تازه دامادی که می دانست شهید خواهد شد/ انتشارِ کتاب شب حنظله ها
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات روحانی آزاده از روزهای اسارت جسم| جاسوس ها لو دادند طلبه ام | درگیری با افسر مورد اعتماد صدام
را با هیچ چیز در عمرم عوض نخواهم کرد. *شرایط در اردوگاه چه طور بود و اسرای ایرانی در چه وضعیتی قرار داشتند؟ در دوران اسارت بنده خودم را به عنوان یک امدادگر معرفی کردم، چرا که با معرفی خود به عنوان امدادگر همه اردوگاه انتظار یک پزشک متخصص را داشتند و اگر متوجه می شدند که بنده یک طلبه هستم، توقع یک آیت الله در آنها ایجاد می شد و از آنجایی که شرایط به نحوی بود که حتی از یک دقیقه ...
پیام های رسیده به شهرونگ
شهاب نبوی، می شینم زار زار گریه می کنم و تو سر و صورت خودم می کوبم. چرا با این بچه این طوری کردن؟ این چه زندگی دهشتناکی بوده؟ یا حتی کارتون های آقای گنجی. من واقعا تحمل این همه رنگ زرد و کِرِم رو ندارم؛ گوجه رو هم زرد می کشه. افسردگی گرفتم واقعا. رسیدگی کنید. کوزت از پاریس سلام می کنم خدمت شما. من 120 کیلو بودم، ولی با الگو قرار دادن آقای شهیدی و عربانی الان 70 کیلو شدم. خواستم تشکر ...
ویژه نامه سردار شهید "ابوالفضل هراتی"
جبهه چگونه است؟ محرم اینجا با همه جا فرق می کند . زیراهم محرم است و هم کربلا، هم شب عاشوراست و هم قتلگاه 18 . به خانواده اش توصیه می کرد : مادر، باید خدا را شکر کنی که امانتی را که به تو داده است به او بازگرداندی، چون فرزند امانت است. شما فرزندت را سالم از خدا تحویل می گیری ولی اگر به راه غیر خدا برود در امانت خیانت کردی و در آن دنیا نزد حضرت زهرا(س) سرافکنده خواهی بود . در آخرت تمام مادران ...
نیما از زبان نیما
.... زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق قشلاق می کنند و شب بالای کوه ها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می شوند. از تمام دوره بچگی خود من به جز زد و خوردهای وحشیانه و چیزهای مربوط به زندگی کوچ نشینی و تفریحات ساده آنها در آرامش یکنواخت و کور بی خبر از همه جا چیزی به خاطر ندارم. در همان دهکده که من متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفتم ...
پزشکانی که بی ادعا از جان خویش گذشتند
را می گیرد و خانواده ای داغدار و منطقه ای بدون متخصص می شود. اعظم عسگری فر پزشک عمومی و همسر مرحوم دکتر سروستانی، همسرش را مردی متعهد می داند که به کار درمان علاقه ی وصف ناشدنی داشته و برای همین زمان زیادی را به پای درمان بیماران می گذاشته است، تا حدی که اقوام نزدیک می دانستند، نبود دکتر سروستانی در جمع های خانوادگی به دلیل عشقش به کار طبابت و بیمارانش است. دکتر سروستانی در ...
هم رزمی باحاج قاسم ارثیه پدری او بود/تا فرودگاه بغداد پای او ماند
و آتش گرفته ما شعله ور است تا انتقام سخت را از آمریکای ملعون و همدستانش بگیریم. تکه هایی از بدن محمد بعد از شب چهلمش و مشخص شدن نتیجه آزمایش DNA به عراق بازگشت و کنار پیکر مطهرش دفن شد. دوست داریم از خاطرات تلخ و شیرین مشترک شما و برادرتان بشنویم. بیش از همه او را با مرور چه خاطراتی به یاد می آورید؟ قبل از شهادت، برای عمل لیزیک چشمش به ایران آمد و بعد از عمل من از او مراقبت ...
مردم شناسی کوفه از منظر آیت الله مکارم شیرازی
...، رها کردن عمل و چسبیدن به سخن است.[25] آنها گروهی بودند که تنها، با رجز خوانی و شعار های داغ در مجالس شب نشینی دل خوش می کردند، ولی به هنگام حرکت به سوی میدان های نبرد با دشمن در لانه های خود می خزیدند.[26] اصولاً افراد پر ادعا و پر حرف در عمل، افرادی ضعیف و ناتوانند، گویی تمام قدرت و استعداد خود را در زبانشان جمع کرده اند![27] لذا شاهدیم مردم کوفه از امام حسین(علیه ...
روضه خوان های بهشت
رزمی به عهده می گرفتند. به عنوان تیربارچی، آرپی جی زن، تخریبچی، امدادگر و تک تیرانداز و یا فرمانده گردان و گروهان و یا دسته بودند و، چون در جمعی که قرار می گرفتند احساس نیاز کردند خود را نشان دادند و شروع به خواندن کردند. این ها در کنار خود، رزمنده های مستعد دیگری را هم پرورش دادند. با توجه به اینکه جنگ بوده و احتمال شهادت این افراد زیاد بوده، می خواستند بعد از خودشان گردان یا واحدشان معطل نماند و ...
بزرگ بانوی سه ساله
شهادت حضرت رقیه(س) براساس منابع مختلف، روایت شده است. نقل است عصر روزی در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: عمه جان! اینها کجا می روند؟ حضرت زینب (س) فرمود: عزیزم، اینها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. دختر تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهنش آمد ...
ویژه نامه سردار شهید "حسن شوکت پور"
بود که کمی به خودم بیایم و خودم را بشناسم که چند مرده حلاجم. بعد هم از آن لحظ هها در فیلم هایم استفاده کردم. داشتم حواسم را جمع م یکردم که بچه ها پانزده اسیر عراقی را آوردند. یکی از بسیجی های جوان به خاطر شهادت دوستش خیلی عصبانی بود، می خواست آن ها را به گلوله ببندد، ولی دیگران نگذاشتند. ناگهان یکی از عراقی ها فرار کرد و از خاکریز بالا رفت و به سمت خاکریز خودشان دوید. همان بسیجی جوان ...
شهید لاجوردی؛ از مبارزه با مجاهدین خلق تا منافقین انقلاب/ کینه هایی که نگذاشتند نیرویی انقلابی بر سر کار ...
شهید شده بود) تحت عنوان دشمن شناسی وارونه! دم پله های مسجد امام تمام کرد احمد قدیریان ازنزدیکان شهید لاجرودی درباره نحوه شهادت ایشان می گوید: تقریباً یک ماه مانده به شهادت سید، رفتم به منزلش و گفتم، حاجی! تو را می زنند. یک کمی بینش امنیتی دارم. گفت، کسی به من کاری ندارد. گفتم، حاجی! دقت کن. گفت، من همه پاسدارها را آزاد کرده ام و گفته ام که بروند. گفتم، من برایت چه کنم؟ گفت من ...
بی سر اماسربلند، به دیدارمولایش نائل آمد/باحسرت حججی به وصال رسید
دامان شهدا شد، پیش پای مادران شهدا زانو زد، چادر مادر شهید امیر سیاوشی را بوسید تا به آرزویش رسید و در زمره مدافعان حرم در آمد. شهیدی که با شنیدن خبر شهادت شهید محسن حججی آه حسرت کشید و از ترس جاماندن از غافله شهدا اشک ریخت و از خدا تمنا کرد رقصی چونان رقص محسن حججی در میدان نبرد و عرصه شهادت نصیبش کند تا بالاخره اشک هایش به بالاترین قیمت خریداری و حسرتش تبدیل به وصال شد. شهیدی که قبل از پایان محرم و ...
فدراسیون فوتبال را خیلی بزرگ کردیم
...> *آقای دبیر را برای کشتی چطور ارزیابی می کنید؟ آقای دبیر کشتی گیر خوبی در زمان خودش بود و الان هم این سمت را گرفته من توقع داشتم که بیاید هماهنگی کند و کارهایی که در 6-5 سال یاد گرفتیم را به ایشان بگوییم، ولی ایشان ادعا دارد می توانم و افرادی هم که گذاشته بچه های خیلی خوبی هستند ولی آنطور که باید قوی باشند نیستند. همان آقای خادم همین طور بود و به ایشان گفتم بزرگان کشتی را بیاورید. زمانی که ...
از رضاشاهِ سلیمی نمین تا رضاشاهِ زیباکلام
پناهنده شده است و اطمینان می خواهد تا توسط کودتا دستگیر نشود. نورمن می افزاید در این میان شاه را دید و به او توصیه کرده است که با سران کودتا ارتباط برقرار کند و خواسته های آنان را برآورد. شاه هراسیده و خشکش زده بود و قدرت تصمیم گیری نداشت. پس بنابراین می بینیم که سفارت انگلیس نه تنها در جریان کودتا است و آن را هدایت می کند، بلکه به همه کسانی که تاثیر دارند، توصیه می کند که با سران کودتا همراه شوند و ...
مهرعلیزاده قرار بود وزیر صنعت بشود، جهانگیری پرید و این پست را گرفت/ سیاست، ورزش را لوله کرده است؛ هرکسی ...
برای وضعیت امروز ژیمناستیک کشور متاسفیم! یک خانم را در فدراسیون ژیمناستیک گذاشته اند که 60 نفر را اخراج کرده و همه ناراحت هستند حضرت آقا لیاقت جایگاه رهبری را داشتند و دارند طبق فتوای امام (ره) اسرائیل را به رسمیت نمی شناسیم؛ 40 سال است به روش های مختلف جلویشان حاضر نشده ایم ماجرای بوسیدن اسرائیلی ها توسط اعراب، در یکی از مسابقات ...
روایتی جذاب از شوخی های جالب رزمندگان در دوران جبهه
چهره خسته رزمنده های تخریب کند، رو به آن ها گفت: بچه ها! امشب همه مهمان من به صرف ته چین! با این پیشنهاد، آقارحیم همراه با جمعی از بچه های تخریب راهی مجتمع پایگاه شهید بهشتی اهواز می شوند تا به قول خودشان، ساعتی را دور از هیاهوی جنگ برای خودشان شاد باشند، بگویند و بخندند، آقای بردبار بلافاصله با رسیدن به خانه، سراغ رئیس خانه را می گیرد، اما دریغ از حضور یک نفر، آقارحیم اولین جایی را که ...
چگونگی حفظ هویت کودک
باشد و یک پسر با عروسک هایش خاله بازی کند در جای خودش قابل بررسی و مهم است، اما موضوع این پرونده درباره والدینی است که خارج از انتخاب کودک دوست دارند علایق خودشان را به فرزند تحمیل کنند پدر با دخترش بوکس بازی کند و مادرهم انگشت های پسر را لاک بزند. آیا این موضوع با گذر زمان درست می شود یا برای آینده بچه چالش ایجاد می کند؟ در این پرونده این موضوع را بررسی کرده ایم. روایت هایی از تربیت ...
دردسرهای مستانه (10): مذاکره بعد از 7 ماه
پیوستن حسن آقا و مستانه به سیمین دخت، متوجه شدند که علی یکی از برادرزاده های سیمین دخت امشب تصادف کرده و حالش خوب نیست. سیمین دخت برای پیوستن به برادرش در بیمارستان آماده شد که مستانه گفت: منم میام مامان. حسن آقا اما مخالفت کرد و گفت: تو برو کنار دخترت بخواب. بیدار میشه می ترسه. مستانه: نه، بچه ها خونه هستند، جای نگرانی نیست. من میام که با ماشین شما رو برسونم. آن شب وقتی ...
ترجمان عشق و آزادگی در روزهای اسارت
نورافکن های قدرتمندی داشت و هر جنبنده ای را که مشاهده می کرد به رگبار می بست. یکی از امداد های غیبی آن شب ریزش بارانی شدید و وزش تندباد بود. همین امر موجب می شد نیزار ها خش خش زیادی داشته باشد و سربازان عراقی صدای حرکت ما را نشنوند. وقتی می خواستیم از جلوی سنگر ذکر شده عبور کنیم؛ همه آیه وَجَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ. را ...
خبر رحلت امام خمینی تلخ ترین خاطره اسارت بود
او فرا گرفت و همه زندگی به خصوص مغازه ای که اسیر شده بود بودم و وسوسه ام کرده بود تا از رفتن به جبهه منصرف شوم برایم بی ارزش شد. از مغازه ام بیرون آمدم و سراغ یکی از دوستانم رفتم تا مغازه ام را به او بسپارم. بعد هم با خیال راحت در عملیاتی که به طرز عجیبی من را به سوی خودش می کشاند شرکت کنم. بعید می دانستم ولی لطف خدا شامل حالم شد و دوستم با کمال میل قبول کرد که در نبود من به ...
اخلاق در جامعه به شدت افت پیدا کرده است 31 مرداد 1399 ساعت: 01:5
دکتر باستان حق به من تلفن زد که به عنوان عضو هیات پزشکی به حج بروم. گفتم من از خدا می خواهم. گفت: پس چمدانت را ببند که سه روز دیگر عازمی. گفتم من آمادگی برای سه روز دیگر ندارم. عین جمله ایشان این بود خدا تو را طلبیده آن وقت تو اماواگر می آوری! گفتم ببخشید همین الآن بدون چمدان هم آماده ام. این بود که چمدانم را بستم و سه روز دیگر در فرودگاه بودم و در ظرف مدت سه روز همه کارها انجام شد و من در روز چهارم ...
کامران پارسی نژاد: تا "هزار و یک شب" و "سمک عیار" را نخوانید نمی توانید نسبت به زیرساخت جامعه شرقی آگاه ...
"کمدی الهی" دانته ورود پیدا می کند و ایلیا شخصیت داستانی با شیطان روبرو می شود و یا در بخش هایی نیز وارد داستان "دکتر فاستوس" می شویم و مقابله دکتر فاستوس با شیطان را در قالب شخصیت اصلی داستان که همان فرمانده اسیر شده در ارودگاه عراقی ها است نظاره می کنیم. مقوله شهادت و شهادت طلبی یکی از مقوله های مهمی بود که در جنگ مطرح بود. یکی از مباحث مطرح شده در رمان "شب دنیا" بررسی مسئله شهادت و شهادت طلبی و ...