سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی با بوی حاج قاسم
بالاتر رفت. من 11 فرزند داشتم که بعد از شهدایم الان 6 پسر دارم و سه دختر. یک فرزندم یعنی آقا جواد در دفاع مقدس، عملیات خیبر در جزیره مجنون به شهادت رسید و یکی دیگر که آقا هادی مدافع حرم بود و همراه فرمانده و مرادش حاج قاسم شهید شد. جواد 15 سال و 6 ماهش بود که شهید شد و هادی 40 ساله بود. اگر بخواهم مقایسه کنم شاید شهادت هادی بر من سخت تر از برادر دیگرش بود. چون هادی زن و بچه داشت و دیدن ناراحتی ...
کتاب فرنگیس ؛ داستان خواندنی زنی که با تبر دشمن بعثی را کشت
چشمم به دو سرباز عراقی افتاد. به سمت ما حمله کردند و درست در مقابل چشم های من و پدرم، برادرم را به شهادت رساندند. از خشم دیوانه شده بودم. برادرم نهمین جگرگوشه ای بود که از من گرفته بودند. هیچ واهمه ای نداشتم. در یک لحظه که داشتند با هم حرف می زدند، تبر را برداشتم و بالا بردم و با ضربه تبر یکی از آن ها را کشتم. آن یکی را هم با کلیه تجهیزات جنگی اش به اسارت گرفتم، اما هنوز شعله درونم خاموش نشده بود ...
مهم، ایستادگی و شانه خالی نکردن بود
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: متن زیر خاطره ای از ادریس شاهمرادی از رزمندگان دفاع مقدس است. آقای شاهمرادی سابقه 20 ماه حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس را دارد. زمان انقلاب 16 سال داشتم. دوره راهنمایی از درس خواندن انصراف دادم و جذب بازار کار شدم. وقتی تظاهرات انقلاب بالا گرفت، چیز زیادی از ماهیت انقلاب نمی دانستم. یک نوجوان کارگر بودم که بیشتر اوقات فراغتم با دوستانم در محله می ...
پسرانم سال ها مهمان حضرت زهرا(س) بودند
، چند نفر از بچه ها راهی شدند؟ محمد، احمد و مهدی خودشان را به جبهه رساندند. اولین رزمنده خانه ام محمد بود که بعد از مدتی حضور در جبهه در سال 61 در عملیات الی بیت المقدس فتح خرمشهر به افتخار جانبازی نائل شد. بعد از او احمد و مهدی راهی شدند که به ترتیب در سال 63 و 66 به شهادت رسیدند و بعد از سال ها مفقودالاثری و بی خبری مان هر دو در یک سال تفحص و شناسایی شدند. من سال ها چشم انتظار آمدن بچه ...
شهیدی که در 14 سالگی به جبهه رفت
شفقنا – مادر شهید موسی لو گفت: خلیل به من می گفت؛ مادر بگذار بروم و از ناموس و خاک کشورم دفاع کنم و وقتی شهید شدم ناراحت نشو و گریه و زاری نکن تا مبادا دشمنان خوشحال شوند. به گزارش شفقنا به نقل از حوزه از آذربایجان غربی شهید طلبه خلیل موسی لو 10 آذر ماه سال 1351 در شهرستان سلماس به دنیا آمد. او بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی در مدرسه مشکینی سلماس، وارد مدرسه علمیه این ...
مطیع شایعات دلسردانه مخالفین اسلام نباشید
...> براستی که این مملکتی که شهادت دارد اسارت ندارد، دانشگاه جبهه مرا سرافراز و شیفته خودش کرده است، با اینکه دینم را اسلام اختیار کرده است و هدایتم را قرآن و آرامش ابدیم را دارالاآخرت. باید این را خاطر نشان کنم که بعنوان خدمتگزار مکتب خود این منت را خداوند تبارک و تعالی بر شما گذارده است، در قیامی که از دوره سر نگونی شاه ملعون پهلوی ایجاد کردید. و این دیو تاریخ را از صحنه بیرون ...
هوس تحویل زن ایرانی به ابوجعده !
رحمانه از جا بلندم کرد. بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده می شدم و خدا را به همه ائمه (علیهم السلام) قسم می دادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند. از فشار انگشتان درشتش دستم بی حس شده بود، دعا می کردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد. خیال می کردم می خواهند ما را از خانه ...
بمباران اندیمشک به روایت یک خبرنگار
اسلامی گزارش بدهم و همان روز در صفحه نخست آنها به چاپ رسید. پس از این بمباران و جنایت صدام، مردم مقاوم در اندیمشک پیکرهای شهدای چهارم آذرماه 1365 را تشییع و با حضور باشکوه شان در هشت سال دفاع مقدس ثابت کردند؛ همواره گوش به فرمان امام خمینی(ره) و امامشان هستند، چنین وقایعی خللی در اراده آن ها وارد نخواهد کرد. خوشبختانه پس از پایان جنگ، موسسه فرهنگی غدیر در زمینه حمله چهارم ...
فراری های لندن نشین از چه ترسیده اند؟
به گزارش مشرق ، محسن حیدری یادداشتی با عنوان بمباران انگلیسی علیه مردمسالاری ایرانی؛ فراری های لندن نشین از چه ترسیده اند؟ نوشته است. در ادامه این یادداشت را می خوانید: حملات انگلیس در جنگ جهانی دوم، بیش از هر چیز به لانکاستر (Lancaster) متکی بود؛ بمب افکن های بزرگ، شب پرواز، سنگین و چهارموتوره که کارایی زیادی در تخریب مواضع رقیب داشتند و بعداً برای حمل بمب های زمین لرزه ای ...
شیر دشت ذوالفقاری/ خلافکاری که حر انقلاب لقب گرفت
آزادی ام را از ایشان گرفتم. یک بار هم خانمی محجبه به اینجا آمد و از من خواست او را به محل شهادت شاهرخ ببرم. به اتفاق همسرم با ایشان همراه شدم و دیدیم که دارد با دست و خطاب به شهید صحبت می کند. حین صحبت هایش گفت شهید، دو حاجتم را روا کردی، یک حاجت دیگر هم از تو می خواهم. چون من هم مثل تو بودم! بعد از این که صحبت هایش تمام شد، از او پرسیدم منظورتان از این که گفتید من هم مثل تو بودم، چیست؟ گفت من هم ...
چله عزت| آزاده زرتشتی ای که با دیدن خواب امام خمینی(ره) مسلمان شد
امروز شهادتین را خوانده و مسلمان شده ام بعد از چند وقت آن برادر مسلمان بر اثر بیماری در اردوگاه به درجۀ رفیع شهادت نایل شد. تصویر دفاع مقدس|لبخند رضایت اسرای عراقی در اردوگاه های ایران تصویر دفاع مقدس|حاشا که بسیجی میدان را خالی کند تصویر دفاع مقدس| سبک بالان خرامیدند و رفتند؛ مرا بیچاره نامیدند و رفتند تصویر دفاع مقدس| بمباران تهران توسط رژیم بعث به ...
مرد خطاکار محاکمه می شود
خیلی تلاش کردم حتی یکبار هم با باجناقم صحبت کردم، اما او هم نتوانست کاری انجام دهد. من سالهاست از ناراحتی اعصاب و روان رنج می برم و به بیماری افسردگی مبتلا هستم. حتی چند سال قبل در بیمارستان روانی بستری شده بودم. به همین خاطر روز حادثه نتوانستم خودم را کنترل کنم و مرتکب قتل شدم. بعد از ثبت این اظهارات، متهم به پزشکی قانونی فرستاده شد، اما کارشناسان با رد ادعای متهم سلامت روانی وی را ...
شهید اصغر قصاب عبداللهی فرمانده با اخلاصی بود
غفار رستمی رزمنده و پیشکسوت دفاع مقدس لشکر 31 عاشورا در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس در آذربایجان شرقی، اظهار داشت: اصغرآقا و نیروهایش در گردان، همگی اهل نماز شب بودند. مجید شریف زاده از مسئولین دسته در گردان ایشان بود که تمام نیروهایش نماز شب می خواندند. وی افزود: به همراه اصغرآقا برای بدرقه رزمندگان به پادگان اعزام نیرو در خیابان حافظ رفتیم، در گوشه حیاط نوجوانی را در حال نماز خواندن ...
پشت پرده حزب حاکم چین | روایت دست اول از کمونیست هایی که اژدها را هدایت می کنند
دنیای اقتصاد - محمدحسین باقی : وقتی شی جین پینگ در سال 2012 به قدرت رسید من به چین بسیار امیدوار شدم. من به عنوان استاد در یک دانشگاه معتبر که رهبران عالی رتبه در حزب کمونیست چین را آموزش می دهد و برای آنها تدریس می کند، به قدر کفایت در مورد تاریخ می دانستم تا به این نتیجه برسم که زمان برای اینکه چین نظام سیاسی خود را باز کند گذشته است. خانم کای شیا - استاد و محقق نظریه های سیاسی چینی که به ...
ضد انقلاب می خواهد شما را از یکدیگر جدا کند
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از کرمان، مختار تاجیک در اردیبهشت ماه 1340 در روستای شاربما از توابع شهرستان کهنوج به دنیا آمد. مختار تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و زمان جنگ حق علیه باطل به جبهه اعزام شد و در لشکر 41 ثارالله حضور فعال داشت و در سال 1363 در منطقه سوسنگرد به شهادت رسید. در ادامه فرازی از وصیت نامه شهید مختار تاجیک را مرور می کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم ...
کورکردن پسر جوان به خاطر نگاه چپ
آرش روبه رو شدیم. بدون اینکه حرفی بین ما باشد یا برخوردی داشته باشیم، آرش به من حمله کرد و گفت چرا به من چپ نگاه کردی، من اصلا متوجه آرش نشده بودم و نمی دانم او چرا چنین فکری کرد. آرش و دوستانش سر من ریختند و با چاقو و چماق حسابی کتکم زدند و باعث شدند یک چشمم را از دست بدهم. به جز آرش فردی به نام فردین هم در آن درگیری بود و آنها هر دو من را زدند. مأموران بعد از شنیدن توضیحات شاکی ...
فقط کار خدا بود!
دلیل موج انفجار های این چند روز گوش هایم آسیب دیده بود. صداها را خیلی ضعیف می شنیدم. شاید یک ساعتی بود که کنار یک تپه ای نشسته بودم. دیدم بغل تپه چندتا سنگر زیرزمینی هست که آنتن بیسیم از بغل آنها بیرون آمده. کم کم رفتم کنار سنگرها، دیدم سرگرد بسطامی که معاون فرمانده گردان خودمان بود اینجاست. فکر کردم گردان آمده عقب؛ بعد متوجه شدم به عنوان رابط و هماهنگ کننده ی یگان با قسمت عقبه در خط مقدم هستند ...
جبهه ای ها! نسل جدید را دریابید
سفید و بدن های پر از تاول گازهای شیمیائی شد. گفتند مدرک همزمان بالینی بیاورید که در آن زمان عملیات و درگیری مصدوم شدید اما بچه ها گفتند چه مدرکی؟ چه کشکی؟ چه ماستی؟ مگر در زمان بمباران و عملیات کسی به فکر 40 سال بعد و گرفتن مدرک بود؟ نه حرفی زدند و نه جوابی دادند، گفتند شرمنده ی ما بدون مدرک درصد و غنیمت نمی دهیم. بچه ها گفتند نخواستیم بابا این 40 سال را تحمل کردیم و حال مگر چند ...
روایت هشت روز از 8 سال دفاع مقدس
تنها بعد از 6 سال از زندگی مشترکم با رضا که همه آن 6 سال نیز در دوران جنگ سپری شده بود، در یک روز گرم مردادماه با اندوه بزرگ نبودن رضا روبرو شده بودم. من مانده بودم و دو بچه که یکی تازه در آستانه 6 سالگی بود و دیگری نیز هنوز نمی توانست روی پاهای خود به خوبی بایستد و یک ماهی به تولد دو سالگی اش مانده بود. داغ نبودن رضا از یک سو و روزهای مبهم پیش رو بر همه وجودم چنگ انداخته بود، روزهایی که ...
پروردگارا مرا در زمره سربازان امام زمان(عج) قرار بده
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از آذربایجان شرقی، شهید صمد یوسفی در 20 مردادماه 1342 در شهرستان میانه چشم به جهان گشود. وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی رهسپار جبهه های حق علیه باطل شد و پس از چندی مبارزه با دشمن بعثی در تاریخ 19 اسفندماه 1363 در عملیات بدر به شهادت رسید. زندگی نامه شهید: شهید صمد یوسفی در در 20 مردادماه 1342 در خانواده ای مذهبی چشم به ...
رفتن "حاج قاسم" جگرم را آتش زد/ صدای "آهنگران" در جبهه برایم تسکین دهنده بود
را بیدار می ماندم. من اهل خرمشهر هستم و، چون این منطقه روز های شرجی و بسیار گرمی دارد، مردم این دیار عادت دارند که عموما شب زنده دار باشند. بعد هم در زمان جنگ، ناگزیر شب ها را هوشیارانه سپری می کردیم. هنوز هم که هنوز است، من شب ها عموما تا ساعت چهار پنج شب بیدار می مانم. ما از اهالی شب هستم، ولی به دنبال خورشیدیم. در این شب های کرونایی مشغول چه کاری هستید؟ -چه قبل و چه بعد ...
شهید هادی زشتی: فرزندان خود را زاهدان شب و شیران روز تربیت کنید
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، شهید شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد. می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ...
سهم یک جانباز از عاشقی
جانبازی را در استفاده از سهمیه های مختلف تعریف می کنند، تغییر دهد. او خود در این رابطه در مقدمه کتابش می نویسد: من خاطراتم را نگاشتم تا دانش مردم کشورم درباره جانبازان به برخورداری از سهمیه دانشگاه و شاید نام یک کوچه یا خیابان خلاصه نشود. می نویسم تا آیندگان بدانند برای بعضی از رزمندگان این آب و خاک جنگ در سال 1368 تمام نشد و هنوز ادامه دارد... . سهم من از عاشقی داستان تلخی و شیرینی های مردی ...
12 سال چشم انتظار بازگشت پیکر فرزند شهیدم بودم
حدود 70 سال هست که هر هفته پنجشنبه ها در خانه ما روضه امام حسین (ع) برگزار می شود. وی در خصوص نحوه اعزام اصغر به جبهه نیز گفت: فرزندم اوایل انقلاب در سپاه پاسداران تبریز ثبت نام کرده بود که با آغاز جنگ تحمیلی برای رفتن به جبهه اعلام آمادگی کرد. اصغر معتقد بود که به منظور دفاع از اسلام، یک نفر از هشت برادر خانواده قصاب عبداللهی باید در جبهه حضور داشته باشد و زمانی که اصغر برای رفتن به جبهه ...
62 سال کار عاشقانه مرد 84 ساله
احمر بندرترکمن را تحویل گرفتم. در آن سال ها هم به جبهه رفتید؟ فردای همان روز نقاهتگاه بمباران شد و من و افرادی که در نقاهتگاه بودیم، به سمت کانال هایی که حفر شده بود، حرکت کردیم. هر کسی خود را به درون کانالی انداخت. زمانی که از نقاهتگاه خارج شدم، تیربار به سمت من شلیک می کرد. تیرهایی که به اطراف پاهایم شلیک می شد را می دیدم. ناگهان حفره ای دیدم و به درون حفره شیرجه زدم. حدود ...
آزاده ای که بیش از 8 سال در اسارت بود
وی در دوران جنگ تحمیلی حضوری فعال در جبهه نبرد حق علیه باطل داشته به طوری که در مدت 14 ماه حضور خود در مناطق جنگی در عملیات های مختلفی از جمله طریق القدس، فتح المبین و غیره شرکت داشته است. وی در سال 65 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر بمباران شمیایی به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و طی این حادثه قسمتی از دست و پای راست وی بر اثر تیر و ترکش مجروح شد و درصد جانبازی وی 50 درصد اعلام شد. ...
قهرمانان گمنام وطن/ عملیات پارتیزانی در عمق 500 کیلومتری خاک عراق
، آزادسازی مهران شرکت کردم. درآن عملیات گردان ما در قلاویزان مستقر بود و چون ریزه میزه بودم به عنوان پیک گردان مشغول فعالیت شدم. چند ماه بعد درعملیاتی دیگر درمنطقه شرهانی مجروح شدم و پس از آن به صلاحدید فرماندهان وارد یگان دیده بانی شدم، تا آخر جنگ هم دیده بان بودم. در طول دورانی که جبهه بودم، به یگان های مختلف مأموریت می یافتم اما همه جا دیده بان بودم. درمقطعی در عملیات های کربلای 4 و کربلای 5 مأمور ...
خنثی کردن مین با دست مجروح
. من با دیدن اسیران بعثی، خیلی عصبانی شدم و اسلحه را طرف شان گرفتم و یه رگبار هم زدم؛ اما مرتضی دوید به سمت من و فریاد زد: برادر! این ها اسیر ما هستند، نباید با آن ها بدرفتاری کرد . مرتضی و عبدالله نوریان من را به کناری کشیده و قدری آب یخ به من دادند و آرامم کردند. تازه از منطقه آمده بودم، بعد از عملیات مسلم ابن عقیل (ع) بود. همان صبح که من رسیدم تهران، مرتضی حرکت کرد و رفت اسلام آباد ...
چهلمین سالگرد پرواز سیمرغ | احمدگفت: شرط شهادت اخلاص است
تا آخرین نفس از میهن اسلامی دفاع کنند. 40 روز بعد احمد کشوری، سهیلیان شهید شد و پنج ماه بعد هم شیرودی به شهادت رسید . احمد حدود سه سال در کردستان و در جبهه های غرب کشور با دشمن بعثی جنگیده بود. هیچ وقت کلمه شهادت را بر زبان نمی آورد می گفت هر وقت من خالص بشوم شهید خواهم شد. در آخرین سفرش به کیاکلا به پدرش گفت: پدر این آخرین بار است که به خانه می آیم. دیگر مرا نخواهید دید . آن گاه پدرش ...