هرایی ؛ سعید تشکری ؛ نشر نیستان خواب هایی که بوی باور می دهند!
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات دمشق/ هوس تحویل زن ایرانی به ابوجعده !
حرم دست به دامن حضرت زینب (علیهاالسلام) و خط آتش در دست سردار سلیمانی بود که تنها چند ساعت بعد محاصره حرم شکست، معبری در کوچه های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال های بعد بود تا چهار سال بعد که داریا آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی امان تکفیری ها و ارتش آزاد و داعش، در زینبیه ماندیم و بهترین برکت زندگی مان، فاطمه و زهرا بودند که ...
شناسایی حواس پنجگانه شناخت خردسالان را از جهان اطرافشان کامل تر می کند
هایی زد تا تجربه رمان کودک هم داشته باشم. چون بیشتر کارهای من داستان کوتاه هستند، دوست داشتم نوشتن یک رمان کودک را نیز تجربه کنم و این کار را نوشتم. او درباره مدت زمان تالیف این اثر بیان می کند: نوشتن این کتاب خیلی طول کشید. حدود چهار سال پیش تعدادی از ماجراهایش را به صورت داستان کوتاه نوشتم اما به دلیل اینکه مجبور بودم کارهای سفارشی انجام دهم، مدتی آن را کنار گذاشتم و درگیر گذر زمان شد ...
نگاهی به کتاب جاده یوتیوب سفرنامه محمدعلی جعفری به سوریه
، انسان ها و روابط شان است که باعث می شود خواننده به مرور، خود را به جای راوی قرار دهد. از اضطراب های اولیه در مسیر تهران که آیا آخر می گذارند برویم سوریه یا نه، تا دلهره خمپاره های داعشی و اندوه زخم هایی که روی تن بی جان سوریه، احتمالا برای سال ها جا خوش کرده اند. سفرنامه بهترین دریچه ای است که دور از روایت های کلان و کلیشه ای، می توان ذیل آن هم زیست، هم گریست، هم عبرت گرفت، هم دانش آموخت و هم صحیح ...
تاریخ ورشکستگی ما | آینه های دردار نوشته هوشنگ گلشیری به روایتِ احمد غلامی و سعید رضوانی
نبوده ام. در این ده، دوازده سال ما مثلا هر سالی جایی بوده ایم. تا می آمدم با میزم یا جای کتاب ها اخت بشوم مجبور شده ام باز جمعشان کنم و بروم به خانه ای جدید. قبلش هم همین طور بوده است. هر چند سالی در شهری گذشته. بعد از آن چند سال که همسایه بودیم بقیه اش هر سالی در یک محله بوده ام. معلم هم که شدم هر مهر ماه به ده تازه ای پرت می شدم. گاهی مجبور بودم کیلومترها با چرخ بروم تا برسم به ماشینی که به آن ده ...
سید حسن خمینی: حضرت عیسی (ع) مظهر رحمت و حکمت خدا است
نام عیسی(ع) و مسائل مرتبط با او وجود دارد. سر تا پای دیوان حافظ به نوعی شرحی از سخنان و مبانی حضرت عیسی(ع) است و البته بیش از همه، قرآن عیسی(ع) را به ما معرفی کرده است. وی یادآور شد: حضرت عیسی (ع) از زوایای مختلفی برای مسلمانان مورد بحث است ولی شاید مهمترین بحث توجهی است که اسلام به پاکدامنی مریم و علو درجات عیسی می دهد. اینکه شخصیتی مثل عیسی(ع) آمد تا دنیا را از خواب روزگار خودش بیدار ...
یوسف زاده: شاید پیش از اذان صبح دلنوشته هایم به سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است
احمد یوسف زاده در گفت وگو با خبرگزاری میزان، پیرامون مضمون کتاب شاید پیش از اذان صبح گفت: این روز ها درگیر نوشتن کتاب جدیدم بودم که یکباره مسیرم به نوشتن اثری جدید که برایم بسیار مهم و ارزشمند است تغییر کرد، این کتاب ارزشمند شامل مجموعه ای از دل نوشته های من خطاب به سپهبد شهید قاسم سلیمانی در زمان قبل و بعد از شهادت این عزیز بزرگوار است. وی در همین راستا ابراز کرد: این کتاب در حال حاضر ...
روایتی امروزی از زندگی دریانوردان ایرانی
این کتاب علاوه بر پرداختن به موضوعات نفتی و مقاومتی از زندگی افرادی می گوید که از فداکاری، دوری و دلتنگی هایشان کم تر شنیده ایم. وحید حسنی هنزایی متولد 1365 در شهر یزد است. تحصیلات او مدیریت صنعتی در مقطع دکتراست و به دلیل علاقه اش به عرصه داستان نویسی رو آورده است. او فعالیت هنری و ادبی خود را از سال 1387 در زمینه نویسندگی و ویراستاری آغاز کرده و تاکنون آثاری چون دفترنویس امیر (زندگی ...
سرهنگ علیه رنج فراموشی
بازنشستگی نه به گرمسار رفتیم و نه به شیراز. همین جا ماندیم . روایت او را بخوانید! سال های دور از خانه اوایل سال 58 به لشکر 77 خراسان منتقل شدم. یکی دو سال اول مشکل خاصی نبود؛ اما بعد جنگ هشت ساله ایران و عراق شروع شد. به این ترتیب با دیگر رزمندگان لشکر به مناطق غربی و سپس به جنوب کشور اعزام شدیم. تمام 8 سال را در جبهه بودم و سمت فرماندهی دسته و فرماندهی گروهان و برخی سال ها هم ...
داستان هایی خواندنی از زندگی شهید قاسم سلیمانی
هم بلند نمی کرد. چند دقیقه بعد به مرز عراق و سوریه رسیدند. سردار پیاده شد و با سربازانش احوالپرسی کرد. بعد هم نماز شکر خواند و برگشت. راوی کتاب بعد از روایت این خاطره، خطاب به مخاطبان کتاب نوشته است: سردار سلیمانی هیچ وقت نمی گفت من قوی هستم، من بودم که دشمن را شکست دادم. او همیشه توکلش به خدا بود و از هیچ کس غیر از خدا نمی ترسید. او غیر از خدا هیچ چیز را بزرگ و قوی نمی دانست. ما هم باید ...
"دیدار به قیامت" زندگی نامه شهیدی از خطه دامنه فریدن
را از من برگرداند و آرام باگوشه چارقدش اشک هایش را پاک کرد. چند وقتی بعد از چند شب که خواب زاییدن گاومان را دیده بودم و بعد هم گوساله خوشگل متولد شد، در یک برنامه تلویزیونی شنیدم صدام ملعون دور از چشم صلیب سرخ، گورهای دسته جمعی برپا کرده و تعدادی از اسیران ایرانی را زنده در خاک دفن کرده است. تمام تنم لرزید و اشکم جاری شد. بی اختیار یاد خواب آن شبم افتادم. نکند محمد ما هم...ای وای! تازه ...
بهترین رمان های سال 2020 به انتخاب گاردین
ادبیات مطرح می شود، در فهرست آثار برتر گاردین قرار دارد. در آغاز کتاب از دیدگاه یکی از معترضین به اتفاقات دنیا به نام ساشا گرینلا، پسری 16 ساله وارد داستان می شویم. دخترک با مادرش گریس و برادرش رابرت زندگی می کند. در همسایگی شان پدر ساشا به همراه دوست دخترش، اَشلی زندگی می کند. اَشلی در حال نوشتن کتابی درباره قدرت کلمات است و دست از سخن گفتن برداشته است. ماه فوریه است و آتش همه استرالیا را فرا ...
پژوهشگر برتر مدرسه الزهرا گناوه از مسیر دلنشین پژوهش می گوید
توصیه به سایر طلاب تاکید کرد: به عنوان یک خواهر کوچک این مطلب را عرض میکنم که سعی کنید مسیر طلبگی تان را با مساله ای به نام پژوهش پیوند زنید و در این مسیر هرچه نیت ها خالص تر باشد، ثمرات دنیوی و اُخروی آن بیشتر خواهد شد و إن شاءالله خداوند متعال ما را هم جز خالصان در این مسیر قرار دهد. وی در خصوص شرکت در یکی از فراخوان های پژوهشی خاطرنشان کرد: زمانی در حال شنیدن یک صوت سخنرانی بودم که ...
سناریوی جدید دخترجوان در قتل راننده
قاضی ویژه قتل عمد مشهد، با سکوتی مرموز سر در گریبان فرو می برد و دیگر نمی تواند به داستان سرایی هایش ادامه دهد. این دختر جوان که تاکنون خود را اهل کاشمر معرفی می کرد وقتی نتوانست مدارک هویتی به پلیس ارائه کند به ناچار هویت حقیقی خود را فاش کرد و گفت: من تبعه خارجی هستم و مدارک شناسایی ندارم. متهم این پرونده جنایی که نام پریسا را نیز روی دستش خالکوبی کرده است در ادامه بازجویی های تخصصی ...
خاطره پرستار نمونه کشور از کرونا و کما/ وقتی بیماران برای شفای پرستارشان دست به دعا شدند
داشته باشیم. در ابتدا خودتان را به صورت کامل معرفی کنید. درخشان مهد وی زاده هستم، متولد 1359، مجرد و در دره شهر متولد شدم؛ کارشناس پرستاری و فارغ التحصیل سال 1382 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد که طرحم را از سال 1383 در بیمارستان حضرت ولی عصر(عج) شهرستان دره شهر گذراندم و استخدام رسمی همان بیمارستان شدم. در پست های مختلفی مشغول به کار بودم؛ سوپروایزر، پرستاری در ...
من مرگ را زیسته ام!
به گزارش خبرگزاری برنا از کردستان؛ من مرگ را زیسته ام، سرگذشت بیماری دختری نویسنده به اسم ژوان در شهر اورامان تخت است که با تمام مشکلات به موفقیت های بزرگی رسیده است. وی در سال 1395 کتاب بوف کور صادق هدایت را به زبان کوردی هورامی ترجمه کرد و در این مدت از نوشتن داستان کوتاه هم غافل نشد و چندین اثر، در رابطه با مشکلات و حقوق زنان و نقش آنان در جامعه دارد. لطفا خودتان را معرفی کنید. ...
داستان کوتاه/ عاشقانه گفت: من برادری گمشده دارم!
داستان کوتاه و خواندنی بسیار شیکتر و به روز تر از آن بود که به نظرت بیاد خودش هم مجروح جنگیه! آن هم چه مجروحی؟؟ درست حسابی جانباز.... اما مگه باور میکردی؛ شیک و خوش قیافه و با اطلاعات؛ دکترا داشت و استاد بود نگاهش که میکردی فکر میکردی همین الان میخوان باهاش مصاحبه مطبوعاتی کنند پیرامون موضوع: چگونه این همه سلامت هستید؟ و اولین سئوال این خواهد بود: راز سلامتی و ...
انتشار کتابی درباره محافظ احمدی نژاد
ام گربه های کوچه می شود. جرات و جسارتش آنقدر زیاد است که اگر رهایش کنند در دهان شیر می رود و همین انسان گاهی ساعت ها با ماهی های آکواریومش وقت می گذراند و حرف می زند. همه این خصوصیت ها در وجود یک نفر جمع شده است؛ در شخصیت عبدالله باقری و او را به جمع اضداد مبدل کرده است. عبداللهی که نوید آمدنش را در خواب و بیداری به مادرش می دهند: دامنت سبز می شود و نامش را در خواب خواهر شهیدی در م ...
زنان در تمساحی زیر پوستم فریاد می زنند
برایم کاری سبک و الکی و سرسری نیست. چون برایم مهم بودکاری که بیرون می دهم، خوب و قابل دفاع باشد. روی آنچه که نوشته بودم تعصب نداشتم و از بازنویسی نمی ترسیدم و برای اینکه به شکل کنونی دربیاید، بسیار زحمت کشیدم. می خواستم کتابم استاندارهای اولیه را داشته باشد و وقتی کسی آن را می خواند، نگوید که نویسنده اش حتی اصول اولیه داستان نویسی را هم نمی داند. ایده اولیه نوشتن این کتاب 10 سال پیش رقم خورد. بعد به ...
جانبازی در راه اهل بیت(ع) را برکت زندگی ام می دانم/ شهید سلیمانی حساسیت ویژه ای در حفظ حریم زندگی مردم ...
دوستان به بیمارستان حلب اعزام شدم. جانباز مدافع حرم ادامه داد: مورد اصابت موج انفجار و آسیب از ناحیه پای چپ قرار گرفته بودم، دقیقا اعمالی که توسط پزشکان بالای سرم انجام می شد را با چشمان باز می دیدم، شب فراموش نشدنی بود به طوری که آن شب هنوز هم مانند روز اول در ذهنم باقی مانده است؛ بعد از درمان اولیه در بیمارستان حلب برای مداوای بیشتر به ایران بازگشتم و پنج ماه تحت درمان و جراحی قرار گرفتم ...
اصغرعبد اللهی از کجا می آید
؛ فیلمنامه هایی که الگوها را لگد می زنند و قالب ها را مغلوب می کنند تا از تنگه سخت نوشتن آبرومند به سلامت سر به سینما برسانند. اینها را همه تا قبل از معاشرت نزدیک با اصغر عبد اللهی می دانستم؛ دریافت های دور که احساس در آن حرف اول را می زند. او را بارها در حوالی هفت تیر دیده بودم. دیدارش یک آیین شهری برایم شده بود. دیدنش که حوالی عصر همراه خانم اعتمادی در حال قدم زدن عصرانه قبل یا بعد از نشستن پشت میز ...
جانباز هفتاد درصد آب بر به خیل هم رزمان شهیدش پیوست
تحمیلی شروع شد. اولین نفر از خانواده ما برادرم حسین به عنوان بسیجی به منطقه جنگی رفت وزندگی ما با جنگ و دفاع مقدس ارتباط پیدا کرد. سال اول جنگ بود که وارد مدرسه راهنمایی فردوسی شدم. حال و هوای جبهه ها همه جا را پرکرده بود هر رزمنده ای که از جبهه می آمد از روزهای سخت نبرد سخن می گفت. فضای گرم جبهه ها، عشق به امام و شوق شهادت در فضای مدرسه حاکم بود. در خانه پس از برگشت حسین از جبهه و نقل خاطرات ...
شاگردی که الگوی معلم خود شد
الگوی بنده شد؟ شهید محمد علی قلی زاده در کلاس سوم و چهارم ابتدایی در دبستان هجرت نقنه، مشغول به کسب علم بود که بنده افتخار معلمی ایشان را داشتم. نمی توانم بگویم ایشان شاگرد و من معلم بودم، زیرا در آن زمان هم به من معنای محبت را آموخت.!! قضیه از این قرار بود که هر وقت دانش آموزان تکالیف خودشان را انجام نمی دادند، بنده با آن ها تندی می کردم. ولی شهید بزرگوار همیشه تکالیف اش را به نحو احسن ...
سرنوشت سیاهِ زنی که عضو باند سرقت بود
کرده است و او هم دو فرزند دو قلو دارد! پدر و مادرت در قید حیات هستند؟ خیر از مادرم که چیزی به خاطر ندارم پدرم می گفت وقتی نوزاد شیرخواره ای بودم توسط یکی از بستگانش به قتل رسیده است! پدرم را نیز 9 سال قبل از دست دادم او بر اثر شدت مصرف مواد مخدر دچار عفونت ریه شد و از دنیا رفت. بعد از مرگ پدرت چگونه زندگی ات را می گذراندی؟ نامادری ام به دنبال زندگی خودش رفت و من که چند سالی بود طلاق ...
مدرسه با حال و هوای خانه
بچه ها هنوز در حال و هوای کودکی هستند و موج های بی امان همه گیری کرونا از مهرماه تاکنون، اجازه نداده طعم کلاس های حضوری را بچشند و با قوانین درس و مدرسه آشنا شوند، از این ها گذشته ناشادی های شبکه شاد که قرار است ارتباط دانش آموزان و معلمان را در خانه برقرار کند، بر سختی داستان آموزش آنلاین و مجازی می افزاید. فصل پاییز به پایان رسید و کم کم خانه نشینی دانش آموزان با طعم کلاس های مجازی و ...
سرنوشت سیاه زنی که عضو باند سرقت بود!
بیشتر از 15 سال است که خواهر دو قلویم را ندیدم فقط می دانم ازدواج کرده است و او هم دو فرزند دو قلو دارد! پدر و مادرت در قید حیات هستند؟ خیر از مادرم که چیزی به خاطر ندارم پدرم می گفت وقتی نوزاد شیرخواره ای بودم توسط یکی از بستگانش به قتل رسیده است! پدرم را نیز 9 سال قبل از دست دادم او بر اثر شدت مصرف مواد مخدر دچار عفونت ریه شد و از دنیا رفت. بعد از مرگ پدرت چگونه زندگی ات ...
از ظرفیت جنگ استفاده نمی کنیم
های ایران به واکاوی پیچیدگی های ذهنی آنان و عواطفشان می پردازد. این رمان به همت نشر آفتابکاران و در 176 صفحه، منتشر شده و به چاپ دوم رسیده است. قبل از پرداختن به شهریور داغ کمی از دو اثر قبلی تان بگویید، آن روز خواهد آمد و زمان منفی ؟ آن روز خواهد آمد رمانی است که در نوجوانی و در سال 75 یا 76 وقتی سوم دبیرستان بودم نوشتم و دو سال بعد در سال 77 چاپ شد. و تجربه جالبی بود زیرا که ما ...
سرایداری که معلم شد
آزمون سرایداری قبول شدی باید به عنوان سرایداری به مدارس بروی! اگر نمی خواهی نفر بعد از تو را بپذیریم. آن روزها فرزند چهارم را باردار بودم رئیس اداره خیلی محکم گفت یا انصراف بدهید یا کارتان را شروع کنید. روزگار دشواری بود من سالها آرزوی معلم شدن را در سر پروانده بودم اما حالا روزگار مرا در تنگنا قرار داده بود از طرفی فکر معلم شدن تمام وجودم را پر کرده بود و از سوی دیگر می ...
هدف گروه تروریستی پژاک نابودی کُردها است
. برای بررسی این ماجرا با خانواده وی مجددا مصاحبه ای انجام شد. او داستان ربایش خود را اینگونه تعریف کرد: شب در روستا بودم و می خواستم به خانه برگردم. در تاریکی شب ناگهان متوجه سه نفر شدم. آنها به زور اسلحه مرا تهدید کردند و با خود بردند. آن شب در دشت ها و کوه های اطراف روستا بودیم و من تا صبح نخوابیدم. نمی دانستم باید چه کار کنم. می ترسیدم با آنها درگیر شوم یا فرار کنم، زیرا احتمال داشت ...
شروع سرمایه گذاری تنها با یک دلار
...؛ ولی این تازه اول راه بود. تو این مدت جواب این سوال که دفتر کارتون کجاست رو مدیریت کرده بودم؛ ولی الان باید سرمایه گذار و کجا می دیدم ؟! انگار قرار بود همه چیز خودش درست شه، سرمایه گذار خودش پیشنهاد داد تو پارک نزدیک خونشون برای اولین بار همو ببینیم. بعد از دیدار حتی دفتر کارو خودش پیدا کرد و من کمتر از یک ماه، تنها با یک دلار، صاحب یک کسب و کار، سرمایه گذار و دفتر کار شده بودم ...
تولد 2 خواهر دوقلو از 2 مادر جداگانه با 8 هفته و 1،200 کیلومتر فاصله
باشد امر نامتعارفی نیست. اما اگر قرار باشد یکی از بچه هایتان از مادربزرگ متولد شود چه؟ دیوانگی است! کلسی هیچ وقت قصد سنت شکنی نداشت. وقتی با نامزدش کایل که یک نظامی است در سال 2016 ازدواج کرد آن ها قصد داشتند در اسرع وقت بچه دار شوند. به همین دلیل وقتی در سال 2017 مأموریت 9 ماهه کایل در عراق به پایان رسید آن ها تلاش برای بچه دار شدن را آغاز کردند. ماه ها ...