سایر منابع:
سایر خبرها
ابلاغ سلام رهبر معظم انقلاب به جانبازان تبریز
اعزام شده بود، سیزدهم بهمن 1366 در منطقه تنگ آب ، مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به دنبال مجروحیت از ناحیۀ دست ها، چشم و سوختگی صورت، مفتخر به مدال جانبازی شد. نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی در حاشیۀ این دیدارها گفت: توفیق پیدا کردیم که به مناسبت سالروز ولادت باسعادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) و روز جانباز خدمت سه جانباز سرافراز 70درصد برسیم تا هم مناسبت این روز را خدمت خود جانبازان عزیز ...
مرور خاطرات جانباز سجادنیا در دیدار با قائم مقام تولیت آستان قدس
خوش بینم و آینده را روشن می بینم. برگردم به زمان جنگ، دقیقاً همان کار ها را می کنم. راه ما درست است. باور دارم که این دست ها و پا ها بیخود نرفته اند. سیدرضا سجادنیا متولد 1344 است و شغل اصلی اش تراشکاری. 16 سال بیشتر نداشته که برای اولین بار به عنوان بسیجی عازم جبهه شده و در تنگه چزابه و منطقه کوشک با شهید چراغچی یا به قول خودش آقاولی دوره آموزشی را سپری کرده است. تأکید می کرد که یک ماه ...
آب هرگز نمی میرد!
او در مقام فرماندهی گردان152 حضرت ابوالفضل و در لشکر انصارالحسین (علیهم السلام) همدان خدمت می کرد. میرزا محمد سلگی از 22سالگی در جبهه های غرب و جنوب جنگ تحمیلی حضور یافت و در این مدت پنج بار مجروح شد که در آخرین مجروحیت هر دو پای خود را از دست داد و همچنین از ناحیه پهلو و دست چپ هم آسیب دید. بی شک مرور حوادث جنگ تحمیلی از دریچه نگاه میرزا محمد، می تواند ما را بیش از پیش به زیبایی های آن تابلوی ...
روایت اشتیاق ها و حسرت ها/ماجرای عملیات فریب در عملیات خیبر
زمان محدود کنم و همین فکرم به من انگیزه بیشتری برای انجام مصاحبه داد. باید به این موضوع تاکید کنم بازخوانی خاطرات جبهه و جنگ روح مان را تغذیه می کند و تا مدتی روایت آن روزهای جنگ حال مان دلم را خوب می کند گویی آرامش واقعی به سراغ مان می آید، به قدری که قادر به بیان حال خوب مان نیستم . *ماجرای عملیات فریب در همین فکر و خیال و با همین خیالات و اشتیاق بیشتر از قبل ...
دوچشم روشن او!
در عملیات بیت المقدس بر اثر موج انفجار با صورت روی زمین می آید. سریع او را از اهواز به بیمارستان نمازی شیراز منتقل می کنند. توی فرودگاه شیراز بی هوش می شود. آنچه می خوانید گفت وگو با رضا ظهیری پور ، معلم جانباز بصیر 70درصد به بهانه روز جانبازاست. دوازده سالگی برایش می شود شروع راه! از همان روزی که توی انشایش از شغل آینده اش می نویسد که می خواهد طلبه شود و معلمش می گوید شغلی بهتر از مفت خوری سراغ نداشتی! انگار میل واشتیاقش برای معمم شدن بیشتر می شود و خیلی زود سر از مدرسه جد بزرگ و صدر اصفهان درمی آورد و سال های بعد هم به مدارس حوزه علمیه قم می رسد. دوازده سالگی برایش می شود شروع راه! از همان روزی که توی انشایش از شغل آینده اش می نویسد که می خواهد طلبه شود و معلمش می گوید شغلی بهتر از مفت خوری سراغ نداشتی، انگار میل و اشتیاقش برای معمم شدن بیشتر می شود و خیلی زود سر از مدرسه جد بزرگ و صدر اصفهان درمی آورد و سال های بعد هم به مدارس حوزه علمیه قم می رسد. گفت و گوی با آسدیحیای امام. ازدواج با مصطفی ، آن هم در دوازده سالگی، او را شریک و همسفر زندگی مردی می کند که مبارزه و حماسه در قاموسش حرف اول را می زند؛ مردی که در ابتدا او را همراه و سپس هم قدم با خود در میدان نبرد می کند. سال 1320 بنایش را می گذارند، در 30 کیلومتری غرب شهر اصفهان؛ مدرسه هشتاد و یک ساله که هنوز پایگاهی برای آموزش دانش آموزان خطه نجف آباد است. دبیرستان شهید محمد منتظری ، شناسنامه اش 234 شهیدش است با مُهری که بر روی پیشانی اش خورده؛ شهیدستان ایران . این مدرسه را با عنوان پرشهیدترین مدرسه کشور می شناسند که دانش آموزان زیادی از آن در سال های دفاع مقدس به شهادت رسیدند. بنابر شواهد، در طول سال های دهه 60 این شهیدستان در سه رشته تحصیلی علوم انسانی، ریاضی و علوم تجربی فعالیت می کرد و هزار و 200 دانش آموز داشت. من قدرت او را، محبت مادری او را در هور دیدم. در قلب کانال ماهی دیدم. در وسط میدان مین دیدم. وقتی شما مادر ها نبودید و بچه هاتان در خون دست و پا می زدند، او را دیدم. فاطمه در هور، فاطمه در کربلای 5، فاطمه در اردوند، فاطمه در کوه های سرد و سخت کردستان، مادری کرد. این را شهید قاسم سلیمانی خطاب به مادران شهدا می گوید؛ سال ها پیش و البته مادرانی که امروز نیز همچنان، چشم به در دوخته اند و آنگاه که کاروان شهدا میهمان شهر می شوند، به استقبالشان می آیند. خدا صبرش را می دهد ؛ این جمله ای است که به واسطه مراوده و صحبت و هم نشینی که در طول این سال های کاری با مادران شهدا داشته ام، از زبان آن ها زیاد و مکرر شنیده ام. صبر کلیدواژه همه مادران شهداست و صبوری مسلک و مرام آن ها. فرقی ندارد یک پسر داده باشند یا بیشتر؛ گاهی حتی همسرانشان هم در کنار پسرانشان رفته اند و به شهادت رسیده اند؛ اما دل آن ها دریاست و همه این سال ها حتی خم به ابرو هم نیاوردند. خدا صبرش را می دهد... ؛ این آرمان و عقیده همه مادران شهداست. آنچه در ادامه آمده است مادرانه هایی از چندمادر شهید است که با هم مرور می کنیم. مادر شهید منصور رئیسی؛ مادر شهیدان علی، ناصر و مسعود خودسیانی، مادر شهید سعید چشم براه و مادر شهید مدافع حرم فاطمیون، شهید احمد ترابی...! هر وقت می رفتی بود. اصلا نبودنش خیلی به چشم می آمد. اگر نبود ،غصه مثل گلوله برفی می نشست روی گرمای شوق دیدار و همان جا وا می رفتی. این را همه رفیق بازهای دانشگاه صنعتی اعتراف می کنند. ذهنتان را منفی نکنید؛ رفیق از نوع شهیدش منظورم است! هر وقت می رفتی آن صورت مثل ماهش نور می تاباند روی قلبی که به شوق زیارت پسرش تا گلستان رفته بود. شهید سیدمحمدحسین نواب یا همان خبرنگار روزنامه کیهان در بوسنی و هرزگوین؛ شهیدی است که امسال از طرف سازمان بسیج رسانه کشور به عنوان شهیدشاخص جامعه رسانه ای معرفی شده و قرار است امروز در یادواره ای که به نام او در زادگاهش، اصفهان، برگزار می شود از مقامش در جایگاه یک شهیدِ خبرنگار، تقدیر و تجلیل شود. تا پای جان ، بزرگ ترین نمایش ترکیبی دفاع مقدس است که به مدت نه شب، شهید صیاد شیرازی را در قاب خود نشاند و برش هایی از زندگی این سردار پرافتخار ارتش، از تولد تا شهادتش را برای مخاطبانش به تصویر کشید. فوتبال را از زمین های خاکی خیابان ملک شروع می کند؛ از تیم پاسِ ملک ! همان تیمی که بعدها کاپیتانش شد و چندوقت بعدش هم از آنجا یک راست رفت توی تیم نوجوانان سپاهان و بعدها هم تیم جوانانش! کاپیتان حسن غازی آن قدر پا به توپ زد و خاک زمین های خاکی را خورد تا به روزهای اوجش در مستطیل سبز فوتبال رسید؛ به روزهایی که عضو رسمی تیم سپاهان شد و البته دعوت به تیم ملی! او اما در حساس ترین روزهای زندگی اش، انتخابش را که می توانست بازی در میدان ملی فوتبال و فوتبالیست حرفه ای شدن باشد، رها کرد و میدان جنگ را چسبید. پیکر مطهر شهدای حادثه تروریستی 25 آبان ماه خانه اصفهان شهید سرهنگ اسماعیل چراغی، شهید محمد حسین کریمی و شهید محسن حمیدی صبح امروز از میدان بزرگمهر اصفهان به سمت گلستان شهدا بر روی دستان مردم قدرشناس اصفهان تشییع شدند. شاه کلید تأثیر دروغ بزرگ، هیجان هاست. حس خشم، ترس، طنز و نفرت... فرایند مصرف به جای برابرسازی فرصت ها و فروکاستن رقابت... اصفهان دارد می میرد، چون که هوا ندارد! آلودگی هوای اصفهان در... ...
زندگی نامه شهید رحیم واحدی
لیاقتی ازخود نشان داد که مسئولیتهای فرماندهی گردان ادوات و معاونت تیپ را به او سپردند. رحیم از نخستین کسانی بود که از روستای “گواشلو” پای به میدان پیکار با دیو سیرتان بعثی نهاده راهی جبهه شد. او در حالیکه در سمت معاونت تیپ ذوالفقار لشکر 31 عاشورا بود قبل از عملیات خطرآفرین “نصر هفت” از زخم کین دشمنان همچون علمدار کربلای فتح المبین شد و روز 4 مرداد سال 1366 یک روز عاشورایی دیگر برای لشگریان عاشورا ...
آثار دفاع مقدسی که توسط جانبازان تالیف شده باشد کم است
بسیار باز است. در کشور ما کتاب درباره جنگ هشت ساله به خوبی تولید شده و در زمان فعلی جانبازان مدافع حرم و جانبازان فتنه 88 را داریم که سن زیادی هم ندارند. این افراد قابلیت آموزش پذیری دارند. می توانیم آن ها را تربیت کنیم تا درباره جانبازی شان آثاری را تولید کنند. ما خیلی خوب توانستیم نسل جدیدی از نویسندگان را در بحث تاریخ شفاهی تربیت کنیم. تا اینجای کار هم موفق بوده ایم. تعداد کسانی که قلم به دست ...
دفاع مقدس تابلوی تمام نمای فکر انقلاب اسلامی است
بسیار باز است. در کشور ما کتاب درباره جنگ هشت ساله به خوبی تولید شده و در زمان فعلی جانبازان مدافع حرم و جانبازان فتنه 88 را داریم که سن زیادی هم ندارند. این افراد قابلیت آموزش پذیری دارند. می توانیم آن ها را تربیت کنیم تا درباره جانبازی شان آثاری را تولید کنند. ما خیلی خوب توانستیم نسل جدیدی از نویسندگان را در بحث تاریخ شفاهی تربیت کنیم. تا اینجای کار هم موفق بوده ایم. تعداد کسانی که قلم به دست ...
روایت یک جانباز از لحظه ای که چشمش از حدقه درآمد
رسول محمدیان پسری عموی این جانباز دفاع مقدس را در ادامه می خوانیم. پسرعمویم متولد 1344 بود. دوران خدمت سربازی او همزمان با دوران جنگ تحمیلی بود. او در تابستان سال 1364 در منطقه شرهانی حضور داشت که بر اثر اصابت ترکش خمپاره چشم چپش را از دست داد. بلال در این حمله دچارموج گرفتگی شدید هم شده بود. همزمان با مجروحیت پسرعمویم، من از طریق لشکرعاشورا به حاشیه اروندرود عازم شده بودم و به خاطر علاقه ...
جانباز 70 درصد؛کاش جسم من دوباره سالم شود!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، محمدرضا اصغری جانباز دوران دفاع مقدس که چندین بار در جنگ تحمیلی مجروح و جانباز می شود اما بعد از سال ها مجددا در جبهه های مقاومت حضور پیدا کرده و در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها مجددا به فیض جانبازی نائل می آید. به مناسبت روز جانباز گفتگویی با این جانباز سرافراز داشتیم. خودتان را کامل معرفی کنید. اصغری: محمد رضا اصغری ...
حضرت عباس(ع)، والاترین الگوی جوانمردی و فداکاری در راه حق است
کرد :در زمان جنگ و حمله رژیم بعث به ایران محصل بودم اما زمانی که شنیدم دشمن به خاک و ناموس کشورم چشم دوخته است بلافاصله با خانواده صحبت و مناطق عملیاتی اعزام شدم. این جانباز قطع نخاعی گفت :رزمندگان برای دفاع از وطن، نظام و ناموس به جبهه رفتیم تا هیچ دشمن و بیگانه ای وارد حریم ایران اسلامی نشود. وی با بیان اینکه خانواده شهدا دوری و فراق فرزندان و همسران را کشیدند و همسران و فرزندان ...
آرزویم دیدار با حضرت آقاست
و دوران سربازی ام را در ارتش بودم. وقتی اخبار جنگ را شنیدم احساس وظیفه کردم و در سال 64 به صورت داوطلب به جبهه رفتم. تک تیرانداز بودم که در عملیات والفجر 8 به دستم تیر خورد همراه دو مجروح دیگر و دو امدادگر سوار آمبولانس شدیم. راننده برای رفتن به پشت جبهه شروع به حرکت کرد. در مسیر دشمن آمبولانس را هدف قرار داد. من از ماشین به بیرون پرتاب شدم و دیگر چیزی متوجه نشدم. وقتی به هوش آمدم روی تحت ...
دیدار امام جمعه، بخشدار کبگیان و نماینده بنیادشهید با تعدادی از جانبازان این بخش
کبنا ؛ قبل از ظهر شنبه 6 اسفندماه 1401 همزمان با سالروز ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز، سید فرج الله پژمان امام جمعه، ابوطالب محسنی فر بخشدار، حسنِ امیراحمدی فرمانده حوزه مقاومت بسیج چیتاب با همراهی نماینده بنیاد شهید شهرستانِ بویراحمد با حضور در منزل چند تن از جانبازان بخشِ کبگیان ضمن ابلاغ سلام رهبر معظم انقلاب از رشادت ها و استقامت این جانبازان قدردانی کردند. امام جمعه چیتاب ...
عاشقی با جانبازی معنا می شود
وصف هشت سال روزهای عاشقی در روزهای دفاع مقدس را نمی توان در میان واژه ها گنجاند و از مجنون هایی سخن گفت که بی ادعا و در راه علمدار برای دفاع از اسلام و انقلاب دل در گرو وصال نهادند و جان خویش را در کف دست گذاشتند و در میدان های جنگ تاختند. بزرگ مردانی که امروز یادگار و سرمایه ارزشمند آن روزها هستند، آن قدر بی ادعا و گمنام که بسیاری از آن ها را نمی شناسیم و در این دنیای خاکی به قول خودشان از ر ...
پای قطع شده حاج حسن، پای اراده اش را استوار کرد
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت صبح قزوین، متولد هشتم اسفند ماه سال 1342 است و جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس، با وجود از دست دادن یک پای خود بعد از جنگ هم از مبارزه دست برنداشته و در جبهه اقتصادی مشغول به نقش آفرینی است. حاج محمدحسن رادمنش سرباز جان برکف امام خمینی (ره) که به گفته خودش رابطه امام با امثال او و همرزمانش رابطه مراد و مریدی بوده است، امروز در قامت یک سرباز کهنه کار بر ...
روایت رزمنده ای که پایش را در جبهه جا گذاشت
...> منصور رضوانطلب- جانباز و رزمنده سال های دفاع مقدس- با بیان اینکه جانباز 65 درصد از ناحیه دست، پا و سینه هستم اظهار کرد: در سن 20 سالگی وقتی جنگ شروع شد تقاضای اعزام به جبهه کردم و در همان سال ها به مناطق غرب کشور به عنوان یک بسیجی رزمنده اعزام شدم . وی با بیان اینکه بعد از یک سال حضور در جنگ، تقاضای استخدام رسمی در سپاه پاسداران را داده و کادر این نهاد مقدس شدم افزود: از آن پس مصمم ...
سروهای ایستاده
.... موج گرفتگی و از دست دادن گوش من در برابر خون پاک شهدا بسیار ناچیز است. شکایت از بی مهری ها بغض اجازه صحبت به او نمی دهد. اندکی تأمل می کند و پس از آن درحالی که صدایش می لرزد از بی مهری ها شکایت کرده و می افزاید: حدود 60 تا 70 ماه در جبهه بودم اما دوست ندارم شرمنده شهدا باشم. او از مسئولان می خواهد نگرانی های موجود در جامعه مانند مشکلات اقتصادی و... را در جامعه رصد کرده و ...
جانبازان در مکتب حضرت ابوالفضل(ع) درس آموخته اند/فداکاری هایی که ستودنی است
بودم و یک سال بعد از اینکه جانباز شدم، درس و دانشگاه را در همان رشته حقوق ادامه دادم.چند سال مشغول کار اداری بودم ولی از سال 76 تاکنون به شغل وکالت مشغول هستم. دانشجویان زیادی در زمان دفاع مقدس، درس را کنار گذاشته و در جبهه ها حاضر شدند تا بتوانند برای استمرار انقلاب و پیروزی در جنگ تحمیلی، دینِ خود را ادا نمایند. چگونه می توان رشادت های دفاع مقدس را برای نسل جوان بیان کرد؟ ...
روایتی از لحظه انفجار و جانبازی/ ماجرای شهیدی که چند روز قبل از شهادت در قبر خودش خوابید
ساله ام و مدرک تحصیلی ام نیز ارشد تفسیر قرآن است. از ناحیه پا جانباز قطع عضو هستم. چندساله بودید که جنگ شروع شد؟ - سال 1359 که جنگ شروع شد فکر می کنم کلاس دوم راهنمایی بودم. نهایتا 12 ساله بودم و سال 1363 تازه 15 سالم تمام شده بود که برای اولین بار به جبهه رفتم. البته از 13 - 14 سالگی در سال 1360-61 وارد بسیج شدم. خانواده شما راضی بودند به جبهه بروید؟ اگر نبودن ...
پای صحبت 3 تن از جانبازان که در راه وطن از جان گذشته اند | جان فشانی در مسیر ایستادگی
به گزارش شهرآرانیوز، بین اقشار مختلف ایثارگر، دست کم طی دهه گذشته، کمتر به جانبازان یا همان شهدای زنده پرداخته شده است؛ جان نثارانی که به تأسی از علمدار و بزرگ جانباز کربلا، در راه ولایت و حفظ ارزش ها از سلامتی و جوانی شان گذشته و برخی تا چندقدمی شهادت رفته اند، اما تقدیر این بوده است که مسیر شهادت را با رنج و مشقت بیشتری طی کنند؛ مردان مردی که در شرایط، مکان ها و زمان های مختلف از پا می افتند تا ...
دفاع از وطن تا حرم / وقتی رمز عملیات اسم دخترم می شود
افتاد و جوانانی که جلوی دیدگانش پر کشیدند افزود: سال 56 بود که عازم خدمت سربازی در اصفهان شدم و بعد انجام وظیفه سربازی در سال 59 وارد سپاه شدم. اواخر سال 60 بود که به رسمیت سپاه در آمدم . وی با بیان اینکه بعد از سه ماه استخدامم در سپاه عازم جبهه شدم اضافه کرد: گردان میثم نخستین گردانی بود که وارد شدم، اما خط شکن نداشت و فعالیت هایی در پشت خط مبارزه داشت با اصرارم وارد گردان ابوالفضل که ...
روز پاسدار، جانباز و آزادگان مبارک
پذیرش در مسئولیت ها تلقی نمودند ، بدون این که ظرفیت ها ، تخصص ها و صلاحیت های دیگر افراد را در نظر گرفته و ملاک و معیار گزینش ها قرار بدهند. ما امروز بعد از 44 سال ، نیاز مبرم به فرهنگ حاکم بر جبهه ها داریم که از مکتب اباعبدالله الحسین ، فرزند و برادرش الهام گرفته بود .این که روزهای میلاد این سروران را به نام پاسدار ، جانباز و آزاده ثبت کنیم ، هرگز کفایت نمی کند بلکه بایستی درعمل پیرو آنها باشیم و به مکتبشان تأسی کنیم. ...
فرازی از وصیت نامه شهید جانباز اسدالله پازوکی + صوت
به گزارش خبرنگار تهران پرس ؛ پس از پیروزی انقلاب به عضویت نهاد مقدس سپاه درآمد و حفاظت از بیت امام (ره) را بر عهده گرفت. غائله کردستان او را به جبهه های غرب کشاند؛ و برای مدتی در سنندج خدمت نمود، اما بار دیگر به لشکر 27 محمدرسول الله(ص) پیوست. شهید اسدالله پازوکی سال 1361 به عنوان فرمانده گردان صف در عملیات والفجر یک شرکت کرد و بر اثر انفجار گلوله توپ، دست چپش به شدت زخمی شد. شدت جراحت ...
جانباز بوشهری که از بین رفتن جمجمه اش را احساس نکرد!+ عکس
... فارس: لطفا ابتدا خودتان را معرفی کنید؟ اکبر نجات الهی هستم جانباز 45 درصد جنگ تحمیلی که در هفتم مرداد ماه سال 61 در عملیات رمضان در شرق بصره مجروح شدم و اکنون بالای 50 سال سن دارم و اکنون نیز ساکن دهقائد از دشتستان هستم. فارس: چگونه از آغاز جنگ مطلع شدید؟ در روز های انقلاب تنها 12ساله بودم و با دوستانم در برخی تظاهرات شرکت می کردم اما چون با دوستانی در ارتباط بودم که از ...
یک عمر جان بازی
وظیفه کردم و جذب کمیته هایی شدم که کم کم شکل بسیج به خود گرفت و آنجا مشغول به خدمت شدم تا این جنگ شد. با آغاز جنگ سن کمی داشتید، چه طور راهی شدید؟ سال آخر دوره راهنمایی بودم که برای رفتن به جبهه به فرمانده پایگاه اعلام آمادگی کردم. فرمانده پایگاه گفت به خاطر سن پایینی که داری، درحال حاضر امکان اعزام نیست. خیلی اصرار کردم و با توجه به اینکه اهواز خط مقدم جبهه بود، هر روز ...
قصه پر غصه این اسطوره فراموش شده پس از 43 سال
از ناحیه شکم و کمر مجروح شدم، مرا به پشت خط بردند و از همان زمان ویلچرنشین شدم و از حضور در جبهه بازماندم. وی افزود: شور جوانی و غرور در آن زمان طوری نبود که فقط به فکر تفریح و رفیق بازی باشیم، جوانان همه غرور داشتند، باوجدان و انقلابی بودند این ها شعار نیست، مشکلات را دیدم و رفتم؛ حتی 6 ماه احتیاط را خدمت کردم حدود 6 ماه زمستان در جبهه بودم و بعد از عید سال 1361 این گونه ویلچرنشین شدم ...
از کار در کبابی تا عضویت در لشکر 17
جبهه به این نام معروف بودم، الان هم بیشتر من را با این نام می شناسند. من روستازاده هستم و به این موضوع افتخار می کنم، در سال 1349 از روستای خلج آباد به شهر قم مهاجرت کردیم و در این شهر ساکن شدیم، برای گذران زندگی نیز به شغل کبابی روی آوردم. وی ادامه داد: در حوادث منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل سن کم نقش چندانی نداشتم اما چون مغازه ما نزدیک میدان آستانه بود، مواقعی که در مدرسه ...
جانبازان برای سلامت جامعه از سلامت خود گذشتند
سال روز میلادش حرمتی بر تقویم شد تا روز جانباز هویت گیرد و بهانه ای پُر بها شود برای تکریم مقام کسانی که عباس گونه برای حراست از خاک و دین و شرافت پیش گام جبهه های حق علیه باطل شدند، به همین مناسبت به سراغ محمد مهدی عبدالهی جانباز سرافراز جنگ تحمیلی رفتیم و از وی خواستیم تا گپ و گفتی با هم داشته باشیم. محمد مهدی عبدالهی گفت: خدا را شکر به تاسی از حضرت ابوالفضل العباس (ع) جانبازان مملکت ...
فرمانده در آتش و خون/ پاسدار جانبازی که هنوز رد زخم بر تنش جاری است
فروردین 67 رسیده بود که دوباره فرمانده جاده به بغل منطقه را در آغوش کشید و مسئله پدافند حلبچه و پاتک ها را پیگیری کرد و درست 27 تیرماه وقتی هنوز سر بر بالین سنگر و خاکریز می گذاشت خبر قطعنامه 598 را شنید. پیش تر هم گفته بودم فرمانده خانه اول و آخرش جبهه را به راحتی رها نمی کرد و روزهای به اصطلاح پایان جنگ هم به عملیات مرصاد ملحق شد و بعد هم به جنوب رفت. آنچه خواندید برش کوتاهی ...