سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی ام را برای یک عشق تباه کردم
مان آمده بود. یک روز در اتاق بودم که درباره اختلافاتش برای مادرم تعریف کرد. بعد مادرم از من خواست او را تا نزدیکی خانه شان برسانم. من هم قبول کردم. در راه سر حرف را باز کردم و او هم از اختلافاتش با همسرش گفت. تلفنی گاهی با هم صحبت می کردیم. چند بار به او گفتم چرا از همسرت جدا نمی شوی که می گفت همسرش مخالف طلاق است. چرا مخالف بود؟ چون دوستش داشت. پس قبول داری رفتار تو ...
روایت یک مبارز از زندان طاغوت؛ وقتی با زیرشلواری آزادم کردند کسی مرا نمی شناخت!
مجاهدین خلق بودند) با تو چه نسبتی دارند؟ محمد قبلا اعدام شده بود و بهمن در زندان ابد خورده بود. من با آنها نسبتی نداشتم و اصلا ندیده بودمشان ولی می دانستم اهل تبریز هستند. گفتم نمی دانم کی هستند. شروع کردم اسم پسرعموهایم را گفتن و به نوعی زدم به جاده خاکی. آنقدر مرا زدند که دیگر بعد از مدتی ادامه ندادند. از بس نحیف بودم ترسیدند بمیرم. عضدی گفت: ببریدش سلول. بدون پانسمان بردند و یک هفته ...
در حلقه لشکر فرشتگان
هم خانمی که مسئول هماهنگی بچه ها بود رفت پشت میکروفون و اولش پرسید: بچه ها منو می شناسین؟ همه صادقانه گفتند: نه! خودش را معرفی کرد و از همه مربی ها و عناصر چادرمشکی دار، خواست که دیگر کسی توی صف بچه ها نباشد و همه بروند انتهای سالن. دوست نداشتم از بچه ها جدا شوم. ولی چاره ای نبود. ظهر که برای رفتن به دیدار حاضر می شدم، پسرم پرسید: مامان مگه جشن تکلیف خودته داری صورتی می پوشی؟ گفتم: منم ...
یادکردی از شهید محمد حسین یوسف الهی/13 خاطره ناب حاج قاسم سلیمانی درباره شهید
چندین خاطره از سپهبد شهید قاسم سلیمانی در خصوص شهید یوسف الهی است. قبل از عملیات والفجر یک قبل از عملیات والفجر یک بود. زمان عملیات نزدیک می شد و هنوز معبر ها آماده نشده بودند. فاصله ما با عراقی ها در بعضی نقاط هفتاد متر و در بعضی جاها، حتی کمتر از پنجاه متر بود. این باعث می شد بچه های اطلاعات نتوانند معبر باز کنند و دشمن را خوب شناسایی کنند. خیلی نگران بودم. محمد حسین یوسف اللهی ...
آیا در دوران دوقطبی های شدید سیاسی، می توان وسط ایستاد؟
حق ندارم، می گویند شما ارتباطات... برگزار کردید، خب او چرا به من می گوید؟ ولی من از اینجا به او می گویم که دوست عزیز، رفیق خوب من که آنجایی و البته به نظر من راهت راهی است که قابل قبول نیست، تو چرا با آن گروه بغلی ات که خارج از کشور است و می تواند با همین رسانه ها گفت وگو کند و نظراتش را به همه رسانه ها بگوید حرف نمی زنی؟ با من حرف می زنی که نمی توانم پاسخ تو را بدهم؟ الان شاخه های مختلفی در خارج ...
فروغ عین زندگیست
...: تو می دانی فروغ چه زن کثیفی بوده است؟! این عبارت، سوال ذهنی آن پسربچه 9 ساله را دوچندان کرد؛ نخست اینکه افق چطور می تواند عمودی باشد و سپس اینکه یک زن کثیف، چطور زنی است؟ این برای من، نقطه شروع اندیشیدن به فروغ فرخزاد بود و از همان زمان در جست وجوی این بودم که فروغ که بوده و چطور شعر هایی می گفته است. فضای بسته آن سال ها موجب شده بود سه کتاب اول فروغ که از نظر ساختار و مفهوم ساده ...
راز کلاهبرداری عروس فراری چه بود؟ / داخل کمد لباس ها پنهان شده بود
به گزارش رکنا، افسر انتظامی در حالی که حکم جلب قانونی زن 30 ساله را در دست داشت با راهنمایی شاکی پرونده، پشت در واحد آپارتمانی قرار گرفت اما گویی هیچ کس در منزل نبود! زنگ های متمادی و ضربه به در نیز فایده ای نداشت اما تعداد کفش های مقابل واحد آپارتمانی از یک ماجرای مرموز حکایت می کرد به طوری که فرضیه اختفای در منزل قوت گرفت و بدین ترتیب افسر انتظامی برای گشودن در منزل به شگردهای پلیسی متوسل شد ...
حق نداریم با سلیقه خودمان فضا را تنگ کنیم | راهکار بازگشت به قانون است | غفلت از نقش مردم نقطه آسیب ...
...، در 29 شهریور 59 تا 30 خرداد 60 که می شود 9 ماه که اینها وارد فاز نظامی شدند، همکاری اطلاعاتی با عراق داشتند. یعنی همان زمان که در ایران بودند و مردم درگیر جنگ بودند، به خاطر اختلاف سیاسی و ادعای رهبری داشتن، حاضر شدند با دشمنی مثل صدام علیه مردم اطلاعات تبادل کنند. وی ادامه داد: منافقین بعد از آن دیگر در جنگ مسلحانه، کف خیابان درگیری و کشتار درست کردند. مسجد و ماشین و اتوبوس آتش زدند ...
فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می کنند
دوستانم حسین گلستانی که 2 پارالمپیک با او هم اتاق بودم و ابوالفضل محرم خانی و مهدی حمیدزاده است که با محرم خانی 13 لیگ توانستیم قهرمان شویم و رکورد بزنیم، حتی ارتباط خانوادگی با او دارم. * 6 ماه از تیم ملی دور بودم کسی سراغی از من نگرفت سال گذشته بعد از بازیهای پارالمپیک توکیو به دلیل یکسری مسائل شخصی و چون درگیر کار بنایی بودم، شرایط بازگشت به اردو را نداشتم، همان زمان با ...
اشک را مهلت ندادیم روانه بازار نشر شد/عرضه اولین روایت همسرانه
به گزارش قم پرس، کتاب اشک را مهلت ندادیم نوشته سمیه جمالی، شامل خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی توسط انتشارات 27 بعثت منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب اولین روایت همسرانه است که توسط این انتشارات منتشر شده است. در بخشی از این کتاب می خوانیم: هیچکس موافق نبود بروم جبهه. پدر ابوالفضل می گفت: آنجا جای زن نیست، باباجان! می گفتم: چرا، هست! این همه زن می روند ...
حاج حمید قصص قرآنی را برای بچه ها تعریف می کرد
آنها را پیدا نکردم و رفتم خانه. خیلی ناراحت شدم، طوری که بعد از این همه سال یادم نرفته. خاطره های خوب از یادم رفته اند، این یکی که به دردم نمی خورد یادم مانده. **: چیزهائی که برای آدم خیلی مهم هستند در ذهنش باقی می ماند. همسر شهید: موقعی که رفتم سر کلاس، سه تائی روی یک نیمکت می نشستیم. آنها سلام کردند، ولی من ناراحت بودم و جوابشان را ندادم. یکی شان که من خیلی دوستش داشتم، گفت ...
تاریخ ترسناک ثابتی ها
یا انقلابی ربط بدهم. خیلی از بچه ها نه تنها خودشان بلکه خانواده شان متحول شدند. مرداد سال 1353 توسط عناصر ساواک از مدرسه رفاه دستگیر و به کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک آورده شدم. یک ماه و اندی در زندان کمیته بودم. در آن زمان دانشجو بودم و همزمان به کار معلمی در مدرسه رفاه مشغول بودم. این چنین شد که پای من به ساواک باز شد. در مدت یک ماه و اندی که در کمیته بودم، یا در سلول بودم یا مرا برای ...
اشک را مهلت ندادیم روانه بازار نشر شد
، کمی بعد آقااین ها دنبالم راه افتاده بودند. توی زنانه بودم که صدایم کردند برو پایین، آقایی کارَت دارد. عباس بود، منتظر ایستاده بود توی راهرو. بغلم کرد. بهترین آرام بخش آن لحظات، آغوش امن برادرم بود که تا هرگز گرمایش از جانم بیرون نمی رود. گفت: خواهر، نگاه نکن آن قدر سر عروسی به تو سخت گرفتم، همیشه حمایتت می کنم، پشتت هستم! خیالت راحت! و راستی هم سر حرفش ماند. هرچه زمان می گذشت، باز خبری از تو نمی شد. نه می گفتند جسمت خاکستر شده، نه اینکه مثلاً پیکر شهیدت در خاک دشمن افتاده و نمی توانیم برش گردانیم. که اگر این بود، شاید یکی مثل خودت پیدا می شد برود بیاورد. انتهای پیام/ ...
خوشا به حال مقاومت کنندگان!
به نبرد رفتم و هیچ کس به من نگفت برو. این خودم بودم که برای شهادت یا پیروزی که هر دو پیروزی است رفتم. از تو می خواهم به خواهرانم حجاب و تقوا بیاموزی. راه ما همان راه امام خمینی و روحانیت است این راه را ادامه بده. با خوبان همنشین باشید خواهرانم! مطالعه کنید و حجابتان را حفظ کنید. خواهران و برادران! فقط گوش به امامتان و روحانیت مبارز بدهید و هر چه آن ها گفتند و امامتان گفت، با آگاهی تمام اطاعت کنید. سعی کنید با خوبان همنشین باشید و شما را سفارش می کنم به پیروی از امام و ولایت فقیه. نوید شاهد انتهای متن/ ...
همسرم من تو را خیلی دوست داشتم ولی اسلام و قرآن را از تو بیشتر دوست داشتم
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز ، بخشی از وصیت نامه شهید جلیل جودکی آقامیرزایی را به شرح زیر منتشر شده است. همسر مهربانم گرچه رفتار خوشایندی را که اسلام توصیه کرده نسبت بتو نداشتم و یا با تو کج خلقی و یا برخورد بدی داشتم بر من حقیر ببخشی و بعد از شهادتم به سر و سینه نزنید. گرچه دنیا و زندگی و همسر و فرزند ارزش مخصوص را دارد. ولی شوق و عاشق شدن وبه خدا پیوستن ارزشی بس بالاتر و ...
مصاحبه خواندنی ماتیاس دلیخت: بایرن مونیخ از من خواست رهبر خط دفاعی باشم؛ تن هاخ مهم ترین مربی من بود
رشد و پیشرفت تو تن هاخ مهم ترین مربی در روند پیشرفت من بود. زمانی که فقط 18 ساله بودم، او من را فردی می دانست که می تواند یک تیم را رهبری کند و کاپیتان خوبی باشد. بعد از این که کاپیتان آژاکس شدم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم و متوجه شدم به جایی رسیدم که می توانم تفاوت ها را رقم بزنم. این اتفاق به رشد من کمک کرد و از نظر ذهنی نیز تاثیر عمیقی در من گذاشت. تو سه فصل در سری آ بازی کردی و ...
روایت شهادت مدافع امنیتی که در آتش جهل قاتل سوخت/ معجزه بخشش والدین شهید را روانه کربلا کرد
و اظهارات وی را از نظر می گذرانیم؛ - چند سال داری ؟ 38سال - به چه اتهامی دستگیر شدی ؟ نمی دونم، فکر می کنم به خاطر اعتیاد دستگیر شده باشم و... - چرا موقع فرار از دست پلیس بنزین ریختی ؟ باور کنید ترسیده بودم و فقط می خواستم فرار کنم و راه نجاتی پیدا کنم. - چند سال است درگیر مواد شده ای ؟ از خیلی وقت پیش. زمان دقیقش را به خاطر ندارم... سابقه داری؟بله ...
نمی گذاشتم قهرشان طولانی شود
شد و بعد از 10سال زمینگیری به رحمت خدا رفت. حالا من مانده ام و قاب عکس محمدم و حاج قاسم که زودتر از من پیش محمد رفت. مکث شهیدی که وصیتی نداشت محمد غنمی جابر 6روز قبل از شهادت به جای وصیت نامه یک دست خط کوتاه از خود به جای گذاشته است. در دست خط او بعد از حمد و ثنای پروردگار آمده است: وَلَقَدْ آتَینَاک سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ (سوره حجرآیه 87 ...
بیوگرافی حامد آهنگی و همسرش و آراد با عکس های جدید
: دوست دارم بیننده این را بداند، من بعد از قسمت دوم فینال فینالیست ها یک استوری اینستاگرامی گذاشتم ولی دربسته بود و الان می خواهم مسئله را باز کنم. او ادامه داد: من مافیا شده بودم و حتی وقتی دستم کاملا بسته بود و یارانم را از دست داده بودم تا آخر جنگیدم، یک چیزی را مردم نمی دانند. تیم سازنده تلاش می کند تقلب نشود، من وقتی برای بستن قرارداد رفتم، به خود آقای ابوطالب مسئله تقلب ...
رسانه ملی پیشتاز عرصه مد و لباس ایرانی اسلامی
مشکلی ندارد بهره ببرم برای همین در انتخاب پوشش ابتدا به سراغ مانتو های گشاد بلند عبایی شکل رفتم. این نوع مانتو ها در پوشش مجریان خانم نیست، ولی جالب بود که بعد از دیده شدن این سبک پوشش در برنامه چراغ شاهد افزایش این نوع پوشش در قالب مانتو های عربی و روسری های بلند در جامعه بودم که هیچ تفاوتی با چادر نداشت. همچنین حسن وزیری که تهیه کننده این برنامه است، عنوان کرد: این یک باور غلط است که ...
مصطفی پورمحمدی:برخی رفتارها موجب بدبینی و عقده در مردم شده
ماه های ابتدای جنگ تا خرداد 60. من دادستان سوسنگرد و چند شهر عملیاتی دیگر هم بودم. آنجا پرونده افرادی بود که مثلاً می خواستند اسلحه به عقب بیاوردند. یعنی قشنگ معلوم بود که دارند با برنامه کار می کنند. از سوی دیگر ماجرای نفوذی های این جریان است. 6 تیر تاریخ ترور مقام معظم رهبری شده است، 7 تیر حادثه حزب جمهوری اسلامی و 8 شهریور انفجار نخست وزیری است و14 شهریور حادثه شهادت مرحوم قدوسی است ...
خروج پرویز ثابتی از مخفیگاه/ چرا شکنجه گر ساواک بعد از 44 سال از سایه بیرون آمده است؟
.... جالینوش به من گفت پرویز این شایعاتی که در ایران وجود دارد اگر 50 درصد هم صحت داشته باشد به نظر بسیار بد است. گفتم چه شایعاتی؟ گفت می گویند تو در دهان آیت الله طالقانی ادرار کرده ای؟ گفتم این به چند دلیل صحت ندارد پرسید که دلایل کدامند؟ گفتم دلیل اول اینکه من بخشنامه کرده بودم هر متهمی دروغ بگوید در دهان او ادرار کنند و اگر متهم مجتهد باشد و باز هم دروغ بگوید در دهان او. چطور ممکن است من چنین ...