سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات تکان دهنده ستاره لیگ برتری؛ دعا می کردم مصدوم شوم تا مجبور به بازی نباشم/ از همسرم طلاق گرفته ...
دوستم نبود، تا زمانی که 12 ساله شدم و آن شخص هم رفت. 14 ساله بودم و فکر می کردم این آدمها دوستان من هستند، اما دوچرخه دزدیدند و دستگیر شدند. همه باهم گروه تشکیل دادند و گفتند میکایل دوچرخه را دزدید. سه سال با آنها دوست بودم هرروز با هم مدرسه می رفتیم، ولی باعث شدند به آدمها بی اعتماد شوم. آنتونیو که اکنون در شرایط روحی خیلی بهتری قرار دارد احساس می کند که می تواند تا سه سال دیگر به فوتبال ادامه بدهد و همچنین از بودن در وستهام خوشحال است. بیشتر بخوانید: اولین افشاگری درباره زندگی خصوصی جود بلینگام/ ستاره رئال مادرید عاشق دختر هلندی شد؟ +عکس ...
خاطره رهبر انقلاب از کرایه کتاب و مطالعه یک شبه آن + فیلم
...، به کتابخانه آستان قدس هم مراجعه می کردم. حضرت آیت الله خامنه ای همچنین می فرمایند: آستان قدس هم در مشهد مقدس کتابخانه خیلی خوبی دارد. در دوره اوایل طلبگی، در همان سنین 15 16 سالگی، به آنجا مراجعه می کردم، گاهی روز ها به آنجا می رفتم و مشغول مطالعه می شدم. صدای اذان با بلندگو پخش می شد، اما به قدری غرق مطالعه بودم که صدای اذان را نمی شنیدم! بلندگو خیلی نزدیک بود و صدای اذان خیلی شدید داخل ...
هدیه سرخ برای نجات زندگی
نژاد شدم تا از تصمیم گیری برای یک انتخاب و عبور از دو راهی بخشش یا بی تفاوتی برایم بگویند. از آقای عباس نژاد پدر نورالدین می خواهم از نورچشمی خودش بگوید” پنجمین بار که مغزش را آنژیو کردند حالش بدتر شد و خون ریزی کرد.به زور دستگاه هایی که بهش وصل کرده بودند زنده بود. آن روز در بیمارستان بودم بعد از مدتی پزشک معالج گفت متاسفانه پسر شما دچار مرگ مغزی شده است. خیلی ناراحت شدم “آقای دکتر یعنی امیدی به ...
علامه جعفری گفت هرچه آقای بهجت گفتند را یادداشت کن و امانتدار باش
جلب کرده بود با خود می گفتم او از کجا می داند؟! مگر همراه ما بوده است؟! مؤید فرمایش ایشان این بود که بسیاری از مطالبی که از کودکی از آقا شنیده بودم، هنوز هضم نکرده بودم و حتی از سادگی و بی اطلاعی آقا می دانستم ولی بعد از سال ها همان طور که ایشان گفته بود، اتفاق افتاد، در حالی که وقوع آنها را غیر ممکن می دانستم. بالاخره به این نتیجه رسیدم که نصیحت های علامه از روی حدس و است؛ بنابراین ...
بخشی از نسل جدید سواد تاریخی و خواندن ندارد
نبود بلکه ارتباط آنلاین بود. چون قبل از آن در سال های دور پن فرین داشتم که آن زمان سیستمی به نام پن فرین بود که نامه نگاری می کردید. من آنجا رفتم و مجموعه تجربه های خود را برای یکی از دوستانم که مجله ای داشت تعریف می کردم. گفت اینها که می گویی را بنویس. من آن زمان روزنامه نگار سینمایی بودم، مصاحبه می کردم، نقد سینمایی می نوشتم. قبل از اینکه خود شما سفرنامه بنویسید مخاطب سفرنامه ها ...
قاتلی که مقتول را کف آشپزخانه دفن کرد
همسر مقتول به صورت تلفنی صحبت می کردم که صحبت مان طولانی شد و طی تماس های بعدی کم کم به هم علاقه مند شدیم اما بعد از مدتی پشیمان شدم و تصمیم گرفتم ارتباطم را با این زن قطع کنم. وقتی دیدم او موافق نیست و اصرار به ادامه این ارتباط دارد گفتم موضوع را به شوهرت می گویم. به همین خاطر صبح روز حادثه با شوهرش تماس گرفتم و از او خواستم باهم صحبت کنیم. عصر به خانه ما آمد و من هم موضوع را ...
روی نت دزفولی
کردم و متوجه شدم بعد از این بیتی که خواندم سر سینه ام وندیه درد گرونی / ندیدوم هرگز ازت یه دم مهربونی حال و احوال او منقلب شده و با این که زبان ما را نمی شناسد اما توانسته با این بیت و قطعه ارتباط برقرار کند. ترانه شما از کجا منشأ دارد؟ آیا پشت هر ترانه ای، داستان خاصی وجود دارد؟ ترانه هایم از زندگی ام سرچشمه می گیرند. به نظر من یک اثر هنری وقتی براساس حقیقت زندگی خود هنرمند نباشد ...
2 آسیب جدی نقد ادبی به روایت یک نویسنده و منتقد/ کتابخوان های حرفه ای مخاطبان اصلی پرسه در متن هستند
ظۀ خود ذخیره کند. اعضای بزرگتر خانواده اکثراً دانشگاهی و علاقه مند به ادبیات بودند؛ بنابراین از همان کودکی با کتاب و مطالعه آشنا بودم. در این میان قبل از ورود به مدرسه، برادر بزرگترم که هم اکنون نویسنده هستند برای من و خواهرم متناسب با شرایط سنی کتاب تهیه می کرد و حتی موقع خواب برای ما کتاب داستان می خواند. فکر می کنم همین موضوعات باعث علاقه ام به ادبیات و نوشتن شد. اما آغاز ع ...
آقازاده واقعی کیست؟
کردند و مثل آقازاده های امروزی نبودند. درست است؟ نام کتاب، پیشنهاد مؤسسه بود. بله، مقصودمان شهدایی هستند که فرزند مسئولان بودند و پدران شان در جمهوری اسلامی مسئولیت هایی را به عهده داشتند. مثلاً پدران شان امام جمعه بودند، نماینده مجلس، عضو مجلس خبرگان رهبری و.... زندگی نامه این شهدا را نوشته اید؟ به شکل داستان است یا ذکر خاطره؟ ابتدا پدر شهید را معرفی کردیم و بعد از فعالیت ها ...
شاعر آیینی باید در ساحت اهل بیت دو زانو بنشیند
باز اینم انگار از گندم طلا می روید آنجا / من هم به سهم دست هایم خوشه جینم لب تشنه رفتم سمت سقاخانه در فکر / در واقعیت تر شد اینجا آستینم ای کاش می مردم در آن رویا که دیدم / آهو شدم سلطان نشسته در کمینم دیدم که با نامهربانان مهربانی / باید که می بردم به خواب آن دوربینم مابین کاشی های فیروزه سبکبار / یک جرعه ابر عاشقی روی زمینم از گنبدت خورشید می تابد شب و روز / خورشید را امشب کنارت شب نشینم ...
دیدار مسئولان ارشاد و کارآفرین برتر صنعت چاپ با هنرجویان هنرستان امام صادق (ع)
از شخصیت خودم شناخت کافی داشتم که دو خصوصیت مهم پشتکار و ریسک پذیری بالا در من نهادینه بوده و همین موضوعات دلیل پیشرفت من شد. بعد از کار در رشته های متفاوت به حوزه چاپ ورود کردم. وی ادامه داد: فعالیتم را از چاپخانه محراب واقع در خیابان سهروردی شروع کردم؛ همان طور که پیش تر گفتم در دانشگاه حسابداری خوانده بودم، دوستان و همکلاسی هایی داشتم که در بانک ها استخدام شده بودند، در آن زمان یکی ...
حدادعادل: پنج سال است که هر هفته معلم فرانسه دارم/ به قول داش مشتی ها پدر عشق بسوزد/ هیات های مذهبی که ...
...، منحنی ترسیم می کردم و چه سختگیری ها و تاکیدهایی بود که ما حتما مهندس بشویم. درواقع من هیچ وقت فکر نمی کردم که عاقبت کار سر از زبان و ادبیات فارسی دربیاورم. دانشگاه به رشته فیزیک رفتم و خیلی هم در کار فیزیک جدی بودم. من در دوره فوق لیسانس فیزیک شاگرد اول دوره خودمان بودم. پنج تا درس فوق لیسانسم با استاد ثبوتی بود. * کارشناسی ام را از دانشگاه تهران گرفتم. ارشد را شیراز بودم. خودم در 22 ...
محاکمه پسر جوان به اتهام قتل مادربزرگ
پدرم می دانست. به همین خاطر مدام به مادرم فحاشی می کرد و هرجا می نشست می گفت که این زن پسرم را کشته است. تا اینکه مادرم هم فوت کرد اما مادربزرگم باز هم دست بردار نبود و همیشه مادرم را نفرین می کرد. رفتارهایش باعث شده بود تا رابطه ام را با مادربزرگم قطع کنم. وی افزود: روز حادثه در حالی که مواد مخدر مصرف کرده بودم و حالت طبیعی نداشتم تصمیم گرفتم به خانه مادربزرگم بروم تا با او ...
ما گمشدگان
سرم می چرخید. چهار ساعت برایم چهل سال شده بود. دخترکم کجا بود؟ سر بر بالین که گذاشته بود؟! یکی از کنارم گذشت و گفت: داداش کفش بپوش، زمین آسفالت داغ و سوزانه، اذیت می شوی. کفش به پا نداشتم. ادامه دادم تا از یکی پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفت: صحن امام رضا. بعد هم توی همان شلوغی جمعیت گفت: بلند بگو یا رضا. قبل از اینکه همه بگویند یا رضا، نیت کردم. جمعیت خیلی بلند و پرطنین گفت: یا رضا. به یکی ...
ماجرای چاپلین و زنی که او را متهم به تجاوز کرد
پله ها پایین رفتم. وقتی به پشت در رسیدم چند لحظه مکث کرده و با احتیاط آن را گشودم. با منظره ی عجیبی مواجه گردیدم. در آستانه ی در مرد کوتاه قد پریشان حالی به چشم می خورد که پالتوی تیره رنگی به تن و کلاه شاپوی سیاهی بر سر داشت. وقتی درست در قیافه اش خیره شدم او را شناختم. او خود چارلی همان هنرمند مشهور بود که نامش زبانزد خاص و عام است. آخر شما که چارلی را فقط روی پرده ی سینما می بینید نمی ت ...
قزل امام روایتی از عشق بدون مرز
کنید و درمان را همان جا ادامه دهید اما من قبل از بازگشتن به زیارت امام رضا(ع) رفتم و به ایشان متوسل شدم شاید باورتان نشود در مسیر برگشت به راحتی می دیدم و حتی پلاک های ماشین ها را می خواندم. وی ادامه داد: من احساس می کردم این بهبود بیماری ام، به خاطر توسلی بوده که به امام رضا(ع) کرده ام. بعد از آن هم ادامه درمان را انجام دادم و به لطف خداوند و توسل به امام رضا(ع، بیماری چشمم کاملا ...
روایت خادمی که رزقش را از شهداء گرفت
، در حرم یکی از دوستان قدیمی ام را دیدم که خادم قسمت ولیچر بود، حالش را پرسیدم و گفتم علی جان شما چطور خادم آقا جان شدی تا من هم بتوانم خدمت کنم؟ به گنبد آقا نگاهی کرد و گفت: از امام رضا (ع) خواستم. گفتم بله باید اول از امام رضا(ع) بخواهیم اما روال کاریش چطور بود که اگر آقا دعوت کرد من هم خادم شوم، سپس علی مسیر کارهای امور خادمین را مختصری توضیح داد. همان موقع پای ضریح آقا مشرف شدم و گفت ...
با معجزه خادم شاهچراغ (ع) شدم
آموزشگاه زبان انگلیسی تدریس می کنم، حسابی سرم به کار گرم شده بود و تاریخ آخرین آزمون را فراموش کرده بودم. شب آزمون خواب دیدم که صدایی به من می گوید: بلند شو، الان وقت خواب نیست، مگر امتحان نداری؟ ساعت 4 صبح که از خواب بیدار شدم با خودم می گفتم چه امتحانی دارم. یادم افتاد ساعت 8 صبح یعنی درست 4 ساعت دیگر باید سر آزمون حاضر باشم. بلافاصله رفتم سراغ جزوه ها و شروع کردم به خواندن. از طرفی آشفته و نگران ...
کتاب موج سوار لزوما کتاب خوب نیست
من بود، مدرسه رفته بود. این چه سالی است؟ درباره سال مشخصا 1360-1359 حرف می زنم که جنگ هم تازه شروع شده بود. آن زمان خواهرم برای من تن تن را می خواند. من خیلی عمیق تصاویر را نگاه می کردم و بالای شخصیت ها ابری بود که دیالوگ شخصیت ها را می نویسد. الان این طور نیست ولی در کلاسیک ها این طور بود. وقتی یک شماره از تن تن را خواهرم برای من خوانده بود به تدریج حفظ شدم در آن ابر چه نوشته شده است ...
حدادعادل: من و دکتر سروش شعر می گفتیم و در هیات های مذهبی می خواندیم
انقلاب به صداو سیما رفتم، بعد از آن وزارت ارشاد، بعد دوباره برگشتم صداوسیما، اما این دفعه عضو شورای سرپرستی بودم. نهایتا هم برگشتم به جایی که خودم دوست داشتم که وزارت آموزش وپرورش بود. با دکتر سروش در یک کلاس بودیم، عصر ها با هم از مدرسه به خانه می آمدیم، گاهی در محله خودمان، این هیات های مذهبی که جشن می گرفتند من و دکتر سروش شعر می گفتیم و هرکدام می خواندیم. شعر های در حد دانش آموزی بود ...
اگر آزاد نشده بودم بی شک امروز زنده نبودم / در زندان بازجویی و شکنجه نشدم / نامه شهریار به آیت الله ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال 1391 توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سؤالات گردآورندگان می پردازد. این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. انتخاب روزانه بخش هایی کوتاه از این کتاب را در سی قسمت برای علاقه مندان به تاریخ منتشر خواهد کرد. - عاطفه این بار اول بود که زندانی می شدین؟ بله بله... ...
گم شدن فلش معلم در کلاس درس
قرار دادم که اصلاً مشخص نشود که چیزی داخل آن قرار می گیرد . با ورود آخرین دانش آموز، کیسه نایلونی را برداشتم و از کلاس خارج شدم و به سمت دفتر مدرسه رفتم. فلش را از درون کیسه بیرون آوردم و به معلم کلاس تحویل دادم . خیلی از این اتفاق خوشحال شدم که هم شخصیت و اعتبار دانش آموزم حفظ شد و هم مطمئن بودم که بعد از این ماجرا، مسیر تازه ای برای زندگی اش انتخاب خواهد کرد . ...
پای سخن پیشکسوت حرفه عشق و دانش
....و مسئول انجمن های ادبی شهرستان بافق هستم. شعر کلامی الهی است کریمزاده اظهار نمود: از همان زمان کودکی، مادرم، شعله های علاقه به شعر و شاعری را در من شعله ور نمود. مادرم سواد نوشتن نداشته ولی سواد خواندن داشت و به سهولت روزنامه و کتاب می خواند و بیشتر گلستان را از حفظ بود. به یاد دارم زمانی که مادرم در قید حیات بود، بعد از سرودن شعر، با مادرم تماس گرفته و برایش شعر می خواندم و ...
فرار زن جوان از لجنزار تباهی | با آن مرد جوان به خانه مجردی شوهرم می رفتم و...
سفره عقد نشستیم. عباس در مشهد کارگاه جوشکاری داشت اما از نظر مالی بسیار ضعیف بود. به همین خاطر هم با گذشت 6 سال از دوران نامزدی هنوز نتوانسته است مراسم عروسی را برگزار کند. او پایان هر هفته به قوچان می آمد و یکی دو روز را در منزل ما می ماند. سال گذشته به طور ناگهانی مادرم از دنیا رفت و غم سنگینی همه وجودم را فرا گرفت چراکه دلبستگی خاصی به او داشتم و تحمل مرگش برایم بسیار سخت ...
خاطرات الرجال
.... عریضه داده بود و در اول آن منتی بر اعلیحضرت گذاشته بود، بعد درخواست انجام کاری را برای معامله صدهزار بشکه نفت در روز که به قیمت تخفیف یافته بگیرد و بفروشد داده بود. چون منت گذاشته بود، شاهنشاه را عصبانی کرد. حق هم با ایشان بود. من خجل شدم و تمام روز ناراحت بودم ولی شب که سر شام رفتم، عریضه ای از بوتو رئیس جمهوری پاکستان دادم خواندند و جواب دیکته فرمودند. با من مدتی اظهار محبت کردند. می ...
ژنرال ملکوم، توپ های جنگی را به اردوگاه فتحعلی شاه هدیه داد
...، اما اضافه کرد، ولی اصلاً فکر نمی کرد آن طور که شما تعریف کردید رفتار کند من بسیار متعجب و حتی کمی ناراحت شدم که با این که همه چیز همان طور که ما انتظار داشتیم انجام شده بود، ولی میرزا با بی تفاوتی به مطالبی که من برایش تعریف می کردم گوش می داد تا جایی که نتوانستم خودم را نگه دارم و از او دلیل این بی تفاوتی اش را پرسیدم. جواب او برای من بسیار خوشایند بود، زیرا گفت: همه این ها خیلی ...
فردوسی؛ نگه دارنده زبان فارسی یا قوام بخش آن + فیلم
شده است و چاپ های کامل دیگر بعد از این اثر ارائه شد. درواقع شروع این کار با فیش برداری از لغات شاهنامه شکل گرفت. ایکنا وجه تمایز پژوهش شما نسبت به آثار مشابه چیست؟ به هر حال، هر کسی فکر می کند کاری که انجام داده، خوب است؛ اما آثار دیگر هم خوب هستند و برای آنها زحمت کشیده شده است. هر کسی در راه شاهنامه کاری انجام داده باشد، پسندیده است. کاری که من انجام دادم، نسخه بدل ندارد و ...
نوشتن برای بچه ها کاری دلچسب و دوست داشتنی ست
...، برای بچه ها که بنویسی حالت بهتر هم می شود، فارق از مشکلات معیشتی حوزه نویسندگی و شعر که بسیار هم جدی هستند، نوشتن برای بچه ها کاری دلچسب و دوست داشتنی ست ، مخاطبانی مهربان و صاف و ساده مثل چشمه زلال، وقتی برایشان می نویسی دوست نداری حالشان را خراب کنی، پس از زیبایی می نویسی و سعی می کنی که زیبا بنویسی این خوب است، کم کم حال خودت را هم خوب می کند -چقدر کودک درون شما در خلق آثار حوزه ...
زن جوان در نبود شوهرش در خانه مرد غریبه را به خانه می آورد / کمکم کنید از این لجنزار بیرون بیایم
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با [...]
کاغذی که از بازار آزاد تهیه می شود/ نمایشگاه کتاب پل پیشرفت صنعت نشر
. -شما در چه سالی انتشارات صبح سحر را راه اندازی کردید؟ من در دوره دکتری که دانشجو بودم احساس کردم می توانم در زمینه چاپ و نشر فعالیت کنم بنابراین؛ انتشارات صبح سحر را مورخ بیست و پنجم اردیبهشت ماه 95 در شهرستان گرمسار ایجاد کردم. در انتشارات بیشتر در زمینه کتاب شعر فعالیت کردم و از آن زمان تاکنون این مجموعه به فعالیت خود ادامه می دهد. -شما کاغذ انتشارات خود را چگونه ...