سایر منابع:
سایر خبرها
اسرای عراقی از دیدن جثه کوچک من هاج و واج مانده بودند
70 عراقی را که شب زده بودیم، روی عرشه کشتی بود. طوری که جا نبود بتوانیم راه برویم. وقتی می خواستم از این طرف کشتی به آن طرف عبور کنم، باید از روی جنازه عراقی ها می رفتم. چند روزی که در منطقه بودیم، دچار موج گرفتگی شدم. ابتدا من را به اهواز منتقل کردند. سپس از آنجا به گیلان و بعد به بیمارستان امیرکلا بابل منتقل شدم. دو شب در بیمارستان امیرکلا بستری بودم که بعد مرخص شدم. 70 روز بی ...
سرنوشت شاپور بختیار در فردای انقلاب و عاقبتش
دفتر را پر می کند و ساعت را می نویسد که چه ساعتی رفتند و پاسپورت ها را می گیرد و می آیند بیرون. هر کس که می آمد یک فتوکپی هم می گرفتند از کارت شناسایی یا پاسپورتش. بعد موقع رفتن پاسپورتها را پس می دادند. چند روز بعد از واقعه، کت و شلوار و لباس های هر سه نفر توسط یکی از روسپی های ساکن در جنگل نزدیک خانه دکتر بختیار به اداره پلیس آورده شد. چند قطره لکه خون روی لباس ها بود که بعد از آزمایش ...
پایان شمشیرکشی گنده لات ها در تهرانپارس + عکس
مأموران به سمت محل وقوع درگیری برای بازسازی می آیند. در اندک زمانی دور تا دور محل پر می شود از عابران، رهگذران، مردم محلی و حتی دوستان افراد دستگیر شده که سرک می کشند تا متهمان را دیده و از چند و چون ماجرا باخبر شوند. با دستور سرهنگ سعید راستی رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات پایتخت متهمان به نوبت از ماشین حمل متهم پیاده می شوند؛ یک، دو، سه و چهار متهم در مقابل خانه و مغازه ای زیرپله ای که ...
70 نفر را شفیع می شوم
من رفتم تا با امام زمان ملاقات کنم و با خدا باشم و اگر کشته شدم افتخاری است بزرگ و توانسته ام روی شما را پیش امام حسین(ع) و حضرت فاطمه و حضرت زینب(س) سفید کنم. من امانتی بودم از طرف خدا دست شما و حال که خداوند امانت خود را پس گرفته ناراحت نباشید. 70 نفر را شفیع می شوم ای دوستان من می روم و شهید می شوم و با شهید شدنم 70 نفر را شفیع می شوم به شرط آنکه نمازشان ترک نشود ...
این ها مردم ما هستند
/13 خانمی از او می خواهد برایش چیزی بنویسد. حاج قاسم برایش نوشته است: بسمه تعالی. خواهر بزرگوارم، لازم است به چند نکته عنایت بفرمایید: اولاً شما منتسب به شخصیتی هستید که پایه گذار مقام زن در عالم، خصوصاً در اسلام، بالاخص تشیع است؛ یعنی فاطمه اطهر سلام الله علیها، و دختر گران قدرش زینب کبری سلام الله علیها. بنابراین، شرط چنین راه روی ای را به جا آورید. خود را به صفات عالی آن ...
خونین ترین روز تاریخ مبارزات مردم خرم آباد
و افراد ژاندارمری، ستاد تصرف و افراد تسلیم شدند. در این نبرد عشایر مسلح خرم آباد به کمک مردم آمدند و اموال و مهمات ژاندارمری از طرف مردم به غنیمت گرفته شد. زندانیان خرم آباد به وسیله ی مردم آزاد شدند و خانه ی سرهنگ "سید فضائل احمدی" رئیس شهربانی به تصرف مردم درآمد. رئیس شهربانی هم اکنون متواری می باشد. تیپ 84 ارتش خرم آباد هم با ملت ایران اعلام هم بستگی کرد و فرمانده آن اظهار داشت ...
روایتی از حال و هوای پیروزی انقلاب در مدرسه علوی
اسلحه دستشان بود. نصیری هم خودش را روی اسلحه او می اندازد که آن را بگیرد. نصیری هیکل درشت و بزرگی داشت. اگر اسلحه را می گرفت ممکن بود 50 یا 60 نفر را به رگبار ببندد. با صدای فریاد نگهبان جوان، بچه های پاسدار ریختند نصیری را از روی او برداشتند و اسلحه را از میان دستان او بیرون آوردند. دو سه روز بعد از ورود امام به ایران مردم دسته دسته به خیابان ایران می آمدند. من هم در همان ستاد مدرسه رفاه ...
جنایت در آخرین ملاقات
را نجات داده است... 4- خانم ها معمولا عادت دارند که هنگامیکه پس از خرید یا کار وارد اتومبیل خود می شوند، در آن بنشینند و کار های دیگر انجام دهند ممکن است کسی شما را زیر نظر داشته باشد و در یک فرصت مناسب از در سمت پیاده رو وارد اتومبیل شده اسلحه یا چاقویی را به طرف شما بگیرد و به شما گوید که به کجا بروید و حوادث ناگوار بعدی به وقوع بپیوندد؛ بنابراین به محض اینکه وارد خودرو شدید، در ها ...
خط و نشان مربی استقلالی؛ دیگر روی من را نمی بینید/ ماجرای حضور ساپینتو در رختکن!
سپس گفت: من به دوستان توصیه کردم که شاید هیجان بیش از حد، کار شما را بدتر و خراب تر کند. شما اگر واقعاً تیم شهرتان را دوست دارید، باید در هر شرایطی پشت تیم باشید. بازیکنی که از شهرستان آمده و در شهر شما بازی می کند، برای شما می جنگد و باید شرایطی را مهیا کنید که بدون دغدغه و فکر این کار را کند. ما مشکلات مالی داریم و از طرفی بازیکن را از شهرستان آوردیم و امکانات هم به او نداده ایم. بازیکنی که مصاحبه ...
ماجرای دلخراش حمله اوباش به یک خانه در میدان پروین + فیلم
ک شده است که از جو ایجادشده می ترسی! سرهنگ راستی معاون عملیات پلیس اطلاعات پایتخت به وسط جمع می آید و همه را متفرق می کند؛ یکی از مأموران قمه و شمشیرهایی را که هنگام درگیری مورد استفاده قرار گرفته اند از داخل یک خودرو به بیرون می آورد؛ فکر اینکه با یکی از این قمه ها به خانه ات حمله کنند هم وحشت آور است چه برسد به اینکه واقعاً این فکر عملی شود! سرهنگ راستی ماجرای درگیری را شرح می دهد: ...
خبر پیروزی انقلاب را روی ویلچر شنیدم
روز مجداً بازگشتیم. کمی بعد همراه با ماشینی که قرار بود از کارخانه به جبهه اعزام شود راهی شدم. زمانی که ماشین می خواست برود، به راننده اش گفتم می شود من همراه شما بیایم؟ ایشان که از آشنایان بودند پذیرفتند و من بار دیگر راهی شدم. حاج آقا کاشفی که به جبهه می رفتند، در واحد تبلیغات مشغول می شدند و کار فرهنگی می کردند، اما من در قسمت مالی کار می کردم و نهایتاً بار سوم هم اعزام شدم و رفتم قسمت اداری و ...
گوجه باران تیمسار طاغوتی جلوی مسجد/ بهترین روز قیام اصفهانی ها
کردیم و به دور از چشم مردم، داخل خانه های آن هایی می انداختیم که می دانستیم مومن و اهل مسجد و منبر هستند. گوجه باران تیمسار روزی با یکی دو نفر از دوستانم به جمع مردم تظاهرات کننده پیوستیم و از خیابان مسجد سید اصفهان شعار دادیم و تا سر خیابان بیدآباد آمدیم. در حال حرکت بودیم که تیمسار ناجی با یک بنز مشکی و دو آیفای ارتشی، همراه با عده ای سرباز مسلح آمد. تیمسار ناجی را ...
دیدار دانشجویان با سفیر سوریه / شفیق دیوب: با وقوع زلزله؛ ایران بار دیگر مواضع مستحکم خود در حمایت از ...
...: مجددا از دانشجویان بابت حضور در این سفارت تشکر می کنم. از شما می خواهم سلام من را به دانشجویان و برادرانم در بسیج برسانید. ما سوریه را می سازیم و با تقویت محور مقاومت به اشغالگری اسراییل پایان می دهیم. وی مجدد بیان کرد: درود و تشکر و تقدیر ما و ملت سوریه را به دانشجویان ابلاغ کنید. همه ما در یک سنگر هستیم و فشارهای آمریکا را خنثی می کنیم. ...
نقد و بررسی داستان گاماسیاب ماهی ندارد حامد اسماعیلیون | یادداشت محمد قوچانی
میریونس نشست و برخاست می کرد. (ص 48) سرنوشت میریونس ظاهرا شباهتی با سرنوشت علی شریعتی دارد اگر بعد از انقلاب زنده می ماند. اما ابوذر: نمی داند راه کدام است. (ص 50) از باقی سازمان بی خبر مانده. ( ص51) یک سال سرش گم بوده به خانه عوض کردن و جا به جا شدن. (ص 51) راه بازگشت به آبادی و رسیدن به عقش اش را ندارد: توهنوز باور نکرده ای ما خیلی از بزرگترهاشان را کشته ایم. به خونمان تشنه اند. و ابوذر در جواب می ...
روایت خاطرات انقلاب از زبان مسن ترین مبارز همدانی
. به مسجد رفتم دیدم بیشتر از جمعیت مردم ساواکی ها در آنجا جمع شده اند. مسئول گروه ضربت ما آمد گفت همه مردم فقط در طبقه اول مسجد جمع شوند بعد از سخنرانی چراغ ها را خاموش می کنیم و از در دیگر آقا را بیرون می بریم و شما دور او جمع شوید تا نتوانند آقای باهنر را دستگیر کنند و بعد از آن او را به منزل آقای قاضی که نزدیک باغ بهشت منزل داشت، ببرند . جنگ نرم تا قیامت ادامه دارد در مسجد سر ...
روایت خبرنگار سابق صداوسیما در سوریه از شهادت حاج رضوان
و بعد از نماز مغرب و عشاء مراسم سخنرانی و عزاداری در حرم سه ساله امام حسین (ع) برگزار شد. آن شب هم دقایقی پس از مراسم از قسمت مصلی به طرف دفتر حرم می رفتم که آقای انصاریان رئیس وقت رایزنی فرهنگی ایران در سوریه در گوشه ای از حرم و نزدیک ضریح با فردی کلاه بر سر و چهره ای جذاب مشغول صحبت بود. از فاصله تقریبا دو متری و به رسم ادب به هر دو سلام کردم و دستی تکان دادم و رد شدم. گعده نیم ساعته ...
ساواک با یک ساعت بازجویی یک سال زندانی ام کرد!
تربیت و پرورش قرآنی پدر و مادرم اهل اردبیل و از متدینین این شهر بودند، اما من متولد سال 1327 در تهران هستم. مادرم، استادان قرآن خوبی داشت و همین امر باعث شد ما هم با قران آشنا و مأنوس شویم. مادرم استادی به نام شیخ العلمای صدوقی داشت. زمانی که خیلی ها می گفتند معنی قرآن را نمی شود فهمید، آقای صدوقی برای خانم ها تفسیر قرآن می کرد. مادرم از آنجا بیشتر با قرآن مأنوس شد، به طوری که حافظ قرآن شد و ما را هم با قرآن بزرگ کرد. برایمان قصه های قرآنی می گفت و روایات قرآن را دائم در زندگی بیان می کرد. پدرمان هم متدین بود. او و برادرم در بازار به جریان معترضین دستگیری امام پیوسته بودن ...
فرازی از وصیت نامه شهید علی عباس حسین پور
همه لطفت، بارالها، معبودا، دست از مس وجود شسته ام، از آن بُعد حیوانی انسان خود را بالا کشیده ام. قدم بر روح الهی خود گذاشته ام، می خواهم در پناه تو در کنار رزمندگان جهاد فی سبیل الله، همزمان با جهاد اکبر، علیه نفس سرکش و خودخواه طغیان کنم و بر تمامی پلیدی های دنیا که به ظاهر خوشرنگ و دلپذیرند چشم پوشم و زندگی جاوید را بر این زندگی دون و پست ترجیح دهم. خدایا من در اول مسیر سعادت هستم یعنی مرحله ...
بهمن تماشایی در خراسان جنوبی/ از مو سپیدان تا دهه نودی ها آمدند
به گزارش ذاکرنیوز، ساعت 9 صبح اولین روز هفته بود. هنوز به آغاز راهپیمایی در شهر بیرجند نیم ساعتی باقی مانده بود ولی مردم با شور و اشتیاق مسیر میدان شهدا تا ابوذر را پر کرده بودند. جوان، پیر، از دهه 30 تا دهه 80 و حتی دهه نودی در بین راهپیمایان حضور داشتند. از لبخندی که بر چهره ها نقش بسته بود می توان شعف درونی افراد را حدس زد. بیشترین تصویری که بر دیده ها نقش می بست پرچم ایران بود ...
شاگرد استاد فرشچیان: ایران یعنی یک میلیون و 648هزار کیلومترمربع هنر، عشق و معماری
نمایشگاه یکی از شاگردانم دعوت بودم. من بر خلاف خیلی ها هر وقت که شاگردانم دعوتم می کنند با شهناز دسته گلی می گیریم و می رویم. آنجا که رسیدم شاگردم گفت چند ساعتی است که یک دخترخانم به همراه مادرش منتظرشما هستند. پیششان رفتم و خودم را معرفی کردم. من را که دیدند خیلی خوشحال شدند و آن دختر گفت من و مادرم قالیباف هستیم همیشه مجبور بودیم پول بدهیم و طرح قالی بخریم. از زمانی که کتاب های شما را خریده ایم ...
رد حقوق 10هزار دلاری دانشگاه هاروارد به عشق وطن
آن روز را نیز فراموش نمی کنم. آن روزها من با شهید بروجردی، مهندس الدیری و چند نفر دیگر از شهدای تاثیرگذار آشنا شدم، جمعی را تشکیل داده بودیم و کارهای مقدماتی برای استقبال از امام (ره) را انجام می دادیم. آن جمع به هسته خودسازی ما تبدیل شده بود. خاطره ای دیگر از بهمن ماه به یاد دارم، روز 22 بهمن در تظاهرات شرکت داشتم و از شانس من هنگام سقوط پادگان نیروی هوایی اسلحه ژسه بدست اوردم. آن ...
تولدت مبارک آقای جمهوری اسلامی
از جمعیت ایستاده بودم و احساس عجیبی داشتم. مگر می شود این همه آدم برای انقلابشان دور هم جمع شوند و سرود شادی سر دهند، مگر همین شبکه های خارجی تا چند روز پیش نمی گفتند که عمر این انقلاب رو به پایان است. دختر نوجوانی پشت سرم گفت: خانم داری می نویسی بنویس برای امثال مسیح علینژاد ها که بفهمند امروز ایران ایستاده است و هیچ گاه ذلت نمی پذیرد بگو که این پرچم سه رنگ کفن ماست و ما پای انقلاببمان ...
شاهرخی: کی روش چرا بعد از جام جهانی خداحافظی نکرد؟!
به گزارش گروه ورزشی حیات؛ همایون شاهرخی در مورد خداحافظی کارلوس کی روش از تیم ملی ایران و حضورش در تیم ملی قطر آنهم در حالی که فدراسیون فوتبال در این مدت حاضر نشد قطع همکاری با این مربی را اعلام کند، اظهار داشت: وقتی در فوتبال هرج و مرج باشد همین اتفاقات هم رخ می دهد. فدراسیون باید بعد از اتمام جام جهانی، ضمن قدردانی از سرمربی تیم ملی، قطع همکاری با کی روش را اعلام می کرد. شما دیدید که همه تیم ها ...
زمستان، فصلِ بهار انقلاب در بجنورد
حضرت امام را نمی توانست تحمل کند؛ از این رو یاران امام را آزار میداد. بنده 21 روز در بغداد زندانی بودم. 10 آبان 57 که امام به طرف مرز کویت حرکت کردند 10-20 نفر با ایشان بودیم که امام فرمودن برگردید! فقط چهار نفر با امام ماندند، از جمله حاج احمد آقا و آقای فردوسی پور ما به نجف برگشتیم. او در قسمت دیگری از خاطرات خود می گوید: پس از استقرار حضرت امام در پاریس به سفر حج رفتم. در ...
من خلیل صراف، کهنه سرباز جمهوری اسلامی/ روایت یک ارتشی از انقلاب
.... توی راه که داشتم به خانه می رفتم گریه می کردم و فکر می کردم باید چه کار کنم. بعد از جلسه هم از دوستانی که اعتراض نکردند ناراحت شدم. گفتم مگر شما می خواهید این کار را انجام بدهید؟ گفتند حالا چه اشکالی دارد؟ گفتم خیلی اشکال دارد. یعنی تو می خواهی همسرت را آرایش کنی و به استقبال فلانی بروی؟ به جهنم که او می خواهد از اینجا بازدید کند! به خاطر مخالفت من، گفتند شما اصلاً نمی خواهد بیایی. ...
در میدان انقلاب از بهمن 1357 تا 1397 چه اتفاقاتی رخ داده است؟
مخاطب هم می تواند کتاب را از ابتدا به انتها بخواند و هم برعکس! یعنی کتاب میدان انقلاب در اصل دو کتاب است. میدان انقلاب به صورت دوطرفه و به این صورت است که شما از ابتدای کتاب به طرف پایان کتاب بخوانید وقایع قبل از انقلاب را مرور می کنید و اگر از طرف چپ یا پایان کتاب به طرف اول کتاب بخوانید وقایع بعد از انقلاب را می خوانید تا به سال 57 برسید. نکته جالب تر در طراحی کتاب میدان انقلاب این است که، کتاب از ...
خیزش انقلاب از منبر بود
سادات برویم، در آن زمان سادات در این روز عید جلوی در خانه را آب و جارو و چراغ سردر خانه را روشن می کردند، مردم از بعد از نماز صبح و در تاریکی به دیدن آنها می رفتند. ما هم به منزل چند سید رفتیم و با آنها دیدار کردیم و تبریک گفتیم. بعد به خواست پدرم راهی منزل آیت الله آخوند شدیم در بین راه به پدرم گفتم آیت الله آخوند که سید نیست، عمامه اش سفید است! او گفت تو بیا. صریحی گفت: به خانه این عالم ...
روایت بنّایی که شکنجه گاه برای ساواک ساخت
آمد و گفت برایت مهمان آمده همان طور بیل روی شانه با لباس های گلی به طرف خانه راه افتادم به خانه که رسیدم چند مرد داخل حیاط ایستاده بودند، مرا که دیدند دست روی سینه سلام کردند و گفتند ما شرمنده ایم شما با این وضعیت بیل روی شانه ، گفتم چاره ای ندارم باید به بچه هایم برسم. آنها گفتند: شما حاشیه روستا تک و تنها چطور می خواهی با 4 بچه دور از همه زندگی کنی؟ اجازه بده برای شما داخل روستا خانه ...
چگونه نخستین عکاس ایران، صاحب آجودانیه شد | روایت ماشه تپانچه و شاتر فوتوغراف
زمین ها به دست میرآخور (پسر عضدالملک نایب السلطنه) افتاد. او نیز درختان باغ را قطع کرد و زمین آن را به ارباب جمشید و لشکر فیروز فروخت و در نهایت سال 1325 فردی به نام چیت ساز مالک آن شد. در اینجا اما از آجودانیه به ماجرای دیگری سرک می کشیم؛ عکس های روزگار مشروطه حتماً برای شما هم جذابیت های فراوان دارد؛ عکس هایی که اغلب آنها را همان آقا رضا خانی ثبت کرده که آجودان ناصرالدین شاه و صاحب ...
گزیده ای از عاشقانه ترین اشعار فارسی به مناسب ولنتاین
*** شهریار جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام *** جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد *** فروغ فرخزاد همه هستی من آیه تاریکی است که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد *** فرقی ندارد چه ساعت از شبانه روز باشد ...