سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی متفاوت از پیشرفت های علمی کشور در حوزه دفاع مقدس
با حضور در مساجد بسیجی شدم و اینگونه بود که با جنگ آشنا شدم. چلداوی با اشاره به اینکه ما با جنگ درس خواندیم و با جنگ بزرگ شدیم، اضافه کرد: جنگ با تمام ابعاد زندگی مردم به ویژه مردم خوزستان عجین شده بود. وی ادامه داد: جبهه بودم که برادر برای شرکت در کنکور به دنبالم آمد اما من اصرار داشتم که در حال حاضر ما در جنگ هستیم و نیازی به درس خواندن نیست اما به اجبار برادر در کنکور سال ...
کشف پیکر شهید مرحمت تا برافراشتن پرچم بارگاه امام رضا(ع) در مسجد فاو
کشیده و جهت انتقال به پشت جبهه درون قایق گذاشتم. وی شجاعت و جسارت بالای شهید بالازده را متذکر شد و گفت: در اعزام به عملیات والفجر 4 همراه مرحمت بودم، جسارت و شجاعت مرحمت خدادای بود و وی از فرهنگ بالایی برخوردار بود. این یادگار دفاع مقدس به ماجرای مجرومیت خود نیز اشاره کرد و گفت: در عملیات بدر در اثر تک دشمن و حمله شیمیایی، مجروح شدم، به بیمارستان شهید بقایی اهواز و بعد از آن ...
امنیت و آسایش و پیشرفت ها کشور مرهون خون شهداست
اینکه زیر بمباران موشک های بزرگ و کوچک بودند اما هیچ وقت شهر را ترک نکردند و با جان و دل از شهر دفاع کردند و همین ایستادگی آنها باعث شد دشمن خوار و ذلیل شود. امام جمعه دزفول اظهارکرد: مردم دزفول با حضور هزاران نفری خود در تشییع شهدای موشکی ثابت کردند که اگر بدن های آنها تکه تکه هم شود هرگز تسلیم دشمن نخواهند شد. وی ادامه داد: بسیاری از خانواده ها در طول هشت سال جنگ تحمیلی در روستاها در ...
مقاومت نیروهای نظامی و مردمی، خرمشهر را از سقوط نجات داد
در جبهه حمیدیه مردم کوچه و بازار نقش تعیین کننده ای داشته اند. جوانان و سالخوردگان با آنکه از فنون پیچیده نظامی سر در نمی آورند، با ژ 3 و آر پی جی 7 به جنگ تانک های روسی عراق رفتند. در محور اندیمشک، دزفول و شوش، این سه شهر همچنان زیر آتش دشمن قرار دارند. به گزارش سپاه خوزستان: صبح نیروهای عراقی بلندی های کرخه را گرفتند و پشت پل کرخه و داخل جاده مستقر شده اند. درگیری در دو ...
سارق بدشانس هنگام سرقت خوابش برد + گفتگو
کار ریسکش بالاست و مجازاتش سنگین. او پیشنهاد داد تا خانه اش را خالی کنم که این نقشه را اجرا کردیم. و بعد دستگیر شدی؟ پس از چند مورد سرقت، دستگیر شدیم و به زندان افتادم. حدود 5 سال در زندان بودم تا اینکه دوران محکومیتم به پایان رسید و حدود دو ماه قبل آزاد شدم. و باز هم تصمیم به سرقت گرفتی؟ باید خرج زندگیم را تامین می کردم و جز سرقت راه دیگری وجود نداشت ...
شقایق های دربند
دادند و از حریم شهرستان دفاع می کردند؛ یعنی رشد عقلانیتی که با پشتوانه مذهبی و نفس گرم امام خمینی(ره) در جان جوانان و نوجوانان رشد کرده بود. بعد از صبحانه به مدرسه می رفتم. خیلی اوقات سر کلاس خوابم می برد. معلم هایم می دانستند که شب ها برای نگهبانی می ایستم، من را می فرستادند آخر کلاس تا بخوابم و آنها تدریسشان را بکنند. چطور شد که وارد جبهه شدید؟ تقریباً 14ساله بودم که جنگ ...
ماجرای سارق خوش خیالی که در محل دزدی خوابید
...> او در ادامه اعترافات خود گفت: وقتی به تهران آمدم، در بازار کارگری می کردم و داشتم به زندگی جدید عادت می کردم که چند سال پیش به طور اتفاقی همان راننده ای را که به من زده بود، دیدم. مطمئن بودم خودش است، حتی پرس وجو کردم و فهمیدم خودرو سانتافه هم داشته است، چند باری او را تعقیب کردم و فهمیدم مغازه دار بازار تهران است. وقتی چند بار او را تعقیب کردم و مطمئن شدم خود او بوده که با ماشین به من زده و فرار ...
امیر دربندی در گفت وگو با حوزه : رزمنده دفاع مقدس می توانست در باور دشمن تغییر ایجاد کند/ خاطره ای ...
لشکر 92 زرهی خوزستان بودم که در منطقه دشت آزادگان قرار دارد. پادگان بزرگی است. به این دلیل که نزدیک ترین یگان به خط مقدم جبهه بودیم و یگان بومی آن سرزمین بودیم، بلافاصله، به ما ابلاغ شد. خودمان را به چذابه رساندیم و این اولین نقطه ای بود که در مقابل دشمن ایستادیم. حدودا ساعت 4 بعد از ظهر روز 31 شهریور بود. ما شش هفت تا تانک داشتیم و دشمن با 300 - 350 تانک جلو می آمد. وی افزود: کسانی که ...
سارق هنگام دزدی خوابش برد
؟ همه اینها به خاطر مصرف مواد مخدر است. چند شبی بود که بشدت بی خوابی کشیده بودم و بدنم نیاز به خواب داشت. از طرفی مصرف مواد هم این بی حالی را بیشتر می کرد. شب حادثه به قدری گیج خواب بودم که به محض ورود به اتاق خواب در حال بررسی کشوهای تخت بودم که یک دفعه خوابم برد. بیدار که شدم خودم را دست و پا بسته روی تخت دیدم. همیشه تنها برای سرقت می روی؟ نه، آن شب خواستم زرنگ بازی دربیاورم که ...
پلیس سارق را از خواب بیدار کرد
متهم ایرج چند بار دستگیر شدی و به زندان افتادی؟ من قبل از این یک بار به اتهام سرقت منزل دستگیر شدم و پنج سال هم زندانی بودم. البته در دوران جوانی برای خودم کسب و کار خوبی داشتم و فکر نمی کردم روزی سارق شوم، اما یک تصادف باعث شد وارد جرگه خلافکاران و سارق حرفه ای شوم. چه تصادفی؟ من شهرستان زندگی می کردم و کار خوبی هم داشتم تا اینکه یک روز با موتورسیکلتم برای کار از شهر بیرون ...
مجازات مرگ؛ تاوان شلیک مرگبار به رفیق
آفتاب نیوز : دادگاه مردی را که با شلیک گلوله دوستش را کشته و در باغ دفن کرده بود، به قصاص محکوم کرد. متهم یک سال قبل به خاطر اختلاف مالی 150 میلیون تومانی با دوستش به نام فرهاد او را به قتل رساند و جسدش را در انتهای باغش دفن کرد. ابتدا همسر فرهاد به پلیس گزارش داد شوهرش گم شده است. او گفت: همسرم صبح برای کار از خانه بیرون رفت. گفته بود غروب با دوستش رضا قرار دارد ...
انتشار کتاب ضیافت به صرف گلوله
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر،مجید قیصری در کتاب ضیافت به صرف گلوله ماجرای سرگردی به نام بهزاد فرحان را روایت می کند. او در آغاز دوران جنگ تحمیلی به خرمشهر می رود تا از کشورش در مقابل نیروهای بعثی دفاع کند. فرحان در این مدت از حقایقی باخبر می شود که افشای آن ها می تواند به قیمت جانش تمام شود. او پس از مدتی به دست نیروهای بعثی عراق اسیر می شود و پس از گذشت ده سال به ایران باز می گردد و ...
سلاحی به نام دوربین
. فریدون هدایتی متولد 1336 از منطقه ترک محله، ضلع جنوبی قائم شهر بود که در سن 23 سالگی در سال 60 با دوربین شخصیش به ثبت لحظات دفاع مقدس در قائم شهر و بعد جبهه های جنگ پرداخت و اکنون نیز در سن 66 سالگی بعنوان خادم امام رضا(ع) در حال فعالیت رسانه ای است. بعد سلام و احوالپرسی و گرامیداشت هفته دفاع مقدس و قدردانی از زحمات استاد هدایتی بخاطر ثبت لحظات به یادماندنی و ارزشمندی که ثبت ...
یک شب سرزده کلید انداخته و به خانه رفتم که صدای زنم را از اتاق...!
... تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد. اما سخنان او نشان از یک ارتباط نامتعارف مخفیانه داشت. من که از مدت ها قبل به او سوءظن داشتم به همان شماره ای که روی آن نام مهین ثبت شده بود زنگ زدم . مردی تماسم را پاسخ داد ولی بلافاصله تماس را قطع کرد . به همین دلیل فرشته را تحت فشار ...
آجرهایی که جا ماند
به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی موج رسا جنگ تازه شروع شده بود به علت کمی سن و جثه کوچک نمی توانستم وارد جنگ بشوم دلم خیلی گرفته بود می خواستم هر طور شده به جبهه اعزام بشوم، بعد از حدود یک سال توانستم با التماس به جبهه بروم. پس از پایان دوره آموزش در پادگان 21 حمزه به پادگان امام حسن مجتبی (ع) رفته و از آنجا به پیرانشهر اعزام شدیم چند روزی در این شهر تازه آزاد شده از دست کومله و دمکرات از ...
وقتی متوجه شدم شوهر جدیدم دوست پسر دخترم است و هر شب...!
یک زن داستان تلخی را از ازدواج دومش تعریف کرد که بسیار فاجعه بار بود. به گزارش وقت صبح ، پس از مرگ همسرم مجبور شدم دنبال کار بگردم ،پس از چند هفته دوندگی و سپردن به دوستان و فامیل در یک شرکت خصوصی کار پیدا کردم . من همیشه زن خانه بودم و حالا خیلی برام سخت بود که بیرون از خانه و در یک محیط رسمی کار کنم اما ناچار بودم. خیلی زود ازدواج کردم و یک سال بعد خدا نینا ...
دانشجویان دانشگاه افسری امام علی(ع)؛ فرشتگان نجات خوزستان در روزهای آغازین جنگ
ر دزفول و هفت تپه بود. همچنین، مسئولیت خطیر آموزش نیروهای داوطلب مردمی و بسیجی شهر دزفول در محله سیاهپوشان(مسجد حضرت امام خمینی) برعهده دانشجویان سال دوم دانشگاه افسری، حسین ایرجی، بیژن آقایی و اسماعیل غلامرضا محمدی، بود. در مدت 60 روز حضور دانشجویان با انجام آموزش های رزمی، جنگ های چریکی و کوچه با دشمن، آموزش آمادگی جسمانی و آموزش تیراندازی با سلاح های سبک نظیر تفنگ، کلت، تفنگ ژ-3، تف ...
عملیات ثامن الائمه در رزمندگان خودباوری ایجاد کرد/ اعتماد موفقیت آمیز ارتش به لشکر 77
نزدیک به گوش می رسید. نزدیک غروب به اهواز رسیدم. خودم را به خروجی شهر رساندم و با همکاری افسر پلیس راه سوار اتوبوسی شدم که عازم تهران بود. از آنجایی که جاده اهواز به سمت اندیمشک زیر آتش دشمن بود، از اهواز به سمت شوشتر رفتیم و از دزفول گذشتیم تا به تهران برویم. یادم هست روز بعد به تهران رسیدم و قبل از ظهر آن روز با اتوبوس عازم بیرجند شدم. صبح روز بعد وارد خانه شدم اما پسرم پنج روز قبل به دنیا آمده ...
نخستین حرکتم برای ثبت خاطرات جنگ منجر به بازداشت شد!
راهپیمایی ها با بچه های انقلابی دیگر آشنا شدم و در مسیر حرکت مردم قرار گرفتم. وقتی عموی من چند ماه قبل پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد، به تهران رفتم و پای صحبت های او از فضای زندان نشستم. در چند راهپیمایی های تهران هم شرکت کردم جمعیت در تهران به نسبت شهر ملایر خیلی عظیم بود. انقلاب که پیروز شد. من دوم دبیرستان بودم بلافاصله هم بعد از انقلاب، ما جزو افرادی بودیم که شب ها امنیت را خیابان ها برقرار و ...
4 برادر همزمان در جبهه بودیم اما حسین برگزیده شد
اصالتاً اهل کجا هستید؟ از حضور 4 برادر در جنگ تحمیلی برایمان بگویید؟ من و حسین هر دو متولد 1341 هستیم. پدرمان بازاری بود. پنج برادر بودیم و دو خواهر داشتیم. من و حسین دوقلو، یعنی دومین و سومین فرزند خانواده بودیم. جز برادر آخری که متولد 1357 بود و زمان جنگ سن کمی داشت، چهار برادر همزمان در جبهه حضور داشتیم. پدرمان مغازه دار بود و ایام عید و اواخر اسفند ماه هر سال کمک مردمی جمع می کرد و به جبهه می آورد. من و برادرم حسین در کربلای 5 هر دو در منطقه شلمچه بودیم. حسین مجرد بود که در همین عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. شهید عضو گردان ویژه شهدای بابل بود که اولین شهید این گردان ...
محفل انس با قرآن کریم به یاد فرماندهان شهید جبهه مقاومت در دزفول
؛ رژیم بعث عراق در مدت هشت سال جنگ، 176 موشک غول پیکر فراگ هفت و اسکاد به شهر دزفول شلیک کرد. هواپیما های دشمن 489 بمب و راکت بر سر مردم بی دفاع شهر فرو ریختند و آتش بار های عراق با شلیک پنج هزار و 821 گلوله توپ نقاط مختلف شهر را هدف قرار دادند، اما با این همه خسارت، مردم دزفول با تقدیم 2 هزار و 600 شهید، چهار هزار جانباز، 452 آزاده سرافراز و 147 مفقود و جاویدالاثر حماسه مقاومت و پایداری ...
دست پسر سر به زیر محله بعد ازدواج رو شد!
اختلاف خورده اند! آن زن می گفت: در دوران مجردی با رشید دوست بودم اما تقدیر به گونه ای رقم خورد که من با کس دیگری ازدواج کردم . ولی این ازدواج پایدار نبود و من بعد از طلاق دوباره سراغ رشید رفتم و به عقد موقت او درآمدم . اما خانواده رشید مرا نمی پذیرفتند تا این که رشید هم برای حفظ آبروی خانواده اش تن به ازدواج با تو داد و ... منبع: رکنا ...
ناخواسته معتاد رابطه های شرم آور شدم و هر روز باید...!
در یک شرکت خصوصی بعد از پایان تحصیلات مشغول شدم و باورم نمی شد که درگیر رابطه های هر روزه شرم آور شوم. به گزارش وقت صبح ، وقتی تحصیلات دانشگاهی ام به پایان رسید، مدتی را بیکار و سرگردان بودم تا این که بالاخره به استخدام یک شرکت خصوصی درآمدم. مرد 40 ساله با بیان این که رفتارهای خیانت آمیز روح و روانم را در آتش عذاب وجدان می سوزاند به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت ...
از "شریف قنوتی" تا "چمران و آوینی"؛ ماجرای روحانی آزاده ای که دوست نداشت آزاد شود
یکی، دو ماه اسیر بودم. * همه ی این مدت در موصل بودید؟ در حدود 4 سال در موصل بودم، چند سالی در رُمادی بودم و بعد به اردوگاه دیگری در رمادی رفتم و 1.5 سال هم در اردوگاه شهر تکریت بودم. معمولا اسرا را در این سه شهر موصل، رمادی و تکریت نگه می داشتند؛ چون این ها به نوعی عرب های خیلی متعصب بوده و نسبت به عجم ها هم خیلی متعصب بودند؛ بعضی از آن ها افکار تکفیری هم داشتند؛ یعنی ...
سرانجام دو پرونده جنایی چه شد؟
از دست سرباز کلانتری دست به جنایت زد. مرد جنایتکار در بازجویی ها گفت: من چند روزی بود که به مقابل بیمارستانی در شرق تهران می رفتم و موتور می دزدیدم. وقتی برای سومین به مقابل همان بیمارستان رفتم مالباخته ای که چند روز قبل موتورش را سرقت کرده بودم مرا شناسایی کرد. ظاهرا از روی دوربین های مداربسته چهره و هیکل مرا دیده بود و درست همان روزی که رفته بودم تا سومین سرقت را انجام دهم مرا دید و ...