزرگ طی ماه های مرداد و شهریور سال 1369 انجام شد. بعد از آن هم مبادله هایی انجام شد که تا سال 1382 ادامه داشت. همچنین در این فرایند پیکر مطهر 570 اسیر شهید در اردوگاه های کشور عراق نیز با جنازه هزار و 124 اسیر عراقی فوت شده در اردوگاه های کشورمان تبادل شده است. براساس ...
شهادت حضرت رقیه سلام الله در خرابه شام
و به سوی مکه معظمه و از آن جا به کربلا روانه شد، این دختر چهارساله نیز بسان سایر فرزندان آن حضرت، در این سفر بزرگ حضور داشت و تمام رنج ها و سختی های ایام هجرت و دوری از وطن و ناملایمات زندگی را تحمل کرد. وی پس از شهادت امام حسین (ع) به همراه سایر بازماندگان واقعه کربلا، به اسارت سپاه یزید درآمد و از کربلا به کوفه و از کوفه به شام برده شد. پس از چند روز اقامت در شام و مشاهده سنگدلی های ...
بچه ها حجت را تمام کردند!
خاطره اول؛ در چاه افتادگان! برای شروع خاطراتم می خواهم اول به یک خاطره طنز و جالب بپردازم. اوایل سال 1365 در اردوگاه شهید عرب روبه روی شهرک دارخوئین بودیم که یک روز حدود 70 نفر نیروی جدید تازه اعزام شده از استان اصفهان به منطقه آمدند، این گروه را به اردوگاه شهید عرب فرستادند و کارگزینی لشکر امام حسین (ع) آن ها را به گردان موسی ابن جعفر (ع) معرفی کرد. محل استقرار گردان موسی ابن جعفر (ع) در انتهای جاده شهید قربانعلی عرب و در مجاورت هو ...
روایت جالب ترک تحصیل مداح مشهور!
که در این زمینه استعداد دارم. در کودکی سه نفر بودیم که به نوحه خوانی علاقه داشتیم، اما وقتی به سن تکلیف رسیدیم آن دو نفر صدایشان عوض شد و رفتند سراغ کار دیگر، اما اهل بیت به من توجه داشتند و ادامه دادم. داستان نوحه خوانی در مدرسه از سر علاقه به مداحی برای اهل بیت، در هر مکان و زمانی آماده مداحی بودم، در همان دوران کودکی وقتی در مدرسه بودم، یک روز بچه ها گفتند که نوحه اصغر ...
مصطفی در دل مسجد رشد کرد
کجایی فقط آدرس بده! نیم ساعت دیگر پیشت هستم. آمد و 20 لیتری و قیف دستش بود. گفت ببخشید تأخیر داشتم بچه هایم پیشم بودند آن ها را رساندم. رفتم وانت گرفتم 20 لیتری خریدم بنزین گرفتم و آمدم. هر جا از این به بعد گیر کردی اولین نفر به خودم زنگ بزن. خیلی جا ها عین برادر بزرگ تر حواسش به ما بود. مصطفی که رفت یتیم شدیم. خدایار بهرامی، فرمانده پایگاه بسیج الغدیر کهنز شهریار و از دوستان صدرزاده ...
تمام زندگی ام مصطفی بود
.... برای شهید بادپا مراسم گرفتند، می خواهم بروم. خب من با آقا محمدعلی در بیمارستان بودیم. اول رفتند پرسیدند و بعد که خیالشان راحت شد ما چند روز در بیمارستان هستیم، سفارش ما را به همه کرده بودند که بیایند این مدتی که آقا مصطفی نیست، به ما سر بزنند. با خیال راحت رفتند و چند روزی به خانواده ی شهید بادپا سر زدند. در مراسماتشان حضور داشتند و با ایشان صحبت کردند، از خاطرات شهید می گفتند. وقتی که برگشتند ...
آثار مکتوب شهدا، جانبازان و آزادگان با جهاد تبیین محقق می شود
می زد و شاید لحظه به لحظه ای که در بند اسارت بودند هر لحظه را برای خود شهادت قلمداد می کردند. این مسئول افزود: عزیزان آزاده ما که برای آرمان خواهی خودشان و عهدی که داشتند در سیاه چال های دشمن و بند اسارت آن شرایط سخت و طاقت فرسا اما همان جا هم تبعید اتفاق می افتاد در یک زندان دیگر در یک سیاه چال دیگر و لحظه به لحظه انتظار شهادت داشتند. کهن سال تصریح کرد: شاید تصور برگشت هم ...
روایتی از کتابت قرآن روی ورق های کارتن
نی که در ابتدای جنگ به اسارت در آمدند و تحت نظارت صلیب سرخ بودند که حداقل هایی برای آنها لحاظ می شد و اسرای پس از عملیات های کربلای 4 و 5، که دولت عراق برای پذیرش شرایط کشورش و اعمال فشار بر خانواده های ایرانی و دولت، اجازه ثبت نام در صلیب سرخ و سرکشی از اردوگاه ها را نداد که این اسرا به عنوان مفقودین بودند. این آزاده 8 سال دفاع مقدس می گوید: زمانی که قطعنامه 598 منعقد شد و مورد تواف ...
اسیری که دوباره اسیر شد!
شهادت پسرش بیش از پیش جلسات قرآنی و مذهبی را دنبال می کرد. پیش دوست و آشنا ارج و قربی پیدا کرد و خودش می گوید همه را از عنایت ائمه می دانم. مادر از آن روزها اینطور می گوید: در سال های بی خبری از پسرم، پناه من دو جا بود؛ یکی مجالس قرآنی و روضه ها و دیگری مزار شهدا. سر قبر شهدای گمنام می رفتم و به نیت اینکه شاید پسر خودم زیر یکی از این خاک ها خفته باشد فاتحه می خواندم و درددل می کردم. روزها و شب ها ...
نگاهی به کتاب صد و هفتاد و ششمین غواص
آنچه در آن عملیات و روز های اسارت به چشم دید می گوید، اما خواننده تقریباً از ابتدا با اتفاقات درگیر و عملاً بخشی از روایت می شود و همراه راوی به دل حوادث می رود. هیچ اغراقی در روایت یزدیان وجود ندارد و همه آنچه او از تجربیات شخصی اش برای ما بازگو می کند واقعاً روی داده اند. در صد و هفتاد و ششمین غواص ، واژه ها ساده و جملات صریح هستند و وظیفه خودشان را، تا جایی که ممکن است، به درستی انجام ...
64 آزاده کنگاور تجلیل شدند
... وی با اشاره به اسارت 87 کنگاوری در زندان های مختلف عراق، افزود: اسرا در جنگ تحمیلی به صورت مضاعف مورد هجمه بعثی ها بودند و درد و رنج زیادی را به جان خریدند و با سختی زیادی دوران اسارت را گذراندند اما آثار آن سختی ها همچنان در تن این عزیزان وجود دارد. وی خاطرنشان کرد: آزادگان و خانواده های آنان اسوه های مقاومت هستند و باید به نحو شایسته معرفی شوند. بهرامی عنوان کرد ...
چشمانی که هنوز در انتظار هستند
همشهری آنلاین- گروه فرهنگی- محسن نامور- مداح و فعال اجتماعی: بغض 40ساله شان را کسی ندید. گریه های روز و شب شان را کسی نشنید. در تنهایی در خود شکستند و بی مهری ها را به جان خریدند اما دلسرد نشدند. پای انتظار عزیزان شان نشستند و با هم عهد بستند تا نفس در سینه دارند برای افشای نفاق فرقه رجوی تلاش کنند. همینطور هم شد و صدایشان را به تمام دنیا رساندند. خانواده هایی که از زمان جنگ تا امروز عزیزان شان ...
از رنج شکنجه تا شیرینی آزادی با کتک بعثی ها
شما مفقودالاثر هستین واسامی به صلیب سرخ ندادند ،تا آخر عمر باید اینجا باشین تااینکه یک روز صبح ساعت 6 صبح همیشه ساعت 5 صبح برپا میزدن دیدیم یک دستگاه پاترول سفید رنگ آمد داخل اردوگاه که 4 نفر داخلش بود، 2نفر زن 2نفر مرد یکی از زنها فارسی صحبت میکردن ویکی از مردها سریع دستور دادن همه را بیارید بیرون آمدیم بیرون صف کشیدیم دیدیم یکی از زنها یک بلندگو دستی دستش گرفت گفت خوشحالم که می خواهید آزاد شوید ...
خاطرات دوران اسارت یک آزاده؛ از خشونت های بعثی ها تا حال معنوی اسرا
اسارت بود وقتی می خواستند اسرا را از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر منتقل کنند نیروهای عراقی یک تونلی درست می کردند که همه ما اسرا باید از آن رد می شدیم و آنها با هر چه در دست داشتند ما را به شدت می زدند که حتی گاهی برخی از اسرا از شدت ضربات شکنجه در این تونل به شهادت می رسیدند. وقتی هم اعتراض می کردیم بدون اطلاع ما را به رگبار می گرفتند؛ مثلاً یکی از بچه ها که یکی از پاهایش قطع شده بود پای ...
وجود ابوترابی تحمل اسارت را برایمان آسان می کرد/ وقتی رسیدیم ایران سر بر سجده شکر گذاشتیم
شد و ما با دیدن آن ها دلگرم می شدیم. حیات: فکر می کردید که 10 سال از عمرتان را در اسارت نیروهای بعثی باشید؟ چه چیزی به تحمل این روزها کمک میکرد؟ سهراب: پس از ورود به اردوگاه برای خودم 20 سال بریده بودم تا بتوانم راحت سالهای اسارت را بگذرانم. اسارت چیز خوبی نیست؛ اما جوی که آقای ابوترابی برای بچه ها در اردوگاه ساخته بود باعث میشد همه دور هم باشیم و همدلی ایجاد شده بود. در حقیقت ...
یک وجب و چهار انگشت!
، امضای پدرش را جعل کرده و آمده جنگ و بعد اسیر شده، آن هم اسیری که اسمش از فهرست اسرا خارج است، یعنی بعثی ها می توانند هر بلایی خواستند سرش بیاورند. این سرنوشت به قول خودش از هزار بار کشته شدن بدتر است، به خصوص با آن ریشِ بلندِ حنایی که همه فکر می کنند فرمانده است و بیشتر زجرش می دهند و توبیخش می کنند. حق دارد بگوید هزار بار مردن بهتر از اسارت کشیدن است: آنقدر با کابل به بدنِ جعفر کوبیدند که ...
دفاع مقدس و دفاع از حرم؛ در ماهیت متفاوت اما در اسارت شبیه/ تلاش می کنیم به سمت خلاصه گویی برویم
از بچه های خودمان واکنش نشان دادند که این موضوع مشکل دارد. ما هم سعی می کردیم از بزرگترها کمک بگیریم علی رغم اینکه از امثال آقای ابوترابی محروم بودیم. در جمع ما نیز افراد روحانی حضور داشت. افرادی که در هر صورت فهیم بودند، می گفتند در شرایط خاص و اضطرار این موضوع مشکلی ندارد. با وجود گذشت این سال ها ما با یکی دو نفر از بچه های اقلیت های مذهبی هنوز ارتباط داریم، که اگر در شرایط عادی بود ما اصلاً دوست ...
آزادگان راست قامت پیروز استواری را شرمنده کرده اند
معاونش آن جا بود، کارم را انجام بدهم، بلاخره آن روز فرا رسید، امضا تایید را گرفتم. دل توی دلم نبود از شادی و شعف فریاد می زدم بالا پایین می پریدم و می گفتم: من اعزام می شوم، من به جبهه می روم، بلاخره به آرزویم رسیدم و رفتم. همانگونه که شنیده بودم، آن جا عشق بود و فداکاری، الفت، برادری و... کم سن و سال بودم ولی جسور در جبهه، تا به حال این همه صداهای مهیب، خمپاره، راکد، تیر ...
اقدامات دشمنان بر علیه امنیت کشور را هیچ گاه بدون پاسخ نگذاشتیم
هستند و تا آخرین گلوله مبارزه کردند و با بالاترین جانبازی به درجه اسارت نائل آمدند. او با اشاره به ایثارگری و از خود گذشتگی اسرا عنوان کرد: اسرا شکنجه های مختلف و محدودیت ها و جابجایی های مختلف در بین اردوگاه ها را در دوران اسارت تحمل کردند. امیر غلامعلیان تصریح کرد: روند آزادی اسرا تا سال 1381 ادامه داشت و ایران نیز 72 هزار عراقی را اسیر کرده بود و آمار اسرای عراقی نسبت به ...
اقدامات دشمن برای ضربه زدن به آموزه های اعتقادی بی پاسخ نمی ماند
دانست و اظهار کرد: آنها تا آخرین گلوله های خود مقاومت کردند و بعضاً با درجات بالای جانبازی و مجروحیت اسیر شدند. بسیاری از اسرا سند هویتی نداشتند و شکنجه های مختلف، محدودیت ها و جابجایی های مختلف در بین اردوگاه ها را در دوران اسارت تحمل کردند. امیرغلامعلیان افزود: در دوران دفاع مقدس 42 هزار نفر در مجموعه نیروهای مسلح و نیروهای مردمی اسیر رژیم بعث عراق شدند که 26 هزار نفر آنها نیروهای ...
دختری که دیگر منتظر بازگشت پیکر پدر نیست
کارهایی انجام می داد. حاج عباس عازم سوریه شد و 48 روز آنجا ماند و بعد دوباره نزدمان برگشت و مقرر بود 10 روز در خانه بماند که 3 روز نگذشته زنگ زدند تا فوری برای عملیات به سوریه بازگردد. این بار نمی خواستم برود و قسمش دادم که عباس، به خدا قسم تو را برای خودم نمی خواهم، بمان بچه ها را سرو سامان بده بعد هرکجا خواستی برو همین را که شنید رو به من گفت: فرزندانم خدایشان را دارند، دل نگران نباش . شب ...
اظهارات قاتلی که 6 نفر را کشته:حوصله زندان ندارم، اعدامم کنید
: پدرم قبلاً قصاب بود و این اواخر بعد از ظهرها با خودرو پرایدش مسافرکشی می کرد. خانه مان اسلامشهر است. روز 5 تیر پدرم مثل همیشه از خانه خارج شد تا مسافرکشی کند و ما در این مدت با او در تماس بودیم. ساعت 12:20 شب بود که زنگ زدیم و گفت آخرین مسافرم را سوار کنم تا چند دقیقه دیگر می آیم. اما دیگر از پدرم خبری نشد. تا صبح مدام به او زنگ می زدیم، چند ساعت بعد از آگاهی زنگ زدند و اطلاع دادند که جسد پدرم را ...