سایر منابع:
سایر خبرها
گله یک راوی دفاع مقدس از مسعود ده نمکی/ همچنان پای انقلاب می مانیم
محمدرضا گلشنی رزمنده و هنرمند در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری موج به مناسبت هفته دفاع مقدس ، با اشاره به اینکه از سربازان داوطلب اول انقلاب است، درباره حضور در جنگ تحمیلی بیان کرد: 4 دی سال 58 برای خدمت ثبت نام کردم و دوران آموزشیم که تمام شد، داوطلبانه به منطقه سر پل ذهاب رفتم و از فرودین 59 که به نوعی جنگ ایران و عراق آغاز شد، در نفت شهر برای دفاع از میهن حضور داشتم و با شهید شیرودی و شهید ...
مازندران؛ سرزمین هزار شمس/ شیرزنانی که عمرشان وقف جنگ شد
جنگ بودیم و تمام روز و شب مان در سال های جنگ اینگونه گذشت. پدران و برادرانمان در جبهه در حال نبرد بودند و ما هم خانه و شهر و روستاهایمان را محل کمک به آنها کرده بودیم. کاملاً وقف بخش پشتیبانی جنگ بودیم و تمام روز و شب مان در طی سال های جنگ اینگونه گذشت. پدران و برادرانمان در جبهه در حال نبرد بودند و ما هم خانه و شهر و روستاهایمان را محل کمک به آنها کرده بودیم جنگ، ترس و ...
مدل معروف انگلیسی مسلمان شد
. به نظر من در دین اسلام به زن اهمیت و ارزش زیادی نهاده شده است و این مسئله ای است که مرا به اسلام تشویق میکند. زنان در اسلام از امنیت زیادی برخوردارند. و من خوشحالم که دیگر بدنم را وسیله سوء استفاده رسانه ها قرار نمیدهم. من جز برای همسرم حجابم را برنمیدارم. او اضافه میکند دوست دارد زندگی خوبی داشته باشد و مطمئن است که این آرامش را در سایه اسلام بدست خواهد آورد. اولین نفری باشید که نظر ارسال می کنید ...
جبهه کلاس نماز بود
تحمیلی در تاریخ 1359/6/31 اینجانب که مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان بودم و 37 سال سن داشتم تمامی امکانات اداره را در خدمت به مدافعین انقلاب گذاشتم و با پوشیدن لباس بسیجی در روزهای بعد طبق هماهنگی با فرماندهان سپاه به جبهه ها رفتم و برای بسیجیان جان بر کف سخنرانی کرده و حتی به وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد دادم که امتحانات چهار نوبتی بگذارند. * در کدام عملیات ها شرکت داشتید؟ – به مدت 9 ...
ناگفته های جالب از حضور بانوان در دفاع مقدس
دادند تا بانوان ما نتوانند تاثیرگذاری در حرکت تمدن نوین اسلامی داشته باشند پیشکسوت دفاع مقدس عنوان داشت: یکی از دوستان من در دوران طاغوت به خاطر حجاب به زندان افتاد و شکنجه شده بود نقل می کند بعد از آزادی به قدری مرا شکنجه کردند که حافظه ام را از دست دادم و نمی دانستم چه کسی هستم و یا حتی نامم چیست انقلاب پیروز شد و همه زندانیان آزاد شدند وقتی از من می پرسند چه کسی هستی من یاد نداشتم ...
هنوز هم مرد جنگیم
گفت وگو کردیم. عطاء الله پهلوانی ، 68 ساله، این روزها مشغول کشاورزی است و یک میوه فروشی هم برای فروش محصولات تولیدی اش در خیابان کمیل دارد. او سال 1361، زمانی که جوانی 23 ساله بود، برای حضور در جبهه عزم میدان جنگ می کند: اصالتا اهل کرج هستم و در سال های جنگ هم همانجا زندگی می کردم. یادم است که برای ثبت نام و رفتن به جبهه همراه 4 نفر از بچه محل ها به مسجد محلمان رفتیم. دل نگران بودم ...
دو داستان کوتاه از پیاده روی اربعین
...، به کیفشان آویزان کرده بودند. یاد حر افتادم. حر ابن یزید ریاحی، وقتی می خواست با تمام خطاهایی که کرده بود، از امام حسین (علیه السلام) عذرخواهی کند. حری که چکمه هاش را پر از خاک و سنگ کرد و سر به زیر انداخت و رفت طرف ارباب. گمان می کنم توی آن شرایط، همه حس و حال مرا داشتند. به کفش هام که از گردن آویزان بودند زل زده بودم و گفتم: خدا کند مارا هم قبول کنند...؟! 2- زاپری تنها ...
خدمت اجتماعی طلاب نسبت به زمان جنگ گسترده تر شده است
منصوره اعدادی، مسئول امور مدارس خواهران در گفتگو با خبرگزاری حوزه علمیه خراسان خاطراتی از فعالیت های خواهران حوزه در پایگاه های مردمی جبهه ها را بیان کرد. متن این مصاحبه را در ادامه ازنظر خواهید گذراند. طلبه سال دوم بودم و چون از خانواده های مذهبی مشهد محسوب می شدیم و خواهر بزرگ ترم هم در حوزه تحصیل می کرد، وارد مکتب نرجس (سلام الله علیها) شدم. فعالیت های ما از قبل انقلاب در مشهد آغازشده ...
گفتگوی جذاب با تنها دختر شهید نواب صفوی | دفاع مقدس ما رایت الا جمیلا بود
خبرگزاری حوزه : فاطمه سادات ، تنها دختر شهید نواب صفوی است. او از کودکی به مبارزه با ظلم علاقه دارد و قبل از انقلاب با سید ابوالفضل فاضلی رضوی ازدواج می کند و به دلیل فعالیت های همسرش علیه رژیم، به جنوب سیستان و بلوچستان تبعید می شود. آن ها برای تحصیل به آمریکا می روند و پس از بازگشت، برای فراگیری علوم دینی راه قم را در پیش می گیرند. خبرنگار خبرگزاری حوزه در تهران، به مناسبت هفته دفاع مقدس در گفت وگویی به دوران کودکی و جوانی ...
از رنج فراق تا تازیانه های عزت آفرین از زبان آزادگان سمنانی
نام اعضای این گروه چهارنفره جدانشدنی است. 5 سال و 5 ماه و 5 روز اسیر بودم دامغانیان: من به همراه مصطفی امامی و فریدون همتی که اکنون به دلیل ابتلا به کرونا در منزل قرنطینه است، در عملیات بدر اسیر شدیم و به اردوگاهی منتقل شدیم که مهدی دامغانی نیز آنجا اسیر بود. بعد از مدتی مصطفی را از ما جدا کردند و ما سه نفر در یک اردوگاه باقی ماندیم. در مجموع 5 سال و 5 ماه و 5 روز ...
روایتی از عاشقانه ها تا شهادت بلال جبهه ی عرفان
شهادت را برای ما روایت می کند: من و شهید کسایی در شهر مرند اهل یک محله بوده و با همدیگر یک سال فاصله سنی داشتیم. شناخت سطحی از نظر خانوادگی داشتیم ولی رفت و آمدی نمی کردیم. من خود شهید کسایی را چندان نمی شناختم اما پدر و برادر او معلم بودند و در هنگام گذر از محله، آن ها را دیده بودم و می شناختم. ضمنا شهید کسایی در زمان ورود به آموزش و پرورش در دبستان نوراسلام مرند مشغول به خدمت بوده و من ...
سارا منجزی پور از گاندو تا کلبه عموپورنگ /عکس
پدرم بزرگ شدم و یک سارای دیگر شدم. آدم با غم از دست دادن عزیزانش پیر می شود. منجزی پور ادامه داد: زمانی که پدرم در بیمارستان بستری بود فقط به من نگاه می کرد و با من حرف می زد. در آن زمان با لباس های مخصوص به ICU می رفتم و داروهای پدرم را خودم به او می دادم و از این کار لذت می بردم. چون پدرم چشمانش باز بود و مرا می دید. بعد از این مراقبت ها حال او خوب شد و پدر را به خانه منتقل کردیم. از خدا ...
سیّدی از تبار کوهستان
خودش و چند مرد دیگر را تا پیش پای یک چوپان بکشاند و هم وطن برایشان سنگ تمام گذاشت. به پاسگاه رفتند و وطن به رویشان آغوش باز کرد. دیگر خبری از جنگ نبود . چند روزی قرنطینه شدند و بعد در یک اردوگاه، چشم به راه عزیزانشان ماندند. مینی بوس یقه اش را مرتب کرد و زیر لب برای پدرش فاتحه ای خواند: مردهای ایرانی روز به روز آب می رفتند و خانه ها، زن و بچه شده بود. کجا می رفتیم؟ کجا می ...
اسرار مکتوم جنگ 8 ساله| ناگفته هایی از امدادگری بانوان در بیمارستان ها / روایتی از امدادگری بانوان در ...
....وی خاطرات دفاع مقدس خود را در کتابی با عنوان"دخترک پابرهنه"برای استفاده همگان به چاپ رسانده است. جزینی با اشاره به حضورش در بنیاد مهاجرین جنگ تحمیلی در سال 1362 در خصوص فعالیت این بنیاد اظهار داشت:من به دلیل علاقه به فعالیت های امدادگری و کمک به دیگران و انجام کارهای فرهنگی،یک روز در خیابان عباس آباد به دنبال کلاس نهضت سوادآموزی بودم و ثبت نام کردم؛ در مسیر برگشت،به بنیاد امور مهاجرین و ...
شیرزنی که رهبر انقلاب از او قدردانی کردند/ مجیده نگراوی که بود؟
باره حضورش در عملیات آزادسازی حصر سوسنگرد و اسارت افسران بعثی اظهار داشتند: وقتی ارتش عراق در حمیدیه شکست خورد، سربازان دشمن با اضطراب و سراسیمه پا به فرار گذاشتند. در مسیر خود با تیراندازی به سوی مردم، سعی داشتند از دست آن ها فرار کنند؛ ولی راه رسیدن به مرز را بلد نبودند. من نیز مانند دیگران منتظر فرصتی برای دستگیری نیروی دشمن بودم. زمانی که شش تن از افراد متجاوز، نزدیک منزل ما رسیدند، به آن ها ...
نقشه عجیب هوو برای زن شوهرش!
سال بیشتر نداشتم که به همراه دخترم به خانه پدرم بازگشتم. حالا که کاخ آرزوهایم فروریخته بود، شغلی در بیرون از منزل برای خودم دست و پا کردم تا از نظر مالی نیازی به پدر کارگرم نداشته باشم. در این شرایط دوباره خواستگاران دیگری زنگ منزلمان را به صدا درآوردند ولی هیچ کدام شرایط ایده آل مرا نداشتند چرا که به خاطر یک ازدواج ناموفق این بار با تفکر و عاقلانه تصمیم می گرفتم. با وجود این ...
روایت هایی زنانه از روزهای حماسه
...> زنان هم عضوی جداناپذیر از جنگ هشت ساله بودند و ادبیات داستانی توانسته کتاب های درخورتوجهی را برای معرفی حامیان بی چون و چرای رزمندگان، خواه در قامت مادر و همسر، خواه در قامت پزشک و پرستار و خواه در لباس یک جنگجو در جامعه عرضه کند. چندسالی است که بازار خاطره نویسی داغ است و طرفداران نسبتا زیادی در میان کتابخوانان پیدا کرده است. در این بین، خاطراتی که مربوط به وقایع دفاع مقدس است و از زبان زنان ...
ساعت صفر برای بی جاشدگان
فروشندگی لوازم خانگی در خرمشهر داشت گفت: نزدیک هشت سال در بروجرد مغازه خشکشویی داشتم. بعد از آن بنا به دلایلی از بروجرد به شاهین شهر اصفهان رفتم و فروشگاه لباس راه انداختم و 11 سال آنجا ماندم و به پیشنهاد دامادم و دخترم به شیراز آمدم و در این شهر به فروش لوازم خانگی روی آوردم و سه سال است که خانه نشین هستم. روزی که جنگ تحمیلی آغاز شد، حسین برای خریدن تنباکو از خرمشهر به برازجان بوشهر رفته ...
وضعیت زنان افغانستان در تحولات سیاسی- بخش نخست
دکتر گلناز سعیدی عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور چکیده مشارکت سیاسی-اجتماعی زنان در کشور افغانستان همواره با فراز و نشیب های زیادی روبرو بوده است. جنگ های خونین در عرصه افغانستان ، نتوانست بن بست های موجود در صحنه سیاسی و نظامی را باز کند و به این ترتیب زمینه برای ظهور طالبان مهیا گشت. در اواخر سال 1994 م گروه طالبان اعلام موجودیت نمود و حدود یک سال بعد از آن ...
ژنرال ارشد رژیم بعث: خمینی ما را یک لحظه به حال خود رها نمی کند
بنشینیم سر میز مذاکره و ما می دانیم که حضرت امام در گفتارشان از یک صداقتی برخوردارند که اگر بفرمایند برگردید به مرزهای بین المللی یقین اگر شما برگردید مذاکره انجام می شود. شروع کرد از روی یأس و ناامیدی صحبت کردن و گفت: تو اسیری و از همه جا بی اطلاعی. آن روز که ایشان گفت اگر برگردید به مرزهای بین المللی ما چنان می کنیم، آغاز جنگ بود ولی امروز بعد از این ویرانی ها و خرابی هایی که ما به بار ...
شاعر هرمزگانی: داغ اسارت رزمندگان را به دل بنی صدر گذاشتیم
کشاورزی است.این شهر در اوایل جنگ کنترل آن به دست دشمن بعثی افتاد از این زمان تا روز 26 آبان شهر در محاصره کامل عراق بود، ولی با توجه به اینکه این شهر برای تصرف شهر اهواز که هدف اساسی عراق در جنگ بود بسیار مهم و حیاتی بود خارج شدن آن از دست دشمن برای رزمندگان ایرانی بسیار حائز اهمیت بود. 24 آبان 59 مصادف با ششم محرم سال 1401 هجری قمری یعنی در آخرین ساعات آن روز نیروهای پراکنده در داخل و ...
ناگفته ها از بانویی که همپای مردان از وطن دفاع کرد
مسؤولیت پذیری تا ولایت مداری و شهادت که جایگاه زن و نگاه انقلاب اسلامی به او و همچنین نقش زنان در رویدادهای اجتماعی از نقاط برجسته و درخشان این نمایشگاه است. قطعاً صحنه جنگ از میدان های سخت و طاقت فرسای اجتماع است که بانوان در عرصه پشتیبانی، پرستاری و حتی به فراخور ضرورت، در نبرد و مبارزه رودررو با دشمن نقش بی بدیل و تأثیرگذاری انکارناپذیری داشته اند که در همین راستا به گفت وگو با فاطمه ...
معضل تکدی گری در بافق نیازمند چاره اندیشی
به گزارش ایرنا، با شروع و شیوع ویروس کرونا ، جمعیت متکدیان شهر بافق نسبت به گذشته، روز به روز زیادتر می شود و بعضا تعداد این گدایان را افزون بر 300 نفر تخمین زدند که در کوی و برزن و خیابانهای اصلی به ویژه اطراف میدان امامزاده عبدالله این شهر روانه هستند. 90 درصد گدایان شهر را زنان در رده سنی 35 تا 45 تشکیل می دهند که با بغل کردن طفل ژولیده یا در دست داشتن کودکی با لباس مندرس و ظاهری نا ...
دوشادوش 4 برادرم در میدان های جنگ حضور داشتم
...> شما صرفاً به عنوان یک جهادگر در جبهه حضور پیدا کردید؟ بله، من دوره امدادگری را گذرانده بودم و با آغاز جنگ و حملات بعثی ها و بمباران دزفول بلافاصله به بیمارستان صحرایی اعزام شدم. آن روز ها تقریباً بانوان و زنان دزفول یا در بسیج فعال بودند یا در حال امدادرسانی و پرستاری. شهر در اختیار خودمان بود. همه کار ها و کمک ها را با مدیریت بانوان و حضور فعال و گسترده شان پیش می بردیم. اگر برادران ما ...
گل های تاریخ ساز در رمل های داغ و تشنه خوزستان
خوبی بود او ضد صدام بود امّا به اجبار صدام کمی ( علیرغم میل باطنی) با اسرای ایرانی بدرفتاری می کرد هر از گاهی چشم ماموران را دور می دید با بچه ها خوب بود و به آن ها رسیدگی می کرد. بعد از اینکه زخم هایم مداوا شدند؛ مرا به استان الانبار کشور عراق بردند. صدای اذان از شهر به گوشم می رسید، وارد دوران اسارت شدم؛ هشت سال و چهار ماه و 23 روز اسارت از سه فروردین سال 61 تا 26 مرداد سال 69 طول ...
تیغه چاقو زیر گلوی تازه عروس
تحصیلاتم ادامه دادم و در خانه مادربزرگم رشد کردم تا این که سال گذشته وقتی وارد چهاردهمین بهار زندگی ام شدم خواستگارهای زیادی زنگ خانه مادربزرگم را می زدند. در این میان یک روز که به همراه عمه ام در صف نانوایی ایستاده بودم زن میان سالی مرا دید و در همان صف نانوایی مرا از عمه ام خواستگاری کرد. چند روز بعد با موافقت پدر و مادربزرگم سر سفره عقد نشستم و با تیمور ازدواج کردم ولی از همان ...
نیمه پنهان جنگ| روایت موشک هایی که زنان و کودکان را هدف گرفت/ سین هشتم سفره عید را سرخ کرد
ساله نخستین شهدای زن دفاع مقدس و کم سن ترین کودک جنگ سمیرم بر افتخارات این شهر مهر تأیید زدند. کبری، نرگس و رضا دو روز بعد از اصابت موشک در فروردین 67 بر شانه های مردم شهر به زادگاهشان سمیرم برگشتند تا در خاک وطن در صحن امامزاده ابراهیم(ع) آرام گیرند تا سیزده بدر و بهارشان را تا ابد جاودانه کنند و مهراب صالحی پسرعموی شهدا بعد از اصابت موشک و شهادت فامیل به جبهه رفت که در اربعین این عزیزان وی نیز به شهادت رسید و در کنارشان مأوا گرفت. گفتنی است، شهرستان سمیرم با تقدیم بیش از 400 شهید در فاصله 160 کیلومتری جنوب استان اصفهان واقع است. انتهای پیام/63111/آ/ ...
چرا زنان دزفول در جنگ با چادر می خوابیدند؟
مجدیان را می خوانید. شما چه سالی و کجا متولد شدید؟ من سال 1339 در شهرستان اهواز در خیابان نوذر که وسط شهر اهواز بود متولد شدم و تا پنج سالگی هم آنجا بودم. بعد از آنجا به دزفول رفتیم و تا چهارم ابتدایی را در آن شهر درس خواندم. از کلاس پنجم به شوش نقل مکان کردم و تا زمان دیپلم گرفتن که جنگ آغاز شد در آنجا بودیم. قبل از پیروزی انقلاب در فعالیت های انقلابی شرکت داشتید یا فقط مشغول درس و ...
نمایشگاه نقش زنان در دوران دفاع مقدس در کوهسار ساوجبلاغ برگزار شد/ از پخت نان تا دوخت لباس برای رزمندگان
دوران دفاع مقدس پرداخته می شود. - پخت نان و بسته بندی برای رزمندگان، شست و شو و دوخت و دوز لباس برای رزمندگان در دوران دفاع مقدس در این غرفه مقایسه بین زمان جنگ روبروی دشمن بعثی و زمان حال که جنگ بیولوژیکی و مبارزه با ویروس کرونا بود با دوختن گان و ماسک و شلف و زمان جنگ با دوختن لباس رزمندگان مقایسه انجام شده و نشان از این دارد که بانوان ایران زمین در هر زمان فعال هستند و این ...
ماجرای کارآفرینی که چاقی کار دستش داد
کرده است. همان اوایل زندگی مجبور بودم مخارج زندگی را بدهم، چون همسرم بیماری سختی گرفته بود و مدتی سر کار نرفت و بیکار شد. آن موقع با 2 بچه تمام مخارج زندگی را تا پنج شش سال خودم می دادم. چاقی کار دستم داد کارم خوب بود و چند شاگرد داشتم و لباس های مجلسی با سفارش های زیاد می دوختیم. ناگهان متوجه شدم خودم و خیلی از مشتری هایم از چاقی رنج می بریم. این چاقی کار دستم داد و به این ایده ...