کادر درمان کرونا منتظر استوری های این طلبه بودند/ وقتی حاج آقا حاضر شد قید ...
سایر خبرها
جمله دختر حاج قاسم به همسر شهید مدافع حرم/خودم نوکر بچه هاتون هستم
موشک آمریکایی به ماشین حاج قاسم و ابومهدی می گفت! سوالهای ممتد حسن و سکوت مطلق من... نشستیم و نشستیم و تماشا کردیم، حرفی نبود، پیکرهای اربا اربا و مردمانی که بازهم کینه ی علی را داشتند! به خودم آمدم یقه ای از اشک خیس شده. همه از انتقامی سخت صحبت می کردند. یاد دعای ندبه ی صبحم افتادم. دو روز گذشت ( و شاید نگذشت! اصلا راستش را بخواهی بعد از مصیبت، زمان نمی گذرد ، همان زمان لعنتی که ...
نگرانی شما از آینده نیست، از گذشته تان است که حالا زیر نورافکن نگاه مردم قرار دارد/ از جمهوریت کینه ...
فلاکت مملکت توئیت می کنند؟ راستی از شیخ غلامحسین کرباسچی نماینده امام در ژاندارمری چه خبر؟ وظیفه مرزبانی اش را خوب انجام می دهد؟ شنیده ام شبانه روز مواظب است کسی از مرز های جُردَن؛ به قلعه جنگ فقر و غنایتان نفوذ نکند. بچه های روزنامه سلام کجا هستند راستی آقای مدیر مسئول! بگذریم. *** اسم محسن حججی به گوشتان خورده است حاج آقا؟ حسین حریری، مصطفی ...
زنی که 60 سال است در کوهستان زندگی می کند
رفتم و آب می آوردم، اما حالا این لوله کارم را راحت تر کرده و همیشه آب دارد. آخرین روز های بهار است هوا کمی به تابستان میل دارد، اما نمی توانم به این فکر نکنم که این زن رنج دیده چطور زمستان های سرد را اینجا سپری کرده و می کند. می گوید: داخل خانه کرسی دارم و با همان 60 زمستان را دیده ام. کاش برق داشتم تا فضای خانه ام روشن شود و مار ها و عقرب ها را ببینم اگرچه خودم ...
عاشقانه های شهدا/ شرط سید عبدالله برای تقسیم اجر شهادت با همسرش
کسی سخن می گفت. جلو رفتم و گفتم حاجی اینجا که کسی نیست! با کی حرف می زنی؟ حاج عبدالله گفت: با صاحب الزمان(عج) صحبت کردم و دعوت نامه ام را از ایشان گرفتم. حاجی قبل از شهادتش خواب می بیند که نوری در آب است و بچه ای بیرون از آب؛ و آن نور بچه را گم می کند. صبح روز بعد خواب خود را در نامه ای می نویسد تا برای من بیاورد ولی ظهر همان روز در اثر انفجار و زخمی شدن پهلو به داخل آب افتاده و شهید می شود ...
طلبه هایی که کنار ساحل تبلیغ می کنند!
به گزارش شیعه نیوز ، چند سال پیش انتشار کلیپی کوتاه پای گروه تبلیغی بقیة الله بابلسر را به فضای مجازی و رسانه باز کرد. کلیپی که نشان می داد چند طلبه جوان در ساحل دریا مشغول برگزاری مسابقه سیب خوری هستند. انتشار این مسابقه حاشیه هایی را به دنبال داشت. حاشیه هایی که حجة الاسلام سیدمرتضی پورعلی مسئول این گروه تبلیغی علاقه ای نداشت به جزئیات آن بپردازیم. مصاحبه ای که پیش روی شماست را همان چند سال پیش انجام داده بودیم ولی منتشر نکرده بودیم ت ...
ده حکایت جالب از امام رضا علیه السلام در ویکی آنا
است و مرگم هم در همان جاست... سجستانی!... بدن من در کنار قبر هارون پدر مأمون دفن خواهد شد . 2- چرا گناه؟ راوی: نعمان بن سعد کنار امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشسته بودم. امام نگاهی به من کردند و فرمودند: نعمان!... سال ها بعد، یکی از فرزندان من در خراسان با زهر کشنده ای شهید خواهد شد. اسم او مثل اسم من، علی است. اسم پدرش هم مانند اسم پسر عمران ، موسی است. این را بدان ...
عرض ارادت شاعران به حاج قاسم در کتاب ققنوس قدس منتشر شد
...، گام های اولیه برای تدوین کتاب ققنوس قدس برداشته شد. رستمی افزود: در مرحله نخست سعی کردیم با دوستان شاعر تماس بگیریم و تا تاریخ تدوین کتاب، تمامی اشعاری را که در خصوص حاج قاسم سروده شده بود، در رسانه ها یا صفحات مجازی خود شاعران مورد بررسی قرار دهیم. حاج قاسم، محبوب قلوب مردم بود و به همین خاطر از همان اولین ساعات شهادتش اشعار بسیاری در خصوص ایشان سروده شد که سعی کردیم با وسواس خاصی ...
"افراخته" زیر شکنجه ساواک دوام نیاورد؛ مرا بردند/ وقتی انقلابی دو آتشه به استخدام واحد نظامی مستشاران ...
...، کم و بیش بحث مبارزه دانشجویان و بچه مسلمان ها و سرشاخ شدن شان با حکومت را هم پیگیری می کردیم؛ البته تحت الجلدی و آرام، آن هم به علت شرایط خفقانی که بر شهر و کشورمان حاکم بود! بالاخره یک روز در صفحه آگهی اشتغالِ روزنامه، تیتر استخدام در سفارت آمریکا نظرمان را جلب کرد؛ آن هم در قسمت واحد نظامی یا آرمیشمَک. قرار بود الباقی مستشاران آمریکایی هم به کشورمان بیایند ؛ حدود 40 هزار نیرو را ...
واکنش سرپرست هیئت وزنه برداری استان البرز به کرونایی شدن یکی از ورزشکاران
در مجموعه علی مرادی هستم، باید با من اینگونه رفتار کنند؟ بیشتر بخوانید: کسب 2 سهمیه المپیک در بخش بانوان هدف اصلی مان است عضو تیم ملی هم در همان سالن مطهری تمرین می کند رئیس هیئت وزنه برداری استان البرز گفت: از بچگی و حتی زمانی که مربی وزنه برداری بودم، خودم تخته ام را تمیز می کردم. در شرایط فعلی همه باید به هم کمک کنیم. باشگاه مطهری از صبح در اختیار وزنه برداری است و صالح چراغی (عضو تیم ملی وزنه برداری) در همین سالن تمرین می کند. مربی اش هم در کنارش حضور دارد و خودمان هم اجازه نمی دهیم که سالن شلوغ شود. انتهای پیام/ ...
جزئیات محاکمه ربایندگان یک برج ساز معروف
سوار یک ون کردند. آنها مرا به سوله ای بردند و در آنجا بشدت شکنجه ام کردند به بدنم برق وصل کردند کتکم زدند با شوکر تمام بدنم را فلج کرده بودند. بعد از من تقاضای 3 میلیون یورو کردند که گفتم ندارم و باز شکنجه ام کردند تا اینکه بعد از چند روز به 600 میلیون تومان راضی شدند و قرار شد به خانواده ام زنگ بزنم و تقاضای پول کنم، من با اصرار از آنها خواستم اجازه دهند با تلفن همراه خودم زنگ بزنم. اما از آنجا ...
روایتی از یک شب حاج قاسم بین نیروی دشمن
، 26 ساله بودم که معرفی شدم به پادگان قدس و بعد از آموزش عازم جبهه شدم و بعد از 45 روز اول به کرمان برگشتم. شبی که با حاج قاسم بین عراقی ها غذا خوردیم در مرحله دوم رفتم اهواز که من را انداختن بندر فاو که سه منطقه کارخانه نمد، خورعبدالله و منطقه ای به نام البهار بود، وقتی رفتم حاج قاسم من را دید و گفت: آقای افزون شهید نشدی گفتم نه من هنوز لیاقت نداشتم گفت تو از ملاهای قدیمی ...
باورهای کهنه مادر
را معرفی کرد و گفت نگران دخترتان نباشید. اینجا پیش ماست و او را به خانه برمی گردانیم اما مادرم، گفت: حالا که او به خانه شما آمده حق ندارد برگردد و اگر برگردد خودم او را خواهم کشت، او دیگر دختر ما نیست. آن شب در منزل کوروش ماندم. فردای آن روز پدر و مادرش مرا به منزلمان بردند اما مادرم مرا نپذیرفت. بعد از چند ساعت بحث و کشمکش گفت: اینها باید همین هفته عقد کنند. من که چیزی از زندگی مشترک ...
جشن تولد "شب بخیر کوچولو" در رادیو/ گوینده ای که به تلویزیون نرفت!
دنبال مجری می گشتند، من لوزه هایم را عمل کرده بودم و با آن شرایط صدمه دیده یک پاراگراف از قصه (همان پیرزنی که در روز بارانی همه حیوانات را به خانه خود راه می دهد) را خواندم، ایشان گفتند که این خانم نشیبا همان است که ما می خواهیم و این شد که نهم تیر ماه سال 1369 برنامه را شروع کردیم. وی افزود: من برای این کار که مخاطبم بچه ها هستند، باید انرژی بیشتری بگذارم. به طوری که اگر چند برنامه پشت ...
وضعیت کشور سوئیس در مقابله با ویروس کرونا/ به شدت کمال گرا هستم/ چالش های پیشگیری از سرطان در اینستاگرام
و باعث مرجع شدن صفحه شما شد ویروس کرونا است، در این خصوص توضیحاتی بفرمایید. - ابتدا باید اشاره کنم تقریبا در ایران اولین کسی بودم که راجع به موضوع کرونا صحبت کردم، یک روز بعد از سال تحویل میلادی خبری راجع به کرونا ویروس که در چین شایع شده بود پخش شد و باعث شد خیلی از مردم دنیا احساس خطر کنند، اما این مسئله در ایران ناشناخته بود و مردم و مسئولان نمی دانستند که این ویروس چیست. از همان روز ...
سر به سر گذاشتن یک گردان توسط حاج آقا
وجود آورده بود، آن قدر زیاد بود که بچه های گردان امام محمدباقر لشکر 25 کربلا، لام تا کام نمی توانستند حرف بزنند، صدای به هم خوردن دندان های بچه ها را به راحتی می شنیدم، بعد از آن همه پیاده روی، حالا نوبت رسیده بود به این که بچه ها کمی استراحت کنند و نیروی شان را برای ادامه مسیر حفظ کنند، یکی از بچه های گردان، برای رفع حاجت دل به سرما زد و به هر جان کندنی که بود، پی چاله چوله ای بود تا دور از چشم بچه ...
خط پرورش دهنده روح و شعر آرام کننده روح می باشد/هنر صخره محکمی است در مقابل امواج سهمگین زندگی
اجتماعی می برم. بدون این هنر شاید انگیزه کنونی را برای ادامه کارم بصورت فعلی نمیداشتم. *استاد شور و هیجان هنر را در درونتان تا تبدیل شدن به شعر و بعد جلوه فرحبخش نستعلیق در خط برایمان بگوئید . من در کل از استعداد هنری و فنی خوبی برخور دار بودم . ولی سعی میکردم وارد امور هنری نشوم . شرایط آنروزگار ما وارد شدن به مسایل هنری همان و منتهی شدن به رها کردن درس و تحصیل همان ...
روایت فارس من | بابای مدرسه از نمای نزدیک؛ به من می گویند برو جاروات را بکش!
تا بچه بودیم. من تا سوم راهنمایی درس خواندم و بعد وارد بازار کار شدم. توی قنادی کار کردم، بعد رفتم سربازی، جوشکاری کردم و کارهای مقطعی دیگر. مدتی هم در شهرک سینمایی غزالی کمک آشپز بودم. آنجا فقط زحمت کشیدم و کار کردم؛ بدون هیچ خاطره ای. انگار خودم را به فراموشی اجباری زده ام، از بس چیز خوشایندی برای یادآوری پیدا نمی کنم. 3| سال 1389، با 200 هزار تومان حقوق، به عنوان آشپز وارد آموزش و ...
یوسف کرمی: اولین کسی بودم که صدای فردوسی پور را تقلید کردم
را تقلید کردم. من اولین کسی بودم که سال 79 و در همان اوایل پخش برنامه 90، با این برنامه شوخی کردم و از بین فوتبالی ها؟ علی آقای پروین و علی آقا دایی. بعد هم صدای عادل فردوسی پور. اصلا من اولین کسی بودم که سال 79 و در همان اوایل پخش برنامه 90، با این برنامه شوخی کردم. تا به حال شده تقلید صدای کسی را کنید و او ناراحت شود؟ سوال به جایی پرسیدید. دوست دارم ...
ترکش هایی که یک رزمنده را برای مادرش هم غریبه کردند
دیدم. به او سلام کردم. قدری جلو آمد و گفت دوست داشتم باز هم پیکم می شدی! حالا بیا یک موتور تریل بگیر خیلی اینجا به کارت می آید . در سازماندهی گردان فتح، من، حاج علی مهرابی، مسلم غریب بلوک و عبدالله عزیزی نیروی اطلاعات و عملیات گردان شدیم. بعد از چند روز، به دستم ترکش خورد. برای همین موتور را تحویل دادم و کمک تیربارچی برادر، علی تیموری شدم. یک دستم باندپیچی شده بود؛ برای همین یک دستی کمک ...
ماجرای امتحان مجازی با لباس مخصوص غسل اموات کرونایی چه بود؟
آمده اند اصلا صحبت پول در میان نبوده بلکه همه داوطلبانه و با عشق اقدام به انجام این کار کرده ایم. او با بیان اینکه بسیاری از غسل دهندگان بچه کوچک دارند و شاغل هستند، اما با جان و دل جلو آمده و این کار را انجام می دهند، اظهار کرد: غسل اموات کرونایی تنها مختص یک قشر خاص یا حتی طلبه ها نیست بلکه چه بسیار افراد عادی که در شرایط کنونی به این کار مشغولند. حتی اگر طلبه نبودم غسل دادن ...
روایت شهید همدانی از مهتاب خیّن / حاج محمود شهبازی در یک قدمی فتح خرمشهر پر کشید
کتاب مهتاب خیّن ، چگونگی شهادت فرمانده سپاه همدان را روایت کرده است: ساعت از دوازده شب هم گذشته بود و وارد دقایق اولیه یکشنبه دوم خرداد 1361 شده بودیم. من پیش حاج همت در مقر نصر 2 مانده بودم و آقای محمودزاده در همان مقر جلویی، پیش حاج محمود شهبازی بود. حاج محمود در همان دقایق اولیه دوم خرداد در خط شهید شد. خودم از لحظه ای دچار شک و ابهام شدم که دیدم روی شبکه مخابراتی مردم پیام نصر 2، هیچ ...
بافتنی هایم را فروختم تا بتوانم به زیارت امام رضا(ع) بیایم
بتوانیم به مشهد سفر کنیم. درآمد خوبی نداشتیم و من خودم هم آن سال ها کار می کردم و در خانه بافتنی می بافتم و می فروختم. پول آن بافتنی ها را جمع کردم تا اینکه پس از 6 سال توانستم با خانواده ام به مشهد بیایم. این بار مادر و دخترم هم در سفر همراهم بودند این سفر حدود 14 سال پیش برای ما میسر شد که تازه گوشی های موبایل آمده بود و ما با گوشی مان در حرم عکس انداختیم. یکی از عکس ها را ...
رضا، مهاجری به سوی خوبی ها نجمه حسنی
...، خانواده ام مرا در جمع خودشان نمی پذیرفتند و از سوی دیگر، من هم نیازی به حضور در جمعشان نمی دیدم. برای مصرف مواد در کابین وانت، دخترم را در سرمای زمستان بالای ماشین رها کردم. رضا در حالی که بغضش را فرو می برد گفت: یادم هست یک روز زمستان برای انجام کاری از خانه بیرون رفتم، دختر چهار ساله ام را که می خواست با من بیاید با خودم سوار وانت کردم. آن روز سرد زمستانی برای اینکه بتوانم ...
هنر با پولسازی سازگار نیست
پدر چنان در بین هنرمندان محبوب بود که در سال 1342 که نزد استاد بهزاد رفتم، به من گفت اگر دختر رضاشاه بودی قبولت نمی کردم، اما من مدت ها نزد پدرت کار کرده ام و با همان لهجه اصفهانی هم به من گفت که حسین تو بالاخره یک چیزی می شوی. استاد بهزاد هم طراحی را به من آموخت. بعد از او، نزد استاد مصورالملک رفتم که طرح هایی به من داد و از من خواست آنها را طراحی کنم. می گفت تو قلم را مثل شمشیر به دست گرفته ای و داری به جنگ مردان می روی. ...
مثل همه سروها
می زد. باران خفیفی هم باریدن گرفته بود. سریع تصمیم گرفتم با سر بروم توی شکمش و رفتم. تازه متوجه من شده بود. عقب عقب رفت؛ ولی با آرنج هایش کناره کانال را گرفت و خودش را نگه داشت. با پایش مرا به عقب پرت کرد. کلتش را کشید. تیری به رانم شلیک کرد. کتاب تاریخ شفاهی مثل همه سروها در شمارگان 500 نسخه در 256 صفحه با قطع رقعی در سال 1398 توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس به سفارش اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس استان سمنان چاپ و منتشر شده است. انتهای پیام/ ...
شوخی های شبکه های اجتماعی؛ پشم چین گوسفند چند؟
دخترارو جذب خودم کنم. گرم بحث بودم که یکیشون آروم دستمو کشید از جمع دورم کرد گفت ببین روبان اونیه که دور کادو میبندن احتمالا منظور تو رمانه. رضا این داستان سحرخیز باش تا کامروا بشی همش الکیه. شما دیر پاشو، ولی صبونه سوسیس تخم مرغ بزن به جا یه بار دوبار کامروا می شی. یوسف ازبکستان واسه جذب گردشگر گفته به هرکی اینجا کرونا بگیره 3000 دلار میدیم. ...
ماجرای کودکانی که روحیه بخش بیماران کرونایی شدند/ می خواستیم "نشاط" را با روش دیگری به جامعه منتقل کنیم+ ...
دادیم تا بخوانند. ما با ایجاد این حلقه های ارتباط نوعی همدلی مردمی را تجربه کردیم که از محصول نهایی هم مهم تر بود. دانش آموزان و کودکان خیلی همکاری می کردند، برای همین کم کم کار تربیت محور شد، مثلاً در صفحه پویش اعلام کردیم "اگر تزئین بیمارستان ها دست شما بچه ها بود، یا شما بچه ها مدیر بیمارستان ها بودید، چه کار می کردید؟"، دختری 11ساله از مازندران انیمیشنی با این حال وهوا درست کرد، این شد که از ...
فروش وعده آینده درخشان به قیمت دفن آرزوها؛ دبستانی ها هم آلوده مافیای کنکور شدند
ساده هم، در خانه وقت بگذارم و خودم مطالعه داشته باشم. وضعیت نمراتم هم آنچنان درخشان نبود که کسی به آینده ام امیدوار باشد. همین که نمره قبولی را کسب می کردم، خانواده ام و حتی خودم راضی بودیم و دوستانم می گفتند ما که رتبه اول و دوم کلاس هستیم چیزی نخواهیم شد چه برسد به تو! خمسه افزود: دوستان که هیچ! یکی از معلمان پیش دانشگاهی ما بعد از دیدن معدل همان مقطع من که چهارده و سیزده صدم شده بود ...
سلطنت طلب های ریشو!
زمان عثمان که پس از خلافت علی علیه السلام مردم را به اطاعت و بیعت او فراخواند و حضرت نیز او را برای مذاکره با معاویه راهی شام کرد. بدون تردید اگر امثال این اعتراضات تند مالک به امیرالمومنین در مقابل چشم بعضی ها اتفاق می افتاد نه تنها از قطار انقلاب پیاده می شد که متخصصین نطفه دست به کار می شدند و چند روز بعد هم آمنه سادات ذبیح پور گزارشی از اعترافات جنابش پخش می کرد که چگونه با معاویه ...