آخرین طلوع سرخ خورشید دهلاویه/ نخل های سربریده روایت می کنند
سایر منابع:
سایر خبرها
می گفتند سپاه از حزب الله برای رژه نیرو آورده | ماجرای تغییر در اجرای رژه و واکنش فرمانده کل قوا | مبدع ...
از خودت عرضه نشان دهی به دوره افسری منتقل می شوی."، من در ابتدا مایل به درجه دار شدن نبودم اما مسئول گزینش گفت می توانم افسر شوم و با شناختی که از خودم داشتم و با این نگاه که به دوره افسری منتقل می شوم، وارد آموزشگاه امام حسین(ع) خمینی شهر شدم. همان روز اول فرمانده مرکز گفت که "فکر افسر شدن را از ذهنتان خارج کنید، همه شما درجه دار هستید."، با ناراحتی به پدرم زنگ زدم به این امید که به ...
پوتین کهنه فرمانده جنگ یا ساعت میلیونی آقای مسئول؟!
بسیجی بودیم، همه رفته بودیم جلو. من با خودم گفتم فرمانده لشکر، آقای قاآنی، خودش کجاست؟ لابد ما را فرستاده جلو، خودش آن عقب، پشت سر ما، داخل سنگر فرماندهی دستور می دهد! من در همین فکرها بودم و دشمن داشت پاتک را شروع می کرد. ناگهان دیدم از سمت تیررس دشمن، بین گلوله و درگیری، چند نفر دارند به سمت ما می دوند. ما این طرف چند نفری داخل کانال بودیم و آنها را می دیدیم. بچه ها فکر کردند این افرادی که به سمت ما ...
زن های روستا با دیدن من بسیجی شدند
.... من بسیار مشتاق شدم که بسیجی شوم. بسیج همه زندگی مرا تغییر داد. بعد از ثبت نام هر روز به پایگاه بسیج می رفتم و همه کار و زندگی ام شده بود حضور در بسیج و انجام کار های جهادی و فرهنگی. صبح زود کار ها را می کردم و خودم را به مینی بوس روستا می رساندم تا به شهر بیایم و به پایگاه بروم. آن زمان هنوز خبری از جنگ و جبهه نبود، اما من می نشستم و برای بچه های بسیجی قند می شکستم. هفته ای چند روز هم کلاس ...
فرمانده ای که 8 سال در جبهه بود/تسلیم انبوه عراقی ها در فتح خرمشهر،نصرت الهی بود
سازی گرفته تا نصب دوربین کاتیوشا روی دکل مخابراتی 75 متری برای رصد تحرکات دشمن و کارهایی از این دست انجام دادیم، بچه های لشکر امام حسین (ع) هم بودند و با هم کار می کردیم. چون قرار بود در عملیات روی جاده اهواز- خرمشهر وارد عمل شویم، برای شناسایی به آنجا می رفتیم، از محل استقرار ما تا جاده 18 الی 19 کیلومتری راه بود. روزها با موتور تا سه یا چهار کیلومتری جاده می رفتیم و شناسایی می کردیم، شب ها هم تا ...
عظمت دفاع مقدس همچنان مغفول مانده است
و به شما ضربه ای می زنم، شما هم برای اطمینان دادن از حال خودتان کافی است دستان را به دست من برسانید. توجه کنید که این فرمانده گروهان تقریباً چند برابر دیگر رزمنده ها راه رفته بود. آقای مظاهری در یکی از رفت وآمدهایش واکنشی از یکی از رزمندگان دریافت نکرده بود. سه مرتبه جویای احوال رزمنده ها شده بود، اما واکنشی ازاین رزمنده ندیده و ازاین رو نگران شده وبه همین دلیل او را تکان داده بود. این رزمنده با ...
سیدالشهدا لقب کدام شهید دفاع مقدس بود؟
به گزارش برنا؛ عملیات خیبر صحنه استقامت و دلاوری جوانان زیادی در جبهه اسلام بود، آنان که در خون خویش غلتیدند و قدمی پا پس نکشیدند تا دشمن نتواند به خاک کشور دست درازی کند، در این عملیات فرماندهان بزرگی چون حسین خرازی، ابراهیم همت، احمد کاظمی، مهدی باکری، حمید باکری، مهدی زین الدین، کریم نصر و ده ها تن از سایر فرماندهان شجاع و دلیر سپاه اسلام به همراه رزمندگان قوای دشمن را ده ها بار در مراحل مختلف ...
به دستور آقا به نهاوند رفتیم به خانواده یک مبارز کمک کنیم
و بزرگی داشت. اگر اسلحه را می گرفت، ممکن بود 50 یا 60 نفر را به رگبار ببندد! با صدای فریاد نگهبان جوان، بچه های پاسدار ریختند و نصیری را از روی او برداشتند و اسلحه را از میان دستان او بیرون آوردند. دو سه روز بعد از ورود امام به ایران، مردم دسته دسته به خیابان ایران می آمدند. من هم در همان ستاد مدرسه رفاه بودم. اداره مدرسه علوی، دست نیرو های قوی تری مثل: شهید مهدی عراقی، آقای حبیب الله عسگراولادی ...
مردم و رزمندگان با گوشت و خون مقابل توپ و تانک دشمن ایستادند
کنسروهای آنها را می خوردم؛ هرچند فاصله بسیاری با نیروهای بعثی داشته و متوجه حضورم نبودند و تعدادی از آنها را با سلاح می زدم اما با نزدیک شدن نیروها، متوجه حضورم شدند. وی بیان می کند: وقتی نیروهای بعثی نزدیک تر شدند، از پشت بام به سمت راه های میان رو و از آنجا به وسط شهر و به مسجد جامع سوسنگرد رفتم که همه آشنایان و همسایگان در آنجا مستقر بودند. جلالی رمضیان عنوان می کند ...
بعثی ها را کتک زدیم تا دلشان برای مردهای ایرانی بسوزد!/ در اردوگاه سر همه را تراشیده بودند
همه جنگ های نظامی با زور بازو و سلاح های مردانه پیش می روند و سنخیتی با ظرافت زنانه ندارند. دفاع مقدس نیز از این قائده مستثنی نبود و قاعده صد پسر در خون بغلتد، کم نگردد دختری بر آن حکم فرما بود. جمله جنگ چهره زنانه ندارد تا جایی معنا داشت که اجازه ندهند بانویی اسلحه دست بگیرد، پشت خاکریز بیاید و خمپاره شلیک کند؛ چرا که زن ظریف است، لطیف است و اصلاً مردها به خط مقدم می روند که زنی رنج زُمختی های ...
نتیجه شوخی با فرمانده ای به نام سردار علی هاشمی!
.... دیگر صلاح نبود بمانم. حتما می آمد دنبالم. صدایش بلند شد: سیدصباح رو پیدا کنید، بگید زود بیاد این جا. گذاشتم دو ساعت بعد رفتم سراغش. هنوز ناراحت بود. گفت: سیدجان! آخه این چه کاریه کردی؟! خنده ام را به زور جمع کردم و گفتم: خب چی کار کنم؟ قرار بود شهید بشه، حتما قسمتش نبوده. حالا تو محکم وایستادی می گی چرا شهید نشده؟ علی خندید و گفت: باشه. شهید علی هاشمی و سیدصباح موسوی ...
طرح زیارت امام حسن عسکری (ع) در سامرا با موفقیت اجرا شد
معدوم عراق دو بار حرم امامین عسکریین (ع) را هدف قرار دادند. روز چهارشنبه 23 محرم الحرام 1427ق (3 اسفند 1384) حدود ساعت 7 صبح تروریست های تکفیری وابسته به القاعده شاخه عراق به رهبری ابومصعب الزرقاوی با پوشیدن لباس نیروهای تکاور عراق، وارد آستان مقدس شدند و اسلحه نگهبانان را مصادره و آن ها را به همراه خادمان حرم در یکی از غرفه های صحن زندانی و با کارگذاری 200 کیلوگرم مواد منفجره تی. ان. تی ...
مدرسه کودکان کار اینجاست
سفره بفروشم، اما خب همه دوستام که توی محل من رو می دیدن، مسخره ام می کردن که داری از بابات پول می گیری؛ به خاطر همین باز رفتم سرکار و حواسم هست که کنارش درست درسم رو بخونم؛ چون معلمم رو خیلی دوست دارم و نمی خوام ازم ناراحت بشه. چند ساعت بعد کلاس بندی بچه ها در نخستین روز مدرسه به پایان رسید. آنهایی که از مسیرهای دور خود را به مدرسه رسانده بودند با سرویس مدرسه به نزدیک خانه راهی می شوند و سکوت جای خود را به شادی و نشاط اوایل صبح مدرسه می دهد. ...
بزرگ ترین مشکل آقای رئیسی در سازمان ملل
شعار سال: سخنان آقای رئیسی و امثال او در صحن علنی سازمان ملل چه کارکردی دارد؟ اگر به سیاست و نتایج و توابع این سخنان کاری نداشته باشیم و صرفا تریبون سازمان ملل را فرصتی برای اظهار نظر بدانیم احتمالا از سخنانی از این دست به شدت لذت می بریم. رئیس جمهور یک کشور انقلابی پیشِ چشمِ نمایندگانِ رسمی بسیاری از کشورها، امپریالیسم جهانخوار را به چالش می کشد و صهیونیست ها را محکوم می کند و به حامیان داعش می تازد و از دین و آیین خود با افتخار دفاع می کند و قاتلان ژنرال سلیمانی را محکوم می کند و قرآن را بالای سر می گیرد و... الخ. اما آیا سازمان ملل آن هم در این روزگار فرصتی مناسب برای چنین اظهار نظر هایی است و رئیس جمهور یک کشور پهناور و پر جمعیت که این روز ها تحت شدیدترین تحریم هاست به شکل دیگری نمی تواند از مردم و منافع کشورش دفاع کند؟ شاید روزی روزگاری که هنوز رسانه های خبری تا این اندازه فراگیر نشده بودند نفس حضور در سازمان ملل و از آن طریق صدا و سیمای خود را به جهانیان نشان دادن یک امتیاز بود. وقتی ار ...
نکش! دود میشی ها!
کشیدن همه رفقا پایه اند. زیاد احتیاج به چانه زدن نداریم با یک پیامک دور هم جمع می شویم، خرجمان هم زیاد نمی شود. می پرسم تفریح دیگری هم دارید که مهدی با بی تفاوتی خاص جوانان امروزی می گوید: همین قلیان کشیدن تفریح است دیگر، پس چیست؟ چنان محکم و با اعتماد به نفس جوابم را می دهد که احساس می کنم اگر سین جیمش کنم با رفقایش من را دست می اندازند. نفر سوم هم داشت با نگاه عاقل اندر سفیهی به این دیالوگ به ظاهر ...
چرا آبادانی ها معتقدند سومین روز جنگ باید به نام آنها ثبت شود؟
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ مهر ماه سال 1359 برای بچه محصل های آبادانی و فرهنگیان این شهر که بعد از 3ماه تعطیلات تابستانی، آماده بازگشایی مدارس در سال تحصیلی جدید بودند، با اتفاقی تلخ شروع شد. ماجرا از 2 روز قبل و با بمباران چند فرودگاه ازجمله فرودگاه های تهران، اهواز و تبریز توسط جنگنده های رژیم بعث عراق شروع شده بود. هنوز خیلی ها در ایران، آغاز جنگ را باور نکرده بودند که اداره آموزش و پرورش آبادان ...
پاسخ پریانکا چوپرا به انتقادات درباره اختلاف سنی 10 ساله او و همسرش
زیبایی در هم بیامیزند. آن ها عشق خود را 4 روز با چند مراسم مختلف جشن گرفتند. پریانکا گفته: وقتی آمدم و نیک را اولین بار کنار طاق عقد دیدم که پشت به خورشید بود، به نظرم یک چیزی از جنس قصه های پریان آمد. پریانکا و نیک با چالش هایی که بر سر راه شان قرار گرفته مواجه شده و به آن ها غلبه یافته اند و حالا در خوشی با یکدیگر زندگی می کنند. علیرغم شایعات گاه و بیگاه درباره ی جدایی شان، آن ها کماکان ...
این 3 غواص کربلای4 شهید نشده اند، زنده اند!
ها مرا می زدند. کلاً 7 غواص باقی مانده بودیم که یک نفرمان از بچه های اصفهان بود و 6 نفرمان از قزوین بودیم. صبح ما را به سمت عراق آوردند و بچه های خودمان که حالشان بهتر بود، کمک کردند تا از نردبان بالا بروم. بعثی ها دست های ما را بستند و خودمان را هم به باد کتک گرفتند.3 تا 4 نفر از نیروهای عراقی وقتی ما را دیدند، گفتند: این غواص ها برای ما خیلی ارزش دارند و هر کسی اینها را بزند، به طرفش شلیک می ...
روایتی از حنظله دفاع مقدس/ سردار اسدی عاشقانه به حجله شهادت رفت
بود اما هیچوقت حاضر نبود لحظه ای از آن استفاده شخصی کند. برای رفتن به بسیج جز در مواردی که از طرف سپاه و بسیج به او مأموریت داده می شد پیاده می رفت حتی شبی که برادر کوچکمان مریض شده بود و از شدت تب به خود می لرزید حاضر نشد او را با ماشین بسیج به بیمارستان برساند خودشان در شهر ماشینی کرایه کردند و برادرمان را به بیمارستان رساند. به نماز اول وقت فوق العاده مقید بود و صبح ها قبل از اذان به ...
شهید کاوه، متولد مشهد و فرزند کردستان/ فرمانده ای که جلوتر از نیروهایش به دل خطر زد + عکس
فوری داشتند برای کمک. می گفت: تو ژاندارمری اسلحه و مهمات زیادی هست، اگر سقوط کنه، همه اش دست ضدانقلاب می افته . کاوه خودش با فرمانده ژاندارمری صحبت کرد. می خواست موقعیت دقیق آن ها و ضدانقلاب را بداند. وقتی صحبتش تمام شد رو کرد به ما و گفت: این طور که من فهمیدم احتمال خطر زیاده، اگر کسی هست که احساس ترس می کنه از همین جا برگرده . لحن صحبتش کاملاً جدی و مصمّم بود. ادامه داد: من ...
صدای من، تن و بدن مردم را می لرزاند
در آن دوران هم خبرنگار بودیم و هم در تحریریه کار می کردیم. شیفت ها هم به گونه ای نوشته می شد که یک روز در استودیو بودیم و یک روز برای تهیه گزارش می رفتیم. گزارش هم از سطح شهر نبود. از منطقه و خطوط عملیاتی مختلف بود. وی درباره تمرکز روی خبر آن هم در حالی که احتمال عملیات و بمباران می رفت نیز می گوید: خاطرم هست در استودیو مطلبی را می خواندم و همه چیز عادی بود و چند روز بود اتفاقی نیفتاده ...
دعوای همسایگی زن و مرد جوان را به کام مرگ کشاند | شلیک به سر پسر جوان مقابل چشم مادرش
همچنان در نزدیکی قلب وی باقی ماند تا این که زن مذکور دوباره تحت عمل جراحی قرارگرفت ولی این بار عمل جراحی موفقیت آمیز نبود و او جان خود را از دست داد .این گونه بود که تحقیقات قضایی درباره ماجرای این پرونده که به خاطر اختلاف ملکی بین 2همسایه در روستا رخ داده بود، وارد مرحله جدیدی شد و قضات دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ، متهم به قتل را با صدور قرار قانونی از زندان آزاد کردند تا تحقیقات و بررسی های تخصصی ...
رزمنده و آزاده دفاع مقدس بیان کرد: اولین شهید روحانی دفاع مقدس چگونه به شهادت رسید؟
... یکی، دو نفر از دوستان با موتور رفتند و ساعتی بعد برگشتند. سؤال کردم: چه بود؟ گفتند: یک جنازه بود که قابل شناسایی نبود. احتمالا راکت مستقیم تانک خورده بود و سر و دست و پا نداشت. یک تکه بدن بود. یکی از همان بچه ها، مقداری گوشه ی چشمش خیس بود. گفتم: چه شد؟ گفت: فکر می کنم جنازه ی امید بود. گفتم: از کجا می دانی؟ گفت: امید پیراهن تک پوش راه راهی داشت که ما یک لباس نظامی به او دادیم و ...
عضو فراکسیون روحانیت مجلس: کشف حجاب خیلی کمرنگ شده است
زنان ایران تزریق می کردند، خیلی کمرنگ شده است. * دشمن، دشمن است و روی همه موضوعات و از جمله گسترش پدیده کشف حجاب، برنامه ریزی کرده است. دشمن تمام توان خود را گذاشت تا سالگرد خانم امینی را برگزار و اغتشاش ایجاد کند، ولی نتوانست. * فرصتی که نظام جمهوری اسلامی به خیلی ها داد و مدارا هایی که کرد باعث شد آن ها متوجه شوند پشت صحنه قضایای اغتشاشات و کشف حجاب چیست. * در اوایل اغتشاشات، برخی افراد، نگاه تقابلی داشتند، ولی تصمیم گیران نظام گفتند بگذارید خود افرادی که تحت تاثیر قرار گرفتند، متوجه موضوعات و جریانان انحرافی بشوند. ...
معراج الشهدای اصفهان؛ سردخانه ای با قصه های بهشتی
از ناحیه سر و صورت مجروح شد، فرمانده به گمان اینکه او شهید شده است به من گفت: احمد روی این رزمنده را بکش، من همین کار را کردم، وقتی بعد از 24 ساعت که او در سردخانه بود به سراغش رفتیم، دیدیم که نشسته است و می گوید من مجروح بودم نه شهید. عسگری از حال و هوای سردخانه هم می گوید: حال و هوای سردخانه حال و هوای عجیبی بود، صلوات و فاتحه تمامی نداشت، معمولاً بچه های خط اول غسل نداشتند و خط دوم ...
سردار فضلی: ارتش مهمات را زیرسبیلی رد می کرد و به ما می داد /بنی صدر را هولش دادیم که دست و پایش بشکند ...
برای بازپس گیری آن ارتفاعات نیرو بردیم. این فرمانده دفاع مقدس بیان داشت: ارتفاعات گیسکه روبروی شهر مندلی عراق هم در پاتک عراقی ها سقوط کرده بود. شهید چراغی فرمانده تیپ حضرت رسول (ص) بود و من هم جانشین ایشان بودم. مرحوم پدرم هم به همراه چند تن از دوستان آمدند که رفتیم رزمندگانی که در گیسکه بودند را ساماندهی کردیم و گیسکه پس گرفته شد. حالا ما آن گردان را به خط 402 برده ایم که 12 شب با ...
هر چند در جبهه ها از امام دور بودیم، با امام زندگی می کردیم/ وعده ملاقات با امام، طلسم غلبه بر خط دشمن ...
آماده مرخصی شده اند و برگه مرخصی گرفته اند و سوار قطار شده اند که به تهران و کرج بیایند ولی همین که شنیدند برادرها دوباره درگیر شده اند از قطار پیاده شدند و دوباره اسلحه و تجهیزات گرفته اند و با سرعت خودشان را به پیچ انگیزه و شرهانی رسانده اند. این را چطور می شود تفسیر کرد؟ سردار فضلی اظهار داشت: گفتم چرا آمدید؟ گفتند مگر می شود بچه های تیپ یا لشکر درگیر باشند و ما به مرخصی برویم؟ در حالیکه مسئولیت شرعی و قانونی هم گردنشان نبود، ولی وقتی فهمیدند برادرها درگیر شده اند، صبح روز 19 اردیبهشت دوباره به جبهه برگشتند. ...
شب های پرستاره در بهشت نصف جهان/ روایت حاج حسین یکتا از مردان نامدار اصفهان
... از عملیات رمضان بگویم که بچه ها شب های احیا وسط میدان مین پایگاه زید مراسم برپا می کردند در حالی که در محاصره شده بودند، از هر طرف و به سمت آنها شلیک می شد و در آن شرایط فرمانده می گفت: بچه ها روی پیشانی بند شما اسم یک نفر از اهل بیت است، به او متوسل شوید.. از عملیات محرم بگویم که وقتی بچه ها رها شدند در رودخانه دویرج و آن سیل و قصه ای که آن شب پیش آمد و از این شهر و دیار بچه ...
دوکوهه؛ میزبان جاماندگان از قافله شهدا
وزارت نفت گرفته تا بسیج شهرداری تهران، گردان انصار، بر و بچه های گردان 207 امام علی (ع) و گردان عمار. شب اول را با سرکشی از نقاط مختلف پادگان گذراندم و با رزمندگانی که از قبل آن ها را می شناختم سلام و احوال پرسی کردم. فردای آن روز یکی از مهم ترین روز های اردوی سه روزه رزمندگان به پادگان دوکوهه بود. راستی! یادم رفت بگویم که عنوان این اردو میثاق با شهیدان، بیعت با ولایت بود. خورشید روز اول ...
خاطراتی از اولین روزهای جنگ/ تکاوران ارتش اولین مدافعان خرمشهر/ به اسارت گرفتن یک خانم سروان مصری
خود و ادامه درگیری ها بگویید. - سمت راستمان دژ خرمشهر بود بچه های ژاندارمری بودند بعد که وارد شهر شدیم و به حاشیه های شهر پناه گرفتیم تا راحت تر دفاع کنیم آن جا هنوز کسی به کمک ما نیامده بود حتی درخواست نیروی کمکی کرده بودیم امروز و فردا می کردند نیرویی نبود فقط ما و یگان ژاندارمری بودیم و بعد که وارد شهر شدیم یک عده ای از همافران افسری از تهران آمده بودند این ها هم که انگار تازه از ...