سایر منابع:
سایر خبرها
عمران زاده: علیرضا منصوریان را دوست دارم ولی...
کرده است که نام من در لیست مازاد بود. حنیف در ادامه در ارتباط با اینکه آیا هنوز از دست منصوریان ناراحت است اظهار داشت: من همه جا این را گفته ام که ناراحتی من از آقای منصوریان به این خاطر بود که نام من را در لیست مازاد قرارداد و اِلا من شخصاً او را خیلی دوست دارم و خودش نیز این را می داند. او در ادامه افزود: من امروز خودم مربی هستم و می فهمم که یک مربی اختیار تیم خودش را دارد. من ...
حسرت 40 ساله "زینب کردستان"/روایت "گوهرتاج" از دیدارهایش با امام و رهبری
ماه دستم وبال گردنم بود الان هم تیر می کشد، خون در شانه ام لخته بسته است و دیروز از بیمارستان ترخیص شدم. سوال این است، چرا باید این تپه به محلی برای جولان معتادان تبدیل شود، و کاری برای مقابله با آن صورت نگیرد، سوال من این است واقعا ما شهید دادیم که آقایان مسئول اینگونه به مردم خدمت کنند. تنها خواسته ام هموارسازی مسیر دسترسی به مزار پسر و همسرم است که در طول این 40 سال سراغ ...
مرتنس دلیل خوشحالی پس از گلش مقابل انگلیس را توضیح داد
بازی اخیرش برای ناپولی در تمامی رقابت ها تنها دو گل زده است اما او ناکامی های خود را با گل زیبایش به سه شیر برای مدتی به دست فراموشی سپرد. او درباره اینکه چرا به آن شیوه خوشحالی کرد، گفت: در دور قبلی بازی های ملی من به خاطر بحران ویروس کرونا در ناپولی گیر کرده بودم و از اینکه نمی توانستم تیم ملی کشورم را همراهی کنم بسیار ناراحت شدم. در آن زمان من به طور مداوم با سرمربی تیم ملی در تماس ...
معلمی که از ارثیه میلیاردی گذشت
جلوتر است این معلم اندیمشکی معتقد است هر بار برای کمک به دانش آموزانش نیت کرده خدا یک قدم جلوتر از او کارها را سروسامان داده است: سال اول تدریسم در مدرسه آب بید بخش الوار بودم. یک منطقه عشایری که زمستان های به شدت سردی دارد. یک روز که سر کلاس حاضر شدم، دیدم تمامی 19 دانش آموز کلاس با همان لباس های قدیمی و نازک دست به سینه نشسته اند و لرز تمام بدنشان را گرفته است. از کاپشنی که تنم بود خجالت ...
دختر جوان:نامزدم زورگیر خشنی بود نه مهندس
. وی در تشریح ماجرا گفت: مدتی قبل با بهروز در اینستاگرام آشنا شدم. او خودش را پسری ثروتمند معرفی کرد و گفت که خانواده اش در آلمان هستند. بهروز به خواستگاری ام آمد و خانواده ام نیز که ساکن یکی از شهرستان ها هستند، موافقت کردند. من به خاطر کارم به تهران آمده ام. چون خانواده بهروز نیز ایران نبودند، نامزدی کوچکی گرفتیم و قرار شد مراسم عروسی را در آلمان بگیریم. همه چیز خوب پیش می ...
ملیکا میرتقی از نقش شراره در سریال طنز سه پلشت چه گفت؟
بسیار خوش درخشید ملیکا میرتقی در نقش “شراره” بود که توجه ها را به خود معطوف کرد. به همین دلیل، گفت وگویی با این بازیگر داشتیم که آن را می خوانید: در مقطع راهنمایی بودم که برای بازیگری تئاتری تست دادم و توسط کارگردان آن گزینش شدم. از همانجا بود که علاقه خود را به تئاتر متوجه شدم زیرا علیرغم خسته شدن در کلاس درس، در تمرین تئاتر هیچ وقت خسته نمی شدم. علی قیومی در واقع شوهر خواهر من ...
ستارگان مدفون در تخت فولاد| سید مرتضی خراسانی به کهنه ملا معروف شده بود
...، میر سید علی علامه فانی، سید محمد علی مبارکه ای، حیدر علی خان برومند جزی، شیخ حیدر علی محقق، حاج شیخ علی مشکوه و میر سید علی مدرس هاشمی را نام برد. وی سالها در مسجد حاج میرزا عبدالغفار کازرونی، واقع در نزدیکی خیابان عبدالرزاق اقامه جماعت می نمود و جمعی از فضلا و خواص در نماز جماعت او حاضر می شدند. وفات سید مرتضی خراسانی در روز یکشنبه بیستم محرم الحرام 1357 قمری صورت گرفته و در بقعه تکیه کازرونی به خاک سپرده شده است. بر روی سنگ قبر وی اشعاری در تجلیل از مقامات علمی، فضایل اخلاقی و بیان ماده تاریخ فوت وی نقش بسته است. انتهای پیام/164/ ...
رهایی از چوبه دار/ قرآن ناجی یک اعدامی
سال 94 بود که برای اولین بار زندان را از نزدیک دیدم ولی نه به عنوان میهمان، بلکه قرار بود تا خانه ام شود و بعد مدتی هم، طناب دار را بر گردنم آویخته و همه چیز تمام شود. با قاتل و قاچاقچی همسفره شدم اولین روزهای زندان را به رنگ سیاه در یاد دارم، روزهایی که افسردگی، گوشه نشینی و گریه تنها کاری بود که از دستم برمی آمد و تصور اینکه سر سفره ای می نشینم که در یک گوشه اش قاتل و در ...
کتابدار کتابخانه شهرک طرق دل تنگ محل کارش است
کتابخانه های فریمان مشغول می شود. وی با مقایسه مراکزی که در آن ها خدمت کرده است، می گوید: من در مناطق مختلف شهر مشهد خدمت کردم، اما صادقانه می گویم لذتی که کار در کتابخانه های حاشیه شهر دارد، متفاوت است. در اینجا حس خوبی دارم که دلیل آن هم مراجعه کنندگان به ویژه کودکان و نوجوانانی هستند که هیچ ادعایی ندارند و تنها جویای یادگیری علم و دانش هستند. 3 سال از روزی که در طرق مشغول به کار شدم می گذرد. با ...
ماجرای توسل یک زن به شهید راه چمنی/ ما شهدا به قول خود وفا می کنیم
متوسل شدم، حتی گفتم من غریبه هستم شاید نخواهی مشکلم را حل کنی، پس نشانه ای به من بده. فردا مادرم تماس گرفت، پرسید با شهیدی حرف زدی؟ گفتم بله چطور؟ مادرم تعریف کرد خواب دیدم در محاصره داعشی ها بودم، جوانی آمد و ما را از دست داعش نجات داد، در آخر خودش را معرفی کرد و گفت من ابوالفضل راه چمنی هستم، به دخترت بگو ما به قول خودمان وفا کردیم، ولی شما که گفته بودی به سر مزارت می آیم و دسته گل می آورم چرا ...
قصه پر غصه دختری به نام مستانه و بهاری که خزان شد
شبیه خوابی است که دوست دارم از آن بیدار شوم. بعد از وقوع سانحه، شخصی به کمکم آمد. تلاش می کرد درب اتومبیل را باز کند، اما موفق نشد. در این حین متوجه شدم که کمرم عین ژله می چرخد. هرچه تلاش کردم، پایم را تکان بدهم، نتوانستم. ترس داشتم ماشین دچار حریق شود، نمی توانستم از ماشین بیرون بروم. در این حادثه تلخ یکی از بهترین دوستانم را از دست دادم. با آمبولانس به بیمارستان منتقلم کردند ...
دختر 18 ساله: زن همسایه با حرفهایش مرا اغفال کرد
های بی دریغ او چنان بود که هیچ وقت نفهمیدم نازنین نامادری من است. خلاصه برای آن که نامادری و پدرم نگران نشوند، پنهانی با مادرم تماس گرفتم و از او خواستم به دیدنم بیاید، من که بی قرار دیدن چهره مادرم بودم، بدون اطلاع خانواده ام شبانه راهی دیدن مادرم شدم. سه روز تمام پدرم از من بی خبر بودند و برای پیدا کردن من همه بیمارستان ها و مکان های دیگر را با اضطراب و نگرانی جست و جو ...
دزدی های خانم بازیگر سینمای ایران لو رفت
ریخت و با اصرار یک لیوان به من داد و سپس برای خودش آبمیوه ریخت که بعد از خوردن آبمیوه احساس سرگیجه و خواب کردم که بعد از آن روی همان نیمکت داخل حیاط بیمارستان خوابیدم. این زن عنوان کرد: بعد از 7 ساعت وقتی بیدار شدم روی همان نیمکت محوطه بیمارستان بودم و متوجه شدم طلاها، گوشی موبایل و 20 میلیون تومان پول نقد که تراول های 50 هزار تومانی بود از داخل کیفم سرقت شده است. سرقت های ...
تا باشد از این ریاها!
با آن برای فرزندشان لباس بخرند. البته برخی اطرافیان گفتند که کار خوبی نیست و خانواده اش ناراحت می شوند. همان شب پیامکی برایم آمد که در آن 950 هزار تومان پول برایم واریز شده بود. با خودم گفتم خدایا این پول از کجا آمده است که متوجه شدم پاداش فعالیت در مناطق محروم بود که به حسابم واریز شده بود. برایم جالب بود که کار خیر این طور از سوی خدا پاسخ داده می شود. لیلا حسین زاده - حوادث روزنامه جام جم ...
داستان های کوتاه بلند در مورد مهر و محبت و فداکاری مادر
مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر به او گفت : بخدا من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود. پیرزن گفت : و اما شما ، رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است . ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا دکتر ایشان گفت : چه دعایی ؟ پیرزن گفت : این طفل معصومی که جلو چشم شماست نوه من است که نه پدر دارد ...
تازه داشتم با کرگدن ها دوست می شدم که سروکله عنکبوت ها پیدا شد
تازه داشتم با کرگدن ها دوست می شدم که سروکله ی عنکبوت ها پیدا شد از دست اخلاق گندی که داشتم کفری شده بودم که با تفکرات یونگ آشنا شدم. به گزارش گلونی یونگ از کهن الگوها برای شناخت بهتر انسان کمک گرفته است. او معتقد است که دانش و تجربه بشر در داستان ها و اسطوره های کهن نهفته است. مهمترین نکته ای که از مطالعات یونگی یافتم، آشنایی با جناب کرگدن درونم بود. ...
مشکل این سرزمین کتاب نخواندن است
اینکه سال اول دبیرستان با کتابخانه مدرسه آشنا شدم. آن قدر این کتابخانه برای من جالب بود که در سال اول تمام کتاب های آن را خواندم. اولین کتابی که خواندم اگزیستانسیالیسم سارتر بود. از این کتاب هیچ چیزی نفهمیدم، اما همین که فهمیدم چیزی وجود دارد به نام فلسفه و انسان هایی در دنیا وجود دارند به نام فیلسوف بسیار برایم جالب بود و از همان جا بود که عاشق فلسفه شدم. شروع کردم به خواندن کتاب های ...
عامل اسیدپاشی مرگبار به برادر در انتظار محاکمه
بیمارستان بستری کردند وقتی به بیمارستان رفتم متوجه شدم قسمت عمده ای از پشت سر شوهرم سوخته و چند روز بعد هم او به سبب شدت جراحات وارده ناشی از سوختگی با اسید فوت کرد و حالا من مانده ام و یک بچه 6 ساله. اگر شوهرم زنده می ماند من هرگز شکایت نمی کردم چراکه اختلاف خانوادگی بود و به من ارتباطی پیدا نمی کرد، اما حالا من یک زن 20 ساله ام که نه منبع درآمدی دارم و نه پشت و پناهی و خواهان مجازات عامل مرگ ...
درخواست شهید تهرانی مقدم برای ایستاده دفن شدن
آرزو داشت اسرائیل را نابود کند. این دو حرف حاج حسن همیشه در ذهن من باقی ماند و زمانی که ایشان به شهادت رسید به یکی از بستگان در مراسم تشییع این موضوع را گفتم و الآن هم بر قبر او نوشته شده است. * علاقه شدید شهید تهرانی مقدم به شهید صیاد شیرازی زمانی که شهید صیاد شیرازی به شهادت رسید ما در مرکز طراحی مشغول به کار بودیم؛ شهید تهرانی مقدم وارد مرکز شد و سراسیمه به من گفت ...
روی پیشانی ام نوشتند تیم نگهدار
... کودکی شما چطور گذشت؟ کودکی بسیار ساده ای داشتم و حرف پدر و مادرم حرف خداوند بود و احترام بسیار زیادی برای آنها قائل بودم. فوتبال را از کجا آغاز کردید؟ همانند، هم سن و سال های خودم از کودکی و زمین خاکی چرخاب خیابان فردوسی پا به توپ شدم و تمرین می کردم تا به تیم سپاهان (شاهین) جذب شدم. با توجه به استعداد خوبی که داشتم از 16 سالگی جذب تیم بزرگسالان شاهین شد ...
خطری که سلامت مردم را تهدید می کند/تبدیل مراکز تشخیص کرونا به مراکز شیوع کرونا
مراجعه کرده است به خبرنگار ما گفت: بنده چند سال قبل به خاطر بریده شدن انگشت پا با دستگاه سنگ فرز مورد جراحی قرار گرفتم که به خاطر سهل انگاری پزشک در تزریق به موقع آمپول ضد لختگی، لخته وارد ریه ام شد و چند ماه تحت مراقبت و درمان بودم و طی این مدت با علائم بیماری, داروها و آزمایشات مختلفی آشنا شدم و بارها سی تی اسکن انجام دادم و تجربه کاملی در این رابطه دارم و با پزشک های مختلفی نیز در ...
مادر دوست داشتنی سینما
سالاری گذاشتم، این بود که هم خانم سیحون و هم نیکو خردمند جزو سالارزنان این مرز و بوم هستند. مهم ترین صحنه بازی نیکو در فیلم خاک آشنا را ماموران قیچی به دست از فیلم من درآوردند و این باعث اندوه فراوان من شد. بعد که شنیدم در جشن خانه سینما برای بزرگداشت نیکو خردمند همان سکانس سانسوری را کامل نشان داده بودند، بی نهایت خوشحال شدم که مردم بازی او را می دیدند. مثل نیکو خردمند دیگر نخواهم دید و به خاطر رفاقتش، حرفه ای بودنش و مهم تر از همه خانم بودنش هرگز فراموش اش نخواهم کرد. یادش را گرامی می دارم و بدون هیچ رودربایستی در خلوت به یادش گریه خواهم کرد. ...
پارسای بی ادعا 13| ماجرای درخواست شهید تهرانی مقدم برای ایستاده دفن شدن/ پدریِ پدر موشکی برای نیروها
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، در آستانه سالگرد شهادت پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران، سردار رشید اسلام شهید حاج حسن تهرانی مقدم میان همکاران و دوستان قدیمی ایشان رفتیم و برای آشنایی بیشتر با فعالیت های ایشان با آنها به گفت وگو پرداخته ایم، تلاش هایی که امروز علاوه بر اینکه امنیت مرزهای جمهوری اسلامی ایران را تأمین می کند، مظلومین جهان هم چشم امید به آن دارند، تلاش هایی با اراده های فولادین ...
علی دایی: رونالدو رکوردم را بشکند مستقیم به او تبریک می گویم
پدیده مطلق. هر زمان رونالدو رکورد شما را بشکند چه کار خواهید کرد؟ آقای گل ملی فوتبال جهان در پاسخ به این سئوال تصریح کرد: خیلی ساده است. مستقیم به رونالدو تبریک می گویم اما اول او باید به این رکورد برسد. رونالدو 102 گل ملی با پرتغال زده و مطمئن هستم او رکورد مرا می شکند اما هنوز هفت گل دیگر مانده است (با خنده) دایی که سابقه بازی در بوندس لیگا آلمان را هم دارد، در خصوص اینکه ...
موسوی: می دانستم یک روز هم از فوتبالم باقی مانده باشد به استقلال می روم / مشکلی با شماره پیراهن نادری ...
به گزارش ایلنا، نمایش درخشان سیداحمد موسوی در دیدار فصل گذشته مقابل پرسپولیس که با گل دیدنی و پاس گل این بازیکن راست پا همراه بود، در نهایت باعث شد تا استقلال برای تقویت سمت راست دفاعی اش اقدام به جذب وی کند. موسوی که عضو تیم پایه های استقلال بود، بعد از 9 سال اکنون بار دیگر شانس حضور در جمع آبی پوشان را به عنوان تیم محبوبش به دست آورده و امیدوار است با پیراهن شماره 20 این تیم نمایشی که مدنظر ...
نخستین زنان بدلکار سینمای ایران چه کسانی هستند؟
رشته یک بار هم که شده صحنه آتش گرفتن را بازی کنم. باور کنید خیلی هیجان داره. پریسا تا دوسال قبل فوبیای ارتفاع داشت و روی چهارپایه هم نمی رفت. اما حالا در صحنه های بدلکاری از ارتفاع 9 متری می پرد. می گوید مقابله کردن با ترس لذت دارد: دو سال قبل بود که توسط یکی از دوستانم با نسرین آشنا شدم. او دختر بدلکار سینما بود و کار های او را در فیلم های سینمایی دیده بودم. به این حرفه علاقه مند شدم و در ...
روایتی از مددجویان کارآفرین کردستانی/ از ورشکستگی تا راه اندازی کارگاه تولیدی
، حاصل چندین سال تلاش در اصفهان، ماشین، خانه و غیره بود همه آنچه را که به سختی و تلاش به دست آورده بودم، به خاطر عدم مدیریت مناسب به باد دادم. پول و حرفه برای راه اندازی واحد تولیدی داشتم اما از مدیریت مناسب غافل شدم، سفارش کار کم نبود اما راه اندازی واحد تولیدی در منطقه حاشیه که ساکنانش از سطح درآمدی و اقتصادی پایینی برخوردار بودند اشتباهی بود که مرتکب آن شدم و همین سبب ورشکستگی در ...
اشتغال خانوادگی یک مددجو / نبض امید در دست امداد
همانند نامش پذیرای ما شد و سلام کردیم. سلامی که می توان بوی امید و زندگی را از آن برداشت کرد؛ بسیار جسور و با طراوت. نگاهم را که چرخاندم چهار خانم پشت چرخ های خیاطی صنعتی نشسته و مشغول کار بودند که طی صحبت با خانم گشاده رو متوجه شدم دو نفر از آنها خواهر و یک نفر هم دخترش است که در یک جمع خانوادگی مشغول به کار هستند. همانطور که ایستاده بودم نگاهم را در تمام کارگاه چرخاندم سه ...