ماجرای شلیک مامور گشت ارشاد به ملی پوش بوکس ایران در پارک پردیسان تهران
سایر منابع:
سایر خبرها
برادر شهیدم، زنده است! + عکس
دلم را خالی کنم. خیلی مادرهای شهید آمده بودند، مادران شهید مدافع حرم می گفتند ما به جای مادرش آمده ایم. همه خانم هایی که آمده بودند می گفتند ما به جای مادرش آمده ایم. **: بعد از این که پیکر شهید را به خاک سپردند، شما چند ساعت پیش مزار برادرتان ماندید؟ و این که جمعیت تا چه ساعتی شما را همراهی کردند؟ بعد از مراسمات شهید همین طور که خودتان گفتید، خیلی بی تابی می کردید، این بی تابی تان تا ...
گفت وگو با یک "بِپا": ماهانه 10 تا 15 میلیون درآمد دارم / از زن مشکوک به شوهر تا طلبکار چکی
، عینکش را برمی دارد و می گوید: خانم ببینید، من دنبال دردسر نیستم، خیلی التماس کردید، دلم به حالتان سوخت و قبول کردم، وجدانا بی خیال این موضوع شوید. من هم با عصبانیت جواب می دهم: مگر شما پول نمی خواهید، چرا در کار من دخالت می کنید. می گوید: بسیار خب، من حق الزحمه یک روز را می پردازم، ولی از شما می خواهم همسرم را حتی یک لحظه هم تنها نگذارید و اگر کسی برای او مزاحمتی ایجاد کرد، به ...
دختر عراقی که عروس پسر ایرانی شد؛ شوهرم مرا به شدت کتک زد و با کودک یک ماهه از خانه بیرون کرد!
فروشی داشت و مادرم نیز شغل دولتی دارد. پدرم به خاطر شغل پارچه فروشی خیلی به نجف و کربلا سفر می کرد و با ایرانیان زیادی برخورد داشت. خلاصه بعد از تصمیم پدرم برای مسافرت به مشهد شوق و ذوق عجیبی داشتم تا این که در یک روز تابستانی در فرودگاه شهید هاشمی نژاد مشهد از هواپیما پیاده شدیم و در یکی از هتل های اطراف حرم مطهر امام رضا(ع) اقامت کردیم. آزار کثیف پشت شمشاد های دانشگاه؛ زنان و دختران ...
هر جا خواستگاری می رفتم حقوق بازنشستگی می خواستند
...> (می خندد) چرا بابا جان، خریدم. بچه ها شما را پاگشا کرده اند؟ والا، دو سه تا از بچه ها بله، ولی بقیه هنوز نه. حاج خانم جهاز آورد یا در خانه همه چیز داشتید؟ اصلا خانه دارید؟ بله، خدا را شکر خانه دارم. بچه ها بعد از فوت مادرشان، حتی به یک چوب کبریت خانه هم دست نزدند و همه چیز در خانه داریم. اولین غذایی که سکینه خانم برای شما پختند، چه بود؟ ...
دردسر زیبایی بیش از حد داماد ! / عروس خانم شوهر مدل نمی خواهد ! / عجیب ترین طلاق
حرف های قشنگی می زد و مرا خام کرد من دوستی با او را به قصد ازدواج شروع کردم. یک ماه بعد هم به خواستگاری آمدند و من هم قبول کردم. خانواده هایمان راضی نبودند دلایل زیادی برای این مخالفت داشتند اما وقتی عشق و اصرار ما را دیدند راضی شدند و در کمتر از 5 ماه ما زیر یک سقف بودیم و زندگی مشترک را آغاز کردیم. هفته های اول همه چیز خوب به نظر می رسید تا اینکه من به شاهین گفتم می خواهم در یک شرکت ...
هفت خاطره ی رهبر معظم انقلاب اسلامی از دوران دفاع مقدس
که در دو سه روز، سه چهار روز قبل بودم، بعد از آن که سخنرانی کردم و آمدم، یک نامه ای به من دادند از یک خانمی که یک تکه هایی از این نامه را گفتم برای شما بخوانم. اینها نمونه های بسیار ظریفِ استثنایی است در تاریخ. البته خوشبختانه در روزگار ما اینها استثنائی نیست، اما در تاریخ حقیقتا استثنائی است. این خانم [در نامه] بعد از آن که اظهار ارادت فراوانی به امام و به مسؤولین کردند و ...
وقتی پدر شهید از گرسنگی از حال رفت
درآوردن را یادم می داد، این همه سختی نمی کشیدم. **: شما همسرتان را در روستا دیده بودید؟ پدر شهید: با یک راننده مینی بوس رفتیم به صفدرآباد. راننده مینی بوس با خانواده همسرم روابطی داشت و به خانه شان رفت. در راه برگشت با یکی از آشناهای من به نام آقای سِبیانی روبرو شد. احوال پرسی کردیم و گفت اینجا چه کار می کردی؟ گفتم با این مینی بوس آمده بودم. گفت امشب بایست کارَت دارم. من هم ...
ناگفته های مالک استقلال اهواز از بازداشت تا خرید این تیم با مشورت علی فتح الله زاده
...، دو سه هفته به پایان مسابقات لیگ یک ماه مانده بود که آقای شهرام شفیع زاده با من تماس گرفت و گفت با وجود این که این همه هزینه کردی ما پول نداریم به شما پول بدهیم و تیم را به جای هزینه هایی که متحمل شده ای به شما می دهم که من گفتم تیم به درد من نمی خورد و نمی توانم تیم داری کنم. بعد هم به من گفتند تو چیزی در دستت نیست و درست هم می گفت من حتی قرارداد مالی هم با آن ها نداشتم و فقط یک حکم داشتم که ...
داستانی از فریدون مجلسی درباره به نتیجه نرسیدن کار در شهرداری
بازدیدکننده تهیه و ارسال شد. بعد از چند روز اعلام شد که پرونده را برای رفع نقص بازگشت داده اند! با مراجعه به آقای مهندس ایشان گفت خانم مهندس اشتباه کرده اند و به ایشان توضیح داده و یکی، دو روزه پاسخ خواهند داد. دو هفته بعد اعلام شد که پرونده برای رفع نواقص مرجوع شده است! وکیل بدبخت به شهرداری در میدان کلانتری رفت. خانم مهندس فرمودند باید رفع نقص شود! وکیل گفتند اگر نقص از ماست بفرمایید برطرف کنیم، اگر نقص ...
داستان ازدواج اردشیر زاهدی از زبان وی با شهناز پهلوی
من داده بشود، اینجا عصبانی شدم و از آقای دادستان خواستم که روزنامه اش را توقیف کنید، بعد اعلیحضرت گفتند چرا به مردم گفتید، گفتم چون دروغ بی خود نوشته! این بود که هیچ وقت نه من در این فکر بودم، نه ایشان. در این موقعیت هم دو، سه تا خواستگاری بسیار مهم پیش آمد، یکی عرض شود برای پادشاه عراق بود ملک فیصل، جوانی بود که مذاکراتی شد نظر... ایشان در بلژیک هستند. بعد یکی از آقاخانی ها بود که آن ها روحانی ...
نامه ای برای سیدحسن؛ هنوز از تو دل نکنده ام
تمثال حضرت علی ( ع) را جلو می گرفتند. صحنه های باور نکردنی بود. همه اش می گفتم: آیا اینها همان هایی هستند که پشت امکانات جنگی، خود را قوی نشان می دادند؟ خبرها به اهواز هم رسید، مردم خودشان را به خرمشهر رسانده بودند، همه شادی می کردند، عده ای تکبیر می گفتند و صلوات می فرستادند. بچه ها با سر و روی خاکی همدیگر را بغل می کردند. عده ای دسته جمعی می رقصیدند و سوت می زدند. چند روحانی هم در ...
ماجرای عجیب در تولد فرزند اول شهید برونسی
آقای برونسی از زایمان شما تعریف می کردن. یک آن دست و پام را گم کردم. صورتم زد به سرخی. با ناراحتی گفتم: آقا برونسی چه کارها می کنه! کمی بعد خدا حافظی کردم و آمدم . از دستش خیلی عصبانی شده بودم. همه اش می گفتم: آخه این چه کاریه که بشینه برای بقیه از زایمان من حرف بزنه ؟! چند وقت بعد از جبهه آمد. مهلتش ندادم درست و حسابی خستگی در کند. حرف آن جریان را پیش کشیدم. ناراحت و ...
او نشان داد روحانیون هم زبان وعظ دارند هم بازوی جهاد
.... همرزمانش می گفتند پیکرش یک روز در منطقه مانده بود. روز بعد می روند او را می آورند. چند روز بعد هم پیکر اخوی به ایران آمد و در گلزار شهدای نغمه به خاک سپردیم. شهید قلی زاده بسیاری از تصاویرش در سوریه را با عمامه و لباس رزم انداخته است. این تصاویر پیام واضحی از حضور روحانیون در صف اول جبهه های نبرد دارند. نظر شما چیست؟ شاید برخی به روحانیون طعنه هایی بزنند. اما اخوی و شهدایی مثل ...
درباره کونیکو یامامورا؛ تنها مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس
یک روز سر ظهر، چند نفر از دفتر رئیس جمهور آمدند و گفتند که آیت الله خامنه ای می خواهد، به رسم سرکشی به منزل شهدا، به خانه شما بیایند. آقا خیلی رک و صریح و مؤدبانه گفت: کمتر از نیم ساعت به اذان ظهر باقی مانده و نزدیک خانة ما یک مسجد هست. تشریف بیاورید و با هم برویم نماز جماعت بخوانیم. بعد از نماز جماعت در خدمت شما هستیم. سرگروهشان گفت: رئیس جمهور هم بنا دارند بعد از نماز تشریف بیاورند ...
مدیر حوزه علمیه خواهران استان سمنان مطرح کرد: ضرورت معرفت افزایی حوزویان نسبت به جایگاه والای اهل بیت(ع)
امام جواد را برای امامت قابل دانست. احمد بن موسی، برادر امام رضا علیه السلام که برادر بزرگ امام بود، وقتی که به ایشان گفتند شما برادر بزرگ هستید و بعد از پدر لیاقت جایگاه امامت را دارید، احمد بن موسی گفت: خدا این مقام امامت را برای علی بن موسی در نظر گرفته و برای من در نظر گرفته نشده است، درحالی که اگر ادعای امامت می کرد مانند جعفر کذاب، مریدان زیادی پیدا می کرد. از این رو امام رضا(علیه السلام )در ...
نادر محمدخانی در طرفداری: مشخص بود پرسپولیس نتیجه نمی گیرد؛ نبود آرامش خیلی چیزها را تحت تاثیر قرار می ...
برده بودند. شرایط خوبی نبود ولی در ادامه همه را بردیم و قاطعانه اول شدیم. سال بعد هم از همان ابتدا درخشان شروع کردیم. چند بازی مانده به پایان لیگ اول شده بودیم. هم حذفی را بردیم هم لیگ را. سال آخری که برای پرسپولیس بازی کردیم استثنایی بود، یادش بخیر، دیگر ما نیستیم. امیدوارم جوان ها قدر باشگاه بزرگی مثل پرسپولیس را بدانند، زحمتش را بکشند، افتخارات بزرگ کسب کنند و به خواسته های شان برسند. دوران خوبی ...
متهم: قصد دفاع داشتم
اثر شدت خونریزی ها فوت کرده است. به این ترتیب پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شد و در روند تحقیقات بنا به گواهی شاهدان حادثه عامل قتل که رضا نام داشت تحت تعقیب قرار گرفت و چند روز بعد بازداشت شد. رضا در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و به بازپرس پرونده اش گفت با دوستش به خاطر بدهی 2 میلیون و 500 هزار تومانی درگیر و برای دفاع از خودش مرتکب قتل شده است. رضا به محل حادثه بازگشت و بعد از ...
سورپرایز دولت برای یارانه بگیران | واریز یارانه جدید به حساب این افراد
قرار داشت. شروع کردم تا سوال هایم را از او بپرسم. میتونم بپرسم چند نفر هستین: ما 4 نفریم. معمولا در ماه میزان مصرف مواد غذایی شما چقدر است؟ از چهره او مشخص بود در ذهنش حساب کتاب هایی می کند. نگاهم کرد و گفت: آخه حساب دقیق این چیزا رو همسرم داره اما منم حدودی در جریان هستم که مصرف مواد غذایی ما چقدره. ما کمتر روغن مصرف میکنیم در ماه حدود 1 بطری 900 میلی لیتری، حدودا 5 کیلو برنج، 5 الی ...
سورپرایز دولت برای یارانه بگیران | واریز یارانه جدید به حساب این افراد
مردم یارانه نقدی بدهد و بعد مسیر را تغییر دهد. یارانه جدید چه مقدرا کمک حال خانواده هاست؟ وارد فروشگاه شدم به سراغ آقایی رفتم که کنار یخچالی ایستاده بود که برندهای مختلف ماست در آن قرار داشت. شروع کردم تا سوال هایم را از او بپرسم. میتونم بپرسم چند نفر هستین: ما 4 نفریم. معمولا در ماه میزان مصرف مواد غذایی شما چقدر است؟ از چهره او مشخص بود در ذهنش حساب کتاب هایی می ...
زن جوان: همسرم ازم می خواهد تعدادی از دوستانم را به خانه بیاورم!
رضایت دادند و تنها یک شب برای مراسم عقدکنان ما از اصفهان به مشهد آمدند. دختر گفت: روز بعد خانه کوچکی برای ما اجاره کردند و به اصفهان بازگشتند. همسرم نیز در یک شرکت خصوصی مشغول کار شد و من حالا به همه آرزوهایم رسیده بودم و مرد رویاهایم را در کنارم می دیدم. اما این خوشی ها و لبخندها خیلی دوام نداشت چرا که فرشید در همان هفته اول زندگی مشترک شخصیت واقعی خود را نشان داد و به قول ...
رازِ مسلمان شدن یک آتش پرست با یک خواب
روزم را شرح دادم، ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور؟ و توجهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم. در راه، پیرمردی را در مغازه ای دیدم که تعدادی در اطرافش جمع اند. پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است. با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود. لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم. او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن تا به ...
نخبه دانشگاه شریف یک کلاهبردار حرفه ای!
، شماره کارتش را می گرفتم. بعد با برنامه ای که روی کامپیوترم نصب کرده بودم یک رسید واریزی جعلی طراحی کرده و برای مالباخته می فرستادم. در اکثر مواقع طعمه هایم به محض دیدن رسید، کالا را برایم ارسال می کردند اما برخی هم بودند که حسابشان را چک می کردند و وقتی می دیدند پولی به حسابشان واریز نشده تماس می گرفتند و می گفتند پولی واریز نشده است. اینجا بود که به سراغ مرحله دوم می رفتم که سخت تر بود. با ...
چیکار کنم همسرم عاشقم بشه و عاشقم بمونه
یا غذای مورد علاقه اش را برایش بپزید. این باعث می شود او احساس خوبی داشته باشد، چون می داند شما به خاطر او این همه زحمت کشیده اید. چیکار کنم شوهرم دلش برام تنگ بشه؟ غرغر نکنید لطفا غر نزنید. بسیاری از زندگی های مشترک از غرهای زنان سرد و از هم پاشیده می شود. این شکایت بسیاری از خانم هاست که همیشه خسته است ، هیچ وقت حوصله ندارد و به حرف های من گوش نمی دهد ، شاید حق با شما باشد ...
طلاق زوج جوان یک هفته بعد از ازدواج
. حتی راضی شدم به خانه پدرش برویم، ولی لج کرد و گفت حاضر نیست به سفر بیاید. تمام روزهای تعطیل را در خانه بودیم و دعوا می کردیم. حتی از همسرم خواستم آشتی کنیم و به یک سفر دیگر برویم؛ ولی فایده ای نداشت. او کوتاه نیامد. برای همین من هم تصمیم گرفتم از این زن برای همیشه جدا شوم. شوهرم کتکم زد در ادامه زن جوان نیز به قاضی گفت: آقای قاضی ما قرار بود به خانه پدرم برویم. من از روز اول ...
قتل رقیب عشقی در خیابان سبلان ! / گفتگو با زن خائن مقتول + عکس
نتوانستم و به سمیه گفتم که نمی توانم این کار را کنم.در راه ترمینال بودم که به شهر خودم برگردم که سمیه باز هم با من تماس گرفت.نمی دانم چه شد که باز به خانه اش برگشتم و شب را در راه پله های پشت بام خوابیدم.فردای آن روز سمیه در خانه اش را باز گذاشت و من بالای سر شوهرش رفتم و در خواب به او یک ضربه زدم. با تکمیل تحقیقات در مرحله دادسرا، به زودی با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی راهی دادگاه کیفری یک استان تهران خواهد شد. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
اگر شما هم از فرزندتان متنفرید، این را بخوانید
آینده و حتی هویتم را برای کودکی که هیچ وقت نمی خواستم فدا کردم. دختر من حالا 10 ساله است و ما رابطه فوق العاده ای با هم داریم. حالا من حتی از هم نشینی و هم صحبتی با دخترم لذت می برم و مادر بودن به نظرم طبیعی تر می آید. حالا هر روز به این فکر می کنم که کاش تجربه سال های اول تولد، تاثیری منفی روی کودکم نگذاشته باشد. لحظه ای که همه چیز برای همیشه تغییر کرد احساس من ...
جبهه برای بیت الله بهترین دانشگاه بود
دارند گردن پدر و مادر، از میاندوآب فرستادیمش به امان خدا، حوزه علمیه بناب. سومین بار بود که داوطلبانه اعزام شده بود جبهه گذشت و گذشت و همه دوست و رفیق هایش که باهم اعزام شده بودند، برگشتند مگر این پسر و دو سه تای دیگر. قرار و مدارهای عروسی اش را عقب انداختیم تا برگردد. رفتم دوباره پیگیر شدم که یعنی چه؛ چرا این پسر برنگشته ؟ زنگ زدم به این و آن و خودم آخرش با آقا مهدی باکری صحبت کردم. گفتم ...
بیمه درمانی رایگان شگرد جدید شیادان از مردم / مردم هوشیار باشند
خود با ان شرکتها توضیح می دهد: یکی از کارمندان این شرکت کذایی از طرقی شماره تلفن منزل ما را به دست آورده بود، با همسرم تماس گرفته و تمامی مشخصات بنده را گرفته بود، پس از آن با من تماس گرفت و گفت شما آقای فلانی هستید، با کمال تعجب گفتم بله، پاسخ داد: تمام اطلاعات و مشخصات شما را داریم آیا می خواهید در تأمین اجتماعی برای شما بیمه ای تشکیل دهیم تا بتوانید از خدمات بیمه تکمیلی برخوردار شوید، ما کارت ...
از سرزمین آفتاب
من 22 ساله بودم که با همسر ایرانی ام که تاجر و وارد کننده از ژاپن بود در سال 1959 (1338 هجری شمسی) ازدواج کردم. کارمند وزارت ارشاد بودم که در 65 سالگی بازنشسته شدم. متولد 1317 هستم، در زمان جنگ در وزارت ارشاد برای نشریات کشور های دیگر مترجم نیاز داشتند و من یکی از آن ها بودم که مجله ژاپنی مربوط به ایران را پیدا و ترجمه می کردم. ...