از رها و آوا کوچولو 2 خواهر گمشده خبر دارید ؟ / پدری با چشم های گریان ...
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت گر زنانگی های دوران دفاع مقدس هستم
واقع روایت زنانگی های دفاع مقدس، عاشقانگی ها و دلدادگی ها و علایق و دلبستگی های مادرفرزندی یا زن و شوهری یا پدر و فرزندی است. شخصیت های من عاشق زندگی بودند و من بر خود، روایت این عاشقانگی ها را واجب می دانم. نویسنده رمان هجده ماه و هفت روز با اشاره به اینکه آثار و تبعات جنگ هنوز ادامه دارد، افزود: گران بهاترین دُر وجودی زندگی هر انسانی، گوهر جان اوست. این زنان و دختران و پسران نوجوان و ...
علی اصغر پورمحمدی: تعطیلی برنامه 90 تصمیم سازمان صدا و سیما بود و به مدیر شبکه سه ارتباطی ندارد
نامه ها خوانده شوند. در طول دوران فعالیت رسانه ای اعم از دورانی که در صدا بودید یا بعد که به سیما آمدید، اساسا آقای اصغر پورمحمدی از سوی صاحبان قدرت سیاسی، مذهبی، اقتصادی و... چقدر توصیه پذیر بود؟ من الان پیرمرد شدم و کمی محافظه کار هستم. جوک هم در این رابطه برای من زیاد ساخته اند که نمی دانم راست است یا دروغ. آقای ابطحی که مدیر من در رادیو بود، می گفت یک بار یک نفر به من در ...
فرزند خلف پدر طالقانی
و نان می گرفت. یک بار در نانوایی یکی او را شناخته و گفته بود که این خانم آقای طالقانی است که آمده نان بخرد و در صف ایستاده. نانوا او را شناخته بود و مادرم دیگر برای نان خریدن به آنجا نرفت، چون می گفت اینجا مرا می شناسند و خارج از صف می خواهند به من نان بدهند. بعد از فوت مادر خانه را فروختیم و نفری دوزار گیرمان آمد. تلاشی برای روایت صادقانه از پدر مهدی طالقانی در عین اینکه برای ...
آنتونی هاپکینز زندگینامه اش را می نویسد/ حافظه درستی دارم
نمی پرسم. می دانم خیلی فیلم گرفته، نمی دانم کی قرار است اکران شود. هاپکینز که در جنوب ولز و در خانواده ای متولد شده که پدر و مادرش با هم یک نانوایی را اداره می کردند، می گوید بچه مدرسه بود و پدرش از این امر ناامید بود. با وجود اندوه پدرش، او در نوجوانی کار خودش را کرد و به یاد می آورد که با خود گفت: یک روز به هر دوی شما نشان خواهم داد ... در طی 10 سال، پس از تحصیل در کالج ...
سردار امیدزاده هیجدهمین شهید کرمانشاهی مدافع حرم/حاج صادق به دنبال درجه و مقام نبود
. پدر سردار شهید امیدزاده افزود: وقتی هم جنگ تمام شد همیشه در ماموریت افغانستان، سوریه، لبنان و این طرف و آن طرف بود و باز ما کمتر او را می دیدم. وی گفت: یکی از خصوصیت های بارز او این بود همیشه تلاش می کرد که ما (پدر و مادرش) از دست او راضی باشیم؛ چند وقت پیش، به زنش گفته بود، نمی دانم پدر و مادرم واقعا از دست من راضی اند یا نه؟ پدر شهید امیدزاده در ادامه در خصوص ...
درگیری مرگبار پدر و پسر به خاطر هزینه درمان مادر
اعلام موضوع به پلیس متهم را تحویل پلیس دادند. در ادامه مرد میانسال به بیمارستان منتقل شد؛ اما ساعاتی بعد وی در اثر جراحات وارده جانش را از دست داد. وقتی عامل این قتل برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شد در تحقیقات گفت: مقتول پدرم است او از 10 سال قبل ما را رها کرده و برای خود خانه مجردی گرفته بود و جدا زندگی می کرد من کوچک ترین فرزند خانواده هستم. دو برادرم هر کدام مشغول زندگی و کار خود هستند ...
خواهی سعادت دو دنیا در احترام پدر کوش
زیادی در زندگی آینده می شوند. پدر باید از دوران کودکی رابطه عمیق عاطفی با کودک برقرار کند، با بچه ها بازی کند تا زمان نوجوانی و پس از آن هم هر زمان که به مشکل خوردند، بچه به پدرش مراجعه کند و نباید غیبت او را در زندگی خود احساس کند و یا خلا این رابطه را تنها با برقراری یک رابطه عاطفی عمیق تر با مادر و یا حتی دیگران پرکند. این روانشناس در ادامه می افزاید: برخی پدرها هم هستند که می ...
دسیسه خونین زن جوان و میهمان آشنا برای قتل همسر در خانه/ افشای راز جنایت هولناک در "نواب"
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، بعدازظهر روز گذشته اول بهمن ماه، زن میانسالی هراسان با مرکز فوریت های پلیسی 110 تماس گرفت و به اپراتور گفت: دقایقی قبل دخترم به من زنگ زد و اعلام کرد که با همدستی دوست خود، شوهرش را به قتل رسانده است و نمی داند که چه کاری انجام دهد! خانه آنها در محله نواب است، لطفاً برای کمک رسانی اقدام کنید. خیلی زود این خبر به قاضی محمدجواد شفیعی؛ بازپرس ویژه ...
زندگی این قاتل 12 میلیارد تومان می ارزید / عشق ممنوعه یک زن رنگ خون گرفت
.... بهنام گفت: یک سال و نیم قبل از این ماجرا شماره تلفن فاطمه را از گوشی یکی از دوستانم برداشتم و با او تماس گرفتم. بعد از 10 ماه ارتباط تلفنی به دیدن فاطمه رفتم و با آنکه هشت سال از او کوچکتر بودم به او علاقمند شدم. من مدام با او تماس می گرفتم و به دیدنش می رفتم تا اینکه یک روز گفت به من دروغ گفته و متاهل است. من از شنیدن این حرف شوکه شدم اما فاطمه گفت شوهرش مرد بد اخلاقی است و ...
یادکردی از شهید مدافع حرم سید مصطفی صادقی/ در گسترش نسل اسلام کوشا باشید
امامت دوازده معصوم، در کمال صحت، سلامت و اختیار به موارد ذیل وصیت می کنم: پدر و مادر عزیزم حلالم کنید از این حقیر خیری ندیدید و تا متوجه بشوم که شما چه گوهری هستید زمان از دست رفت و البته خداوند شاهد است که تمام تلاشم را برای جبران معصیتی که در حق شما داشتم انجام دادم. همسرم تقاضا دارم و خواهش می کنم دخترانم را زینبی تربیت کن و در زندگی صبور باش و متوکل به خدا. هیات ها و مراسم ...
شهید زیبایی که زبان زد لشکر 25 کربلا بود
بزرگتر احمد بودم، خیلی به او علاقه داشتم و به من نزدیک بود. اگر روزی نمی دیدمش، دیوانه می شدم. شب آخری که داشت به جبهه می رفت، گفت: آبجی! من دارم می رم. با او روبوسی کردم و گفتم: احمدجان! خدا تازه 2ماهه که بهت بچه داده، کجا می خواهی بروی؟! بچه پدر می خواد؛ بچه خیلی عزیزه؛ تو چطور می خوای از این بچه دل بکنی؟! صبر کن محمدرضا بزرگتر بشه، بعد برو جبهه. - نه! اگه رضا بزرگتر بشه، به ...
پیشنهاد مطالعه کتاب در آستانه روز پدر/ دختری که به خاطر اشتباه پدر ضربه سختی خورده است
موسسه مالی اش و محاکمه ی او، همه چیز در زندگی گِلنیس و خانواده اش تغییر می کند. پدر به زندان می افتد و خانه سفید و بزرگ آن ها مصادره می شود. مادر از این غم دچار بیماری روانی می شود و پنج فرزند خانواده هر کدام ناچار می شوند با یکی از افراد فامیل زندگی کنند. آن ها مانند دانه های تسبیحی که به زمین ریخته باشند، از هم پراکنده و دور می افتند. خانواده ها در هنگام رویارویی با موقعیت های فشارزا ...
پدر و مادرم هیچ یک از آثارم را ندیدند
توضیح دادم آخر نفهمید چه می گویم. یکتا درباره کار نکردن بعد از انقلاب گفت: چند وقتی بعد از انقلاب کار نکردم؛ نه اینکه ممنوع الکار باشم یا جلوی کارم را بگیرند، بلکه مدل کار کردن متفاوت شد. سه سال در خانه بودم. بعد به همسرم گفتم عیال جان! من قدم به ماشین نمی رسد، که کار مکانیکی انجام دهم. نمی توانم کار بنایی انجام دهم. اجازه می دهی سیگار بخرم و بفروشم؟ عیال گفت به شخصیتت بر نمی خورد؟ گفتم به هر حال روزی می خواهیم و زن و بچّه خرج دارد. اینکه جلوی زن و بچّه پول نداشته باشی، شخصیت نداری. گفت خود دانی. لاله زار رفتم، سیگار می خریدم و می فروختم. آن زمان درآمد سیگار فروشی از سینما بیشتر بود. ...
درگیری خونین پدر و پسر برای هزینه درمان
به گزارش صراط به نقل از روزنامه ایران، نتوانستم خشم خود را کنترل کنم و از شدت عصبانیت دست به جنایت زدم و حالا به شدت عذاب وجدان دارم. این کلیشه ای ترین جمله ای است که قاتلان پس از دستگیری بیان می کنند و معتقدند اگر زمان به عقب برمی گشت قطعا خشمشان را کنترل می کردند و هرگز دستانشان به جنایت آلوده نمی شد. در تازه ترین اتفاقی که روز شنبه در پایتخت رخ داد، پسری جوان از شدت عصبانیت، جان پدرش را گرفت و ...
غصه نوجوان شهید برای غربت حرم حضرت زینب (س)/ تلخ ترین خاطره شهید امینی در مبارزه با داعش
کسی از فامیل کاری داشت و پولی قرض می خواست به محمد زنگ می زد. هیچ وقت دست خالی به خانه نمی آمد. این خصوصیات اخلاقی اش به پدرم رفته بود. گاهی صدای اعتراض مادرم بلند می شد که چرا انقدر وسیله می خری، اما محمد کار خودش را می کرد. خواهر شهید مدافع حرم فاطمیون درباره نحوه شهادت گفت: محمد یک سال و هشت ماه مفقودالاثر بود و در این مدت به ما نگفتند که شهید شده است. امیدوار بودیم که محمد زنده ب ...
جوان 29: وقتی مست بودم به فامیل بردارم دست درازی کردم
پدرم را در زورگویی و رفتارهای خشن گرفته بودم و هیچ کس نباید از حرف من سرپیچی می کرد! مستی، پرخاشگری و قلدری در کوچه و خیابان کار هر روزم بود. مادرم همواره اشک می ریخت اما نمی توانست از رفتارهای من جلوگیری کند . یک روز مقدار زیادی مشروبات الکلی نوشیدم تا جایی که اگر کمی دیرتر مرا به مرکز درمانی رسانده بودند، جانم را از دست می دادم ولی بازهم به تهیه مشروبات الکلی ادامه می دادم تا این که ...
شاعری که قبل از مدرسه رفتن، شعر سرود
برگشت و الان فقط نمی توانم از دو پایم استفاده کنم؛ مسائلی موجب شد که نتوانم به درمان ادامه بدهم تا جایی که پزشک گفت که در حق این کودک بی توجهی شده و امکان بهبود کامل او وجود داشت. با توجه به اینکه تا این اندازه فعال هستم، نمی دانم برای فعال شدن مجدد پاهایم باید چه اقدامی انجام دهم؟ شاعر کتاب تمام شعرهایم به نام تو با بیان اینکه نمی توانست شرایط جسمی خود را بپذیرد، ادامه داد: در نتیجه بعد ...
همسر هویدا در بهمن 45: از این که زن نخست وزیر شده ام ابدا خوشحال نیستم/ ازدواج با نخست وزیر اسباب زحمت ...
کوچک است اما ما در آن راحتیم. می دانم که مادرشوهرم هم راحتی من و پسرش را می خواهد از طرف دیگر حالا فریدون هویدا برادر امیر نز خانم جون زندگی می کند و جای خالی امیر را نزد مادرش پر کرده است. روزهای اول که با امیر ازدواج کردم، همه و مخصوصا دخترها و زن ها می خواستند مرا ببینند. شاید خیال می کردند که زن نخست وزیر باید آدم مخصوصی باشد. به هر حال همه با من مهربان بودند، من آدم بی تکلفی هستم ...
دست درازی شرم آور به دختری از نزدیکان برادر ! / مادرش فقط اشک می ریخت !
به گزارش زیرنویس، جوان 29 ساله ای که مدعی بود دیگر به آخر خط رسیده و از اوضاع تاسف بارش رنج می کشد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: پدرم روحیه ارباب و رعیتی داشت و مانند پدربزرگم در خانه حکمرانی می کرد؛ به طوری که من و برادرم از [...]
پسر بچه باهوش سارق را به دام انداخت
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی گرو ، چند روز قبل مرد جوانی به همراه پسر نوجوانش به پلیس مراجعه کرد تا از مرد جوانی شکایت کنند که پسرش را ربوده و از او سرقت کرده بود. پسر بچه زمانی که در مقابل افسر پرونده اش قرار گرفت، گفت: گاهی اوقات پدر و مادرم کارت عابر بانکشان را به من می دهند تا برایشان از مغازه خرید کنم. امروز هم برای خرید از خانه خارج شدم تا به سوپرمارکت بروم وبرای مادرم خرید کنم ...
فرزندان شهید را به سختی، اما با یاری خدا بزرگ کردم
را می گرفتند و گریه می کردند، خدا کمک می کرد تا بتوانم آرام شان کنم، اما خدا کمک کرد و بچه ها بزرگ شدند، ازدواج کردند و شکرخدا نوه دار شدم. همیشه دعای شهید را در زندگی مان دیده ایم. پدر، مادر و برادرم خیلی حمایتم کردند. در کنارش با حقوقی که از بنیاد شهید می گرفتم زندگی می کردیم. همسر شهید در پایان گفت: من می دانستم همسر شهید می شوم. آن موقع در شهر ما خیلی از پاسداران را ترور می کردند. همسرم بسیار فعال بود. هر روز استرس داشتم و می گفتم الان که رفته، آیا باز به خانه برمی گردد یا نه؟ هر روز نگران بودم. علاوه بر اینکه در جبهه با صدامیان مبارزه می کردیم، در هرمزگان هم با منافقین می جنگیدیم. ...
راه من و دیگر شهدای اسلام را ادامه دهید
نثارت کنم و این جان را تو به ما بخشیده ای و از ما خواهی گرفت و می دانم که لیاقت بندگیت را ندارم و شکر نعمت هایت را به جا نیاورد ولی یک دعایی دارم که امیدوارم اجابت گردد، از تو می خواهم که مرگم را شهادت در راه خودت و در زیر پرچم اسلام و همراه با شهدای دیگر قرار دهی. پدر و مادر عزیزتر از جانم اگر شهادت نصیبم گردد سعادت نیز حال شما خواهد شد مادرم در مشکلات همچون زینب صبور باش دوستان خوب و ...
پیام تبریک روز پدر | با این پیام های خاص پدرتو سوپرایز کن
گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم. پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم. روزت مبارک بهترینم نام مرد، بوی نان گرم توی سفره، بوی مداد و دفتر مدرسه، بوی سخاوت و مردانگی و بوی پاکیزگی و نجابت است. روز مرد بر شما و تمام شیرمردان تبریک و تهنیت باد پدرم :منی که پدر شده ام می دانم چه رنجهایی ...
اعتراف پسر ناخلف به قتل پدر
مشاجره لفظی داشتند. هر روز اختلاف آن ها بیشتر می شد تا جایی که حدود 10 سال قبل او من، مادر و برادران دیگرم را رها کرد و برای خودش خانه ای گرفت و تنها زندگی می کرد. یکی از برادرانم ازدواج کرد و برادر دیگرم برای زندگی به شهرستان رفت و من که فرزند آخر خانه بودم همراه مادرم زندگی می کردم. همه خرج و مخارج زندگی برعهده من بود و پدرم هیچ کمک خرجی به ما نمی داد. مدتی قبل مادرم بیمار شد و نیاز به درمان داشت ...
دختری که 37 سال انتظار آمدن مادرش را کشید
در انتظار بازگشت مادرم درگذشت بیش از یک سال که از شهادت فاطمه اسدی می گذرد، پدر به خانه باز می گردد. کاک شاه محمد امید داشت که پسرش را در حال حرف زدن ببیند و همسرش با اشتیاق به استقبالش بیاید. اما نه از پسرش خبری بود و نه همسرش. دختر این خانواده در این باره بیان می کند: زمانی که پدرم از اسارت دموکرات آزاد شد، من 5 ساله بودم. این را خوب یادم است که پدرم وقتی به خانه آمد، خانه خالی از ...
تعرض وحشیانه راننده شیطان صفت به دختر جوان /دست و پایم از ترس قفل شده بود
درهای خانه را قفل می کنم. پنجره ها را می بندم. حتی اجازه نمی دهم پدر و مادرم پنجره را باز کنند. فقط با پدرم از خانه بیرون می روم. منزوی شده ام. دیگر به خرید هم نمی روم و اگر چیزی لازم داشته باشم دوستانم یا مادرم برایم می خرند. نمی توانم به مهمانی بروم. شرایط روحی خیلی بدی دارم، در روز 10 قرص اعصاب می خورم که حالم بهتر شود. دکتر گفته حداقل سه سال زمان می برد تا تاثیر اتفاقی که افتاده کم شود. واقعاً ...
پدر شدن زیباست، اما پر مسئولیت
دوست داشتم پدرم بیشتر با بچه ها یش حرف می زد و ارتباط بیشتری داشت تا به سراغ دود و مواد نروند. خوب و بد پدر بودن جواد پاکنژاد 47 ساله معتقد است فرزندپروری های پدران امروزی بزرگترین ظلم به فرزند است، او ادامه می دهد: سه فرزند دارم، خاطره خوب من لحظه پدرشدن و تولد فرزندانم بود و بدترین خاطره ام زمانی که فهمیدم چشم پسرم مشکل دارد و از آن بدتر 5 سال پیش زمانی که پدر خودم را از ...
بازنویسی افسانه هزارهزار دانه انار برای بچه ها منتشر شد
مار می زاید و مرد آن ها را به نقطه ای دور زیر یک درخت برده و رها می کند. این اتفاق هرسال می افتد تا این که مرد و زن پیر می شوند و حسرت داشتن یک بچه آدمیزادی را به دل دارند. آن ها که دوست دارند در خانه شان حداقل یک بچه داشته باشند، به خاطر رها کردن بچه مارها افسوس می خورند و ناراحت اند. اما ناگهان از گوشه ای از خانه خود صدای دختری مهربان را می شنود که آن ها را پدر و مادر خطاب می کند و می گوید ...
بچه 9 ساله سارق سریالی را به دام انداخت
حدود دو ماه قبل مرد جوانی به همراه پسر خردسالش راهی اداره آگاهی تهران شد تا از سارق خشن شکایت کند. پسر 8 ساله او در توضیح ماجرا به ماموران گفت: برای خرید از سوپرمارکتی که در نزدیکی خانه مان است از خانه بیرون رفته بودم. در بین راه پسری جوان مرا صدا زد و پرسید پارکی در این نزدیکی ها است؟ من هم نشانی اش را دادم اما پسر جوان خواست با او بروم تا پارک را پیدا کند. من هم با او رفتم اما وقتی وارد کوچه ای ...
زندگی بدون یاران، گفتگو با سعیدکمانی، آتش نشانی که تا آخرین لحظه در عملیات حریق ماند
جدی دیده بود، به ایستگاه برگرداندیم. در آن لحظات، خیلی با من تماس می گرفتند که حالم را بپرسند. من فقط با خانه مان تماس گرفتم و به پدر و مادرم گفتم که نگران نشوند و من زنده ام. اما خب، دوستان زیادی در آن لحظات با من تماس می گرفتند تا جویای حالم شوند یا از آخرین شرایط پلاسکو بپرسند که سرانجامش چه شده است. آن موقع من حال و حوصله پاسخ به تماس ها را نداشتم. هم خیلی ناراحت بودم، هم خسته. توان این که پاسخ ...