ماجرای کِرم های روی پیکر یک معتاد!
سایر منابع:
سایر خبرها
2 بار پای چوبه دار مرگ را دیدم
.... با او گفت وگویی کردیم که در ادامه می خوانید. چند سال است زندان هستی؟ 10 سال. به چه اتهامی؟ همسرکشی. انگیزه ات از جنایت چه بود؟ نمی خواستم قاتل شوم. شاید اگر اعتیادم را ترک می کردم می توانستم جلوی خشم و عصبانیتم را بگیرم، الان اینجا نبودم و همسرم زنده بود و کنار بجه هایم بودم. چرا معتاد شدی؟ خودم هم ...
سکوت 10 ساله شاهد قتل شکست
به اداره آگاهی رفت و رازی را بر ملا کرد که رسیدگی به این پرونده وارد مرحله تازه ای شد. او گفت: 10 سال قبل من شاهد انتقال جسد یک زن بودم، اما از ترس سکوت کرده و تا امروز حرفی نزدم، ولی عذاب وجدان باعث شد که بعد از سال ها راز این قتل را برملا کنم. او ادامه داد: من همسایه بهروز هستم، مرد میوه فروشی که اعتیاد به مواد مخدر دارد. اسفند سال 89 داخل خانه بودم که متوجه سروصدایی از ...
حکایت خلق تابلوی عصر عاشورا
هنرمند درباره کشیدن تابلوی عصر عاشورا تعریف می کند: سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی عصر عاشورا را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سال ها به این تابلو نگاه می کنم، می ...
سرنوشت تلخ دختر توسط خواستگار رقم خورد
وقت در برابر خواسته ها و توقعات من و خواهر و برادرم نه نمی گفت و به خانواده اش عشق می ورزید. در این شرایط من تا مقطع لیسانس تحصیل کردم و چند سال بعد، در حالی که 27سال داشتم، در یک آزمایشگاه صنایع غذایی مشغول کار شدم. آن روزها در محیط کارم به دختری مغرور و خشک معروف بودم، به طوری که حتی همکاران مرد مرا دختری غد می دانستند. در میان مشتریان آزمایشگاه که نمونه هایی از مواد غذایی ...
مجبورم تا لحظه مرگ دزدی کنم!
تومان شیشه مصرف می کنم. *تا به حال استعمال مواد را ترک کرده ای؟ بله، یک بار به مدت سه سال مصرف نکردم ولی باز آلوده شدم. بار دوم هفت ماه ترک کردم اما دوباره با وسوسه دوستان خلافکارم پای بساط نشستم. *پدرت هم معتاد بود؟ نه! هیچکس در خانواده ما مواد مصرف نمی کرد. *چند سال سابقه کیفری داری؟ شش بار به جرم سرقت دستگیر شدم که آخرین بار سه ...
روایت زندگی معتادی که مددکار اجتماعی شد
را صاف کرد و با لحنی تأسف آمیز گفت: اوایل نمی دانستم باید چگونه مواد مخدر تهیه کنم، ولی کمی که گذشت یاد گرفتم. پس از گذشت سه سال از مصرف تریاک، به سراغ مصرف مواد مخدر سفید رفتم. از آن زمان به بعد ضریب تحلیل قوای بدنی ام و خاموشی ذهنم سرعت گرفت. دیگر نمی توانستم سر کلاس های درس و جلسات امتحان حاضر شوم، به همین دلیل چند ترم مشروط شدم و در نهایت مرا از دانشگاه اخراج کردند. خواهر محسن ادامه ...
اعتیاد؛ طنابی که مصرف کننده را به چاه می اندازد/شیشه؛ سفیدی که دنیای مصرف کننده را سیاه می کند
در حمایت از فرد معتاد آیدین مرادی، متخصص و درمانگر اعتیاد در رابطه با شیوع هرچه بیشتر مواد روانگردان به خصوص شیشه اظهار کرد: ما دو نوع مواد داریم. یکی مواد مخدر و دیگری محرک است که باید این مواد را تفکیک کنیم، چرا که مواد مخدر شامل تریاک، هروئین و... است که بیشترین مصرف در کشور ما شامل این دو نوع مخدر است، اما مواد محرک شامل شیشه، حشیش، گل و... است که جزء روانگردان ها محسوب می شوند و ...
شرور چهل تفنگچی تسلیم اراده حاج قاسم
...> من آن زمان قاضی دادگاه انقلاب جنوب استان بودم اما از سرقتی که حاج قاسم می گفت خبر نداشتم، حاجی ادامه داد ظاهرا گوسفندان یک چوپان را به سرقت برده اند. من بعد از تماس حاجی برای اطلاع از خبر با نیروها در کهنوج تماس گرفتم اما آنها هم از جریان سرقت اطلاعی نداشتند با خودم فکر کردم پس حاجی چطور از این سرقت خبردار شده؟ حتما خبری که به حاج قاسم رسانده اند درست نبوده. در این فکرها ...
آخرین آرزوی نخستین بانوی خلبان کهگیلویه و بویراحمد
دست نیافتنی تر باشد مخاطرات بیشتری را به جان می خری که به لذتش می ارزد. در دوران رویایی کودکی همه پزشکی دوست دارند و من هم رشته پزشکی بودم اما وقتی که قیمت دلار افزایش یافت مسیر خود را نگاه و بررسی که کردم گفتم اگر به آن چیزی که می خواهم برسم قابلیتی را که باید ندارم و از رشته پزشکی در دانشگاه انصراف دادم که نهایتا با شغل و رشته خلبانی آشنا شدم. از حادثه سقوط هواپیمای تهران ...
خاطرات روحانی و داوطلب غسال نیشابوری
...: تنها چیزی که ما را در تحمل این شرایط سخت کمک کرد دعای مردم بود، من اثر دعای خانواده ها را در زندگی شخصی ام به روشنی دیدم، همسرم سال هاست که بیماری مزمنی دارد، قرار بود جراحی شود که با شیوع کرونا دکتر دستور اعزام به مشهد داد، اما من هزینه جراحی در مشهد را نداشتم. خوشبختانه نزدیک به یک سال است همسرم که پزشکان گفته بودند باید خیلی زود جراحی شود وضع جسمی خوبی دارد نه اینکه کاملا سالم ...
زنانِ غریب
: وقتی میومد من نمی رفتم پیشش. روزی که می گفتند اومده تب می کردم مریض می شدم. بازی می کردم ؛ وقتی می گفتن فلانی اومد تب شدید می کردم. من اصلا کنار نیومدم. مرتب گریه می کردم. بابام می گفت نمیشه دیگه. من پول رو می خوام . بابام معتاد بود....گریه. مادرم پول رو صرف مواد کرد. پدرم خیلی پولکی بود مادرم هم مثل من بود سرنوشتش. مادرم آخرا دیگه بهش گفت نیا بچه من زجر می کشه. به خواهرم و مامانم یک بار گفتم من ...
از دستگیری قاتل 17ساله تا کشف قرص های روانگردان در چهارمحال و بختیاری
. فرمانده انتظامی شهرستان شهرکرد افزود: با انجام تحقیقات میدانی این پاتوق فروش و استعمال موادمخدر شناسائی و ضمن انجام هماهنگی قضایی، در یک عملیات غافلگیرانه بازرسی شد. وی با اشاره به پلمب این پاتوق فروش مواد مخدر بیان داشت: در بازرسی از این مکان، یک سوداگر مرگ به همراه 2 معتاد متجاهر دستگیر و 15 سانت هرویین و 5 سانت شیشه کشف شد و متهمان به همراه اقلام کشف شده تحویل مقام قضائی شدند. ...
آنچه در دورهمی دیشب گذشت/ گلایه مهران مدیری از تلخی کارتون های قدیمی
کردند و بعد از یک سال رفت و آمد با رضایت پدرم باهم ازدواج کردیم. وی افزود: یک دختر و پنج پسر و البته پنج نوه دارم. فرزندانم کم و بیش گویندگی و بازیگری کرده اند و چند سال است خارج از ایران گرافیک کار می کنند. مادر سخت گیری نبودم فقط موقعی که ناراحت می شدم در خانه راه می رفتم و فقط می گفتم لااله الا الله. بچه هایم می گفتند مامان صدایت بچگانه است و ما از دست تو عصبانی نمی شویم و خنده مان ...
وقتی تاروپود امید بر دار قالی گره می خورد
... نسا زارع شروع کار خود را از همان دوران کودکی و کمک خواهرانش دانست و افزود: از بچگی در کنار خواهرانم نشستم و فرش بافی را یاد گرفتم و بعد از این که چشمانم را از دست دادم با امیدواری همچنان ادامه دادم. وقتی دیدم که تا آخر عمر نابینا شدم، نا امید نشدم و در حال حاضر بعد از گذشت سی سال با فرش بافی روزگار را می گذرانم. وی ادامه داد: با نابینا شدنم، خواهرزاده ام که نقشه خوانی را بلد بود با ...
زن جوان: قربانی کینه قدیمی از پدرم شدم
نقشه شوم خاله برای خواهرزاده اش زن 35 ساله که به امید یافتن راهکاری برای طلاق از همسرش وارد کلانتری شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 15 سال بیشتر نداشتم که در سوگ مادرم سیاه پوش شدم. او بر اثر ایست قلبی فوت کرد و من و دو برادر کوچکم را تنها گذاشت. یک سال بعد از این ماجرا، پدرم نیز ازدواج کرد و مسئولیت من که فرزند بزرگ خانواده بودم، خیلی ...
مجبورم تا لحظه مرگ سرقت کنم!
معتاد شدم. چون آن ها خیلی از سرخوشی مواد سخن می گفتند و مرا وسوسه می کردند. چه نوع موادی مصرف می کنی؟ الان روزی بین 100 تا 150 هزار تومان شیشه مصرف می کنم. تا به حال استعمال مواد را ترک کرده ای؟ بله، یک بار به مدت سه سال مصرف نکردم ولی باز آلوده شدم. بار دوم هفت ماه ترک کردم اما دوباره با وسوسه دوستان خلافکارم پای بساط نشستم! پدرت هم معتاد بود؟ نه! هیچ کس در خانواده ...
کودک 5ساله، قربانیِ توهم شیشه ایِ همسایه
.... روز حادثه نیز همین کار را انجام دادم اما قصد قتل نداشتم. متهم ادامه داد: به ماده مخدر شیشه معتاد هستم. روز حادثه مقداری مواد مصرف کردم و بعد از حالت عادی خارج شدم. دچار توهم شده بودم و رفتارم دست خودم نبود. در آن شرایط به فکرم رسید به خانه همسایه مان خسارت بزنم و این طوری از آنها انتقام بگیرم، به همین دلیل خانه را به آتش کشیدم و فرار کردم، اما نمی دانستم پسربچه در منزل است و نمی ...
مردی که در یک روز دوبار متولد شد
به قولی که پدرش به او و برادرش داده دلش گرم است و می گوید: پدرم قول مردانه داده است و هیچ وقت زیر قولش نمی زند . پسر نوجوانش نیز با یادآوری روزهای بسیار سختی که در خانه داشتند و پدرش باعث همه آن لحظات سخت بود، گفت: پدرم همیشه عصبانی بود، مادرم را به شدت کتک می زد و همه اینها در اثر مصرف کردن مواد مخدر بود. در اثر تلاش های مادرم که مدام با پدرم صحبت می کرد یک روز پدرم در خانه گریه می کرد ...
120 معتاد متجاهر از سطح شهر کرمان جمع آوری شدند
نهایتا 120 نفر از معتادان متجاهر و کارتن خواب ها را از سطح شهر کرمان جمع آوری و به منظور بهبود وضعیت و همچنین ترک اعتیاد به مراکز ماده 16 منتقل کردند. سرهنگ پورامینایی با اشاره به انجام سرقت های خرد از سوی معتادان برای تامین هزینه مواد مخدر، بیان کرد: برخورد قاطع با خرده فروشان مواد مخدر، جمع آوری و ساماندهی معتادان متجاهر، مطالبه جدی شهروندان است که پلیس کرمان علاوه بر عزم و اهتمام جدی در ...
خودکشی نفیسه روشن پس از طلاق/عکس
شود که برنامه سفرمان را می ریزیم، چمدان هم می بندیم و در فاصله یک تماس تلفنی همه چیز بر هم می ریزد. مخصوصا در فصل های پر سفر که هیچ خبری از مرخصی نیست. فصل هایی مانند تابستان یا عید نوروز. گاهی اوقات من، هم مرد خانه ام و هم زن خانه. یکسری مسئولیت ها بر دوش خود من است. اوایل ازدواج پول آب و برق خانه را نمی دادم و منتظر می نشستم که خودش بیاید بدهد اما بعد از یک مدت متوجه شدم که پرداخت ...
نفیسه روشن در بیمارستان بستری شد + عکس
گریه کردن نمی توانستم انجام دهم. مرخصی گرفتم و دیگر نمی توانستم کار کنم، موبایل بهنام هم خاموش بود و اطلاعات پرواز هم جواب درستی نمی داد. حالم خیلی بعد بود. وقتی بعد از نیم ساعت شماره اش را روی گوشی دیدم، فقط گفتم خدا را شکر. بعد با هم صحبت کردیم و گفت که ما در حال استارت زدن بودیم که آن هواپیما جلوی ما به زمین خورد و ما مجبور دیم صبر کنیم و اتفاقات دیگر. خیلی ناراحت شدم که آن همه عزیز از ...
همدستی زشت زیبا
؟ خیلی. چرا خودت را تسلیم نکردی؟ از آبرویم ترسیدم. نمی خواستم به زندان بروم. دوستش نداشتی؟ اوایل عاشقش بودم اما وقتی معتاد شد همه چیز تمام شد . انسان دیگری شد. شبیه مردی شد که او را نمی شناختم. چه تغییری؟ غیرتش را از دست داده بود. فکر می کرد کنیزش هستم و باید از مشتریانش پذیرایی کنم. اگر مخالفت می کردم هم جوابش کتک بود. در این سال ...
بار آخر با عصا به جبهه رفت
طور توصیف می کند: مهدی فرزند اول خانواده شان بود و به جز او دایی ام سه پسر و دو دختر دیگر نیز دارد. مثل همه پسربچه های دیگر او پسر بانشاط و پرجنب وجوشی بود. سال اول و دوم ابتدایی را در مدرسه سجادیه درس خوانده و بعد برای ادامه تحصیل به مدرسه مرحوم عابدزاده رفت. او می خواست کلاس پنجم به مدرسه دولتی برود، بااین حال آن زمان مدارس دولتی مدرکش را که از سوی یک مدرسه قرآنی صادرشده بود قبول نکرده و از ثبت ...
خانه ای که به مدرسه تبدیل شد
اینکه نمی توانستم مانند سال های گذشته حروف الفبا را در کلاس به دانش آموزان آموزش دهم و بعد هم جشن الفبا را برگزار کنیم خیلی نگران شدم. وی خاطر نشان کرد: با تعطیلی مدارس از ابتدای آذرماه و شروع آموزش مجازی خیلی از دانش آموزان تبلت نداشتند و همچنین ضعیف بودن اینترنت روند آموزش را با مشکل مواجه کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم تعدادی از دانش آموزان خودم و تعدادی از دانش آموزان دیگر که دسترسی به ...
چرا پشیمانی در زندگی لازم است؟
ای مدرن و بزرگ زندگی می کرد که از شیشه و بتون ساخته شده بود و بیرون از آن، پلکانی بود که به بالکنی مشرف به یک تراس و استخر منتهی می شد. ما از حومۀ نیوجرسی برای مسافرت، به شهر لیما پایتخت کشور پرو رفته بودیم که زادگاه پدر و مادرم است. محیط آنجا برایم نامأنوس بود و احساس خجالت، ناراحتی و غربت می کردم. یک لحظه از بچه های دیگر جدا شدم و به طرف بالکن رفتم. می خواستم با اسباب بازی ای که پسرک چند روز پیش ...
بهزاد فراهانی: تمایلی نداشتم گلشیفته بازیگر شود
6 سالگی بچه خوان تعزیه های پدرم بودم. پسر حر را خوانده ام، طفلان مسلم و کم کم علی اکبر خوانی کردم. او با مرور سال های کودکی اش ادامه می دهد: هشت ساله بودم که از مکتبخانه مذهبی ده به تهران آمدم و در مدرسه باباطاهر در شرق تهران با رفیقانی آشنا شدم که تئاتر را دوست داشتند؛ کسانی مانند بهمن مفید، بهرام وطن پرست، مرتضی عقیلی، رضا مینویی و ... با بزرگان هنر همچون خانواده مفید بویژه بیژن و ...
قضیه قتل فجیع دانش آموز 13 ساله تبریزی + عکس
به گزارش بولتن نیوز ، قاتل نوجوان تبریزی بعد از گذشت دو ماه و نیم از وقوع قتل هنوز هم دستگیر نشده است. درست از همان روز جمعه، که خانواده محمد امین می خواستند برای صرف صبحانه به خانه مادربزرگ او بروند؛ ناپدید شدن ناگهانی محمد امین نه تنها برنامه روز جمعه خانواده را بر هم زد، بلکه از آن روز تا حالا آرامش و خواب و خوراک را از پدر و مادر محمدامین گرفت. حالا غمی بزرگ روی شانه های آن ها ...
گفت و گو با نخستین بانوی مدال آور یونسکو در نانو/تولید پدهای پوستی برای درمان زخم و ژل های تزریقی به مفصل
دکتر سودابه داوران،عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تبریز. آزمایشگاه های پدرم مرا عاشق شیمی کرد پدر و مادرم تاثیرگذارترین افراد در مسیر زندگی من بودند. پدرم از دبیران ممتاز و مجرب شیمی در تبریز بود.هم تدریس می کرد و هم پست های اجرایی داشت. بزرگ ترین بضاعت من، خواهر و برادرم برخورداری از خانواده ای تحصیل کرده، با فرهنگ و اهل علم بود که این ارزش ها را به عنوان فضایل مهم انسانی ...
شیفته امیرالمؤمنین (ع) بود وعلی وار زندگی می کرد
بعثت پله های زیادی دارد. من از دور که می آمدم بنر ها آویزان بود، ولی هیچ توجهی نداشتم. به وسط پله های مسجد که رسیدم ناگهان بنر شهیدی را با همان سربند مشکی و لباس تکاوری که در خواب دیده بودم، دیدم. خیلی منقلب شدم. فکر نمی کردم بعد از حدود دو ماه و نیم، کسی را که در خواب دیده بودم یک شهید باشد. فروردین 95 که من خواب مهدی را دیدم، او در عملیاتی در سوریه حضور داشته است. ارتباط من با خانواده شهید از ...