عشق به روایت شهید چمران با صدای بهروز رضوی
سایر منابع:
سایر خبرها
از "شب های فوتبالی" شبکه ورزش تا "دوربین زنده" شبکه شما
کارشناس فنی، علی خسروی و فرخ حسابی کارشناس و مجری بخش های داوری و تحریریه پخش می شود. علاقمندان می توانند در شب های لیگ برتر فوتبال شاهد پخش این برنامه از شبکه ورزش سیما باشند. آغاز سری جدید مسابقه شوتبال از امروز مقداد مؤمن نژاد، تهیه کننده شوتبال گفت: سری قبل 58 قسمت بود، اما سری جدید در دو فصل ساخته می شود و طرح برنامه کاملاً تغییر کرده است. در سری قبل چهره های شناخته شده ...
پخش برنامه رادیویی در جست وجوی معنا
. امیرعباس علیزمانی تألیف و ترجمه آثاری همچون معنای زندگی ، سخن گفتن از خدا ، خدا، زبان و معنا ، علم، عقلانیت و دین ، تأملاتی در باب رابطه علم و دین در مغرب زمین و زبان دین را در کارنامه خود دارد. لازم به ذکر است برنامه رادیویی در جستجوی معنا که اولین قسمت آن امشب خواهد بود، دوشنبه هر هفته ساعت 21 از رادیو فرهنگ موج FM ردیف 106 پخش خواهد شد. آرشیو صوتی هر قسمت از برنامه در سایت رادیو فرهنگ ...
مرد رویاها
شهید چمران در آمریکا، مصر و لبنان می پردازد. این سه دوره مهم ترین قسمت های زندگی ایشان است. چمرانی که سال ها در آمریکا می سوزد، در مصر خودش را آماده می کند و در لبنان برای کودکان یتیم پدری می کند. البته در لا به لای این قسمت ها به گذشته شهید چمران و کودکی ایشان هم اشاره هایی می شود. این اثر در قالب فیلم نامه نوشته شده است که به تصویر سازی هرچه بهتر مخاطب از اتفاقات کمک می کند. چمران را ...
شهید چمران؛ سردار راستین اندیشکده علی(ع)
.... راهی که شریعتی ها پای رفتن شان گاه می لنگد. چمران مرد کارآمدی و میدان عمل است؛ و شریعتی مردی برای از میدان ها گفتن؛ و این دو دوستانی هستند که قرار است بر مزار دیگری مرثیه بخوانند... اندیشکده چمران، رزمگاه حادثه است و هنرستان عشق بازی درویش گونه های علی وارش، در کوه ها و دشت ها و بیابان ها، از دانشگاه تهران تا بلندی های کالیفرنیا، از صحرای سینا تا صور و از کوه های پاوه تا دشت ...
شهید چمران مرهم زخم های مجروحان و مایه دلگرمی رزمندگان بود
داشت روحیه نیروها را تقویت کند و به آنها می گفت با ایمان، صبر و شجاعت همه تلخی ها شیرین و همه سختی ها آسان می شود. شب شب قدر است از خدا تقدیر خوب بخواهیم. وی بیان می کند: دکتر چمران فرمانده بزرگ و قدرتمند بود در آن شرایط بحرانی حضورش برای همه ما قوت قلب بود و با شنیدن حرفهایش احساس می کردیم که این محاصره بالاخره شکسته خواهد شد چون فرمانده این عملیات دکتر چمران است. این جانباز ...
دانلود قسمت بیست و هشتم سریال دل | دانلود سریال دل قسمت 28
خلاصه قسمت 27 در این قسمت آرش در فاصله ی چند ساعت مانده به عقدش با رابی، به ملاقات سیاوش می رود و حرف های سیاوش و سپس دخالت آوا او را در تصمیمش مردد و به عشق رستا امیدوار می کند. آوا که نمی خواهد علت اصلی به هم خوردن عروسی را بگوید مجبور می شود از عشق رستا تعریف کند. از روز ها و شب هایی رستا عکس های آرش را می بیند و اشک می ریزد و به کسی نمی گوید. اما آرش زخم خورده به سادگی نمی ...
سبک زندگی شهید چمران، الگویی برای کمال طلبی است
مقتدرتر و عزتمندتر در حال تحقق اهداف والای خود است و هیچ توطئه ای نتوانسته است این کشتی پرتلاطم را در تداوم مسیر خود متوقف کند. وی گفت: توصیف شخصیت شهید چمران با معیارهای معمولی و مرسوم بسیار سخت و دشوار است. وی افزود:شهید دکتر مصطفی چمران که هم مجاهد صحنه های رزم و هم عارف و عابد دل شب و اهل عرفان و مناجات بود با تاسی از حضرت علی (ع) دارای ابعاد شخصیتی متفاوتی بودوآن شهید عزیز هم یار ...
دکتر آمریکایی به خانه ات برگرد
فراوان و رفاقت چمران و شریعتی جرم بود؛ همچنین عشق چمران به امام موسی صدر که برخی او را مخالف امام معرفی می کردند و عامل شاه ایران در لبنان. در کنار این موضع گیری های سیاسی اش، انتقادش از برخی مسایل در سپاه، مخالفت با اعتبارنامه ی حسن آیت در مرداد 59 و ... را هم اضافه کنید. حالا اگر او در فضای پرتنش پس از 31 خرداد زنده می ماند معلوم نبود دچار چه تنش هایی می شد. این تنش ها حتی می ...
خاطرات رزمندگان شهرضایی در کتاب "تسخیر خاکریزهای عشق"
"فهیمه قبادی" نویسنده و گردآورنده خاطره های کتابی است که با همکاری کمیته ثبت و ضبط خاطرات شهرستان شهرضا تدوین و منتشر شده و از جبهه کردستان تا عملیات ثامن الائمه (ع) را شامل می شود. قبل از تقدیم این مجموعه به روح بلند امام راحل(ره) و رهبر اندیشمند انقلاب متنی از بیانات ایشان در جلسه شب خاطره آورده شده که بر اثرگذاری هنر و نوشتن خاطره ها تاکید دارند و ماندگارتر شدن آنها را باعث می دانند ...
شباهت های شهید چمران و حاج قاسم سلیمانی
همه در حال از دست رفتن هستند و اسم شهید هم روی آن ها می گذارند و این ها در اصل شیعه هستند و به عشق امام حسین(ع) می خواهند شهید شوند؛ بعد این ها را به اسم کمونیست ها و گروه هایی که اصلاً دین و ایمان نداشتند به کار می گرفتند. دکتر چمران گفت من برنامه ای به نام حرکت المحرومین طرح کردم که در کنار آن حرکت أمل مخفف افواج المقاومة اللبنانیة درست شد. أمل متعلق به همه بود یعنی هر کسی اعم از شیعه، سنی، بچه ...
دهه کرامت و چند برنامه| از "چراغانی" و "سمت خدا" تا 3000 دقیقه برنامه رادیو زیارت
برنامه های شاخص شبکه رادیویی زیارت است در ایام دهه کرامت برنامه های: "جلوه خورشید" در 12 قسمت 15 دقیقه ای، "صدای سخن عشق" در 12 قسمت 5 دقیقه ای، "شمس تفسیر" در 10 قسمت 20 دقیقه ای، "رواق اندیشه" در 10 قسمت 35 دقیقه ای، "حدیث مهر" در 12 قسمت 15 دقیقه ای، "تسبیح باران" در 10 قسمت 25 دقیقه ای، 10 عنوان سخنرانی با موضوع حضرت معصومه و امام رضا(ع) با زمان های 25 دقیقه ای و همچنین 10 نمایش با موضوع دهه ...
سیر تکاملی "شهید چمران" به روایت دوستی نزدیک/ او مرد رَستن و رُستن بود
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، شب گذشته در گفت وگو با برنامه “پشت صحنه” رادیو تهران، مهدی امیرکمالی عضو بنیاد فرهنگی شهید چمران و یکی از دوستان نزدیک شهید مصطفی چمران، درباره منش زندگی این شهید عنوان کرد: یکی از کارهای دشوار برای آن هایی که از نزدیک چمران را می شناختند، سخن گفتن از چمران است. یعنی درمورد مردی که ابعاد مهم شخصیتی، بینشی، منشی و روشی در وجودش بود. ما در پیشرفت همه انسان ...
دعایی که مستجاب شد/چمران کردستان را بشناسید
... نامه سربسته حاج هوشنگ همین چند کلام بود که مسیر شهادت را برایش هموار کرد، دعایی که پدر را در 2 راهی مسیری گذاشت، همچون حضرت ابراهیم که باید فرزندش را قربانی می کرد، و امامعلی پدر حاج هوشنگ نیز با اقتدا به ابراهیم بت شکن، قربانی شدن فرزندش در راه خدا را دعا کرد. اگرچه از قافله شهدا بازمانده بود، اما ماندنش برای عادت به زندگی دنیایی نبود، مانده بود تا چمران کردستان باشد، و شاید ...
بهروز رهبری فرد: مگر یک فوتبالیست با کارگری که صبح تا شب کار می کند متفاوت است؟
کارگر یا کارمند زحمت کش و متخصص را پر کند. البته سازمان لیگ تصمیم نهایی اش را برگزاری لیگ گرفته است. تصمیم درستی هم گرفته اند. دوره این حرف ها دیگر تمام شده. فوتبالیست فرقی با بقیه مردم ندارد. مردم برای نیاز اقتصادی شان صبح تا شب کار می کنند پس فوتبالیست هم کار دیگری ندارد جز فوتبال بازی کرده ام و دل مردم را شاد کردن پولش را هم می گیرد.شکر خدا پول خوبی هم می گیرند و مجانی بازی ...
خدا بود و دیگر هیچ نبود
شهید چمران کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود نوشته شهید دکتر مصطفی چمران را در قطع رقعی و در 204 صفحه به چاپ رسانده است. علاقه مندان می توانند برای خرید کتاب به انتشارات بنیاد شهید چمران به آدرس: تهران، خیابان وصال شیرازی پلاک 57 تلفن: 02166462037 مراجعه نمایند./826/ن602/ق
قدم به قدم با چریکی ترین فرمانده نظامی ایران؛ از کالیفرنیا تا کردستان + تصاویر
را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد. آری به راستی که خدا هر کس را دوست داشته باشد می برد، کمتر از بیست و چهار ساعت از شهادت رستمی چمران هم شهید می شود. شهید مصطفی چمران در منطقه دهلاویه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اصابت ترکش خمپاره های دشمن به شهادت رسید. فرازی از وصیت نامه شهید دکتر مصطفی چمران ...به خاطر عشق است که فداکاری ...
مردی که بی صدا آمد و بی صدا رفت ؛کهنه چریک محرومان لبنان،سرباز اسلام و افتخار ایران دکتر شهید مصطفی ...
برنامه ریزی دکتر چمران در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و عالی ترین مظاهر انقلابی و شکوهمندترین قهرمانی ها به وقوع پیوست و در عرض 15 روز شهرها و راه ها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی درآمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی رفتند. شهید چمران در وزارت دفاع: دکتر چمران بعد از این پیروزی بی نظیر به تهران ...
شهید چمران بزرگ مردی که ایتام او را پدری دلسوز می شناختند
و استادی نمونه می شناختند . به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم . بخشی از وصیت نامه شهید مصطفی چمران افکار و منشِ بزرگان هر نسلی، چونان بارانِ ...
زندگی بهاءالدین خرمشاهی در کتاب شب روایت می شود
گرفتیم پخش آن را به اولین هفته تیرماه (که در تقویم، سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران و روز بسیج استادان و روز تبلیغ و اطلاع رسانی دینی است) موکول کنیم. سردبیر "کتاب شب" گفت: شنوندگان کتاب شب، داستان زندگی این استاد بی بدیل را در آن هفته و در شش قسمت 20 دقیقه ای با صدای بهروز رضوی و تهیه کنندگی رضا قربانی خواهند شنید. استاد خرمشاهی بجز ترجمه قرآن کریم، ترجمه های ارزشمندی از آثار ادبی مشهور جهان ...
روایت زندگی شهید چمران از برکلی تا دهلاویه
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ، مستند از برکلی تا دهلاویه زندگی شهید چمران و خاطرات وی از نیوجرسی تا حال و هوای دهلاویه و پاوه در دوران دفاع مقدس را روایت می کند. در این برنامه مهندس مهدی چمران برادر شهید، محمدمهدی امیرکمالی فعال سیاسی و هم رزم شهید چمران و محمد نخستین هم رزم و راوی خاطرات شهید و ابراهیم حاتمی کیا کارگردان فیلم سینمایی چ از شخصیت شهید چمران می گویند. برنامه از ...
چمران؛ مجاهدی بزرگ که تکرار نخواهد شد
خدا بود، نایل گشت. خدایش رحمت کند و او را با حسین(ع) و شهدای کربلا محشور گرداند. گوشه ای از وصیت نامه شهید چمران به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش ...
چمران، الگویی برای مدعیان اصلاح طلبی و انقلابی گری
رگبار گلوله ها سینه سپر کنید، به دلیل آلودگی فضا، باز هم بسیارند افرادی که به دلیل جهل، جعل و جور، برای ترور شخصیت، انسان را زیر رگبار فرهنگ لغتی از توهین ها و تهمت ها قرار خواهند داد. چمران عارفانه و هنرمندانه وجود دل در انسان را هنر بزرگ خدا می دانست و آن را منبع تولید عشق و نردبانی برای رسیدن آدمی به عرش قلمداد می کرد. چمران نشان داد انسانی که هویت خود را شناخت و به درجه بالای ...
گریم جدید و متفاوت لیلا اوتادی ؛ رضا بهرام در انتظار برگزاری کنسرت ؛ تصویری قدیمی از دختر و پدر بازیگر
در مسابقه "خنداننده شو" برنامه خندوانه رقم خورد، این بار با بازی در یک سریال کمدی به نام " آخر خط" در شبکه سه سیما حاضر شده است. " قسمت اول سریال کمدی((آخر خط)) بالاخره پخش شد هر شب ساعت 20:45 از شبکه سه اگه ندیدین تکرارش رو حتما ببینید تکرار هر روز؛ 2:50 بامداد 9:25 صبح 14:40 ظهر" رضا بهرام، خواننده پرطرفدار سبک پاپ، با انتشار تصویر یکی از ...
ردپای عشق خدا از کالیفرنیا تا دهلاویه
که بخواهم مقام و موقعیت علمی ام را رها کنم و به خاطر اعتقاداتم بجنگم. کسی را هم به چشم ندیده ام که بتوانم به جای او تجسم کنم. هر آنچه می نویسم گفته های دیگران است، اما تمام منطق و احساسم را به کار می گیرم تا بتوانم کمی او را درک کنم. پدر دکتر چمران از روستای چمران ساوه به تهران مهاجرت کرد مصطفی چمران ساوه ای در سال 1311 خورشیدی در خیابان پانزده خرداد تهران، بازار آهنگرها ...
■ شهید چمران: نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم
چمران به روایت همسرش دیگر پریدن و پناه گرفتن، و روزهای جنگ های سرنوشت ساز پایان یافته اند و اکنون در این روزگار به ظاهر آرام، غاده چمران با لحنی شکسته، داستانی روایت می کند؛ داستان یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی نهایت. سال ها از روزی که سرانجام چمران در این زمین آرام گرفت، می گذرد و این بار غاده داستانی از تاریخ این سرزمین روایت می ...
چمران اُلگویی برای مدعیان اصلاح طلبی و انقلابی گری
خواهند داد. چمران عارفانه و هنرمندانه وجود دل در انسان را هنر بزرگ خدا می دانست و آن را منبع تولید عشق و نردبانی برای رسیدن آدمی به عرش قلمداد می کرد. چمران نشان داد انسانی که هویت خود را شناخت و به درجه بالای خودباوری و ایمان رسید، قادر است انسان های دیگر را برای رسیدن به بالاترین درجه خودباوری و هویت کمک برساند . فرد یتیم آنچنان از نظر شهید چمران در نزد خداوند صاحب جایگاه می باشد ...
تحریف خاطرات موتورسواران چمران در ماه عسل / جلیل پاکوتاه چگونه جانباز شد+فیلم
، چون نشان دهنده عقبه افرادی همچون جلیل نقاد است و نشان می دهد بچه های موتورسوار کارشان چه بود و شهید چمران انتخابش عالی بوده است. چون اگر این خاطرات مرور نشود، تحریف می شود، مثلاً در برنامه ماه عسل که برخی موتورسوارانی که فقط 48 ساعت آمدند و برگشتند، گفتند شهید چمران با بنز آمده بود پیست دنبال بچه ها! بنز نبود، لندرور بود و شهید چمران اصلاً عادت نداشت چنین وسیله هایی سوار شود، همانطور که هیچ وقت ...
ماجرای چمران و موتورسوارانش
نداشت و این کار را بلد نبود، نمی توانست آن را به شما منتقل کند . صحبت از مستند خاطرات موتورسیکلت است. مستندی که برای اولین بار یکی از بخش های ناشناخته و کمتر پرداخته شده دفاع مقدس را به تصویر کشیده است و در لایه زیرین نیز به بهانه نزدیک شدن به دسته موتورسواران جنگ های نامنظم مخاطب را با ابعاد جدیدتری از شخصیت شهید مصطفی چمران آشنا می کند. به بهانه عرضه اینترنتی این مستند تحسین شده که سال گذشته توانست ...
خاطرات رزمندگان جنگ های نامنظم استان بوشهر (2)
یوسف بختیاری از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید دکتر مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، یوسف بختیاری از آزدگان هشت سال دفاع مقدس در 23 مهر سال 1342 در بوشهر به دنیا آمد و از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. در ادامه به بیان قسمت دوم خاطراتی از حضور وی در جبهه جنگ های نامنظم در کنار شهید چمران می پردازیم. بین ما و عراقی ها 30-40 متر بیشتر فاصله نبود سرانجام درگیری شروع شد، تعدادی از ما، از رو به رو به عراقی ها حمله کردیم و تعدادی از بچه ها نیز همراه با شهید علیرضا، از سمت راست به آن ها حمله کردند، چیزی از حمله ما نگذشته بود که عراقی ها پا به فرار گذاشتند، عده ای از آن ها را اسیر کردیم. ظاهراً در همان موقع که نیرو های اسلام روی تپه های الله اکبر با عراقی ها درگیر بودند، برخی از آن ها به تصور اینکه ما هم عراقی هستیم می آمدند، وقتی با آن ها درگیر شدیم، تعدادی از آن ها که با ما فاصله داشتند، فرار کردند و تعدادی از آن ها را نیزتوانستیم اسیر کنیم در مجموع حدوداً 56 نفر از عراقی ها را اسیر کردیم و دو نفر از بچه ها را بالای سر آن ها گذاشتیم. شهید علیرضا، با شهید چمران تماس گرفت و اطلاع داد: ما این منطقه را تسخیر کرده ایم از او خواست برای ما کمک بفرستد و نیرو هایی که به فرماندهی راشد بودند روی مین رفته بودند و حدوداً 25 نفر از آن ها شهید و بقیه مجبور به عقب نشینی شده بودند. ساعت 12 ظهر بود که پاتک بعثی ها، شروع شد، تعداد 30 دستگاه تانک عراقی در حال آمدن به طرف ما بودند. شهید چمران آن موقع دستور عقب نشینی داده بود و گفته بود: هیچ کس به کمک شما نمی آید و همه می گویند شما عراقی هستید شهید علیرضا به سمت ما آمد و گفت: باید شهدا را بیرون بیاوریم دو نفر از رزمندگان، به نام های شهید محمد حسن جمهوری و سید احمد غفوری شهید شده بودند، با چند نفر از بچه ها برانکارد را برداشتیم و زیر آتش دشمن رفتیم و شهدا را روی نفربر عراقی که به غنیمت گرفته بودیم گذاشتیم. قرار شد که آن نفربر توسط یکی از بچه های سپاه که می توانست با آن کار کند، حرکت داده شود؛ اما او وقتی وارد نفربر شد، نتوانست آن را روشن کند. در همین حین متوجه چهار عراقی دیگر شدیم که زیر بوته ها پنهان شده بودند. آن ها را از زیر بوته ها بیرون آوردیم و تعداد اسرا به 60 نفر رسیده بود. همه اسرا را همراه با دو نفر از بچه ها به عقب برگرداندیم، پس از آن، بعد بیسیم زدیم و گفتیم: این ها عراقی هستند نه نیرو های خودی . ساعت یک بعد از ظهر بود، نه آب داشتیم، نه مهمات 30 دستگاه تانک به ما حمله کردند. هر لحظه امکان محاصره ما بود دستور عقب نشینی از شهید چمران صادر شد، ناچار عقب نشینی کردیم و نتوانستیم شهدای خود را به عقب منتقل کنیم یکی از نیرو های کهن سال نیز مجروح شده بود که با یک اسیر عراقی به عقب فرستاده شد. تعدادمان 28 نفر شده بود حوالی ساعت 5 -4 بعد از ظهر بود که به نیرو های ارتش رسیدیم، دیگر رمق راه رفتن نداشتیم، آن ها از ما پذیرایی کردند و بعد از استراحت کوتاهی به سبحانیه بازگشتیم. تقریباً 12 ساعتی استراحت کرده بودیم که مجدداً شهید چمران آمد و گفت: یک بار دیگر باید روی تپه های شحیطیه حمله کنیم نیرو ها با اینکه در عقب نشینی اکثراً پاهایشان تاول زده بود و خیلی هم خسته بودند، با عشق آماده شدند. شهید علیرضا ماهینی اعلام کرد: باید فردا عصر عملیات دیگری روی همان تپه های شحیطیه انجام دهیم؛ ولی این بار از طرف شرق حمله خواهیم کرد هم تپه ها را تثبیت می کنیم و هم شهدا را به عقب برمی گردانیم علیرضا در ادامه گفت: اگر کسی خسته است می تواند در عملیات شرکت نکند همه بچه ها باتفاق اعلام آمادگی کردند و زود تجهیزات را آماده کردیم این بار شهید چمران هم همراه ما آمد و سوار ماشین شدیم و به سوی تپه ها حرکت کردیم. فاصله ما تا آنجا حدوداً 10 کیلومتر بود ساعت تقریباً 5 بعدازظهر بود که از ماشین پیاده شدیم شهید چمران گفت: گزارش رسیده که عراقی ها در حال عقب نشینی از تپه های شحیطیه هستند، ولی باید آمادگی خود را حفظ کنید . قرار بود بعد از این که تپه ها را گرفتیم آنجا را تحویل ارتش بدهیم، زمانی که به سمت تپه ها می رفتیم شهید چمران در جلو حرکت می کرد و شهید علیرضا پشت سر او بود. شهید چمران تأکید داشت که هر جا که او پا می گذارد، ما نیز دقیقا همان جا پا بگذاریم؛ زیرا آنجا رامین گذاری کرده بودند. همین که به تپه ها رسیدیم، عراقی ها را دیدیم که در حال عقب نشینی به طرف بستان بودند ما نیز آن جا را تصرف کردیم. بعد از عملیات بچه های هوا نیروز به کمک ما آمدند و شب را آن جا ماندیم و فردا بعداز ظهر با شهدای خود به عقب بازگشتیم و پس از آن برای مرخصی به بوشهر رفتیم. در آن زمان که بنی صدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوا بود در عملیات تپه های الله اکبر به بچه های جنگ های نا منظم، خیانت کرد؛ زیرا قرار بود که ارتش ما را پشتیبانی کند، ولی هرچه ما توسط بی سیم می گفتیم که ما منطقه را گرفته ایم باورشان نمی شد و به همین بهانه ما را پشتیبانی نکردند و ما مجبور شدیم که به عقب برگردیم. بعد از مرخصی اول که به جبهه برگشتم، خیلی احساس دلتنگی می کردم یکی از دوستانم به نام شهید سید احمد غفوری بود او از من بزرگتر بود و خیلی او را دوست داشتم، با این که خانواده اش وضع مالی خوبی داشتند، خودش خیلی خاکی و با مرام بود. سیداحمد غمخوار من بود با هم درد دل می کردیم، روزی به من گفت: می دانی من چه طوری به جبهه می آیم ؟ گفتم: نه ، گفت: من وقتی از خانه بیرون می آمدم، به خانواده می گفتم که به جهاد سازندگی می روم و در نامه هایی که می نویسم، نیز می گویم؛ که در آنجا هستم. چون اگر بدانند، اجازه نمی دهند وقتی که به مرخصی می روم، خانواده ام خیلی گرم با من برخورد می کنند و خیلی به من محبت می کنند. این چند روزی که به مرخصی می رفتیم با بچه های دیگر به خانه شهید علیرضا ماهینی یا اسماعیل ماهینی، حاج رضا محمدی یا علی بختیاری می رفتیم و به بچه های مسجد قرآن و توحید سر می زدیم. من خودم مسئول پایگاه مقاومت امام حسین (ع) بودم آن جا را از جعفر پورکبگانی تحویل گرفته بودم مدتی نیز مسئول گروه مقاومت (امام محمد تقی (ع) بودم. چند روز مرخصی را به همین صورت می گذراندیم و دوباره با مینی بوس به جبهه برمی گشتیم که ستاد جنگ های نامنظم قبل از برگشت ما محور بعدی را برای ما مشخص کرده بودند. وقتی از جبهه به مرخصی می آمدیم در همان روز های اول، برای رفتن به جبهه دلمان بی قراری می کرد با توجه به اینکه همه بچه ها باهم به مرخصی می آمدیم در آن زمان به این حالمان اصلاً فکر نکرده بودم، خداوند جذبه ای در خط مقدم ایجاد کرده بود که هرکه به جهاد می آمد اکثرا به این حالت مبتلا می شدند. ما با دو شهید به شهر می آمدیم، ولی با تعداد بیشتری به جبهه بر می گشتیم این هم خودش معجزه ای بود که کسی از شهید شدن نمی ترسید و تازه خون شهید به جامعه نشاط و نترسی تزریق می کرد. اوایل تیرماه سال 1360 بعد از چند روز مرخصی به جبهه برگشتیم، این بار ستاد جنگ های نامنظم برای بچه های گروه بوشهر شهید علیرضا خط منطقه پایین تپه های شحیطیه در نظرگرفته بودند. چند روزی در آنجا مستقر شده بودیم یک تراکتور کوچکی در خط مقدم بود به من تحویل دادند من هم با آن وسایل تدارکاتی برای بچه ها از بنه تدارکاتی تحویل می گرفتم و به خط می رساندم. قرار شد عملیاتی روی هلاویه انجام گیرد. علی رضا تعداد 18 نفر را برای عملیات از ما جدا کرد. از جمله شهید کمان، شهید میر سنجری، شهید احمد جلالی، حاج نجف شاکردرگاه، حاج فرامرزحیدری و رحیم ماهینی بودند. در تاریخ 1360/3/31 بود که خبر شهادت دکتر چمران به ما رسید و ما از این بابت خیلی ناراحت شدیم. در همین حین نیز خبر زخمی شدن علیرضا به ما رسید، مدتی در آنجا بودیم که به علت شهادت مقدم ، مسئول خط طراح کرخه نور، ما را به آن منطقه بردند. این منطقه حدوداً سمت راست سوسنگرد قرار داشت. وقتی به آنجا رسیدیم بچه هاپی ارتش در حال پدافند از آنجا بودند زمین آن منطقه کفی و صاف بود بچه های جهاد سازندگی در حال احداث خاکریز بودند. ما هم شروع به ایجاد سنگر کردیم چند روزی به ماه مبارک رمضان بیشتر باقی نمانده بود، شب تا به صبح نگهبانی می دادیم و روز ها استراحت می کردیم، بچه های اطلاعات نیزروی خاکریز با دوربین منطقه را زیر نظر داشتند. صبح که می شد، چون عراقی ها دید داشتند، آتش توپخانه و خمپاره را به طرف ما مرتب شلیک می کردند به همین دلیل سعی می کردیم از خاکریز ها بالا نرویم؛ زیرا فاصله ما با آن ها کمتر از یک کیلومتر بود. ماه رمضان فرا رسید شهید حسین مقاتلی، سید محمد جعفری و من و دو نفر دیگر که در یک سنگر بودیم، تصمیم گرفتیم که قصد 10 روز کرده و روزه بگیریم به ما می گفتند: نباید روزه بگیرید، چون هر لحظه امکان دارد به شناسایی بروید و روزه شما باطل می شود ؛ ولی ما توکل به خدا کردیم تصمیم گرفتیم که روزه بگیریم وقتی به ما ناهار می دادند آن را برای افطار و شام خود را برای سحر می گذاشتیم. شهید غلامحسین موجی که خیلی شوخ طبع بود سنگر اجتماعی ما با آن ها و شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی نزدیک هم بود. غلامحسین هر موقع نگهبان می شد و خمپاره ای نزدیکی های سنگر آن ها به زمین می خورد شروع می کرد به فریاد زدن که سرم ترکش خورد و به پایین می آمد و، چون شب بود و کسی او را به خوبی نمی دید همه با ناراحتی دور او جمع می شدند، ولی او بعد از چند دقیقه بلند می شد و می گفت: شوخی کردم تا این که شب ششم یا هفتم ماه مبارک رمضان بود که صدای فریاد غلام حسین بلند شد که می گفت: مجروح شده ام گفتیم: او شوخی می کند و این چندمین باری است که چنین چیز می گوید ؛ ولی بعد از نیم ساعت دیدیم که آمبولانس آمد و او را به بهداری برد. شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی و من و اسماعیل کمان و سید محمد جعفری و محمود باشی و علی بختیاری آنجا بودیم که او را به بیمارستان منتقل کردند. عصر روز دهم ماه رمضان بود شهید علیرضا گفت: من می خواهم به اهواز بروم شما نمی آیید ، چون 10 روز، روزه ی ما تمام شده بود به همراه او رفتیم و گفتیم: سری هم به غلام حسین بزنیم به بیمارستان هتل نادری رسیدیم، ما رو به روی درب بیمارستان ایستادیم و شهید علی رضا به همراه اسماعیل ماهینی به داخل رفتند، وقتی که برگشتند، خیلی ناراحت بودند گفتند: غلامحسین خیلی حالش بد است و نمی گذارند کسی به ملاقاتش برود به مدرسه شهید جلالی رفتیم و شب را همان جا ماندیم. روز بعد نزدیکی های غروب بود که زنگ زدند و گفتند: غلامحسین شهید شده است ، شهید علیرضا از من پرسید: آیا می توانی رانندگی کنی ؟ من با این که گواهینامه نداشتم؛ ولی می توانستم رانندگی کنم گفتم: بله می توانم کمک راننده باشم . به بیمارستان رفتیم و یک وانت بار به ما دادند و گفتند: شهید غلامحسین را پشت آن بگذارند و یخ و پتو دورش بپیچید و تا صبح او را به بوشهر برسانید ، ساعت 9 شب بود که حرکت کردیم نزدیکی های دیلم که رسیدیم راننده خیلی خسته شده بود من به او پیشنهاد کردم تا کمکش کنم تا ساعت 8 صبح رانندگی کردم، شهید را به بیمارستان فاطمه زهرا (س) بوشهر تحویل دادیم و خانواده اش نیز به بیمارستان آمده بودند، غلامحسین را تشییع کردند من و راننده به خانه خودمان رفتیم و 2-3 ساعتی استراحت کردیم و دوباره به اهواز برگشتیم. یک روز با شهید اسماعیل کمان و شهید ناصرمیرسنجری و یکی دو تا از بچه ها در حال درست کردن سرویس بهداشتی بودیم در همین حال شهید چمران آمد و در نزدیکی ما ایستاد و پرسید چه کار می کنید ؟ به او گفتیم: در حال سنگر ساختن هستیم لبخندی زد و رفت. ادامه دارد... انتهای پیام / ...
نسل چمران در فکر شدن بود و نه بودن
خدا عشق می ورزید و شیفته جانبازی در راه خدمت به خلق بود، چمران الگوی یک انسان کامل بود؛ نه تنها الگوی رزمندگی و ایثار، بلکه حتی اسوه ایمان، تقوا و اخلاق بود. زندگی پر افتخار و سراسر ایثار و فداکاری این بنده صالح خدا، همواره می تواند الگو و اسوه جامعه ما قرار گیرد.