سایر منابع:
سایر خبرها
رنگ سیاه تبعیض بین کارگران و مدیران نفتی
وگو با راننده بودم که به محل اسکان رسیدم. این البته فقط حرف راننده و مردم نبود، مدیران و مسئولان منطقه هم چنین گلایه ای دارند. عسلویه چه اهمیتی دارد؟ برای بررسی وضعیت کارگران آمده بودم، اما خب نمی شد که قید گفت وگو با کارفرما را بزنم. همان نیروهای مدیریتی و ستادی که اگر مطالبه ای برای بهبود اوضاع داشتیم، آنها باید ایجاد می کردند. مضاف بر این قصد ورود به پالایشگاه ها را هم ...
قتل رئیس اسبق پزشک قانونی؛ رمزگشایی از معمای جنایت
...> رفت بیرون تا سوار خودرویش شود. راننده سر ساعت به دنبالش می آمد. من هم مشغول آبیاری باغچه شدم که درست دو دقیقه بعد، صدای شلیک شنیدم. بلافاصله از در خارج شدم. باورم نمی شد. دکتر غرق خون روی زمین افتاده بود. همان لحظه آن مرد را دیدم که داشت به سمت روبه رو فرار می کرد. اصلا ندیدم کسی همراهش باشد یا سوار خودرو یا موتورسیکلتی شود. فقط پای پیاده داشت فرار می کرد. من هم، چون جسد دکتر را دیده ...
جزییات جدید از قتل رئیس اسبق پزشکی قانونی کشور
فوراً به محل رساندم و با جسد او مواجه شدم. دکتر حدود سال 79 برای دو سال رئیس پزشکی قانونی کشور بود و الان هم شرکتی داشت که پروژه های عمرانی انجام می داد و من هم در همان شرکت مشغول به کار بودم. هر صبح راننده اش دنبال او می رفت و دکتر را به شرکت می برد. ظاهراً صبح روز حادثه دکتر زودتر از خانه خارج شده و راننده اش هنوز نرسیده بوده که در همین فاصله مورد اصابت گلوله از سوی شخصی ناشناس قرار ...
حاکم قلب ها می شویم اگر در اتاق شیشه ای بنشینیم
. دوره راهنمایی و دبیرستان را که می گذراندم، اصلاً در فضای دیگری بودم. طوری که وقتی طلبه شدم هم دوره ای ها و استادان ما تعجب می کردند که چطور من طلبه شده ام. چرا؟ چون دیوانه وار ورزشی و فوتبالی بودم و رگ شیطنتم خیلی محکم می زد. خب چنین نوجوان شر و شوری چطور ناگهان سر از حوزه علمیه درمی آورد. چرا؟ آن سال ها یکی از اقوام ما به رحمت خدا رفت. جوان خوبی بود که همه فامیل ...
خیانت زناشویی به بهانه خلاهای عاطفی
لباس انتخاب کردم فروشنده طوری از آن لباس و ظاهر من تعریف می کرد که من احساس کردم دقیقا کلماتی را به کار می برد که من از همسرم انتظار داشتم به من بگوید با این حال علیرغم اینکه آن لباس مورد پسندم نبود آن را خریدم و از آن به بعد هر چند روز یک بار به بهانه خرید لباس به آن بوتیک سر می زدم در واقع خرید لباس بهانه بود و من برای پر کردن خلاهای عاطفی ام به آنجا سر می زدم، شماره فروشنده را گرفتم و باهم دوست ...
پیدا و پنهان عروسی متفاوت سردار با دختر خرم آبادی + عکس
که گریه کردید و خودش متوجه شده بود، چی بهتان گفت؟ همیر شهید: شلوغ بود. بعد که ما رسیدیم خانه من را گذاشت. تقریباً چند دقیقه ای پیشم نشست. رفت توی جمع آقایان و دوست هایش و فامیل ها که بودند. بعد که دیگر رفتند، خانم های فامیل آمدند و گفتند: پس چرا اینجوری گریه کردی که آرایشت بریزه و دوباره یک آرایش دیگر بکنی. دوباره آرایش شدم. دیگر دوست های خودم که اینجا هم کلاسی بودیم آمدند پیشم. چشمم ...
ربودن و تعرض به زن جوان به بهانه جابه جایی مسافر و زورگیری بلوار نیایش؛ تکالیف ارکان حاکمیت چیست؟
متوجه دودی بودن شیشه های ماشین شده بودم و از ترس هیچ فکری به ذهنم نمی رسید. راننده نیم ساعت داخل جاده ی فرعی رانندگی کرد تا رسیدیم به یک خرابه، پیش از اینکه لباس های من و آن خانمی که عقب نشسته بود،با تهدید چاقو وقمه دربیارند ،متوجه شدم آن خانمی که عقب نشسته هم مثل من دزدیدن و با تهدید بهش گفته بودند تا قضیه ی مریضی مادرش را به من بگه تا من داخل شهر جیغ و داد نکنم، نزدیک به یک ساعت هر بلایی که می ...
گلوله به عمامه من بخورد کمانه می کند
به منطقه اعزام شدم، جزو لشکر مهندسی امام علی (ع) بودم و بار دوم در گردان کوثر تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه حضور داشتم. دفاع پرس: زمانی که اسیر شُدید، چند نفر بودید و اسرا را برای بازجویی به کجا بردند؟ زمان اسارت حدود 120 بودیم و اولین جایی هم که بعد از اسیر شدن ما را بردند، شهر چوارتا بود، اما بعد از ثبت نام اسرا، حدود ساعت 9 صبح به سمت سلیمانیه حرکت کردیم و نزدیک غروب به این ...
تمام دختران و پسران عاشق ایرانی مدیون این مرد هستند
یک رمان می نویسم و از سال 1357 هم سردبیر مجله جوانان بودم اما بعد از 13سال که بی دلیل و بی جهت خانه نشین شدم و کار نمی کردم، خیلی زده شده بودم، چون همه می دانستند که من به هیچ جا وابستگی ندارم و هیچ نوع اتهامی هم به من نمی چسبد، حتی همان زمان (بعد از انقلاب)، آقای دعایی اصرار داشت که من در مجله جوانان بمانم اما پیشنهادی داشت که به نظر من غیرقابل قبول بود، اینکه سبک کاری ام را تغییر دهم. ...
همه چیز درباره دکتر علی محفوظی و جزئیات قتل او در سعادت آباد تهران
قدی متوسط. کلاه بر سرش بود و ماسک بهداشتی سیاه رنگ به صورت داشت. به نظر می رسید که منتظر کسی است. تا به حال او را در محل ندیده بودم. از کنارش عبور کردم و با کلید وارد حیاط خانه آقای دکتر شدم تا باغچه را آب بدهم. همان لحظه دکتر را دیدم که در حال خروج از خانه اش بود تا به محل کارش برود. با هم سلام و علیکی کردیم و او با خوشرویی به من صبح به خیر گفت و احوالم را پرسید. پس از رفتن او شروع کردم به آبیاری ...
منزلت زوار امام حسین(ع)
باب منزلت زوار امام حسین (ع) در کتاب طوبای کربلا از شیخ حسین مشکور نقل شده است: در عالم رؤیا دیدم در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا (ع) هستم و یک جوان عرب وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت (ع) سلام کرد و حضرت هم با لبخند جوابش را دادند. فردا شب که شب جمعه بود به حرم مطهر مشرّف شدم و در گوشه ای از حرم ایستادم، ناگهان همان عرب را که در خواب دیده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید، با ...
چرب زبانی های حشمت کار دست دختر جوان داد/ بلای که سر سحر بعد از ارتباط نامشروع آمد!
مادرم توجهی نکردم و به طور ناگهانی پیشنهاد فرار از خانه را پذیرفتم و به همراه حشمت عازم شهر های شمالی کشور شدم. در حدود یک ماه که هیچ کس از جا ومکان من خبری نداشت حیثیتم را بر باد دادم، اما در همین شرایط حشمت حاضر نشد مرا به عقد خود درآورد و با هم ازدواج کنیم. تازه فهمیدم همه این حقه بازی ها و تعریف و تمجید ها از من ترفندی برای هوسرانی و رسیدن به نیات پلیدش بوده است. بعد از این ماجرا ...
اسکوچیچ: فرش قرمز نه، اما انتظار احترام دارم
تاکنون انجام داده ام بی ارزش کنند. وجه مشترک همه آن ها این است که در برابر واقعیت مقاومت می کنند. وی افزود:من در تیم ملی موفق شدم چون روی کارم متمرکز هستم در صورت تغییر نکردن اردوی تیم ملی در وین اتریش اردو خواهیم داشت و با اروگوئه و سنگال بازی می کنیم. من در تیم ملی ایران موفق شدم چون همان طور که گفتم اولا روی کار خود متمرکز بودم و همه حواشی و حواس پرتی ها را از تیم دور کردم. انتهای پیام / ...
داستان پسر با نامادری اش در پشت بام
شرایط همه تلاشم را به کار گرفتم تا امیدعلی را از این منجلاب نجات دهم، با آن که خودم صاحب دو دختر شده بودم و بیکاری همسرم نیز مشکلات حادی به وجود آورده بود اما بالاخره زحماتم به بار نشست و امیدعلی اعتیادش را ترک کرد. بعد از این ماجرا او گواهی نامه پایه یک گرفت و راننده کامیون شد. چند سال بود که زندگی ما با آرامش سپری می شد تا این که روزی همسرم با کامیون تصادف کرد به طوری که همه اندامش در ...
تراژدی بی نام و نشان جنگ
روزهایی سخت بر ایران تحمیل شد؛ روزهایی که شهرها از خون و پر پر شدن جوانان پُر بود . آن روزها هر کسی هر کاری از دستش برمی آمد انجام می داد یکی به جبهه می رفت، آن دیگری برای پشتیبانی از جبهه غذا و لباس می فرستاد، دیگری خانه اش را محل رفت و آمد رزمندگان کرده بود. اما از همه اینها که بگذریم، اسارت شاید سخت ترین و دشوارترین قسمت جنگ بود. اسارتی که در آن دشمن بدترین شکنجه ها را در میان فریاد ...
فرار تیرانداز پس از قتل معاون اسبق وزیر علوم
خیابان در نزدیکی کوچه اول خیابان ایران زمین نظر هر رهگذری را به خود جلب می کرد. خودرو های کلانتری شهرک قدس، خودرو های پلیس آگاهی، خودروی ویژه دادسرای جنایی و آمبولانس که کنار خیابان پارک بودند همه حکایت از آن داشت حادثه ای مرگبار رخ داده است. به صحنه قتل نزدیک شدم، نوار زردرنگ هشدار پلیس آگاهی مثل تمامی صحنه ها در چند متری محل حادثه کشیده شده بود. از میان انبوه تماشاگران و مأموران پلیس که مانع نزدیک ...
خاطراتی از دادگاه های اوایل انقلاب
ارتش ، تأسیس دادگاه انقلاب اسلامی ارتش ضروری است . آقای مؤمن که از طرف جامعه مدرسین ، مسئول اعزام قضات بود از من خواست که به مدت شش ماه به تهران بروم و دادگاه انقلاب اسلامی ارتش را تأسیس کنم . این پیشنهاد را پذیرفتم و به طور موقت از قم به تهران آمدم . مدتی در منزل مسکونی پدرم در شهر ری سکونت داشتم و با تاکسی به محل کارم در سازمان قضایی ارتش می رفتم . در آن هنگام ، سازمان قضایی ...
قمه دستم بود،هیچکس جلو نیامد/ تماشاچیان فقط فیلم می گرفتند
مردی در ترافیک بزرگراه نیایش و مقابل چشم مردم، به سراغ یک خودروی 206 که راننده اش دختری جوان است می رود، در را باز می کند و با تهدید قمه قصد سرقت از راننده را دارد و درنهایت موفق می شود. به گزارش مشرق، این اتفاق عصر روز چهارشنبه گذشته و زمانی رخ داد که خودروهای زیادی در ترافیک پشت چراغ قرمز بزرگراه نیایش تهران توقف کرده بودند و تنها چند ساعت بعد، فیلمی که یکی از راننده ها از ص ...
خوابم تعبیر شد
.... در عالم خواب شنیدم که گویندة رادیو گفت: حضرت حجت الاسلام سید رضا کامیاب ساعت 11 ظهر امروز مورد اصابت گلولة منافقین قرار گرفت و به شهادت رسید، وی با دهان روزه عازم منزل بود که ترور گردید. دیدم امام زمان (عج) وارد اتاق گردید و دست در گردن آقا سید علی انداخت هر دو شروع کردند به گریه. از خواب بیدار شدم. مضطرب و نگران بودم و تا سحر نخوابیدم. صبح نه تلفنی در دسترس بود نه وسیله ای که بتوانم ...
زورگیر اتوبان نیایش: به خاطر قمه کسی جرأت نمی کند جلو بیاید/ یادم است آن دختر خیلی ترسیده بود!
که فیلم زورگیری پشت چراغ نیایش این طور جنجال به پا کند. من خیلی پشیمانم و از آن دختر عذرخواهی می کنم. اصلا قصدمان آسیب رساندن به کسی نبود. همیشه قمه را برای تهدید با خودمان می بردیم اما هیچ وقت به کسی آسیب نرساندیم. همین دختر [راننده 207] را هم چند دقیقه با قمه تهدید کردم ولی اصلا به او آسیب نرساندم. با این حال خیلی پشیمانم و فکر نمی کردم دستگیر شویم. ...
روایت آشنای غریب شهر/ 20 سال سکوت یادگار 775 روز اسارت شیرعلی
خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری، نرجس سادات موسوی| تازه خواب مهمان چشمانم شده بود تا بلکه کمی از خستگی این چند روزم کاسته شود. به بچه ها سپرده بودم هر چه شد از اتاق بیرون نیایند تا کمی اوضاع خانه آرام تر شود ولی با صدای داد و بیداد شیرعلی باز از خواب پریدم همانطور که اطراف را نگاه می کردم تا شیرعلی را ببینم به این فکر می کردم که این باز قرار است کدام قسمت خانه ویران شود اما شیرعلی این بار در ...
سلمانی زنانَه
در خواب ناز صبح جومعه بودم که زولَیخا من را با یَک تیپا بیدار بَکرد. سیخ در جایم نشستَه کردم. چَه شده ؟ سری کارم دیر بَشده؟ - امروز که جومعه است و کندَه کاری نداری. طاقت نیاوردم و بیدارت بَکردم که بَگویم مَی خواهم بَ سلمانی (آرایشگاه) روان شوم. - ای بابا، من را بیدار بَکردی که همین را گفتَه کونی؟ مگر همین دیروز شبی جومعه تو را بَ بهترین سلمانی این ...
قصاص برای عامل جنایت در شرق تهران / مقتول درشت هیکل از فرید فیلم سیاه گرفته بود!
من خواستند در مکانیکی کار کنند و شبها را نیز همان جا بخوابند. من هم قبول کردم و دو شاگرد مکانیکی شبها را در مغازه می ماندند .صبح برای باز کردن در مغازه به آنجا رفتم و با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم. جسد امین خونین در گوشه ای افتاده و خبری از فرید نیست. با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داده بود ماموران راهی مکانیکی مورد نظر شدند و جسد خونین امین با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. ...
می دانستم خدا حواسش به ما هست
مبهمی از لحظه اسارت را به یاد دارم. بعد از 2روز که دربیمارستان بودم، به جای زیر زمین مانندی که اسرای خیبر را جمع کرده بودند منتقل شدم. فکر می کنم 10اسفند ما را به بغداد منتقل کردند. هر چه زمان می گذشت بیشتر حس می کردیم که اسیر و وارد مرحله جدیدی از زندگی شده ایم که نمی دانیم تا کی ادامه خواهد داشت و این روزهای سخت تا 6سال و 6 ماه بعد ادامه داشت. روزهای اول، امید به آزادی طی چند ماه بعد ...
قصه پایی که در یلدای کربلای4 جا ماند
بودند و مانند سایر مردم هر کاری از دستشان برمی آمد انجام می دادند. جنگ هم که آغاز شد همه بر اساس وظیفه در جبهه حضور پیدا کردند. مرحوم پدرم در عملیات خیبر حضور داشتند، آن زمان برادرم راننده سردار حاج قاسم سلیمانی بود. خدا را شاکرم که همه خانواده ما در جبهه حضور داشتند. مادرم می گفت: اگر عملیاتی می شد و از بچه هایم کسی در جبهه نبود، خودم را شرمنده حضرت زینب(س) می دانستم. ما در چنین خانه ای ...
مشاوره رایگان نابغه های حاشیه شهر به دانش آموزان مناطق کم برخوردار مشهد
گروه جهادی علمی را محمدزاده این طور توضیح می دهد: چند سال قبل گروهی با عنوان گروه معتمدان حاشیه شهر (نخبه هایی که خودشان در حاشیه شهر بزرگ شده اند) شکل گرفت تا با توان علمی و کاری خودشان بتوانند گرهی از حاشیه های مشهد بازکنند. با شکل گیری این گروه و با توجه به همان ظرفیت علمی تصمیم گرفته شد برای دانش آموزان نخبه این مناطق اقداماتی انجام شود. او با توضیحاتی این طور ادامه می دهد: این بچه ها ...
یک عکاس باید خلاق و هوشیار باشد
از زمانی بود که داشتم در لابراتوار هنرستان عکسی که گرفته بودم را چاپ میکردم وقتی داخل داروی ظهور عکسم ظاهر شد، آنقدر ذوق کردم که همان طور با عجله از داروی ظهور درآوردم و دویدم بیرون تا به استادم نشان دهم، اما از آنجایی که هنوز عکسم را در داروی ثبوت نگذاشته بودم نور خارج از لابراتوار باعث شد تا عکسم سیاه بشود و بعد دوباره رفتم و از نو عکس را چاپ کردم. آن لحظه برایم خیلی خوشحال کننده بود و این باعث ...
هشدار بزرگ سرچشمه کوهرنگ
بی آبی و آب گل آلود در این گرمای مرداد ماهی مردم را کلافه کرده و مسئولان با بسیج و گسیل نیرو و امکانات به چهارمحال و بختیاری درصدد اجرای راه های جایگزین انتقال آب شرب و بهداشتی به منازل هموطنان این استان غربی ایران هستند. بحران بی آبی و قطعی آب در یکی از پرآب ترین استان های کشورمان اما زیر سر همان سرچشمه ای است که آب شرب بخش اعظمی از این استان و رودخانه های مهم ایران را تامین می کند ...
پرچم ضریح اباعبدالله الحسین(ع) در سی سخت/ روایتی از اقدامات جهادی تیپ 48 فتح در 2 بحران
اولین خاطره مربوط به روزی است که در حال برگشت از مرز کردستان بودم که خبر سقوط هواپیمای تهران یاسوج را دادند و من ناراحت در وسط راه پیاده شدم و همان جا به شهر سی سخت برای جست وجوی هواپیمای سقوط کرده آمدم و در آن مدت از میهمان نوازی مردم سی سخت و احساس همدردی با سانحه دیدگان واقعا لذت بردم و بر آنها احسنت گفتم. وی گفت: خاطره دیگر روزی بود که در حال برگشت از تهران بودم که استاندار وقت زنگ ...