سایر خبرها
سلاحی به نام دوربین
. فریدون هدایتی متولد 1336 از منطقه ترک محله، ضلع جنوبی قائم شهر بود که در سن 23 سالگی در سال 60 با دوربین شخصیش به ثبت لحظات دفاع مقدس در قائم شهر و بعد جبهه های جنگ پرداخت و اکنون نیز در سن 66 سالگی بعنوان خادم امام رضا(ع) در حال فعالیت رسانه ای است. بعد سلام و احوالپرسی و گرامیداشت هفته دفاع مقدس و قدردانی از زحمات استاد هدایتی بخاطر ثبت لحظات به یادماندنی و ارزشمندی که ثبت ...
شقایق های دربند
دادند و از حریم شهرستان دفاع می کردند؛ یعنی رشد عقلانیتی که با پشتوانه مذهبی و نفس گرم امام خمینی(ره) در جان جوانان و نوجوانان رشد کرده بود. بعد از صبحانه به مدرسه می رفتم. خیلی اوقات سر کلاس خوابم می برد. معلم هایم می دانستند که شب ها برای نگهبانی می ایستم، من را می فرستادند آخر کلاس تا بخوابم و آنها تدریسشان را بکنند. چطور شد که وارد جبهه شدید؟ تقریباً 14ساله بودم که جنگ ...
کشف پیکر شهید مرحمت تا برافراشتن پرچم بارگاه امام رضا(ع) در مسجد فاو
سپاه شدم و بعد از پایان مقطع راهنمایی جذب سپاه پاسداران شدم و در جبهه اوقات فراغت در سنگر به تحصیلات خود تا مقطع دیپلم ادامه دادم . این ایثارگر اردبیلی به نحوه اعزام خود به جبهه اشاره کرد و گفت: از نظر جثه کمی از شهید مرحمت بالازاده بزرگ تر بودم؛ ولی برای نشان دادن قدوقواره بالا در داخل کفش خودم از آجر استفاده کردم تا توانستم مجوز لازم برای اعزام به جبهه را به دست اورم. وی به ...
امنیت و آسایش و پیشرفت ها کشور مرهون خون شهداست
اینکه زیر بمباران موشک های بزرگ و کوچک بودند اما هیچ وقت شهر را ترک نکردند و با جان و دل از شهر دفاع کردند و همین ایستادگی آنها باعث شد دشمن خوار و ذلیل شود. امام جمعه دزفول اظهارکرد: مردم دزفول با حضور هزاران نفری خود در تشییع شهدای موشکی ثابت کردند که اگر بدن های آنها تکه تکه هم شود هرگز تسلیم دشمن نخواهند شد. وی ادامه داد: بسیاری از خانواده ها در طول هشت سال جنگ تحمیلی در روستاها در ...
ماجرای نگرانی عجیب سارق خوابالوی ایرانی بعد از دستگیری!
تهران پیدا کردی؟ من دیگر بی خیال پیگیری شده بودم. هرچند در آن زمان شکایت کردم اما چون مدرکی نبود، راننده فراری هرگز شناسایی نشد. من تحت عمل جراحی قرار گرفتم و تا مدت ها خانه نشین شده بودم. یادم است که یک کار مناسب در شهرمان پیدا کرده بودم اما چون این تصادف وحشتناک برایم رخ داد کار را از دست دادم. بعد از مدتی برای کار راهی پایتخت شدم. در جاهای مختلف کار می کردم تا اینکه برای کارگری به بازار ...
ماجرای سارق خوش خیالی که در محل دزدی خوابید
...> او در ادامه اعترافات خود گفت: وقتی به تهران آمدم، در بازار کارگری می کردم و داشتم به زندگی جدید عادت می کردم که چند سال پیش به طور اتفاقی همان راننده ای را که به من زده بود، دیدم. مطمئن بودم خودش است، حتی پرس وجو کردم و فهمیدم خودرو سانتافه هم داشته است، چند باری او را تعقیب کردم و فهمیدم مغازه دار بازار تهران است. وقتی چند بار او را تعقیب کردم و مطمئن شدم خود او بوده که با ماشین به من زده و فرار ...
سارق هنگام دزدی خوابش برد
. یک شب به همراه دوستم به خانه مرد سانتافه سوار رفتم و آنجا را سرقت کردیم. آن شب من فقط برای انتقامگیری رفته بودم اما دوستم گفت ببین به چه راحتی می شود پولدار شد. وسوسه آن شب باعث شد که بعد از آن در کار خلاف گرفتار شوم و سرقت پشت سرقت که انجام می دادم. تا به حال دستگیر هم شده ای؟ بله. مگر می شود کار خلاف کنی و گرفتار نشوی. بعد از 5 سال حبس یک ماه قبل از زندان آزاد شدم. نمی خواستم دیگر ...
مقاومت نیروهای نظامی و مردمی، خرمشهر را از سقوط نجات داد
در جبهه حمیدیه مردم کوچه و بازار نقش تعیین کننده ای داشته اند. جوانان و سالخوردگان با آنکه از فنون پیچیده نظامی سر در نمی آورند، با ژ 3 و آر پی جی 7 به جنگ تانک های روسی عراق رفتند. در محور اندیمشک، دزفول و شوش، این سه شهر همچنان زیر آتش دشمن قرار دارند. به گزارش سپاه خوزستان: صبح نیروهای عراقی بلندی های کرخه را گرفتند و پشت پل کرخه و داخل جاده مستقر شده اند. درگیری در دو ...
پلیس سارق را از خواب بیدار کرد
متهم ایرج چند بار دستگیر شدی و به زندان افتادی؟ من قبل از این یک بار به اتهام سرقت منزل دستگیر شدم و پنج سال هم زندانی بودم. البته در دوران جوانی برای خودم کسب و کار خوبی داشتم و فکر نمی کردم روزی سارق شوم، اما یک تصادف باعث شد وارد جرگه خلافکاران و سارق حرفه ای شوم. چه تصادفی؟ من شهرستان زندگی می کردم و کار خوبی هم داشتم تا اینکه یک روز با موتورسیکلتم برای کار از شهر بیرون ...
روایتی متفاوت از پیشرفت های علمی کشور در حوزه دفاع مقدس
، اضافه کرد: جنگ با تمام ابعاد زندگی مردم به ویژه مردم خوزستان عجین شده بود. وی ادامه داد: جبهه بودم که برادر برای شرکت در کنکور به دنبالم آمد اما من اصرار داشتم که در حال حاضر ما در جنگ هستیم و نیازی به درس خواندن نیست اما به اجبار برادر در کنکور سال 1363 شرکت کردم و بدون سهمیه در دانشگاه علم و صنعت قبول شدم. 4 سال اسارت و ادامه تحصیل رییس دانشگاه شاهد با اشاره به ...
آجرهایی که جا ماند
به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی موج رسا جنگ تازه شروع شده بود به علت کمی سن و جثه کوچک نمی توانستم وارد جنگ بشوم دلم خیلی گرفته بود می خواستم هر طور شده به جبهه اعزام بشوم، بعد از حدود یک سال توانستم با التماس به جبهه بروم. پس از پایان دوره آموزش در پادگان 21 حمزه به پادگان امام حسن مجتبی (ع) رفته و از آنجا به پیرانشهر اعزام شدیم چند روزی در این شهر تازه آزاد شده از دست کومله و دمکرات از ...
امیر دربندی در گفت وگو با حوزه : رزمنده دفاع مقدس می توانست در باور دشمن تغییر ایجاد کند/ خاطره ای ...
لشکر 92 زرهی خوزستان بودم که در منطقه دشت آزادگان قرار دارد. پادگان بزرگی است. به این دلیل که نزدیک ترین یگان به خط مقدم جبهه بودیم و یگان بومی آن سرزمین بودیم، بلافاصله، به ما ابلاغ شد. خودمان را به چذابه رساندیم و این اولین نقطه ای بود که در مقابل دشمن ایستادیم. حدودا ساعت 4 بعد از ظهر روز 31 شهریور بود. ما شش هفت تا تانک داشتیم و دشمن با 300 - 350 تانک جلو می آمد. وی افزود: کسانی که ...
یک شب سرزده کلید انداخته و به خانه رفتم که صدای زنم را از اتاق...!
... تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد. اما سخنان او نشان از یک ارتباط نامتعارف مخفیانه داشت. من که از مدت ها قبل به او سوءظن داشتم به همان شماره ای که روی آن نام مهین ثبت شده بود زنگ زدم . مردی تماسم را پاسخ داد ولی بلافاصله تماس را قطع کرد . به همین دلیل فرشته را تحت فشار ...
ماجرای عجیب حمل جسد در چمدان از مشهد تا تهران
شدم و الان هم یک فرزند پنج ساله دارم، اما من او را بی مادر کردم. ای کاش زمان به عقب برمی گشت و الان همسرم پیش فرزندمان بود. شب حادثه فرزندتان خانه بود؟ نه، من او را نزد یکی از بستگان نزدیک برده بودم و خواستم چند روزی پیش آن ها باشد. به آن ها گفتم من و همسرم چند روزی برای انجام کاری به مسافرت می رویم و آن ها هم اعتماد کردند و فرزندم را در خانه شان نگه داشتند. بعد چه شد؟ آن شب ...
وقتی متوجه شدم شوهر جدیدم دوست پسر دخترم است و هر شب...!
یک زن داستان تلخی را از ازدواج دومش تعریف کرد که بسیار فاجعه بار بود. به گزارش وقت صبح ، پس از مرگ همسرم مجبور شدم دنبال کار بگردم ،پس از چند هفته دوندگی و سپردن به دوستان و فامیل در یک شرکت خصوصی کار پیدا کردم . من همیشه زن خانه بودم و حالا خیلی برام سخت بود که بیرون از خانه و در یک محیط رسمی کار کنم اما ناچار بودم. خیلی زود ازدواج کردم و یک سال بعد خدا نینا ...
تغییر مسیر زندگی با یک مسافرت
.... همان سال کارشناسی ارشد تهران قبول شدم، اما به دلیل بَُعد مسافت و سختی رفت و آمد عطایش را به لقایش بخشیدم. چون من سختی راه شیراز را کشیده بودم هر چند مسافتی با شیراز نداشتیم، اما جاده خاکی و نبود اتوبوس سخت و طاقت فرسا. بعد از تعطیلی نیروگاه و دانشگاه برای دیدار خواهرم به تهران رفتم و آن ها مدرسه ای که نیاز به معلم داشت را به من معرفی کردند و من در سال 1359 با مراجعه به ...
جنجال در قتل پیرمرد تهرانی / قاتل کیست؟ زن سوم یا زن همسایه! + جزییات
به گزارش رکنا، رسیدگی به پرونده از 23 آذر ماه سال 98 به دنبال تماس یک شهروند با ماموران کلانتری تهرانپارس آغاز شد. وی که با پلیس تماس گرفته بود گفت: من برای سیگار کشیدن از خانه بیرون رفته بودم که یکباره با پیکر پیرمرد همسایه به نام اصغر روبه رو شدم. او خونین روی زمین افتاده بود. من که شوکه شده بودم بلافاصله مقابل خانه دخترش که چند خانه آن طرف تر بود رفتم و او را خبر کردم. سپس با اورژانس و پلیس ...
عوامل داخلی باچراغ چشمک زن مناطق حساس را به دشمن نشان می دهند
نشینی کردند. در این روز با وجود فعالیت هواپیماهای دشمن در جبهه های نبرد و مخصوصاً در منطقه خرمشهر و آبادان و بمباران نقاط مسکونی آبادان و شوش، در دیگر مناطق کشور فعالیت چشمگیری نداشتند. نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی عملیاتی را علیه اهداف نظامی و تأسیسات نفتی دشمن به انجام رساند. جمهوری اسلامی ضمن تاکید بر تحمیلی بودن جنگ، آن را مثبت تلقی کرده است و اعتقاد دارد که این جنگ همبستگی اجتماعی و ...
مساجد با حضور دانش آموزان و جوانان اداره می شد/ اشتیاق دانش آموزان برای انجام امور مردم محله در دوران ...
شهید مصطفی چمران و سپاه فعالیت می کرد، رفتم. این جانباز بزرگوار خاطرنشان می کند: حافظ وحدت در خیابان خیام داخل ساختمان بود و شهید علی نسیمی، جانباز محمود مردانی، شهید خضری و چند تن دیگر مستقر بودند که 3-4 سال بیشتر نبود و بعد از این مدت با سپاه ادغام شد و بنده از حافظ وحدت به پایگاه بسیج و سپس به جبهه ها اعزام شدم. البته فعالیت هایم در حافظ وحدت و بسیج با هم بود اما با این ادغام، فعالیتم ...
عملیات ثامن الائمه در رزمندگان خودباوری ایجاد کرد/ اعتماد موفقیت آمیز ارتش به لشکر 77
نزدیک به گوش می رسید. نزدیک غروب به اهواز رسیدم. خودم را به خروجی شهر رساندم و با همکاری افسر پلیس راه سوار اتوبوسی شدم که عازم تهران بود. از آنجایی که جاده اهواز به سمت اندیمشک زیر آتش دشمن بود، از اهواز به سمت شوشتر رفتیم و از دزفول گذشتیم تا به تهران برویم. یادم هست روز بعد به تهران رسیدم و قبل از ظهر آن روز با اتوبوس عازم بیرجند شدم. صبح روز بعد وارد خانه شدم اما پسرم پنج روز قبل به دنیا آمده ...
در کمین عقاب ها
سرنوشت همکارم بی اطلاع بودم. بعدها متوجه شدم که وی به اسارت عراق درآمده و سال 69 نیز به میهن اسلامی بازگشت.به قصد ترک منطقه دشمن، ارتفاع پرواز را کاهش دادم اما ناگهان هدف پدافند راداری و موشکی دشمن قرار گرفتم که در اولین لحظه، هواپیما را از کنترل من خارج کرد. هر دو موتور سمت چپ و راست هواپیما در آتش می سوختند. هواپیما آتش گرفته بود و چرخ ها هم بی موقع باز شده بودند. در چنین شرایطی که با مرگ دست و ...
محفل انس با قرآن کریم به یاد فرماندهان شهید جبهه مقاومت در دزفول
؛ رژیم بعث عراق در مدت هشت سال جنگ، 176 موشک غول پیکر فراگ هفت و اسکاد به شهر دزفول شلیک کرد. هواپیما های دشمن 489 بمب و راکت بر سر مردم بی دفاع شهر فرو ریختند و آتش بار های عراق با شلیک پنج هزار و 821 گلوله توپ نقاط مختلف شهر را هدف قرار دادند، اما با این همه خسارت، مردم دزفول با تقدیم 2 هزار و 600 شهید، چهار هزار جانباز، 452 آزاده سرافراز و 147 مفقود و جاویدالاثر حماسه مقاومت و پایداری ...
ناخواسته معتاد رابطه های شرم آور شدم و هر روز باید...!
در یک شرکت خصوصی بعد از پایان تحصیلات مشغول شدم و باورم نمی شد که درگیر رابطه های هر روزه شرم آور شوم. به گزارش وقت صبح ، وقتی تحصیلات دانشگاهی ام به پایان رسید، مدتی را بیکار و سرگردان بودم تا این که بالاخره به استخدام یک شرکت خصوصی درآمدم. مرد 40 ساله با بیان این که رفتارهای خیانت آمیز روح و روانم را در آتش عذاب وجدان می سوزاند به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت ...
نخستین حرکتم برای ثبت خاطرات جنگ منجر به بازداشت شد!
راهپیمایی ها با بچه های انقلابی دیگر آشنا شدم و در مسیر حرکت مردم قرار گرفتم. وقتی عموی من چند ماه قبل پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد، به تهران رفتم و پای صحبت های او از فضای زندان نشستم. در چند راهپیمایی های تهران هم شرکت کردم جمعیت در تهران به نسبت شهر ملایر خیلی عظیم بود. انقلاب که پیروز شد. من دوم دبیرستان بودم بلافاصله هم بعد از انقلاب، ما جزو افرادی بودیم که شب ها امنیت را خیابان ها برقرار و ...
سرانجام دو پرونده جنایی چه شد؟
از دست سرباز کلانتری دست به جنایت زد. مرد جنایتکار در بازجویی ها گفت: من چند روزی بود که به مقابل بیمارستانی در شرق تهران می رفتم و موتور می دزدیدم. وقتی برای سومین به مقابل همان بیمارستان رفتم مالباخته ای که چند روز قبل موتورش را سرقت کرده بودم مرا شناسایی کرد. ظاهرا از روی دوربین های مداربسته چهره و هیکل مرا دیده بود و درست همان روزی که رفته بودم تا سومین سرقت را انجام دهم مرا دید و ...
4 برادر همزمان در جبهه بودیم اما حسین برگزیده شد
اصالتاً اهل کجا هستید؟ از حضور 4 برادر در جنگ تحمیلی برایمان بگویید؟ من و حسین هر دو متولد 1341 هستیم. پدرمان بازاری بود. پنج برادر بودیم و دو خواهر داشتیم. من و حسین دوقلو، یعنی دومین و سومین فرزند خانواده بودیم. جز برادر آخری که متولد 1357 بود و زمان جنگ سن کمی داشت، چهار برادر همزمان در جبهه حضور داشتیم. پدرمان مغازه دار بود و ایام عید و اواخر اسفند ماه هر سال کمک مردمی جمع می کرد و به جبهه می آورد. من و برادرم حسین در کربلای 5 هر دو در منطقه شلمچه بودیم. حسین مجرد بود که در همین عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. شهید عضو گردان ویژه شهدای بابل بود که اولین شهید این گردان ...
من از قبل می دانستم
به گزارش سپاس ؛ شهید اسدالله خدام در پنجم مردادماه سال 1346، در شهر امام حسن شهرستان دیلم چشم به جهان گشود. پدرش《اسماعیل 》به کار کشاورزی و مادرش فاطمه به خانه داری مشغول بود. سیزده ساله بود که به عضویت بسیج درآمد و اعلام آمادگی برای رفتن به خط مقدم جبهه نمود. او 21 بهمن ماه سال 1364، در منطقه آبادان (رودخانه اروند) بر اثر اصابت ترکش به ناحیه گردن به درجه رفیع شهادت نائل شد. تشییع جنازه ...
مشقِ عشق در نمایشگاه بوی باران
خیلی دوست داشتم چرا که احساس می کنم به واقعیت خیلی نزدیک است، وقتی از کنار تل خاک ها عبور می کنی و صدای تیر و تفنگ و یا زهرا در گوشت نجوا می کند، آدم را یاد ایثارگری رزمندگان می اندازد. این دانش آموز قزوینی ادامه داد: وقتی بعد از عبور از این خاکریز و سنگر ها و فضای شبیه سازی شده جنگ تحمیلی، نظاره گر سکانسی از یک فیلم جنگی شدم، بغض امانم نمی داد که چه جان های عزیزی برای این خاک زحمت ...
ماجرای یک عکس/نگاهی از شهید چمران که در تاریخ ثبت شد
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، بهرام محمدی فر از جمله عکاسان جنگ است که در جنگ تحمیلی تصاویر ماندگاری را از جبهه های نبرد ثبت کرده است. وی حدود یک سال و نیم را با گروه دکتر شهید مصطفی چمران گذارند و عکس هایی گرفت که هنوز جزو تصاویر دیدنی آن ایام است. محمدی فر در خاطراتش ماجرای ثبت دو عکس از شهید چمران را روایت می کند: نامه را از روزنامه گرفتم و راهی اهواز شدم. آن زمان در کاخ ...