ماجرای رزمنده ایرانی و اسیر عراقی
سایر منابع:
سایر خبرها
نبش قبر نوزاد مرده در تهران؛ جنازه ای نبود
اگر حقیقتی در مورد فرزندم می داند به من بگوید. او گفت فرزندم زنده است و پزشک معالج همسرم که الان فوت کرده، آن موقع نقشه ربودن پسرم را کشیده بوده است. البته من موقعی که آن پزشک این حرف ها را می زد صدایش را ضبط نکردم. پدر نوزاد مرده! هاشمی حدس می زند که فرزندش را خانواده ای بزرگ کرده اند که بچه خودشان چند روز قبل از تولد پسرش، در همان بیمارستان فوت کرده بوده است: یک روز رفتم ...
نگاهی به زندگی شهید طلبه کاظم حسینی
بود و من تا از داخل شیشه نگاه کردم، متوجه شدم خبر شهادت فرزندم را آورده است. رباب نقش باف، مادر شهید: کاظم وقتی می خواست به جبهه برود، چون پدرش در خانه نبود به او گفتم: نمی گذارم بروی، حتی آقا، حضرت علی اکبر (ع)، وقتی می خواست به میدان برود از پدرشان امام حسین (ع) اجازه گرفت. گفت: درآن زمان پدر آقا بودند و من الان پدرم خانه نیست و من وقت ندارم و باید زود بروم. ...
نوه ام راه و رسم شهادت را از دایی هایش آموخت
موافقت کردید؟ پسرم خیلی دوست داشت به جبهه برود. با بعضی حرکات و رفتارش سعی می کرد من را برای اعزامش آماده کند. آن زمان همسرم هم در جبهه بود و محمدرضا مرد خانه ام شده بود. من راضی نمی شدم به جبهه برود. یک روز پسرم رفت روی کابینت آشپزخانه نشست و شروع کرد از جبهه و جنگ صحبت کردن. یادم است می گفت: دوستان و رفقایم همگی می روند جبهه؛ من هم می خواهم بروم! من نمی توانم به بچه های مردم بگویم ...
مرگ تلخ پسر ورزشکار
دقایقی استراحت کند و از من خواست برایش عصرانه درست کنم. وی افزود: پس از اینکه عصرانه را برای فرزندم درست کردم در اتاقش را زدم و صدایش کردم و به سمت آشپزخانه رفتم، هرچه منتظر ماندم پسرم از اتاقش بیرون نیامد و دوباره به سمت اتاق رفتم و در را زدم و دیدم پسرم در سکوت است که نگرانش شده و وارد اتاق شدم. مادر جوان در حالی که اشک می ریخت ادامه داد: وقتی وارد اتاق شدم دیدم پسرم دچار ...
انکار قتل همسر و فرزند در دادگاه
.... مدتی بعد همسرم گفت می خواهد بچه دار شود. گفتم من راضی به بچه دار شدن نیستم. درگیری بین ما بالا گرفت. همسرم موضوع را با خانواده خودش و خانواده من مطرح کرد و من تحت فشار خانواده قرار گرفتم. اختلاف ما زیاد بود. با اینکه گفتم به خاطر اختلافی که با همسرم دارم نمی خواهم بچه دار شوم اما فشار اطرافیان باعث شد من تسلیم شوم. البته زمانی که همسرم باردار شده بود، من خبر نداشتم و بعد از مدتی ...
یادی از امرا... غلامزاده، نخستین شهید لشکر 77 خراسان در جنگ تحمیلی
مانع از دفن شهید می شدم که گفتند: بی شک این شهید بزرگوار گمان نمی کرده ممکن است او را در حرم دفن کنند و انتظار چنین مراسمی را نداشته است. من گفتم اگر از نظر شرعی اشکالی ندارد، من هم مخالفتی ندارم. به این ترتیب شهید غلام زاده در حرم مطهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. گمانم روز هفتمش که فرارسید برای مدتی دفن شهدای دیگر در حرم امام رضا (ع) انجام نشد و این سعادت فقط نصیب معدودی از شهدا شد که ...
کشتن دختر معتاد بعد از افشای خیانت
... پسر صاحبخانه در تحقیقات گفت: چندی قبل با مهناز آشنا شدم . او به مواد مخدر اعتیاد داشت و امروز برای مصرف مواد به خانه ام آمد. شیشه کشید و من برای خرید بیرون رفتم، اما وقتی برگشتم متوجه حال بدش شدم. خودش ادعا می کرد مواد خورده است . با اورژانس تماس گرفتم اما قبل از رسیدن امدادگران، مهناز فوت کرد. در ادامه تحقیقات مشخص شد، مهناز به مواد مخدر اعتیاد داشته و گفته های این پسر درباره اعتیاد او درست ...
آقارسول اولین شهید قرارگاه پیشرفت و آبادانی کشور شد
قبلی ما بود. ما در مراسم شرکت کردیم؛ زمانی که من وارد مجلس شدم حس آرامش و احساس خوبی داشتم؛ در راه برگشت به منزل بودیم که آن احساس بار دیگر برایم تداعی شد و رو به همسرم کردم و گفتم که آقا رسول به دلم افتاده که شما یک روز شهید می شوی، طوری که آوازه شهادتت در شهر می پیچد. انگار به من الهام شده بود که همسرم به آرزوی شهادتش می رسد. بدون اینکه به خودم و پسرم فکر کنم و نگرانی داشته ...
ضخامت دیواره رحم، یازده میلی متر خطرناکه؟
سوال مخاطب نی نی بان: سلام من 42 سالمه و حدود 7 سال پیش در سن 35 سالگی درگیر سرطان پستان شدم و جراحی کردم فقط توده رو دراوردن. بعد از شیمی درمان از قرص های تاموکسیفن 20 مصرف میکنم این هفته بعد از 7 سال پریود شدم و رفتم پیش متخصص زنان برای معاینه ک درخاست سنوگرافی دادن که درسونوگرافی مشخص شده اندومتر به ضخامت 11mmبا نمای اکوژن و هتروژن ناشی از تعغیرات سیستیک متعدد داخلی دیده شده که با توجه به ...
دوباره جلوی دوربین رفتم، اما عذاب وجدان دارم/کرونا باعث شد 10 کیلو وزن کم کنم
دوربین رفتم و بازی در سریال شهید شهریاری را از سر گرفتم، البته همچنان ضعف دارم و گروه هم بسیاری از صحنه هایی که بنده تحرک زیادی داشتم را تلطیف کردند تا بتوانم به هر صورت جلوی دوربین حاضر شوم. خوشبختانه بیماری را پشت سر گذاشتم و جای نگرانی نیست، فقط از اینکه مجبورم در شرایط کنونی بدون ماسک جلوی دوربین حاضر شوم عذاب وجدان دارم که مبادا باعث ابتلای فرد دیگری شوم. بازیگر سریال روزگار قریب ...
شوگر ددی و شوگر مامی ؛ خرید و فروش عشق، برزخ عاطفی یا سبک زندگی؟
پاره شد. احساس تنهایی مطلق کردم. خودم را به پیرزن خسته ای که پشت میز ورودی نشسته بود و چرت می زد معرفی کردم. برگی که روبرویش بود را ورق زد و گفت اسمت چی بود گفتم پریسا. دوباره ورق زد و گفت طبقه دوم اتاق 6 تخت 4 ساکم را برداشتم و خسته و ناامید از پله ها بالا رفتم. به در اتاق 6 که رسیدم کمی مکث کردم نفس عمیق کشیدم و وارد شدم. اتاق نسبتا بزرگ و پر نوری بود که 6 تخت داشت. نگاهم را در اتاق چرخاندم هنوز ...
از شاگردی "جورج اسکرین" تا فلافل فروشی در خیابان های شهر
مالی زیادی که داشتم مجبور شدم دکه ام را هم بفروشم و بعد از آن بود که به فلافل فروشی رو آوردم. دیگر کارم این شده بود که چرخ دستی ام را راه بیندازم و بروم فلافل فروشی در خیابان های شهر تا زندگیم بگذرد. هرچه سنم بیشتر شد، ناتوانی ام هم بیشتر. خیلی دیر بود اما با کمک پسرم سعی کردم بیمه آن چهار سالی که در شهرداری کار کردم را بگیرم، ولی نشد چون آن زمان ثبت سیستمی نبود و بیمه ها را در دفتر کل ...
خاطرات خانم بازیگر از زیارت اربعین و درخواستی که امام حسین(ع) اجابت کرد
...: گذرنامه ات را بفرست برای سفر کربلا! اول شگفت زده شدم که چطور می شود به یکباره برنامه سفر به کربلا برایم پیش بیاید! از بچگی عاشق امام حسین (ع) بودم، پدرم هم عاشق سید الشهداء(ع) بود؛ مدام با خودم می گفتم امام حسین(ع) عاقبت طلبید مرا! با دختر آیت الله مهدوی کنی و همسرشان و خانم ها آفرین عبیسی و رابعه مدنی همسفر بودم و چه سفر لذت بخشی! همه به هم کمک می کردند، آن هم در ازدحام و شلوغی که باید از ...
قتل بی رحمانه مادر و دختر 5 ماهه اش در خیابان ولیعصر تهران +عکس
آگاهی آمدم تا تسلیم قانون شوم. این مرد در تشریح جزئیات جنایت گفت: 3 سال بود با پریسا ازدواج کرده بودم اما با هم اختلاف داشتیم .من نمی خواستم بچه دار شوم اما به اصرار همسرم بچه دار شدیم.از وقتی پریسا باردار شد اختلافات ما با هم بیشتر شد. مدام با هم درگیر بودیم . روزی که فرزندم متولد شد تصمیم به قتل همسرم گرفتم .من همان روز به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرص خواب آور خریدم. منتظر بودم تا در ...
قاتل زوج جوان در ایستگاه مرگ
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، رسیدگی به این پرونده از خرداد سال 97 به دنبال کشف جسد زن جوانی به نام رؤیا در خانه خواهر شوهرش در کرج آغاز شد. وقتی بازپرس کشیک قتل در محل جنایت حضور یافت خواهر شوهر مقتول گفت: من خانه نبودم وقتی رسیدم با جسد رؤیا رو به رو شدم شوکه شدم و نمی دانم او در خانه ما چه می کرده و چرا مرده است؟ با دستور انتقال جسد زن جوان به پزشکی قانونی علت مرگ این ...
انکار قتل همسر و فرزند در دادگاه
به گزارش، حدود 6 سال قبل در یکی از روز های پاییزی سال 93 گزارش مرگ مشکوک زنی جوان و نوزاد دخترش در خانه شان به پلیس اعلام شد. شوهر این زن که موضوع را به پلیس خبر داده بود، گفت: وقتی شب از سرکار به خانه برگشتم با اجساد همسرم ژاله و دخترم ملیکا رو به رو شدم. علت مرگ را نمی دانم و از تیم جنایی می خواهم تا در این باره تحقیق کنند. اما در ادامه رسیدگی به این پرونده مادر ژاله شکایتی علیه ...
از وفا نکردن خوردن کمپوت های گیلاس سرقتی تا اعزام به جبهه بدون اذن پدر
... رفتم سپاه بندرگز با جعل امضای پدرم ثبت نام کردم و اعزام شدم، تا وقتی که به هفت تپه برسیم نگران بودم که پدرم بیاد و من رو برگرداند. جالب این بود که هیچ پولی هم نداشتم و خبر داشتم که پدرم از یکی از هم روستایی های من طلبکاره ، رفتم خونه اش و از قول مادرم پول رو طلب کردم و 300 تومان پول از اون گرفتم و رفتم. البته این جور جبهه رفتن واقعا سعادتی بود که نصیب من شد و اگر نمی ...
کرونا؛ غریبه ای که با جان صله رحم می کند
اینکه کرونا را باید جدی بگیریم، زیرا می تواند قوی ترین مردان را نیز به زمین بزند، می افزاید: ایرانی ها هفت ماه بود درگیر کرونا بودند و من هم مثل بسیاری از آدم ها می گفتم که شاید گرفتم و این بیماری را رد کردم و متوجه نشدم و یا اصلا هست یا نیست؟ تا اینکه خودم مبتلا شدم و فهمیدم بسیار جدی بوده و در حد مرگ است. این بازیگر سینما و تلویزیون با بیان اینکه کرونا شوخی بردار نیست، خاطرنشان می کند: همه افراد برای پیشگیری از شیوع بیماری کرونا ماسک بزنند و فاصله اجتماعی را رعایت کنند تا زنجیره انتقال بیماری کرونا قطع شود. انتهای پیام ...
ادعای دفاع مشروع در قتل دوست صمیمی
فرار کنم. موفق نشدم او دنبالم می کرد و هرجا می رفتم می آمد و می گفت باید تو را بکشم. به همین خاطر هم بود که مجبور شدم چاقو بکشم. به سیاوش گفتم کاری نکن که مجبور شوم چاقو بکشم. فکر کرد تهدید می کنم و با شدت بیشتری حمله کرد. در یک لحظه چاقو را بیرون آوردم. او به سمت من آمد و گفت تو جرئت استفاده نداری، گفتم برو عقب، دوباره حمله کرد؛ چون من چاقو را به سمت او گرفته بودم، وقتی به سمت من یورش آورد، چاقو ...
ادعای دفاع مشروع در قتل دوست صمیمی
جلسه دوم رسیدگی او یک بار دیگر آنچه را اتفاق افتاده بود، توضیح داد و گفت: همان طور که قبلا گفتم من و سیاوش مدت ها بود که با هم دوست بودیم، درگیری ما بر سر چند گرم مواد بود. وقتی سر قرار حاضر شدیم، سیاوش با گرز به من حمله کرد. او نمی خواست مرا بترساند و می خواست من را بزند. چند بار سعی کردم از دستش فرار کنم.موفق نشدم او دنبالم می کرد و هرجا می رفتم می آمد و می گفت باید تو را بکشم. به همین خاطر هم ...
پرستار جوان مرد بیمار را در خانه اش کشت/ راز قتل پس از دفن مقتول فاش شد
گیل خبر/ به نقل از ایران، اوایل تیر امسال زنی با مراجعه به پلیس خواهان بررسی پرونده مرگ مشکوک برادرش شد. وی به مأموران گفت: برادرم صابر - 61 ساله - دوازدهم دی سال گذشته در خانه اش فوت کرد چون بیمار بود پزشکی قانونی مجوز صادر کرد و او را دفن کردیم. تا اینکه چند روز قبل برای نظافت به خانه برادرم رفتم اما متوجه یکسری داروهای خواب آور شدم که با بیماری برادرم هیچ ربطی نداشت و ما برایش نخریده بودیم ...
شهید خرازی گفت: باید ماسک بزنی!
راهی جبهه شدم و به افتخار جانبازی نائل آمدم. مثل بسیاری از جانبازان چند ترکش از آن دوران به یادگار در بدنم مانده است. من 18 ساله بودم که تشکیل خانواده دادم. صاحب دو فرزند یک دختر و یک پسر شدم. دخترم راهی خانه بخت شده است، اما پسرم سه سال قبل و در اوج جوانی در جریان یک سانحه رانندگی جانش را از دست داد. تقریباً 13 ساله بودم که جنگ شروع شد و من هم راهی جبهه شدم. چطور در آن سن کم توانستید به ...
همیشه در زندگی یک چیز کم داشتم/ خدا ما را نجات داد
بالای سر سحر بودند؛ برگه رضایت را امضاء کردم؛ گفتند ممکن است زنده نماند؛ آنجا گفتم اگر زنده نماند تمام اعضایش را به نیازمندان بدهید. سحر 18 ساعت در اتاق عمل بود؛ در این ساعت مدام داخل ماشینم می رفتم و مواد مصرف می کردم؛ کسی با من حرف می زد؛ حین مصرف کسی گفت: خسته نشدی؟ مدام با خدا درگیر بودم، می گفتم این رسمش است؟ دری به روی من باز کن! سحر برگردد هر کاری می کنم! بالاخره تصمیم گرفتم مواد را کنار ...
علت درخواست ملاقات فوری شهید صیاد شیرازی با امام؟
آیت اللّه خامنه ای و جناب آقای هاشمی رفسنجانی بروم. تلفنی تماس گرفتم، ایشان فرمودند که: اشکالی ندارد، بعدازظهر جلسه اضطراری و فوری می گذاریم. ساعت چهار و نیم بعدازظهر بود. بر حسب آن برنامه، هواپیمایی خواستم که به دزفول آمد. از دزفول به سمت تهران حرکت کردم تا برای جلسه مقرر آماده شوم. بلافاصله با بیت حضرت امام تماس گرفتم و موفق به صحبت با حاج احمد آقا شدم. از ایشان تقاضا کردم که چون در وضعیت خاص قرار ...
توسل به امام زمان(عج) رفع مشکلات
...> تصمیم گرفتم و با هیئت ایشان، به جمکران مشرف شده و چون ماشین سواری داشتم، شبهای چهارشنبه بعد، خودم به قم و مسجد جمکران می رفتم و انجام وظیفه می کردم تا اینکه چهل شب چهارشنبه تمام شد و چون نتیجه ای ندیدم، سخت ناراحت بودم. و با خود می گفتم پس نتیجه چهل شب چهارشنبه مسجد جمکران چیست؟ صبح همان روز هم عریضه ای نوشتم و به چاهی که در آنجا بود انداختم و به حسین بن روح نایب خاص حضرت عرض کردم: سلام ...
از نبود گاز ال پی جی در اراک تا پرداخت نکردن یارانه به نوزادان
کرونا در بیمارستان رازی اهواز بستری شدم ولی ساعت 4 صبح به زور من رو ترخیص کردند (قابل توجه است که یک نفر که پزشک هم بود همراه ما بستری شد و جوری که ما متوجه شدیم به سفارش رئیس دانشگاه علوم پزشکی خوزستان برای چند روز بستری شد علی رغم اینکه حال و احوال افراد مرخص شده به مراتب بدتر بود.) بنده بعد از ترخیص اجباری به هر آژانسی تماس گرفتم تاکسی نفرستاد ، هیچ تاکسی تو ...