اعتیاد عامل مرگ تدریجی بنیان خانواده / خشتی برای دیوار کج
سایر منابع:
سایر خبرها
304مین خاطره چی شد چادری شدم
. چون انتخاب خودم نبود. چون اجبار بود واسم.چون هیچی ازش نمی دونستم به شوهرم گفته بودم بچه دوم که بیاد دیگه چادر رو کنار میزارم. همین کار رو هم کردم، خیلی خجالت میکشیدم اما خودم رو دلداری میدادم که کم کم طبیعی میشه واسم. با به دنیا آمدن دختر دومم و دردسرهای شیرین فرشته کوچولوها یک مدت همه اش در خانه بودم و زیاد بیرون نمی رفتم. در این مدت شروع کردم به نت گردی... البته از مدتی ...
قصه پر غصه دختری به نام مستانه و بهاری که خزان شد
دلیل روزی هزار بار با خودم تکرار می کنم که روزی خوب خواهم شد و با پاهای خودم، دوباره راه خواهم رفت. من تک دختر خانواده ام هستم و دو برادر دارم. خانواده ام به پای من و شرایطم از غم سوختند. زمانی که سالم بودم همیشه شاد و پرانرژی و پرتکاپو بودم؛ اما بدشانسی های من فقط این نبود، مادرم از کودکی، صرع داشت و آخرین بار که دچار تشنج شد، اکسیژن به مغزش نرسید و دچار مرگ مغزی شد. شرایط به گونه ...
شهید زین الدین؛ از انصراف دانشگاه برای انقلاب تا تقدیم جان برای رضای خدا
. وی ادامه می دهد در عملیات خیبر آقای رضایی، فرمانده کل سپاه، از پشت بی سیم به مهدی گفت که امام فرمودند جزایر مجنون حفظ شود. او باوجود سختی ها و مشکلات بسیار، از این فرمان اطاعت کرد. با همه توانش ایستادگی کرد و دشمن را به عقب راند. قدرت جاذبه، مدیریت و برنامه ریزی در این زمینه حاجی عبدالرزاق، پدر شهید، نقل می کند: در چندساله جنگ که بنده با شهید زین الدین برخورد داشتم، هیچ گاه ...
بنری که یک اعدامی را حافظ و معلم قرآن کرد
به یکباره همه چیزهایی که داشتم و قدرشان را نمی دانستم را از دست دادم؛ از داشتن کلید خانه ای که الان چرخاندنش برایم به یک حسرت تبدیل شده، تا خانه ای که چه ساعت 3 صبح می آمدم و چه ساعت 3 عصر، باز هم مادرم ملاقه به دست از آمدنم خوشحال می شد و منتظرم می ماند تا غذای گرم به من دهد. چند سالی است که دلم لَک زده برای خانه ای که دَرَش 24 ساعت شبانه روز برایم باز بود، همان جایی که وقتی سر یخچالش ...
عوارض روانی جانکاه کرونا
.... دیگر حرف نمی زدم و از یک دختر پر جنب و جوش به دختر سرخورده و منزوی تبدیل شدم. یادم نمی رود یک روز به خودم آمدم. دیدم این ارواحی که با من حرف می زنند هیچ از آینده خبر ندارند. همه حرف هایی که خودم می دانم را به من می گویند. آن زمان قبول کردم تحت درمان قرار بگیرم. سه ماهی هست دارو می خورم. آقای دکتر به خانواده ام گفتند دچار اختلال استرس حاد شدم و خانواده باید مرا در حلقه حمایتی خود قرار بدهند و ...
جنایت خشن با ادعای طلب مالی
را نجات دادند، اما پدرم در خانه مانده بود. وقتی آتش مهار شد مأموران جسد او را بیرون کشیدند. دختر جوان درباره اینکه آیا مهاجمان را می شناسد یا خیر، گفت: من یکی از آنها را می شناسم. او سعید نام دارد و چندباری به خانه ما رفت وآمد کرده بود. در ادامه پسر خانواده به نام رامین نیز شکایتی را تنظیم کرد و از پلیس خواست تا قاتل پدرش را شناسایی کند. وقتی رامین مورد پرسش مأموران قرار گرفت و از او خواستند تا اگر ...
معرفی کتاب هایی که می توانند نگاه شما را به زندگی تغییر دهند
ارمغان آورد. یکی از مشهورترین آثار هانریش بل، کتاب عقاید یک دلقک است. کتابی درباره یک دلقک متفاوت که در جامعه آلمان تحت تاثیر هیتلر گیر افتاده است و از همه طرف طرد می شود. دلقکی با عقاید مذهبی و سیاسی-اجتماعی متفاوت که نه تنها خانواده اش او را ترک می کنند؛ بلکه زنی که با تمام وجود دوستش داشت نیز از پیش او رفته و به مرد دیگری رو می آورد. بنابراین بی راه نیست اگر عقاید یک دلقک را کتابی ...
کودکان زباله گرد: همه ما برای ارباب کار می کنیم
اما سرپرست خانواده است وحید از همه شان کوچک تر است اما همه اعتراف می کنند که او با همین سن کم، از بقیه بیشتر و بهتر کار می کند. خودش کمی خجالتی است اما بعد از مدتی با ما احساس نزدیکی می کند و می گوید: با پدر و مادرم 14 نفر هستیم و من پسر بزرگ خانواده ام. پدرم پیر است و یک کلیه ندارد به همین خاطر هم نمی تواند کار کند. پرسیدم : روزی چند ساعت کار می کنی و چه قدر درآمد داری؟ ...
دختر 18 ساله: زن همسایه با حرفهایش مرا اغفال کرد
های بی دریغ او چنان بود که هیچ وقت نفهمیدم نازنین نامادری من است. خلاصه برای آن که نامادری و پدرم نگران نشوند، پنهانی با مادرم تماس گرفتم و از او خواستم به دیدنم بیاید، من که بی قرار دیدن چهره مادرم بودم، بدون اطلاع خانواده ام شبانه راهی دیدن مادرم شدم. سه روز تمام پدرم از من بی خبر بودند و برای پیدا کردن من همه بیمارستان ها و مکان های دیگر را با اضطراب و نگرانی جست و جو ...
برخی مواقع به خاطر ابتلای پدرم به کرونا گریه می کنم
به گزارش "ورزش سه"، ستاره سابق منچستر یونایتد، منچسترسیتی و یوونتوس که اکنون 36 ساله است در سال 2018 به زادگاه خود آرژانتین بازگشت و اکنون کاپیتان باشگاه بوکاجونیورز محسوب می شود. رایموندو توز، پدر کارلوس توز اخیراً به کرونا مبتلا شد و 45 روز در بیمارستان بوینس آیرس بستری بود. با این حال او اوایل ماه سپتامبر از بیمارستان مرخص شد اما چند هفته بعد دوباره وضعیت سلامتی اش بدتر شد. یکی از ...
سفره بی بی سه شنبه چیست؟
همینطور که به فکر فرو رفته بود، ناگهان صدایی از پشت سر خود شنید. سر برگرداند، کسی نبود. اول ترسید، سپس با خود فکر کرد اشتباه کرده است. اما چند قدم دیگر که رفت باز همان صدا به گوشش رسید. دوباره سر برگرداند، باز هم کسی نبود. در این موقع چشمش به ترک اسبش افتاد و دید سر بریده پسران وزیر و قاضی به دو طرف ترک اسبش بسته شده است. وحشتزده بر اسب هی زد و با سرعت به طرف شهر رفت. همه فکر کردند که او آن ها را ...
تماشای فیلم گل ملی من توسط پدرم ناراحت کننده هم بود
فوتبال استقلال درباره انتشار فیلم تماشای گل ملی اش توسط پدرش تصریح کرد: حس عجیبی داشت. هم حس خوبی داشت و هم ناراحت کننده بود. ناراحت کننده از این جهت که دوست داشتم پدرم و خانواده ام کنارم باشند. یکی از دوستانم این فیلم را برایم فرستاد و تحت تاثیر قرار گرفتم. با خودم گفتم چرا تنها این فیلم را ببینم؛ آن را منتشر می کنم تا تمام مردم آن را تماشا کنند. در مجموع برایم خوشحال کننده بود. قائدی ...
(تصاویر) تابوشکنی در امارات؛ مادر و دختر شاهین باز!
دختری 7 ساله در امارات متحده عربی کار پرورش شاهین هاش شکاری را زیر نظر مادرش فراگرفته و اکنون حرفه ای شده است. به گزارش فرارو، اوشا المنصوری از کودکی توسط مادرش آموزش دیده و این سنت 4 هزار ساله را فرارگرفته است. عایشه المنصوری مادر این دختر نیز زمانی که 4 ساله بوده پرورش و شکار با شاهین را از پدرش یاد گرفته است. عایشه حالا این دانش را به دخترش منتقل کرده است. اوشا چهار شاهین ...
به مناسبت چهاردهمین سالگرد پرواز ابدی شهید، سرتیپ دوم خلبان رسول عابدیان وقتی عاشق پرواز تا ملکوت می رود
گرفتند و او را راضی کردند. البته با این شرط که خلبان نشوم، می گفت اگر می خواهی بروی ارتش برو، فقط خلبان نشو، کارهای فنی و اداری را انجام بده. برای همین هم با اینکه خودم دوست داشتم خلبان بشوم؛ اما به خاطر مادرم از این مسئله صرف نظر کردم. چند بار هم به شوخی و جدی به مادرم گفتم می خواهم برای دفاع از حرم بروم؛ اما مادرم ناراحت شد، گریه کرد و گفت: اینقدر من را اذیت نکن، پدرت شهید شده و نمی خواهم ...
درخواست پدرزن، زوج جوان را به دادگاه کشاند
باران نم نم می بارید و هوا بوی پاییز گرفته بود، حیاط دادگاه خانواده مثل همیشه شلوغ بود. دختر جوانی کنار درخت چنار داخل حیاط دادگاه ایستاده بود و شوهرش نیز به فاصله کمی از او روی زمین نشسته بود و به وی نگاه می کرد. دختر جوان با برگه ابلاغی که در دست داشت پس از چند دقیقه به همراه شوهرش راهی شعبه مورد نظر شدند. به محض ورود دختر با فاصله چند صندلی از همسرش نشست بعد رو به قاضی ...
لهجه "جناب خان" از کجا آمد
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، بحرانی در برنامه کتاب باز افزود: شغل مورد علاقه اش در کودکی ولگردی بوده است! محمد بحرانی بازیگر و گوینده در پاسخ به اینکه اهل کدام استان است، گفت: مهم نیست اهل کجا هستی. من همیشه همین را می گویم. فرقی نمی کند کجایی هستی. پدر و مادرم کازرونی هستند بحرانی یعنی منسوب به دو دریا و به نظر می آید از بحرین آمده اند و در ایران پخش شدند. خودم به واسطه شغل پدرم در بهشهر ...
ماجرای فرار دختر جوان از محیط آلوده!
به گزارش زریان موکریان، ،در خانواده ام هیچ آسایش و آرامشی ندارم. آن ها از پیشرفت من جلوگیری کردند، چون همه اعضای خانواده ام به موادمخدر اعتیاد دارند و همواره مرا کتک می زنند تا جایی که ... این ها بخشی از اظهارات دختر 22 ساله ای است که برای دومین بار دست به دامان قانون شده بود تا راهی برای فرار از مشکلات خانوادگی اش بیابد. این دختر جوان درباره داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی ...
مشکل این سرزمین کتاب نخواندن است
.... بالاخره فرصتی دست داد و به بهانه نمایشگاه اخیرش هم که شده سراغ او رفتم. سهیلا دیزگلی، نقاش برجسته و مدرس دانشگاه الزهرا، سوژه گفت وگوی ویژه این هفته ماست. در ادامه با ما همراه باشید تا از مسیر سخت او برای موفقیت و دغدغه هایش بخوانید. دوست ندارم بچه هایم سختی بکشند سهیلا می گوید: متولد بهمن ماه 1359 در مشهد هستم. پدرم اهل روستای قلعه سنگی فریمان و مادرم نیز زاده مشهد با اصالتی ...
شوک بزرگ کرونا به شمشیربازان
. شمشیرباز المپیکی ناراحت مثبت شدن تستش است که نتوانسته کنار پدرش باشد: من کمی نگرانم و نمی دانم از چه کسی و چه روزی کرونا گرفته ام اما حالا بیشتر ناراحتم که پدرم برای قلبش بیمارستان رفته اما من در خانه مانده ام. البته پدرم به خاطر نبود 4 واحد خونی O منفی نمی تواند عمل قلب باز کند. رهبری: ما 4 نفر دور از هم بودیم محمد رهبری نفر سوم تیم ملی شمشیربازی با شوخی و خنده مثبت شدن تست ...
فریبا نادری: مردم فکر می کنند من مثل پری سیما در ستایش بد هستم
سریال به نظر شما کدام سکانس است؟ برای من سکانس ازدواج پسرم و به سرانجام رسیدنش. در آن سکانس خودم را در لحظه ای دیدم که دختر خودم می خواهد ازدواج کند. کلا چه در قصه و چه در واقعیت به ثمر رسیدن زحمات تمام عمر مادر و پدر خیلی زیباست. به نظرتان پیام اصلی سریال از سرنوشت برای مردم چیست؟ وقتی متن این سریال را خواندم به این امید این نقش را بازی کردم که برای خانواده هایی که به نوعی ...
مادرم با مرد غریبه ارتباط دارد
همان جایی که تا الان بودی! به این ترتیب گاهی روزها و هفته ها را در منزل مجردی دوستانم سپری می کردم. در آن جا بستر استعمال مواد مخدر و مشروبات الکلی کاملا فراهم بود و به این ترتیب بعد از مدت کوتاهی به مواد مخدر سنتی اعتیاد پیدا کردم بعد از گذشت چند سال ناپدری ام مادرم را ترک کرد و رفت من نیز که تازه دیپلم گرفته بودم و خودم را برای کنکور سراسری آماده می کردم می خواستم ارتباط با دوستانم را ...
نظر همسر شهید خداکرم درباره نحوه شهادتش/حکایت سرداری که به زابل رفت و برنگشت
، سریع با برادر و خواهرها وارد حیاط شدیم که گفتند پدرتان تیر خورده و الان در بیمارستان زابل است و باید به تهران منتقل شوند، همین که این حرف را زد مادرم فهمید که پدرم شهید شده است. روزی که پدرم شهید شده بود به عمو و خاله ام اطلاع داده بودند تا به سیستان و بلوچستان بیایند، ساعات زیادی نگذشته بود که منزلمان پر از جمعیت شد، یکی از خانم ها به من گفت: زینب جان وسایلتان را جمع کنید که قرار است ...
به دنبال راه هایی هستم که به زندگی ام برای همیشه پایان دهم
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه ، دختر نوجوانی با حالتی غمگین و ناراحت وارد اتاق مشاوره شد و مشکلات خود را چنین مطرح کرد: چند سال است که پدر و مادرم از هم طلاق گرفته اند و مادرم قبول کرد در ازای مهریه اش حضانت من و برادرم را به عهده گیرد. پدرم که تعادل روحی و روانی مناسبی نداشت و به خاطر اعتیاد از لحاظ مالی ورشکست شده بود، پذیرفت ما در کنار مادرمان زندگی کنیم. تحمل جدایی آن دو را نداشتم ...
وقتی مهری چمدانش را بست
من دوست داشتم بروم و نه پدرم پول اضافی برای خرج مدرسه داشت. سربازی ام که تمام شد، مادرم به این فکر افتاد که دستم را جایی بند کند. می گفت اگر دختری را پابندت کنم، سرگرم زندگی می شوی و دور دوستان اَلوات و اهل خلاف را خط می کشی. بیست و دو سه سال بیشتر نداشتم که مهری زنم شد. زندگی امان را نه باعشق، اما با دلِ خوش شروع کردیم. یکی دو ماه بعد با هزار قرض و قوله و وام، مغازه ای باز کردم و کار و کاسبی ام ...
عامل سرقت مرگبار به صحنه جرم بازگشت
، تحقیقات میدانی مأموران پلیس نشان داد از داخل مغازه وی مقداری پول، چند باکس سیگار و تلفن همراهش سرقت شده است. در شرایطی که تحقیقات درباره مرگ مشکوک مرد مغازه دار ادامه داشت، اعضای خانواده وی به پلیس آگاهی رفتند و مدعی شدند که مردجوانی به نام منوچهر، پدرشان را با خوراندن بستنی مسموم به قتل رسانده است. یکی از اعضای خانواده رجب گفت: مدتی قبل منوچهر که با موتور سیکلتش کار می کرد با ...
عشق دختر پولدار پسر دانشجو را سارق کرد
گفت وگو با متهم چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟ به خاطر یک دروغ. از قدیم گفته اند وقتی یک دروغ می گویی مجبوری باز هم ادامه دهی. من هم اشتباه کردم و گرفتار شدم. وضع مالی خانواده ام معمولی است و پدرم به سختی شهریه دانشگاه مرا پرداخت کرد.چند وقت قبل، در میهمانی شبانه یکی از هم دانشگاهی هایم شرکت کردم و آنجا با فرنگیس آشنا شدم. دختری زیبا و ثروتمند که من در یک نگاه عاشقش شدم. آن شب برای ...
نخستین زنان بدلکار سینمای ایران چه کسانی هستند؟
کنار او تمرین کردم. پدرم مخالف بود، اما وقتی علاقه ام را دید چند بار سر فیلمبرداری آمد و از ایمنی کار اطمینان پیدا کرد و اجازه داد. خیلی دوست دارم صحنه پرش از خودرو و آتش گرفتن را اجرا کنم. وقتی صحنه آتش گرفتن را بدلکاری می کنی به جنگ ترس بزرگ می روی و این خیلی لذت دارد. بهاره و شکیلا کم سن ترین اعضای گروه هستند که با وجود جثه کوچک، صحنه های تصادف با ماشین را بخوبی اجرا می کنند. بهاره ...
پیام تسلیت مدیرعامل شرکت بازرگانی دولتی ایران در پی درگذشت یکی از کارکنان این شرکت
آنچنان که مصیبت دادی صبر آن نیز عطا کن بر همسرش و یگانه دختر عزیزش تا درمقابل این مصیبت عظمی تاب و توان بیاورد و در برابر مشیت پروردگار سر در آستان بسایند. بر ما و همه همکاران بویژه همکاران معاونت بازرگانی خارجی که سالیانی با او همنفس بودند و خاطرات او را به یاد دارند صبر عنایت کن. اینجانب و همه اعضای خانواده بزرگ بازرگانی دولتی ایران خود را در این مصیبت عظمی شریک دانسته و صاحب عزا می دانیم ...
شبنم و الهام؛ خاص ترین و متفاوت ترین مدل های تاریخ
شان برایشان عادی می شود و حس توانمندی دوباره پیدا می کنند. دختر ها دوباره به قاب دوربین لبخند می زنند. این بار از ته دل می خندند و حالا که دوباره به جامعه برگشته اند به همه می گویند دلیلی برای پنهان شدن ندارند؛ در هر جای دنیا هر کس تحت خشونت قرار گرفته می تواند دوباره دنیایی نو بسازد. شاید دنیایی عاری از خشونت. منبع: روزنامه ایران ...