روایت مادر شهید معماریان از مبارزات علیه حکومت پهلوی
سایر منابع:
سایر خبرها
7 ماه شهادت شوهرم را مخفی کردم! +عکس
با بچه ها مشورت می کردیم و می گفتم مامان این آدم خوبی است، قبول می کنی؟ اختیارشان دست خودشان بود، اما من تحقیق می کردم. بچه ها هم هر چه ما می گفتیم قبول می کردند. آمدند خواستگاری، هر که خوب بود، تحقیق کردیم، خودم بهش اجازه دادم حرف هایشان را بزنند، حرف هایشان را زدند و دیگر به توافق رسیدند و دختر بزرگم را شوهر دادیم. بعدش پسرم گفت مامان نوبت من است برایم زن بگیری؛ گفتم تا خواهرهایت را ...
گذر از گردنه های برف گیر لرستان با فرمان یک زن/ روایت متفاوت تسنیم از نخستین بانوی راهدار ایران +فیلم
، کامیون دار بوده و با عشق دل به جاده ها سپرده است از خاطرات تلخ و شیرین دوران کامیون داریش می گوید. وی افزود: موقعی که باکامیون خودم در جاده بودم برای حمل گاز از پالایشگاه به من زنگ زدند که سر فلان ساعت آنجا باشم من هم که با عجله داشتم از کرج برمی گشتم وارد محور اراک - ساوه شدم که چهار پسر جوان که سوار بر یک خودرو بودند وقتی دیدند یک خانم پشت فرمان کامیون است، خواستند اذیت کنند به طوری که می ...
پیشکسوت پرسپولیس و استقلال را به قصد کشت، زدند + تصاویر
سر جایش نبود. خدا رحم کرد اتفاق بدتری رخ نداد. ممکن بود این ضربه چند سانتی متر پایین تر از پیشانی به چشمم می خورد و بینایی ام دچار مشکل می شد. همسایه ها برای این موضوع حاضر به شهادت هستند؟ نمی دانم چه بگویم! قطعاً باید بیایند و بگویند. آن ها می دانند که ماجرا از چه قرار است. البته لازم نیست کسی شهادت بدهد. چون پارکینگ خانه مان دوربین دارد و تمام تصاویر مربوط به حمله به پسرم و من در فیلم موجود است. کاملا مشخص است که ما اصلا کاری به کار این فرد نداشتیم. من آنها را هم ضمیمه شکایتم کردم و به نیروی انتظامی تحویل دادم. ...
نگاهی به تاریخ شکسته شدن مجسمه های شاهنشاهی مشهد در روز های پیروزی انقلاب اسلامی
. رمضانعلی شاکری در کتاب انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی با اشاره به این واقعه می نویسد: به مناسبت روز تاسوعا که مصادف با روز اعلامیه حقوق بشر بود، راهپیمایی عظیم و باشکوهی به راه افتاد. از ساعت 11 صبح گروه ها و طبقات مختلف مردم بعد از شنیدن سخنرانی در حالی که پلاکارد هایی با شعار های انقلابی در دست داشتند، وارد خیابان بهار و خیابان امام خمینی (ره) و خسروی نو ...
هدیه شاهنشاه آریامهر به رحیم صفوی!
با مأموران درگیر شدند و مأموران جلو مردم آن جوان را شهید کردند و یکی دو نفر را با تیر زدند. همان جا مردم هجوم آوردند و آن مأمور شهربانی کشته شد. بعد از این واقعه، مردم در تمام شهر تبریز ریختند مشروب فروشی ها و دفاتر حزب رستاخیز و بانک ها و... را آتش زدند. شهر آن روز سقوط کرد و نه ساواک، نه شهربانی، نه ارتش نتوانستند شهر را جمع کنند. ما با چند نفر از دوستان داخل یک ماشین بودیم. در همان درگیری های ...
چرا جنایتکاران جری شده اند و از مجازات نمی ترسند؟
فرد شرور، دیده می شود. این شرور مسلح در حالی که یک قبضه چاقو دراختیار داشت، به مأمور پلیس حمله کرد و با ضربات چاقو، وی را به شهادت رساند. عمل قبیح و گستاخانه مرتکبان 2 جنایت فوق، نشانگر جری شدن بزهکاران است؛ بزهکارانی که تا مدتی قبل به خاطر تعصباتشان دست به قتل می زدند ولی هرگز درصدد مطرح کردن خود در بین مردم نبودند، ولی اکنون اقدام شنیع خود را در انظار فریاد می زنند؛ همان هایی که هرگز به ...
گپ و گفت خواندنی با حسین ایوبی، عکاس کرجی امام خمینی (ره)/ ساده زیستی پیر جماران؛ از فرانسه تا تهران
نشستن انقلاب بود اما از سال 34 مبارزانی که پیدا و پنهان با امام دست بیعت داده بودند تا اسیر بیراهه نشوند خون خود را نثار کردند، بهمن، بهار انقلاب است و من هم در 21 بهمن ماه 1327در خانواده ای خوش نیت در مشهد به دنیا آمدم تا برشی از تاریخ سال های دور باشم. عکاسی را 10 سالگی آغاز کردم؛ از زمانی که در تهران در سرپل راه آهن در عکاسی ارمغان بودم. 11 سالگی دوربینم را عوض کردم و با دوربین حرفه ...
اخبار حوادث امروز (17 بهمن 1400) از قتل مسلحانه عبدالله کاردار عضو ستاد اقامه نماز جمعه چابهار تا جزئیات ...
...> 2 فرضیه در قتل هولناک مردی به دست معاون مدرسه دخترانه همزمان با کشف جسد مردی میانسال در حمام خانه اش و ادعاهای متناقض همسرش درباره مرگ وی، بازپرس جنایی دستور بازداشت این زن و تحقیقات از او را صادر کرد. قاتل شهید مختوم نژاد قصاص می شود سارقی که هنگام فرار، مأمور کلانتری را با ضربه های چاقو به قتل رسانده بود، به قصاص و پرداخت دیه محکوم شد. زن فروشنده ...
انسانیت هنوز نمرده است/ضرورت توجه به کارکرد و تأثیر موسیقی بر روی ناخودآگاه
...> واکنش مردم چگونه بود؟ قسمت بسیار مهم این فعالیت، ارتباط با مردم بود. من می توانستم در زمانی به این بناها بروم و ساز بزنم که کسی نباشد و حتی برای حس موسیقی خودم نیز بهتر بود، اما رکن اساسی فعالیت های من همیشه مردم بوده اند. گاهی سازم را به بچه های دبیرستانی که در چهل ستون به اردو می آمدند نشان می دادم و می پرسیدم که اسم این ساز چیست؟ و فوری جواب می شنیدم: گیتار! شاید هر کس دیگری بود با شنیدن ...
مجازات قصاص برای قاتل مأمور بدرقه
گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهم رسید، در جایگاه قرار گرفت و گفت اتهام قتل عمدی را قبول ندارد؛ چون به عمد دست به قتل نزده است. او گفت: من با مقتول دشمنی نداشتم و او را اصلا نمی شناختم. مشکلات من از زمانی شروع شد که همسرم مرا ترک کرد و تنها شدم و مجبور شدم دزدی کنم تا بتوانم زن و بچه ام را برگردانم. وقتی عبدالجبار مأمور بدرقه من شد، اصلا به فرار فکر نمی کردم ...
تکبیر هایی که کارساز شد
... نعمتی از آن ریش سفیدکرده هایی است که خنده روی صورتش حتی از پشت ماسک معلوم است. رشته صحبت را در دست می گیرد و می گوید: زمان انقلاب اسلامی حدود 25 سال داشتم. کنار مغازه مان یک مغازه خالی بود که توی آن کلی چوب داشتیم. موقعی که شلوغ می شد برای دورکردن افراد از آن ها استفاده می کردیم. یک روز که مردم به خیابان آمده بودند ارتش آمد و به سمت مردم حمله کرد، با تانک هایش دور مغازه ما چرخید و زن و مردی که در ...
پیرمرد گرفتار در گودال پر از آب
می زدیم دستت را بده ... دستت را بده، محل نمی گذاشت!!! پیرمرد در گودال پر از آب و زیر باران خیسِ خیس شده بود! در همین حین مادربزرگ را دیدم که داخل جمعیت بود و آرام به ماجرا نگاه می کرد می خندید. پیش او رفتم و گفتم: مادر بزرگ! چرا می خندی؟ گفت: این مشت عباس است! تا صبح قیامت هم نمی توانید او را نجات دهید! گفتم: چرا؟! اینجوری که هلاک می شود! ...
ناگفته های همسر مامور پلیسی که توسط اراذل و اوباش به شهادت رسید
های قبل گفت: معصومه جان از دست من راضی هستی، مرا حلال کن! دلم تکانی خورد و گفتم: این چه حرفی است، مگر نمی خواهی برگردی؟! گفت: به هر حال کارم سخت است، شاید دیگر برنگردم. همیشه نگرانش بودم و هر وقت سر کار می رفت پشت سرش آب می ریختم و داخل جیب لباسش دعای سلامتی گذاشته بودم. خبر شهادت چگونه به شما رسید؟ وقتی شوهرم به مأموریت می رفت، خودم بچه ها را کلاس یا باشگاه می بردم. آن روز ...
خواهرش و مرد متجاوز به او را کشت و خودکشی کرد
مرگ نسترن، با احتیاط و پاورچین طوری که اهل خانه بدخواب نشوند وارد سالن شدم که عطر چای تازه دم، حکایت از چشم انتظاری مادر داشت. میز صبحانه ی مادر را که دیدم دلم رضا نداد با حرف از مرگ نسترن خلقش را تنگ کنم و طرح سوالات و گذاشتم برای پس از صبحانه، هرچند که اشتهایی به صبحانه نداشتم و حین نوشیدن چای همین که خواستم سرصحبت و بازکنم، مادر گفت بهتره دوش بگیری تا خستگی سفر از تنت دور بشه! از کلام ...
درخواست مهریه باعث قتل زن جوان به دست همسرش شد
.... همسرم هم که از ناحیه سر مصدوم شده بود، برای گریز از دست من، به سمت سرویس بهداشتی فرار کرد. من هم به دنبال او رفتم و روسری اش را دور گردنش انداخته و خفه اش کردم. می دانستم دستگیر می شوم به همین خاطر لحظاتی بعد برای خودم چای ریختم و روی صندلی در سالن پذیرایی نشستم و منتظر ماندم تا پلیس بیاید و مرا دستگیر کند. الان هم پشیمانم و نمی دانم چه کار کنم. به دستور بازپرس ...
7ماه شهادت شوهرم را مخفی کردم! +عکس
...> **: وقتی آقای سیفی رفتند بچه هایتان همه مجرد بودند؟ خودتان تنهایی برای بچه هایتان همسر انتخاب کردید؟ همسر شهید: بله. پدر و مادر شهیدان سیفی **: می شود کمی توضیح بدهید. همسر شهید: هر چه خواستگار آمد خودم یک مقدار تحقیق کردم که آدم های خوب هستند یا نه؛ اگر خوب بودند با بچه ها مشورت می کردیم و می گفتم مامان این آدم خوبی است، قبول می کنی؟ اختیارشان دست ...
وقتی شنیدم دختر مورد علاقه ام بچه دار شده گریه ام گرفت !
تفننی مواد مخدر برایم مشکل درست کرد و قوز بالا قوز شد. با همسرم که هنوز دوران عقد بودیم اختلاف پیدا کردم و طلاقش دادم. بیچاره پدرم برای تهیه مهریه چه بدبختی ها که نکشید. بعد از این شکست اسمم سر زبان فامیل افتاد. از خانواده فاصله گرفتم و بیشتر اوقات خانه یکی از دوستانم بودم. اعتیاد باعث شد دست به دزدی بزنم. دیشب مشغول سرقت بودم که شدم. افسوس که فرصت های زندگی ام را از دست دادم ...
همیشه دست یک زن در میان است
، بمب و توپ و موشک آن وسط منفجر می شد اما اینها دخترها هیچی شان نمی شد و همینطور هی می رفتند جلو. یاد پدرم افتادم. خیلی کوچک بودم که از خانه رفته بود. ننه ام می گفت فقط یک یادداشت کوتاه از خودش برای ما به جا گذاشته و رفته. ننه ام می گفت من که سواد ندارم اما زری خانم می گفت روی پشت کاغذ بسته تاید نوشته بوده: بچه های عزیزم، من از دست ننه تان در رفتم. مواظب خودتان باشید شوهر شخصیت اصلی فیلم هم یک جورهایی ...
ویولن زن روی پل؛ روایت سفری از ظلمت به نور
. گفت: دور سرت بگردم، بگو صد نفر گفتم: دکتر میرلوحی هم هستند. مولف در آخرین فصل با عنوان بهشت آورده است: وقتی رهایی گرفتم با خودم عهد کردم چهل نفر را در سفر رهایی همراهی و راهنمایی کنم... وکردم. می خواستم چهلمین نفرکه سفرش تمام شد بروم بهشت و دو رکعت نماز شکر بخوانم. بهشت من جای دوری نبود، همان پارک طالقانی، بالای قلعه عقاب ها. قدم زنان رفتم سمت پل طبیعت . می خواستم کمی ...
اعدام برای قاتل شهید عبدالجبار مختوم نژاد / سارق جوان سرباز پلیس را کشت
غفلت سرباز استفاده کردم .کیسه را به سمت او پرتاب کردم و گریختم. اما او مرا تعقیب کرد و با هم گلاویز شدیم. من فقط برای اینکه او رهایم کند چند ضربه چاقو به سینه و شکم او زدم. سپس به سمت میدان اصلی رفتم و پشت یک خودرو پنهان شدم. چون به یکی از دست هایم دستبند بود آن را با باند پوشاندم تا کسی به من شک نکند .سپس سوار تاکسی شدم و به پاکدشت رفتم . متهم سابقه دار ادامه داد :من آنجا یک قیچی آهن ...
ناگفته های میترا حجار و پردیس پورعابدینی درباره بی مادر
کردم که به این شخصیت نزدیک شوم و به خاطر آن سفر رفتم تا بچه ها و مادرانی که در سختی بودند، ببینم و سعی کردم آن المان ها را در اطرافم به دست بیاورم. نقش مهروز برای من آن دور بودن و چالشی که برایم داشت، من را بیشتر به وجد آورد تا به سمتش بروم. به گزارش مردم فردا ،لطیفی در برنامه هفت میزبان سیدمرتضی فاطمی کارگردان بی مادر و میترا حجار و پردیس پورعابدینی بازیگران این فیلم سینمایی بود. ...
توییت انصاف | واکنش ها به قتل فجیع زن جوان در اهواز
ا اسم اون جنایت رو نذارید قتل ناموسی، پشت ناموس پرستی قایم نکنیدش، داریم مردمی که به اون قاتل، آفرین میگن / آزار و قتل زنان با عنوان ناموس پرستی پدیده جدیدی نیست، ایراد از قانونگذار ست که هنوز اشخاصی جرات پیدا میکنن به اسم ناموس پرستی مرتکب جنایت بشن رییس جمهورتون: اگه دست من بود نه تنها اون مردک و سر میبردیم تمام مردای اون طایفه رو عقیم میکردم نفرت انگیزای متوحش شوکت: چرا انقدر قاتلا وحشی شدن !! موارد قتل چه عجیب شده عاملان قتل فجیع زن جوان در اهواز دستگیر شدند انتهای پیام ...
روایتی از خیرانی که شیرخشک نوزادان حاشیه شهر مشهد را تأمین می کنند
الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ دست های کوچکش را دور شیشه شیری حلقه می کند که هست ونیست زندگی اش به آن گره خورده است. مادر هم چشم از شیرخوردن او برنمی دارد. وقتی نوزادش با خوردن شیر، سیر می خوابد، خیالش آسوده می شود. همیشه، اما این طور نبوده است؛ در حاشیه شهر زیادند نوزادانی که از گرسنگی آرام وقرار ندارند. پزشکان در بیشتر مواقع مشکل را تغذیه نامناسب مادران این بخش از شهر و نبود شیر کافی در وجود این ...
کورسوی امید مادران متخصص در اجرای ماده 27 برای پزشکان متخصص
بچه من شدی میدونم من بدترین مادر جهانم نمیتونم خوب مراقبت باشم، من پزشکم اما حق مادری ندارم. شدت و سختی کار موجب سکته پزشک متخصص شد یکی دیگر از مادران متخصصی که او نیز دچار سختی های بارداری شده بود، بیان می کند: هفته 32 بارداریم همزمان با تولد دو سالگی پسر اولم بود. دچار پره اکلامپسی (مسمومیت بارداری) شده بودم و فشار خون ام گاهی بالا می رفت، بارداری ام پر خطر محسوب میشد و نیاز ...
یک مادر خوب بودن بهتر از قهرمان المپیک بودن است|فاتحه ارزش های زنانه را به خاطر یک مدال نخوانید
متعلق به مردم است و جایی که مردم با شوق نیایند، تئاتر شکل نمی گیرد. در همین کاروانسرا جلوی دوربین محمد متوسلانی رفتم او با اشاره به این که من نزدیک به یک سال در یزد مقیم بودم و در همین کاروانسرا در جست وجوگر فیلمی به کارگردانی محمد متوسلانی و نویسندگی اسماعیل خلج و میهن بهرامی ساخته سال 1368، بازی می کردم ، می افزاید: من روی همین سکو بازی و در همین غرفه ها کار کرده ام. من این جا ...
زنان انقلابی چطور شرایط شکنجه توسط ساواک را تحمل می کردند؟
به همین مرحم گفته بودند که این زن ها را این طوری نبین، بیرون از کمیته هر کاری که می خواهند می کنند و چه کار ها که نمی کنند؛ لذا او هم بچه های زندانی را اذیت می کرد و از حجاب و نماز خواندن ما تعجب می کرد و میگفت: خیر سرتون، نماز هم می خونین. میگن بیرون، شما همه کار می کنین و همه کاره اید و اینجا برای ما فیلم میآیید. آره؟ بازجو های ساواک شلاق هایی را از کابل های برق در دست داشتند که ...
عاشقانه فرشته حسینی
افغانستان تلاش می کند، ولی لحظات آخر متوجه بیماری کلیوی مادرش می شود و باید بین جان خود و مادرش یکی را انتخاب کند. حاشیه های درخواست فرشته حسینی از دولت ایران برای کمک به افغانستان : می دونم که ایران خودش هم الان توی وضعیت خوبی نیست، همه رو میدونم، مام لطفا این کارو نکنید، لطفا اجازه ندین دخترای بیشتری رو تیکه پاره کنند، لطفا اجازه ندین که این مردم، این کودکان، این مادر و پدرها سر بریده ...
فیلم نامه ای که حاج قاسم حامی آن بود
شروع به کار کردم با خودم گفتم با اندوخته ای که دارم حداقل دو سال یک بار می توانم فیلم خوب بسازم. در هشت سال دفاع مقدس بودم و مدتی هم در عراق و سوریه بودم و پربار برگشتم. وی ادامه داد: فیلمنامه ام را هر جا بردم می گفتند، خط قرمز ماست. می گفتند جنگ ویرانگری هایی داشت و این طور که شما می گویید، نعمت نیست. بی بی سی به من پیشنهاد داده بود که شما بیایید درباره زنان و مادران شهید و آسیب هایی ...