آرزو داشتم با فرزندم به پارک بروم
سایر منابع:
سایر خبرها
اظهارات عجیب زن کودک ربا | حسادت و حسرت
برند غصه می خوردم که چرا من مانند آنها خانواده ای ندارم و صاحب بچه نیستم. همین انگیزه ای شد تا کودکان را به بهانه دادن غذای نذری با خودم به پارک می بردم. چند ساعتی با آنها خوش می گذراندم و تصور می کردم مادرشان هستم و نقش یک مادر را بازی می کردم. بعد چه می شد که رهایشان می کردی؟ چند ساعت بعد وقتی بچه ها بی تابی می کردند و سراغ مادرشان را می گرفتند ناچار می شدم رهایشان کنم. اما دست به ...
شکنجه زن جوان در خانه شوهرش| دختر بچه 9 ساله راز زندانی بودن مادرش را لو داد
تلفن خانه به صدا درآمد و دختربچه 9 ساله تلفن را برداشت. آن سوی خط خاله دخترک بود که از او می خواست گوشی را به مادرش بدهد ولی وی که می ترسید راز خانه شان را تعریف کند زد زیر گریه و گوشی را قطع کرد. خاله دختربچه که نگران شده بود مدام به تلفن خانه خواهرش زنگ زد تا که پریسا کوچولو تلفن را برداشت و با گریه به وی گفت که مادرش یک ماه می شود که در اتاق خواب زندانی شده است. دقایقی بعد چند تن از ...
بدون تعارف با معلمی که صدام دو دستش را از او گرفت
اندازه چند جسد بو می داد. درد مداوم از قضا دکتر صفی که از اقوام مادرم بود را در آن بیمارستان پیدا کردم ایشان به خانواده ام خبر دادند و هر کاری می توانستند انجام دادند تا شاید دستم برگردد، چندین بار خون بدنم را عوض کرد ولی نتیجه ای نداشت و اطلاع دادند دست باید از استخوان کتف به طور کامل خارج شود. از آن روز به بعد قریب به 30 بار راهی اتاق عمل شدم حتی تا کشورهای خارجی هم رفتم اما ...
وحشت مرد جوان تهرانی از ارتباط پنهانی زن جوانش با رئیس شرکت / همه چیز با یک لیوان آب شروع شد!
اتفاقی برای این زوج افتاده است. پلیس فهمید این زوج دختری به نام گندم دارند که در زمان درگیری در خانه حضور داشت. این دختر کوچک نتوانست توضیحات زیادی به مأموران بدهد، زیرا از واقعه رخ داده به شدت شوکه شده بود. رؤیا بعد از به هوش آمدن به مأموران گفت در پی یک درگیری با شوهرش زخمی شده و پویا نیز در همان درگیری جانش را از دست داده است. این زن گفت: همسرم در درگیری خانوادگی قصد کشتن من را داشت که پس ...
قتل برادر برای نجات پسر/ ماجرای ناراحت کننده+جزییات
خواست پسرم را بکشد که تصمیم گرفتم او را بزنم البته قصدم کشتن او نبود. من نمی خواستم برادرم بمیرد فقط می خواستم پسرم را نجات بدهم. با اعترافات متهم و بازسازی صحنه، کیفرخواست علیه او صادر و پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در ابتدای جلسه پدر و مادر قربانی اعلام گذشت کردند و گفتند از پسر بزرگشان هیچ شکایتی ندارند. سپس متهم به دفاع از خودش پرداخت و گفت: ما 8 ...
می خواهم شوهرم با دختر دیگری ازدواج کند
این زن گفت: در روستا و در یک خانواده 7 نفره به دنیا آمدم . پدرم با آن که کارگری ساده بود و درآمد چندانی نداشت ولی همواره ما را ترغیب می کرد تا درس بخوانیم و موقعیت اجتماعی خوبی پیدا کنیم اما متاسفانه من از همان دوران کودکی علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم البته دیگر خواهران و برادرانم نیز فقط تا مقطع راهنمایی تحصیل کرده اند ولی من بعد از آن که در امتحانات پایه پنجم ابتدایی قبول شدم دیگر به مدرسه ...
روایت یک شهروند از نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی
دیگری جهت اقامه ی نماز آماده می شوند. مست خواب صبح گاهی هستم که یادم می آید از مصطفی خبری نیست. چند شب است که مرتب در مسجد می خوابد. پدرم به شوخی می گوید: عیبی نداره بذار این بچه ها ادای بزرگ ترها را در بیاورند و دل خودشون را خوش کنند. همیشه سربه سرش می گذاشتیم ولی این چند شب که منزل نیامده احساس می کنم خانه بدون او یعنی رخوت و سستی. تمام شب منتظرش بودم؛ ثانیه شماری می کردم اما خبری از او نبود. در ...
روزگاری که نوشتن برای دخترها ممنوع بود | دختر مشق بلد باشد، کاغذپرانی می کند
ختم نمی شد و در آن پسرها اجازه خواندن نوشتن و مشق شب داشتند و دخترها به جرم اینکه اگر دست خطی را یاد بگیرند به سرشان هوای کفترپرانی و عشق و عاشقی می زند فقط اجازه خواندن داشتند نه نوشتن. همزمان با فرا رسیدن فصل پاییز و ایام بازگشایی مدارس گشتی در نوستالژی های مکتبخانه های تهران قدیم زدیم. آموزش های مکتبخانه ای از همان دوران تسلط خلفای اسلامی در ایران باب شد. همین که بچه ها از پس امور ...
شهید صیاد بستر بزرگی در پشتیبانی از سپاه فراهم کرد
. چون چند ماهی بعد از پیروزی انقلاب قضیه کردستان پیش آمد و از اصفهان سه گروه عمده به کردستان اعزام شدند. یک گروه به فرماندهی آقای رحیم صفوی، یک گروه هم به فرماندهی شهیدصیاد شیرازی و یک گروه دیگر که من توفیق داشتم با هر سه گروه به آنجا اعزام شوم. بعد از مدتی فرمانده سپاه کردستان شدم و سپس جنگ تحمیلی شروع شد و بنده یک مدتی هم فرمانده منطقه سه کشوری یا همان استان های گیلان و مازندران شدم. در همین سمت ...
چند ستاره مشهور با خاص ترین شیوه تربیت فرزند!
مادربزرگ جبران کردند و تعداد زیادی هدیه گرفتند. همان زمان بود که ما فهمیدیم ویات دیگر قدر این هدیه ها را نمی داند و حتی اهمیتی نمی دهد که چه چیزی در آن جعبه است و فقط هدیه می خواهد." "ما از همان سال به پدر بزرگ و مادر بزرگِ بچه ها اعلام کردیم فقط می توانند یک هدیه برای کریسمس به بچه ها بدهند و اگر به نظرشان کم می آید می توانند بقیه را به یک خیریه کودکان با حیوانات اهدا کنند." ...
جزییات جدید از قتل دکتر محفوظی در سعادت آباد / شلیک مرگبار بخاطر 200 میلیون تومان + فیلم گفتگو با قاتل
. مهندس 200میلیون را داشت که به تو بدهد؟ خیلی از این بیشتر داشت. ولی نداد. منم الان زن و بچه ام آواره اند و پول کرایه خانه را هم ندارند بدهند. بنا بر این گزارش، تحقیقات تکمیلی در خصوص این پرونده جنایی در دستور کار کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار دارد. کدخبر: 827244 1401/06/31 21:15:28 لینک کپی شد ...
اعدام فوری گوران، قاتل شیلر رسولی
می آیند و سر می زنند، گاهی هم می مانند. مادربزرگ شان هم گاهی نزد بچه هایم می ماند. هنوز متوجه عمق این فاجعه نشده اند و نمی دانند چه اتفاقی افتاده است. سرشان که خلوت شود، دیگر مادری نباشد که برای شان مادری کرده و غذا درست کند، تازه شوکه می شوند. تا وقتی خودم نپرسم، از مادرشان حرفی نمی زنند، اما بی قرار هستند. مرد شرور، بی وجدان و بی خانواده بود که این بلا را سر ما آورد. هرچه به او بگویم کم است. او ...
از قتل هولناک خواهرزاده تا قتل با شلیک به سر
دعوایمان شد. مشاجره مان بالا گرفت و از شدت عصبانیت به آشپزخانه رفته و با چاقو به همسرم حمله کردم و سرش را بریدم. بعد از جنایت، لباس هایم را که خونی شده بود، تعویض کردم و از خانه خارج شدم. چاقو را داخل سطل زباله خیابان انداخته و به کلانتری رفتم و خودم را معرفی کردم. به دستور بازپرس جنایی، متهم میانسال در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات بیشتر در ...
می خواستم حس مادری را تجربه کنم
او بفرستم، اما او به این بهانه نوه ام و کیفم را ربود. چند ساعت بعد نیز زن کودک ربا با خانواده نرگس تماس گرفته و مدعی شد خانواده کودک باید برای آزادی او 50 میلیون تومان به کارت بانکی مادربزرگ کودک که به سرقت برده بود، واریز کنند. بررسی ها برای دستگیری ادامه داشت تا اینکه مشخص شد زن کودک ربا در پارکی در میدان خراسان است. متهم که مطلع شد پلیس از مخفیگاهش با خبر است، کودک را رها ...
پیچیدن بوی ماه مهر در کوچه خیال کلاس اولی ها
تصویر تهیه کنند، اما دختر کوچولو عجله دارد برود جلوتر و با بچه ها بازی کند و پدر و مادر هم با دوربین به دنبال فرزندشان در حال دویدن تا این لحظات را در قاب تصویرشان ثبت کنند. ملیکا محسنی یکی از دانش آموزان کلاس چهارمی است امروز به همراه پدر و برادر کوچکتر خود در جشن شکوفه ها شرکت کرد تا در این روز به یادماندنی در کنار خواهر کوچکترش باشد می گوید: دوست داشتم لحظه ورود به مدرسه را در کنار ...
کبری حسینی صفا مادر شهیدان سخاوتی : بعد از شهادت رضا هر صبح صدای اذانش در خانه می پیچد
من قرآن و درس هایم را تمرین می کرد. به قول استاد قرآنش آقا رضا وسط بازی و دویدن بچه ها با آن ها قرآن کار می کرد. سخاوتی ضمن تعریف خاطراتی از عنایت و کمک شهیدان رضا و محمد سخاوتی پس از شهادت خود به مادرخود و دیگران، اضافه کرد: من به واقع اینکه می گویند شهدا زنده اند را تجربه کردم. فکر می کنم خانواده شهدا به ویژه مادران شهدا از آنجا که با شهدا مرتبطند، تجربیات زیادی از کمک واقعی شهدا بعد از شهادتشان دارند. در پایان این دیدار هم با اهدای یک جلد قرآن کریم و لوح از مادر شهیدان سخاوتی تقدیر شد. انتهای پیام منبع: ایکنا ...
شهید پرافتخار جنگ تحمیلی و نخبه جهانی
مادربزرگ پا به دنیا نهاد. مادربزرگ از دیدن نوه اش شگفت زده شده و به عروسش گفت: این بچه، بچه ای فوق العاده خواهد شد . حسن از همان دوران طفولیت آرام، جستجوگر و کنجکاو بود. از 6 سالگی نماز می خواند، کمی که بزرگتر شد قرآن و دعایش ترک نمی شد. استعداد سرشار سال 1344 به دبستانی واقع در کوچه خواجه ربیع رفت. آنقدر با استعداد بود که توجه معلم ها و مسئولان مدرسه را جلب کرد. مقطع دبستان را با معدل ...
گفتگو با حمیدرضا صدوقی، نویسنده، پژوهشگر و راوی دفاع مقدس | 36 سال روایت از یک ایستادگی
تو حقت را رفته ای و نمی خواهد دیگر بروی ؛ اما ما توجیه می کردیم و به این ترتیب بهمن دوباره عازم شدم. با هفت هشت نفر از بچه های محل رفتیم و همه در یک گروهان بودیم و در عملیات والفجر مقدماتی و یک به عنوان کمک آرپی جی زن شرکت کردم. پشت خاکریز منتظر فرمان حمله بودیم و عراق آن قدر پشت خاکریز را می زد که می گفتم خمپاره بعدی می خورد روی کمر من. نزدیک صبح زدیم به خط. در کانال که جلو می رفتیم ...
شهیدی که ولادتش، ازدواجش و شهادتش در یک روز بود
ترکش خورده و در بیمارستان شیراز است. بعد از نماز ظهر به بیمارستان می رویم. همان لحظه متوجه شدم که جهانپور به شهادت رسیده است و گویی دستی روی سینه ام قرار گرفت و آرام شدم. بچه ها به من چشم دوخته بودند اما خیلی آرام بودم و یاد حضرت زینب (س) افتادم. خداوند اول صبر و بعد مصیبت می دهد. پیکر شهید را در روستای پرزیتون به خاک سپردیم. روستای ما 33 شهید دوران دفاع مقدس و یک شهید مدافع حرم (شهید جهانپور شریفی ...
نخستین مجتهد شهید انقلاب
خیابان به گوش رسید. ما همراه مادر برای ملاقات پدر به زندان قزل قلعه آمده بودیم. اوّلین باری نبود که پدر دستگیر می شد؛ از سال 1341 مبارزاتش شروع شد. چهار سال بعد، با سخنرانی دربارۀ جنایات اسرائیل، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، 61 روز توی زندان قصر در حبس به سربرد و تا حالا 21 خرداد 1349 بارها دستگیر و شکنجه شده بود. مادر خیلی بی تابی می کرد. خودش را جلو کشاند و از مأمور زندان پرسید: کسی به اسم ...
زن کودک ربا: بچه ها را برای بازی می دزدیدم!
مخفیگاهش در جنوب تهران دستگیر کردند و وی هم در بازجویی ها به جرم خود اعتراف کرد. متهم به دستور بازپرس برای کشف جرائم احتمالی و شناسایی سایر شاکیان در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. گفتگو با متهم سابقه داری؟ بله. البته بی گناه به زندان افتادم. چرا؟ چند سال قبل با مردی ازدواج کردم، اما بعد تصمیم گرفتم جدا شوم که قبول نمی کرد، پس از جدایی هم برای ...
از کشف جسد رها شده کنار سطل زباله تا دستگیری کودک ربای حرفه ای
به بهانه دادن غذای نذری آنها را اغفال و پس از سرقت طلاجات گوشواره و النگو، کودکان را در محدوده های ربایش رها می کردم و اموال مسروقه را به فردی می فروختم. متهم با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضائی برای کشف جرایم احتمالی و شناسایی سایر شکات در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. پایان یک سال فرار قاتلان نگهبان 18 ساله سردار احمد طاهری فرمانده انتظامی سیستان و ...
سلام 7 مرد اعدامی به آزادی
بخشش ها تداوم داشته باشد و خانواده ها بخشش را سرلوحه خود قرار دهند. من هم به عنوان یک مجری تا آنجا که بتوانم کمک می کنم در این رویه قدم مثبتی بردارم. بعد از آزادی کار خیر را ادامه می دهم حالا دیگر زندانیان خوشحال هستند. قرار نیست دوباره به سلول هایشان بازگردند. آنها از آرزوها و هدف های بزرگ شان بعد از آزادی می گویند. یکی از آنها از 14 سال پیش به جرم قتل در زندان بود. این مرد 48 ...
جانباز قطع نخاعی؛ شرط عروس برای داماد
قبول شد. آنها مدتی در قم ساکن شدند. حاج محسن که تا الان شنونده است لب به سخن باز می کند؛ درس حوزوی را نیمه کاره رها کردم چون شرایط جسمی ام بد شد و برای درمان به آلمان اعزام شدم. وقتی که برگشتم درس را رها کردم. مدتی بعد برای زندگی به اصفهان رفتیم. چند سالی بودیم. از آنجا هم به تهران نقل مکان کردیم. جاهای زیادی گشتیم تا اینکه به پردیس آمدیم و در روستای واصفجان ساکن شدیم. ...
کشفیا: 40 سال است ویلچرنشینم اما نبریده ام/ 3 بار از دست اجل نجات یافتم!
مخابرات بود که در سال 51 به دلیل بیماری او را از دست دادم، در آن زمان 9 سال داشتم و با داشتن دو خواهر تنها پسر خانواده بودم، مادرم خانه دار و من کاملا یک بچه عادی بودم، البته عادی که نبود وگرنه در بزرگسالی به چنین موفقیت هایی دست پیدا نمی کردم، موفقیت خود را به برکت جانبازی می دانم، زیرا زندگی من بعد از جانبازی در کل تغییر کرد. موفقیت خود را به برکت جانبازی می دانم، زیرا زندگی من بعد از ...
هفت سال در جبهه بودم و 11 گردان را فرماندهی کردم/ بعضی وقتها چهار نفر از خانواده در جبهه بودیم/ بنیان ...
عین حقیقت است. اواخر سال 1362در جزیره مجنون شیمیایی شدم. منتقلم کردند تهران بیمارستان بقیةالله، این اتفاق دقیقا یک ماه و نیم بعد از ازدواجم افتاد و من فقط یک هفته اول ازدواجم برازجان بودم در صورتیکه رسم مان این نبود و باید بیشتر می ماندم اما به خانمم گفتم: دلم طاقت نمی آورد بیشتر از این بمانم و بچه ها را در خط مقدم تنها بگذارم. دقیقا در بحبوحه عملیات مجنون بود و باید می رفتم. در همین عملیات ...