آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
سایر منابع:
سایر خبرها
رجعت؛ داستان یک شهید از والفجر تا بال فرشتگان
...> - کامپوت های آلبالویی که مامان توی بیمارستان دهنم می گذاشت، بهم ساخته. خاله زحمت کشیدی توی این سرما تا دزفول آمدید. - ما تمام سردخانه ها را دنبال جنازه ات می گشتیم. حالا که به سلامتی اومدی، با دندان های سفید و ردیف شده ات به این قشنگی داری می خندی، نیام ببینمت؟! خاله دستِ بی جانم را در بین دستانِ گرمش گرفت. - حالا که اومدی، برام تعریف کن کجاها دنبال جنازه ام بودی!؟ بابا ...
بیوگرافی “سعید معروف” والیبالیست محبوب ایران +تصاویر
ارومیه شروع کرد و سابقه بازی در تیم های پگاه، صنام، استقلال گنبد، سایپا، داماش، کاله و شهرداری ارومیه و متین ورامین را دارد. معروف در سال 1383 اولین قهرمانی لیگ خود را با صنام تجربه کرد و در فصل 1390 با کاله برای دومین بار به قهرمانی لیگ دست یافت. او در جام باشگاه های والیبال آسیا در سال 2013 مانیل با متین ورامین به قهرمانی رسید و در سال 1393 با قراردادی دو ساله دوباره به شهرداری ارومیه ...
جبهه دستم را گرفت اما شجاعت به من داد
بهنام سلطانی قریب به سه دهه از پایان جنگ تحمیلی سپری شده، اما سینه رزمنده ها هنوز هم مملو از خاطراتی است که هر شنونده ای را برای شنیدن حریص می کند. اغراق نیست اگر بسیاری از رزمنده های دوران دفاع مقدس را جعبه سیاه جنگ تحمیلی بدانیم، چرا که روایت های آنها از روزهای شور و حماسه و توپ و خمپاره، واقعیت های تازه ای را پیش روی مخاطب قرار می دهد. فرشته عنبری، رزمنده و جانباز دوران مقدس، یکی از ...
شهید سلیمانی چهره برجسته دفاع مقدس بود
المقدس باهم دیگر خیلی آشنا شدیم. بعد دوران دفاع مقدس نیز این ارتباط تنگاتنگ ادامه یافت. وی در ادامه اظهار کرد: اولین آشنایی در دوران دفاع مقدس و در جبهه بود. در دوران دفاع مقدس واقعا شایسته پروری و شایسته سالاری بود. متاسفانه این امر امروز در سیستم های مدیریتی یا نیست یا ناقص و ضعیف است. آنجا چون میدان عمل بود افراد در میدان عمل انتخاب می شدند. رئیس مجلس شورای اسلامی در ادامه ...
رفتم نان بخرم چند ماه بعد برگشتم!
برنمی آیی. به نوعی دلشان می سوخت. یادم هست برای بار دوم که می خواستم به جبهه بروم چون می دانستم پدر و مادرم ناراحت می شوند، صبح زود بلند شدم و برای نخستین بار گفتم: می خواهم بروم نان بخرم. تعجب کردند چون من معمولا نان نمی خریدم. با تعجب گفتند: برو. من رفتم نان بخرم و چند ماه بعد برگشتم! (با خنده) به شوخی می گفتند: هنوز نان نخریده ای؟! در کل سعی کردم آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهم. ...
این مرد 35 سال است که نخوابیده
ابتدایی ترین تجهیزات راهی جبهه می شوند تا مبادا یک وجب از خاک کشورشان به دست دشمن بیفتد و همین اتفاق هم می افتد. بیشتر از 213 هزار نفر شهید و 320 هزار دلاور، جانباز می شوند. جانبازانی که حالا بعد از 40 سال بعضی هایشان بین مان نفس می کشند و هر کلمه شان روایتی است از رشادت ها، دلتنگی ها، عاشقانه ها و سختی ها. در دومین روز از هفته دفاع مقدس و در پرونده امروز زندگی سلام به سراغ سید غضنفر ...
روایت اهل قلم از دل حماسه
. برف می بارید. اما نیاز نبود بالای سر سه شنبه های داستان خوانی حوزه هنری چتر بگیریم. اینجا در این دو ساعت همیشه آفتاب بود. قلمی به جای دست قلم شده من حمید حسام را با کتاب های خاطرات دفاع مقدس می شناسیم. کسی که خودش سال ها در جنگ بوده و خاطرات زیادی از آن روزها دارد. روایتش به بعد از عملیات والفجر هشت برمی گردد که بخشی از آن را در این مطلب آورده ایم. روزهای پایانی ...
میرزایی نیکو: قدرت امام توانست همه اقشار را بسیج کند/ ظریفیان: آغاز طراحی جنگ ایران و عراق هیچ ربطی به ...
تمدنی شد از درونش و آن تحولات، مشروطه تا به انقلاب اسلامی. جنگ سوم جنگ هشت ساله ی ایران و عراق است که درواقع 8 سال طول کشید و بعد از یک انقلاب تمام عیار مردمی رخ داد. فراز و نشیب های زیادی داشت اما اتفاقا این جنگ به دلیل همین عنصر دفاع مردمی، حداقلش این است که شکست نخوردیم هرچند به یک معنی می توانیم بگوییم پیروز شدیم. چرا؟ چون نظام بین الملل حالا با هر انگیزه ای که آمده بود، یا آمده بود مساله ی کل ...
روایت سَر شهیدی که سه ماه نزد پدر ماند
از پایان روضه به پدرم می گویند حاجی خبر داشتی که محمدرضا شهید شده که روضه علی اکبر را می خواندی؟ پدرم اظهار بی اطلاعی می کند و بعد در خیابان حسینیه سجده شکر به جا می آورد و می گوید من می دانستم فرزندم شهید می شود زیرا روز آخری که می خواست به جبهه برود نزد من آمد و گفت پدر موهای من را اصلاح کن و وقتی داشتم موهای پشت سر او را کوتاه می کردم در سر محمدرضا نور عجیبی دیدم که تا حالا ندیده بودم. ...
نقش بیت منتظری و منافقین در اختلافات درون سپاه/ با پیغام امام خیلی از مسائل حل شد
کردند که من در آن حضور نداشته باشم. آن جلسه برگزار شد. آقای دستواره هم در آن جلسه حضور داشت. حالا جالب اینجا بود که در جلسه به این نتیجه رسیده بودند که آقای دستواره محور تمام این اختلافات است اما من این حرف را به هیچ وجه قبول نداشتم. - چرا؟ چون می دانستم حاج رضا اهل این حرف ها نبود؛ همان موقع هم می دانستم. چند روز بعد از آن جلسه حکمی از طرف فرماندهی سپاه فرستاده شد مبنی بر اینکه ...
پیغام فتح| از دستکاری شناسنامه برای اعزام به جبهه تا دفاع با نان خشک
دبه 20 لیتری راه می افتادند ساعت 11 می رسیدند داخل شیاری که آب روانی در آنجا وجود داشت و پس از اقامه نماز، ظهر دبه را پر کرده و به سمت مقر می آمدند، غروب به ارتفاع می رسیدند که با این وضعیت آب تامین شده تا روز بعد کفاف ما را می داد و مجددا همان روال باید طی می شد تا اینکه چند روز بعد هلیکوپتری به بالای تپه آمد مقداری نان خشک برای ما ریخت و رفت؛ چند روز دیگر در آنجا ماندیم، جمعا ماموریت آفندی و ...
جانبازی که از تیرماه 1365 تا حالا یک ثانیه نخوابیده!
و آزادشهر بود که سرانجام خدمتم در آباده تمام شد و به خرمشهر برگشتم. در آن سال ها چندین تجربه کاری از جمله آشپزی، رانندگی، مکانیکی و ... کسب کردم. یادم هست که بعد از پایان خدمتم، زمانی که به خرمشهر برگشتم، مغازه اتوکشی را که فروخته بودم دوباره خریدم و شبانه روز کار می کردم. روزی صد لباس با دست می شستم و بالای پشت بام پهن می کردم. بعد هم کم کم به فکر ازدواج افتادم. به شهر خودم یعنی پادنا ...
عاج: شخصیت سخاوتمند شهید ابراهیم هادی مرا جذب خود کرد/خانواده شهید مهمان تئاتر می شوند
درباره زندگی و تحصیلات و اینکه شهید هادی معلم ورزش و والیبالیست بوده، توضیح می دهد و بعد خود موقعیت گردان کمیل و عملیات والفجر مقدماتی برایم به عنوان یک عملیات جنگی خیلی جذاب شد. *علت خاص بودن این عملیات برایتان چه بود، چه شناختی از آن داشتید؟ بهرحال همه این عملیات شکست می خورد و گردان کمیل به جز یک نفر به شهادت می رسند و این اتفاقاتی که در کانال رخ می دهد، از تیر خلاص زدن تا پُر ...
عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدّس
عظیمی [بوده]. فلان جوان دانشجو بدون اینکه حتّی یک بار تفنگ به دست گرفته باشد، داوطلبانه برود جبهه، در کوران حوادث جبهه، مثلاً در طول یک سال و نیم، بشود عضو برجسته و مؤثّر یک قرارگاه نظامی سطح بالا. فرض بفرمایید که جوانی از مجموعه ی یک روزنامه، که مشغول فعّالیّت مطبوعاتی است، برود جبهه و بعد از مدّت کوتاهی بشود مثلاً شهید حسن باقری، نابغه ی اطّلاعات جنگ؛ و از این قبیل چیز های عجیبی مشاهده شد بروز ...
داستان کوتاه اولین اعتراف از فرانک اوکانر
، مشکلم همین بود. وقتی با بیل کافل ، پسر سرکارگر، بازی می کردم و مادربزرگم را می دیدم که کوچه را بالا می آید و بطری آبجو سیاه از زیر شالش بیرون زده، شرمنده می شدم. بهانه یی جور می کردم تا نگذارم بیل به خانه مان بیاید، چون هرگز نمی توانستم مطمئن باشم که وقتی ما وارد می شویم، مادربزرگم چه کار می کند. وقتی مادرم سرکار بود و مادربزرگم غذا درست می کرد، لب به آن نمی زدم. نورا یک بار سعی کرد که ...
آنها که هم قد تفنگشان بودند
صدای آژیر قرمز را یادم نیست، اما خوب یادم هست، مادرم که فریاد می زد: محمد، فرزانه ! در کسری از ثانیه پدرم مرا چنگ می زد و از زمین می کند، دست برادرم را می کشید و پشت سر مادر و خواهرم، پله های پناهگاه را دوتا یکی به سمت پایین می دوید، بعد لابه لای جمعیت جایی برای نشستن پیدا می کرد و روی زانوهایش می نشاندم. آنجا همه به هم لبخند می زدند، اما یکهو پدرم دست هایش را محکم روی گوش هایم می گذاشت ...
برترین های کنکور از راز موفقیت خود گفتند
: اول رشته علوم ریاضی هزینه کنکور: حدود 7 تا 8 میلیون تومان میانگین مطالعه در روز: 8 ساعت اهل: تهران ابوالفضل از حالا به 10 سال بعدش فکر می کند؛ به زمانی که صاحب یک شرکت کامپیوتری یا برقی که در جهان معروف است، شده. این را از ساعت 8 صبح، زمانی که برادر بزرگ ترش به او خبر خوش داده به ذهنش رسیده است. هرچند برای رسیدن به این موفقیت سختی ها، استرس و بی برنامگی های زیادی را تجربه ...
مداحی که هم مدرسه ای ریگی در سیستان و بلوچستان بود
) بود. من مسلمم گرچه مسافر و سفیرم/ باید به جرم عشق تو اینجا بمیرم/ دیوار ها اینجا رنگ ننگ دارد/ هر کودکی در دست مشتی سنگ دارد/ بازار جنگ کوفه در جوش و خروش است/ این روز ها تیر سه شعبه پر فروش است محبت امیرالمؤمنین علی (ع) از همان کودکی با جانم پیوند خورده و این محبت در مناطق سیستان و بلوچستان متفاوت است که شاید ریشه در فضایی باشد که در آن منطقه باشد. چرا شما به ...
قربون کبوترای حرم ات ساخته مداحی که در هیئت قند می داد
و یک کبوتر در قاب چشم های ما جا بگیرد، ناخودآگاه زیر لب می گوییم: قربون کبوترای حرم ات جمله ای که از یک شعر و نوحه معروف آقا غلامعلی نشأت گرفته؛ شعری که وِرد زبان عاشقان امام رضا(ع) است و سال ها قبل، دور تا دور حرم، نوارفروش ها صدای نوجوانی را پخش می کردند که پشت سر هم این شعر را با نوای سوزناکی می خواند و مردم، دست توی جیب و کیفشان می کردند و نوار قربون کبوترای حرم ات را می خریدند. ...
داستان کوتاه: دستم را بگیر کوچولو
؛ بالاخره همینجوری راه افتاد. پدر می گفت: دیدی گفتم میشه روش حساب کرد دستمو محکم می گیره.. زنش از اداره آمده بود و داشت برای شام آشپزی می کرد؛ لبخندی زد و به هردو نگاه کرد. پدر گفت ای جانم! خسته شدم بگذار دراز بکشم؛ آهان حالا چاقالو بیا روی شکمم...و اول یک پایش را خم می کرد بعد آن یکی پا را خیلی با احتیاط صاف دراز میکرد و می نشست و بعد دراز می کشید و بچه را میگذاشت روی شکمش و بازی می کردند ...
خاطراتی ناب از شهید مدافع حرم رسول خلیلی
به گزارش جام جم آنلاین به نقل ازگروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید محمدحسن خلیلی معروف به رسول ، هنوز بیست و هفت سالش تمام نشده بود که در روز 27 آبان سال 92 خبر شهادتش را از جبهه سوریه آوردند. وی متولد 1365 بود. پدرش رمضانعلی خلیلی، خود از جانبازان دوران دفاع مقدس است که افتخار مصاحبه با ایشان به ما داده شد. از خاطراتی که برایمان تعریف می کند، پیداست عشق به شهادت در جای جای زندگی رسول موج می زد ...
مروری بر ناگفته های نخستین روز جنگ/ ایستاده ایم تا آخر
خود را برای بار دوم از دست دادیم. جلیلیان می گوید: هنوز زمین های خانه های ما در خرمشهر وجود دارد، اما چون آن مناطق هنوز هم ویرانه هستند، کسی رغبتی به رفتن و پرس و جو کردن از آن ها نشان نمی دهد، بسیاری از آن ها هم از دنیا رفته اند و فرزندان آن ها نیز دیگر یا نشانی از خانه و املاک خود ندارند یا رغبتی برای پیگیری آن. او حالا سال هاست که ساکن یزد شده معتقد است از روزی که از خرمشهر آواره شدیم، همچنان آواره ایم، اما ایستاده ایم تا آخر. منبع: مهر انتهای پیام/ 341 ...
از دزفول تا مشهد با بانوی ایثارگر/شهرهایمان به تلی ازخاک تبدیل شد
.... همسرم آنقدر رفت و آمد که بالاخره توانست رضایت مادرم را بگیرد. ما در غربت و بدون فامیل و برگزاری مراسمی، ازدواج کردیم. در بهمن 60 در خانه ای در کاشمر زندگی مشترکمان را شروع کردیم و همسرم 23 روز بعد از ازدواج به جبهه برگشت. بعد از ازدواج باز هم مثل سابق فعالیت های فرهنگی و تدریس را ادامه دادید؟ در هر زمانی، فرصت فعالیت در حوزه فرهنگ و تدریس برای من به گونه ای دیگر مهیا می ...
خط و مشی فرماندهان دفاع مقدس الگوی مسئولان باشد/ خوی لیبرالی دولت عامل مشکلات امروز
، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد، همانطور که مشکل آب خوزستان علی رغم وعده چند ساله، با کار جهادی؛ طی 90 روز حل شد. البته نباید منکر موضوع ویروس کرونا و مشکلات ناشی از آن در انجام وظایف و مسئولیت ها شد. وی اظهار می کند: برخی از مسئولان واقعا تلاش می کنند، اما برخی دیگر مانند یکی از آقایان وزیر، مسکن مهر را مزخرف خوانده و افتخار می کرد که طی 6 سال وزارت، یک واحد از آن را هم افتتاح نکرده است ...
شکست اعتیاد افسانه نیست/تجربه آوارگی در چله زمستان
... 4 سال و 9 ماه پاکی پس از فوت دختر افسانه، همان زمان نیمی از بدنش بر اثر شوک عصبی فلج و تکلمش را تا حدودی از دست داد. تا مدت ها پسرش کارهایش را انجام می داد. بعد از مدتی بهتر شد اما به زحمت دیگر با کسی حرف می زد. غم از دست دادن دخترش او را از پا انداخته بود. همه در آن خانه می دانستند که نقطه ضعف من فرزندانم هستند. چون من عاشق بچه هایم بودم. علت فوت دخترم هنوز نامشخص و نیاز ...
کودک سربازان در جنگ ایران و عراق
براحتی بچه های مردم شهید شوند؛ پس علاوه بر مسئولیت سازمانی و شغلی، مسئولیت های دیگری هم بر گردن شان بوده است. پس در مورد عملیات هایی مثل کربلای 4 اوضاع چگونه پیش رفت که به آن نتایج ختم شد؟ کربلای 4 با همه ی عملیات های ما تفاوت دارد؛ یکی اینکه ما وقتی عملیات والفجر 8 را انجام دادیم، تقریبا بعد از 3-4 سال توقف در پشت دیوار دفاعی عراق بود. یعنی از عملیات آزادسازی خرمشهر که عملیات ...
مروری بر ادبیات داستانی دفاع مقدس / از روایت های مستندگونه تا نگاهی از جنس فلسفه
آنچه در سه ماهه نخست جنگ ایران و عراق بر شهر اهواز و مردم آن گذشته است. این رمان در سال 1361 چاپ شد و پی رنگ اصلی آن، مقاومت مردم در برابر یورش لشکر بعث عراق است و سیل مهاجرت ناگزیری که پیش آمده است. در بخشی از کتاب آمده است: "نگاهم از لبانش سر می خورد رو دماغش. چه بزرگ و بی قاعده به نظرم می آید. بعد به چشمانش نگاه می کنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستری پوش است. عرق و ...
شجریان؛ 80 سالگی یک صدا
حیدریان در فرهنگستان هنر قرار بر این شد که کارگاه تخصصی آواز در مجموعه آسمان برگزار شود. 30مهرماه همان سال برای پذیرش هنرجو فراخوان عمومی به تمامی رسانه ها فرستاده شد. ثبت نام به 2شکل حضوری که بعد از اعلام فراخوان، فرصت 10روزه برای ثبت نام داده شد با قید این شرط که متقاضیان ردیف آوازی را گذرانده باشند. استقبال بسیار زیاد بود؛ به طوری که ثبت نام تمدید شد و در نهایت بیش از2 هزار نفر موفق به ثبت نام ...