سایر منابع:
سایر خبرها
خدایا !گمنامم کن، غریب وار خونم را بخر، و پیکرم را به امانت بپذیر
بر تو غلبه نکند! و خودت را به چیزی جز بهشت نفروش! تو بزرگتر از آنی که فکر می کنی، تمام کرات و جهان برای تو است، مسخر و رام در دست تو است . به قیامت نظر کن! به شب اول قبرت نظر کن! به عمران دنیا و خانه ات مشغول نشو! به یاد قبر نیم متر در یک و نیم متری ات باش . برادرم و خواهرم! تو انقلاب کرده ای، تو جهانی را به غوغا انداخته ای، تو به خدا متصل شده ای، خود را نباز! مغرور نشو! عقب ...
روایت زندگی بانو خدیجه؛ همسر، دختر و خواهر شهید
...> اینطوری که به سر مجتبی بیاندازید برود سوریه؟ یعنی همه چیز از نو شروع شود؟ دوباره تنها شوم؟ مگر این شانه ها چقدر تحمل دارند؟ تو دیگر بمان ؛ در دو بخش و 18 فصل زندگی خدیجه براتی را قبل و بعد از شهادت عزیزانش تا راهی کردن فرزندش به سوریه روایت می کند این کتاب در قطع رقعی و به قلم زهرا کرباسی به نگارش در آمده و توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شده است. علاقه مندان جهت مشاهده وتهیه این کتاب می توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهیدکاظمی nashreshahidkazemi.ir و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را تهیه نمایند. ...
شکیرا بین خانه خود و مادر شوهر سابقش دیوار کشید!
. یک ساعت رولکس را با یک کاسیو عوض کردی. تو ورزشکار خوبی هستی اما کمی هم بر روی مغزت کار کن. شکیرا در آهنگ خود از مادرشوهر سابقش نیز یاد کرده است: مادر شوهرم همسایه من است. خبرنگاران و ماموران مالیات دائم در اطراف خانه می گردند.
بانوی استقامت بعد از 31 سال با فرزندش دیدار کرد
اما هرجا می رفتم فقط دلم می خواست زود برگردم خانه تا شاید از تو خبری آمده باشد. حتی توی خواب هم می توانستم بروم بهشت زهرا (س)، معراج شهدا و خلاصه هرجایی که حس می کردم به تو مربوط باشد. هرجا آزاده ای می آمد با یک شاخه گل، یک قاب عکس و یک سؤال می رفتم سراغش؛ پسرم، بهروز من را ندیدی، سال 1361 در سومار شهید شده ... تلویزیون هم بی قراری هایم را پخش کرد. من با همان قاب عکست پایین ماشینی که پیکر شهدای ...
رونمایی از کتاب پسرم قاسم در کرمان
فاطمه قاسمی هوس، نگاشته و انتشارات راه یار با همکاری دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سپبهد حاج قاسم سلیمانی در شماره گان 1300 نسخه در زمستان 1401 چاپ کرده است. مریم قربان زاده در مقدمه این اثر فاخر نگاشته است: قرارمان قاسم نبود؛ اسم باید به سلمان می خورد. عمار، میثم، اویس و.. وقتی مشخص شد فرزند چهارم مان پسر است سلمان بیشتر از دخترها خوشحال شد؛ داشتن برادر ...
جنایت هولناک با الهام از یک سریال خانگی | بستن مقتول به ویلچر و بریدن رگ هایش | پزشک عمومی که قاتل برادر ...
بخواهد سمینار برگزار کرده ام. از استادهای نفر اول و برگزیده دانشگاه هستم، المپیادی بودم. چطور چنین کسی می تواند دست به قتل بزند، آن هم قتل برادرش. پس چه کسی جان برادرت را گرفت؟ دستیارم! همان سرایدار شرکت که همه کارها را انجام می داد و به نوعی دستیارم بود. من زمانی از ماجرا باخبر شدم که دیگر کار از کار گذشته بود. اما دستیارت می گوید تو قاتل هستی؟ نه. خودش ...
برادرکشی به سبک سریال خونسرد
که پیدا شود و لو برویم به بیابان های شهر قزوین برد و آنجا انداخت. بعد از قتل کجا رفتید؟ فرشاد تا روز دستگیری در محل قتل بود. من به خانه ام رفتم و تا چند روز حالم بد بود که به همسرم می گفتم به خاطر فشار کاری است. چند روزی هم در پارک بودم، بعد خواستم به ترکیه و از آنجا به آلمان بروم تا در حرفه پزشکی کار کنم، تا لب مرز هم رفتم اما نشد. بعد تصمیم گرفتم به کیش بروم و از آنجا از کشور خارج شوم. به خانمی که بیمارم بود، زنگ زدم و گفتم خودم برای درمانش به آنجا می روم که قبول کرد و آپارتمانی در اختیارم قرار داد اما آنجا بازداشت شدم و پشیمانم. روزنامه جام جم ...
روایتی از سه بار استخاره شهید اسحاقی برای شهادت!
...، مادر (که حالا با مرگ پدر، صاحبخانه است) سند خانه را با تمام خاطراتش برای وام یکی از پسر ها در رهن بانک می گذارد. کار پسر گره می خورد و قسط بانک عقب می افتد. بانک هم نامردی نمی کند و خانه را می فروشد. مادر آلاخون والاخون شده. دستش به جایی بند نیست. سر قبر سادات نشسته و گریه می کند. کار به دادگاه می کشد. این بار مادر دست به دامان سید محمد می شود. بالای مزارش می نشیند. دلش پر است؛ بیشتر ...
مرضیه سرشار از آموزش های تربیتی و اخلاقی است
ضروری است. این نویسنده انقلابی ادامه داد: در ابتدای کتاب می خوانیم: موقع خداحافظی، مامان با دایی رفت و من با آقا جان و مادربزرگ، صبح آن روز با هم از خانه راه افتادیم و وقتی رسیدیم کنار دریا، دایی و عمه و خاله قبل از ما آمده بودند. کم کم داشتیم به غروب نزدیک می شدیم؛ از آن غروب های دلگیر، خورشید سرخ تر از همیشه به چشمم می آمد. دریا جای اینکه آرامم کند دل شوره توی دلم انداخته بود. ...
توصیه شهید عبداله برقعی به پاسداری از میراث شهدای انقلاب
الله بگو آنجایی که رسول الله با خدا عهد کرد که امتش را به آتش جهنم نسوزاند حالا این امت عزیز همان راه رسول خدا را می روند والحمدالله که ما رو سفیدیم و از تو می خواهم که از خدای خودت بخواهی که تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدارد و اسلام و قرآن را نصرت بدهد. در خاتمه این را بگویم من که برای اسلام کاری نکردم می روم به جبهه تا آنجا بتوانم انجام وظیفه می کنم و اگر توفیقی بود در راه خدا و ...
برگزاری مراسم تکریم و تجلیل از مادران شهدا در ارومیه
...، وَ لَوْلا فاطِمَهُ لَما خَلَقْتُکُما ؛ هان ای احمد! اگر تو نبودی، جهان را نمی آفریدم و اگر علی نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، من شما دو نفر را نمی آفریدم و این خود نشانه جایگاه والای بانوی دوعالم حضرت زهرا (س) است. حجت الاسلام والمسلمین میرزایی با بیان ایثار و شان و منزلت حضرت زهرا (س) عنوان کرد: حضرت فاطمه (س) همانطور که در خانه یک مادر و یک همسر شایسته و کاملی بودند در عرصه جامعه ...
دیدار مدیر کل و مشاور امور بانوان اداره کل دامپزشکی استان با مادران شهدا به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا ...
دکتر کاووسی مدیر کل دامپزشکی استان گلستان ، هدف از این دیدار ها را تجلیل از مادران شهدا به مناسبت ولادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا (س) دانست و افزود: مادران شهداء اسوه مقاومت و ایثار هستند که با پایمردی، صبوری و شکیبایی، ابراهیموار فرزندان خود را در سر اخلاص رهسپار جبهه های حق علیه باطل کرده و جان عزیزشان را تقدیم انقلاب و کشور نمودند و لحظه ای برای از دست دادن فرزندان خود نهراسیدن و تردیدی به خود راه ندادند. در پایان این دیدار از مادران این 3 شهید والامقام از سوی استاندار محترم و مجموعه اداره کل دامپزشکی استان با تقدیم لوح تقدیر و هدایا تجلیل شد . ...
به نام مادر؛ شهیدی که مثل حضرت زهرا(س) شهید شد
برایم روضه بخواند و بعد از چند لحظه زمزمه دربین دیوار و در زهرا صدا می زد پدر فضای جبهه ها را معطر می کند. محمدرضا تورجی زاده در بخش از وصیت نامه خود این چنین می نویسد: امشب که قلم بر کاغذ می رانم، ان شاءلله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهده ام گذاشته شده از ایثار جان و ... هیچ دریغی ندارم. زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و ...
خداوندا این تو بودی که مرا به جهاد دعوت کردی و عزت از آن توست
شرمنده از اعمال و کردار خودم هستم. باز هم سخنم و بارم و وجودم این است که تو ای مولای من گفتی تو را می بخشم و در آخرت به تو عزت و سربلندی می بخشم. مولای مهربون و خوبم ای کسی که من در راه دوستی با تو، رفتارم را فراموش می کردم، اما تو همیشه دوست خوب من بودی و هرگز مرا فراموش نمی کردی، مولای زیبایم تو با زیبایی خودت مرا مست کردی تا با زیبایی عشقت بسوزم. مادر عزیزم: مادر جان تو برایم زحمت بسیار ...
اگر چندبار شهید شوم دست از پیمانم با انقلاب برنمیدارم
تو با نوری که در قلب من جای دادی من را به راه راست که صراط مستقیم است هدایت کردی. همان راهی که پیغمبران و امامان زندگی و جان خود را فدای آن کردند. اینک من را به این راه هدایت کردی هزاران بار تو را شکر می گویم و راضیم به رضای تو همچنان که در قرآن آمده است. الهی رضا برضائک و تسلیما لاامرک خدایا راضی ام به رضای تو خدایا اکنون که احتمال شهادتم می رود، خود را در قالب مرگ می بینم پس ای ...
شاد، شاکر، دلتنگ | مادرانه های لحظه ازدواج در حرم امام رضا (ع)
مرهون فداکاری ها و ازخودگذشتگی های آن ها هستند. در این ایام فرخنده که چندروزی از ولادت حضرت زهرا (س) می گذرد، به رواق شیخ طوسی سری زدیم و در حاشیه چند مراسم عقدکنان، گپ وگفتی با مادران عروس ها و داماد ها داشته ایم که در ادامه می خوانید. زیباترین لحظه مادرانگی وارد رواق شیخ طوسی می شوم که چندسالی است به صورت متمرکز برای خواندن خطبه عقد زوج های جوان در نظر گرفته شده است و در این ...
همیشه آرزوی شهادت داشت و پیرو امر رهبری بود
مدافع حرم علی آقاعبداللهی است که بعد از محاصره شدن توسط دشمن هیچ کس پیکر مطهر او را ندید و از او با خبر نشد. حکایت کودکی های شهید زهرا غزالی، مادر شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی در رابطه با این شهید بیان کرد: قبل از تولد علی در منزل دایی شهیدم بودم و در خواب دیدم که نام او را علی صدا می کنم و به این ترتیب دانستم که نام فرزندم را باید علی بگذارم. پسرم در روز دهم مهرماه سال 1369 به دنیا آمد ...
نامه یک شهید کربلای 4 بمناسبت ولادت حضرت زهرا (س)به مادرش
وصیت نامۀ برادرم را روی سینه می گذاری و گاه خسته از داغ هجرش به خواب می روی، از دل صبور تو انگشت حیرت به دهان می گیرم و درمی یابم که داغ فرزند بسیار سنگین است. با خود می اندیشم که روز محشر، حضرت زهرا سلام الله علیها بر تو لبخند می زند. تو آنی که وقتی هم رزمان برادرم خبر شهادت او را آوردند، دست آن ها را بوسیدی و در جواب گفتی خوشا به سعادتش، گفتی که مگر خون او از خون علی اکبر حسین رنگین تر است ...
برادران نگذارید اسلحه من روی زمین بماند
وفه به هل من ناصر ینصرنی حسین لبیک نگفته باشید. بیایید جبهه های جنگ را خالی نکنید و تا آزادی تمام مسلمانان و تا برقراری نماز جماعت به امامت روح خدا خمینی(ره) در بیت المقدس بجنگید و سخنان امام را یکی یکی عمل کنید که پیام امام، پیام امام زمان است. مادرم در شهادت من گریه نکن یا حداقل بلند گریه نکن که منافقان بشنوند و تو ای پدر شکر خدا کن که هجده سال تلاش کردی پسری پرورش دادی تا ...
خمسی که مادر شهید اسدآبادی پرداخت کرد
به گزارش عصرهمدان؛ می گویند “شهدا، سنگ نشانند که ره گم نشود”، وصیت آنان همچون سنگی است که شهدا نشانده اند تا ما به بیراهه نرویم. هر روز با وصیتی از شهدای شهر اسدآباد یادشان را زنده و سنگی از آنان را زنیم و مهرشان را بر دل بکاریم؛ باشد که یادشان در ذهن بماند و نروند خاطرشان از دل و راهشان گم نشود. لحظاتمان متبرک با وصیت شهید جلال وارسته اکمل “مادر جان تو خود شاهدی ...
ویژه برنامه محفل شعر سروده های فاطمی در آذربایجان غربی برگزار شد
، نتوان، کرد معیار قیاسش، به خدا جز خود اونیست آنگونه که توصیف، علی را نتوان کرد مریم، که خود آبستن اعجاز خدا بود هم ارج گل خانه ی طاها، نتوان کرد ... در ادامه این ویژه برنامه؛ زهرا علیزادگان، خدیجه حسن پور، غلامعلی کریمی، محمدتقی آقازاده، محمدعلی اباذری، ارشد ابراهیمی و... از دیگر شاعرانی بودن که در این محفل اشعار خود را قرائت کردند . گفتنی است، تقدیر از چند تن از شاعران به همین مناسبت از جمله برنامه های جنبی این مراسم بود. ...
دکترها حمید را جواب کرده بودند | پسرم شفا گرفت تا شهید شود
همشهری آنلاین - مریم شریفی: اگر حوصله کنی، مبینا دایی حمید را در تمام عکس های آلبوم خانوادگی برایت معرفی می کند و آن طرف، لبخند به لب های مادربزرگ و پدربزرگ می نشاند. سال هاست یاد و خاطره حمید، زیباترین حرف مشترک اعضای این خانه است. این بار حاج آقا سید یوسف قدرتی و حاجیه خانم کشور نجفی نژاد ، پدر و مادر شهید سید حمید قدرتی ، ما را به باغ خاطراتشان مهمان کردند. قصه های خواندنی را اینجا ...
تقوا و درستکاری پیشه کنید تا رستگار شوید
. من به خون خویش غلتیدم و رفتم، پس شما در مرگ من سیاه نپوشید بلکه خانه تان را سیاه کنید به خاطر اباعبدالله و حضرت ابوالفضل عباس(ع) و شهدای محراب و در ضمن مادر جان! این ها را برای تو بیان کردم و نوشتم بلکه از رفتن من به جبهه راضی باشید و به شهادت من افتخار کنید. مادر به خدا قسم اگر راضی نباشی که من به جبهه رفتم بدان که من هم شفاعت نمی کنم. پس تو خوددانی و در ضمن مادر اگر من ان ...
پسرم هر روز برای زیارت به حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف می شد
که شهادت دو جوان بسیجی محله هنرور به دست یکی از اغتشاشگران در منطقه حرعاملی مشهد، دل همه را بدرد آورد. این دو ماه چه به مادر شهید دانیال رضازاده گذشت؟ دانیال تک فرزندم بود و او را به سختی بزرگ کردم. این دو ماه خیلی بهم سخت گذشت. مخصوصا روز ولادت حضرت زهرا(س) خیلی احساس تنهایی کردم، با وجود اینکه دوستانش در این روز برایم سنگ تمام گذاشتند، اما هیچ چیز و هیچ کس جای خالی دانیال را برایم پر نکرد ...
عارف جبهه ها
تمام دوستانم چه در قم و چه در تهران نیز به خاطر اینکه حق دوستی را ادا نکردم با کمال شرمندگی عذرخواهی می کنم و از همه آنها حلالیت می طلبم . مصطفی تحصیلات حوزوی را ادامه داد ولی شوق شهادت به او اجازه نداد تا در حوزه بماند. به جبهه رفت و این بار در هجدهم تیر ماه سال شصت و شش در عملیات نصر پنج در ماووت عراق تیری به گلویش خورد و شربت شهادت را نوشید. پیکر مطهرش را در قطعه بیست و نهم بهشت زهرا ...
دررسانه| حکایت مادرانی که جز خدا کسی را ندارند/ گزارش خبرگزاری مهر از روایت تور رسانه ای
گیرد و کسی را ندارم رباب نیز ضمن گلایه مندی از برادر خود می گوید: تمامی فرزندانم به دنیا نیامده سقط شدند، همسرم را هم از دست دادم. او ادامه می دهد: برادرم تمامی وسایل خانه ام را جمع کرد و مرا به اینجا آورد، تنها هستم، دلم می گیرد و کسی را ندارم. در حسرت مادر و پدر یکی از بانوان مرکز به سراغم آمده و خوشامد می گوید، از همان چند ماهگی او را مقابل بهزیستی می ...
شهید غوابش مدافع حرمی که از مسجد رشد کرد/بابا عاقبت به خیر شد
. در تمام تصمیمات زندگی مان کلیدی ترین نقش را ایفا می کرد و همه چشممان به دهان او بود که ببینیم چه می گوید با این حال تمام اختیار زندگی را به من سپرده بود و اصلاً در ریز مسائل وارد نمی شد و می گفت: شما اختیار کامل داری، چون من شغلم طوری است که یک روز هستم و چند روز نیستم. وقتی خانه بود خیلی سعی می کرد به ما برسد و مدام از من معذرت خواهی می کرد و می گفت: سنگینی بار این زندگی بر ...
36 سال فراق؛ یادواره شهید جاویدالاثر در فرهنگسرای سلامت
عمرش گذشته بود، به شهادت رسید، اما پیکرش هیچ وقت به خانه برنگشت. حالا 36 سال از آن روزها گذشته و آقاجواد و معصومه خانم، پدر و مادر این شهید بزرگوار، هر وقت دلتنگ جگرگوشه شان می شوند، به مزار نمادینی که در قطعه 29 بهشت زهرا (س) به یاد فرزندشان برپا کرده اند، سر می زنند. امسال به مناسبت سالگرد شهادت این فرزند وطن، در آخرین روز دی ماه، مراسمی با حضور خانواده شهید از ساعت 10 تا 12 ...
تجلیل از کارمندان جامعةالزهرا(س)
به گزارش خبرگزاری حوزه ، خانم سیده زهره برقعی با حضور در بخش های مختلف جامعةالزهرا سلام الله علیها و اهدای لوح سپاس، ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، گرامیداشت روز زن و تجلیل از مقام مادر را به کارمندان خانم و همسران کارمندان آقا تبریک گفت. مدیر جامعةالزهرا سلام الله علیها در این دیدارها با اشاره به اینکه همه ما خادمان حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم، عنوان کرد: خانم های ...