دفاع مقدس از زبان شهیدی که زنده شد
سایر منابع:
سایر خبرها
بانوی قهرمانی که با یک دست به یادگار مانده اش از صحنه های جنگ روایتگری می کند
...: جراحت من بیشتر از دو خواهر دیگرم بود و این باعث شد تا عصب های دست راستم به شدت آسیب ببیند و از کار بیافتد در زمانی که در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بودم به قدری حالم بد و بی هوش بودم که پزشکان با این تصور که به شهادت رسیده ام مرا به سردخانه بردند وی اضافه می کند: زمانی که در سردخانه بودم همه صداهای انتقال شهدا به سردخانه را متوجه می شدم اما رمقی نداشتم تا بگویم زنده ام تا اینکه ...
جانبازی که با پای مجروحش همه کوه های ایران را فتح کرده است! + تصاویر
ساعت 10 صبح گذاشتیم ساعت 9 و نیم تماس گرفتم گفت: یکی از دوستان قصد رفتن به کوه کرکس را داشت و من در حال همراهی وی هستم، مصر شدم که امروز حتماً باید گزارش را برای خبرگزاری ارسال کنم، گفت، شاید عصر و یا شب، شاید هم فردا. بیشتربخوانید داستان عجیب زندگی جانباز 70 درصدی که می خواهد مدافع حرم باشد/ بیتابی برای شهادت از کربلای 1 تا سوریه شب تماس گرفتم گفت تازه از کوه برگشتم ...
تجاوز 5 نفر به دختر 18 ساله مشهدی
، او را به خانه مجردی یک چوپان در بیابان های اطراف منطقه سیدی بردند. التماس ها و گریه های دختر جوان، هیچ فایده ای نداشت و 5 تن از اعضای باند 6 نفره شیاطین کثیف او را تا صبح روز بعد مورد آزار و اذیت های وحشیانه قرار دادند. از سوی دیگر پدر کارگر این دختر که از تاخیر ناگهانی فرزندش نگران شده بود وقتی به نزدیکی محل کار او آمد در جریان آدم ربایی قرار گرفت و بلافاصله ماجرا را به پلیس گزارش داد. ...
جانبازی که با قلم زدن مرهم زخم های همسنگرانش شد +تصاویر
1361 وقتی دانشجوی تربیت معلم بودم به عنوان یک رزمنده بسیجی داوطلب به جبهه رفتم. پدر و مادرم (خدا رحمتشان کند) هیچ کدام با رفتن من موافق نبودند، آن زمان ارائه رضایت نامه برای جبهه رفتن الزامی بود. مجبور شدم امضای آن دو بزرگوار را جعل کنم و راهی جبهه شوم. استقرار در گردان یازهرا (س) برای اجرای مرحله دوم عملیات محرم این جانباز دفاع مقدس در ادامه از اعزام به جبهه برای ما گفت: حدود ...
همسر عکاس شهید ایرنا: داریوش ما را تنها نگذاشته است
، سازمان خبرگزاری به ستاد جنگ و تمام مراکز خود مشخصات شهید را اعلام می کند تا اینکه بعد از 10 روز از مشهد به سازمان اطلاع می دهند شهیدی با این مشخصات در اینجاست. وی یادآور شد: از سازمان و خانواده ام برای شناسایی شهید می روند و بعد از تایید هویت، پیکرش را بعد از زیارت در بارگاه امام رضا(ع) به تهران می آوردند و در تهران نیز یکی از باشکوه ترین و پر جمعیت ترین تشییع های آن زمان برای ایشان ...
ماجرای خواندنی علاقه نوجوان کاشانی برای پیوستن به گردان شهید چمران/ رزمنده ای که با دست کاری شناسنامه ...
شهید مصطفی چمران ملحق شوم در حالی که به دلیل سن پایین نیز نتوانستم به این گروه ملحق شوم. وی با بیان اینکه با دست بردن در شناسنامه مجددا به جبهه اعزام شدم، ابراز داشت: حضور مجدد من در جبهه با عملیات رمضان همزمان بود و به دلیل سن پایین توفیق حضور در دیگر عملیات ها قبل از آن را نداشتم در حالی که انگیزه همه شهدا و رزمندگان حمایت از ولی فقیه بود. وی با بیان اینکه در دفاع مقدس ...
تونل مرگ در غربت/ روزهایی که کتک نخوردن سؤال برانگیز بود
آموزش در تایباد و تربت جام به سپاه امام رضا (ع) مشهد رفتیم و از آنجا از طریق سپاه و بسیج در قالب گردان ثارالله به شلمچه اعزام شدیم. این آزاده با بیان اینکه در اولین اعزام به جبهه اسیر شد، افزود: 30 ماه و 18 روز اسیر بودم. من جزو مفقودین بودم که بعداً صلیب سرخ اسم مرا به عنوان اسیر ثبت کرد و در سال 1369 آزاد شدم. وی از نحوه اسارتش این چنین برایمان روایت کرد: از ساعت 7 شب عملیات ...
روایتی کوتاه از آنچه در کربلای 7 گذشت/ تلفات سنگین رژیم بعث
عمران با اهداف آزاد سازی ارتفاعات مهم منطقه، انهدام ماشین جنگی دشمن، تسلط بر منطقه حاج عمران و ایجاد تسهیلات لازم برای ادامه نبرد در منطقه آغاز کرد. در این عملیات علاوه بر آزادسازی چند ارتفاع و انهدام چندین تیپ و گردان دشمن، مقدار زیادی ادوات، سلاح های سبک، نیمه سنگین و انواع خودرو منهدم و مقداری نیز به غنیمت گرفته شد. تعداد کشته و زخمی دشمن نیز بیش از 2300 نفر و 185 اسیر بود. ...
تصاویر/ آئین رونمایی از شناسنامه شهید جابر بیرانوند
(استان مازندران، شهرستان بهشهر) (1360 ه.ش) • شهادت شهید محمدعلی عرب سرخی (استان تهران، شهرستان تهران) (1360 ه.ش) • شهادت شهید سیدرسول موسوی ابربکوه (استان اردبیل، شهرستان اردبیل) (1360 ه.ش) • شهادت شهید ملک حسین معروف (استان همدان، شهرستان ملایر) (1360 ه.ش) • شهادت شهید نصرت الله فرهنگ رنجبر (استان البرز، شهرستان ساوجبلاغ) (1360 ه.ش) • شهادت شهید احمد ذوالفقاری میارکلایی (استان مازندران، شهرستان ساری) (1361 ه.ش) • شهادت شهید محمود محب حسینی (استان تهران، شهرستان تهر ...
امدادی های غیبی و شهادت طلبی رزمندگان مانعی بر سر راه دشمن/مدیری که انقلابی عمل نکند به خون شهدا خیانت ...
به شهادن رسیدند، درون آب هم روزگار بهتری نبود، من نیز از ناحیه کتف مجروح شدم و مدتی بیهوش، توان حرکت نداشتم، تا صبح روز بعد که تعدادی از نیروهای خودی از مشهد بالای سرم آمدند به دلیل آن که به واسطه گل و لای صورتم سیاه شده بود، تصور کردند که عراقی هستم به سختی با انگشت سربلند یا زهرایی را که به دور گردن افتاده بود بالا آوردم و آنان متوجه شدند ایرانی هستم و مرا به بیمارستان انتقال دادند. ...
نقش دانشگاه شهید چمران اهواز در دوران دفاع مقدس
دانشگاه شهید چمران اهواز در هشت سال دفاع مقدس مقری برای برنامه ریزی و تفکر بود. دانشگاهیان علاوه بر ادامه آموزش مقابل دشمن ایستادند و برخی از آنها جان شان را فدا کردند تا حتی یک وجب از خاک ایران در تصرف دشمن نماند. دکتر عبدالرسول کاظم پور متولد سال 1329 در شهرضا استان اصفهان به دنیا آمد. او فارغ التحصیل دکتری شیمی فیزیک از انگلستان است. وی از سال 1362 تا 1369 ریاست دانشگاه شهید چمران ...
ناگفته های طلبه اردبیلی از عملیات کربلای پنج
به گزارش خبرگزاری حوزه ، حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا رجب نژاد، به مناسبت هفته دفاع مقدس، نوشتاری را با موضوع ناگفته های یک طلبه اردبیلی از عملیات کربلای پنج در اختیار رسانه رسمی حوزه قرار داده است که تقدیم نگاه شما خواهد شد. اکنون حدود 34 سال از زمان عملیات کربلای پنج می گذرد که زمان نسبتا طولانی است، وقتی به کلیات آن عملیات و دورنمای آن که بسیاری از جزئیاتش را فراموش کرده ام، می نگرم و تأمل می کنم، بُهت و اعجاب همه وجودم را فرا می گیرد. گروهی از جوانان بسیج و سپاه اردبیل که میانگین سنّ آنان حدود 18 تا 24 سال بود، به جنگی صد در صد نابرابر و ظالمانه و ناخواسته که ...
شکارچی تانک های عراقی؛ اعجوبه ای که هر 5 دقیقه 9 تانک را منهدم می کرد
... بیشتر بخوانید هفته دفاع مقدس| طرح سردار سلیمانی برای جمع آوری خاطرات خانواده شهدا چه بود؟ ناگفته های فرمانده دوران دفاع مقدس از جنگ 8 ساله؛ روایتی از سرنگونی 70 هواپیمای دشمن در عملیات ها روایت روزهای شیرین دفاع| لحظاتی با رزمنده خوش خنده بجنوردی؛ دفاع مقدس نماد همه خلاقیت ها بود وی تصریح کرد: البته در وسط گردان ما و گردان 158 هم حدودا سیزده چهارده ...
شهیدی که با شناسنامه دوستش شهید شد/ ثبت رسمی شهادت رضا بعد از 36 سال
رضا سال 1360 در بوشهر با دختر استادعلی نجار ازدواج کرد. او آخرین بار در اول اسفند 1360 از طریق سپاه بوشهر راهی جبهه شد و در 18 اردیبهشت 1361 یعنی به فاصله چند ماه از اعزام آخر در خونین شهر به شهادت رسید. شروع کار از سن 12 سالگی در اطراف سمیرم منطقه پادنا و بیده زندگی عشایری داشتیم، وضعیت مالی خوبی نداشتیم کارمان در صحرا و با گوسفندان بود. من نتوانستم با پدر رضا در ادامه زندگی ...
گروگان گیری با رمل و اسطرلاب!
خودش با من تماس گرفت که افرادی او را ربوده اند و من باید 200 سکه طلا برای آزادی اش فراهم کنم! این زن ادامه داد: در همین حال مردی ناشناس گوشی تلفن را از دست همسرم چنگ زد و مرا تهدید کرد که فقط باید 200 سکه طلا برایشان تهیه کنم تا بعد با من تماس بگیرند! در پی گزارش ماجرای آدم ربایی، بلافاصله نیروهای انتظامی مشهد وارد عمل شدند و ماجرا را به دیگر یگان های اطلاعاتی و امنیتی نیز اطلاع دادند اما با توجه به ...
روایت آب و خون؛ برگی از رشادت های غواصان در جنگ تحمیلی
تخریب چی در دوران دفاع مقدس ادامه داد: تخریب چی از مهمترین نیروهای جنگ بود، به طوری که کل عملیات به او وابسته بود. مدتی آموزش دیدم و در عملیات کربلای 5 وارد گردان غواصی شدم. لباس های ما گشاد بود و وقتی وارد آب می شدیم سرما بیشتر حس می شد و بعضی از نیروها به بیماری تب رودخانه ای مبتلا می شدند. وی افزود: در شب عملیات کربلای 4 به پاساژ ولیعصر که نزدیک اروند بود و تخلیه شده بود رفتیم. حال ...
نجوای عارفانه با خالق/ بازار عاشقی در خاک گلگون جبهه ها گرم است
خبرگزاری مهر ، گروه استان ها: نام شهید رضا نادری با مرصاد گره خورده است اما باید دانست که وی در عملیات دیگر دفاع مقدس نیز از خودش رشادت های فراوانی را نشان داد تا جایی که به سمبلی برای جوانان انقلابی بدل شد. وی دونده خوبی بود و خط خوبی هم داشت تا جایی که وصیت نامه اش گویی توسط هنرمندی با خط شکسته نستعلیق نگارش شده است. بخش هایی از وصیت نامه شهید نادری اما در سخنرانی ها و محافل مختلف ...
ما همه یک ملت هستیم | کودکی و انقلاب
اسرا فلزی را به من داد که داخل تشت افتاده بود. متوجه شدم ترکشی را که با جراحی و عمل نتوانسته بودند خارج کنند با سرفه و درد شدید از بدنم خارج شده است. حرکت با پای دل این رزمنده و جانباز دوره دفاع مقدس در ادامه درباره برخی حاشیه هایی که درباره دلایل رفتن رزمندگان به میدان جنگ در آن زمان مطرح می شود هم بیان می کند: عده ای می گویند که نوحه های آقای آهنگران یا تبلیغات گسترده سبب می شد ...
روایت جالب آقای دیپلمات از حضور در جنگ/ رفتم نان بخرم از جبهه سر در آوردم
پرداخته است. چند سال داشتید که راهی جبهه شدید؟ زمانی که برای نخستین بار به جبهه رفتم، حدود 14سال داشتم. بعد از یک دوره آموزشی 45روزه و سخت، ابتدا راهی جبهه کردستان در منطقه مرزی مریوان شدم. چه شد که یک نوجوان عزمش را برای حضور در جنگ جزم کرد؟ آن زمان در دهه60، زمان نوجوانی ما همزمان شد با روز هایی که چند سالی از انقلاب گذشته بود و دشمن بعثی هم به میهن تعرض ...
جبهه دستم را گرفت اما شجاعت به من داد
همین رزمنده هایی است که زندگی اش به شکل عجیبی با جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس عجین شده و کمتر رزمنده ای را می توان سراغ داشت که مثل او این چنین در جبهه دفاع از میهن، رنج کشیده باشد. او از همان نخستین روزهای جنگ تحمیلی و بر اثر بمباران خرم آباد دست راستش را از دست داد، اما باشکوه تر از هر پرنده ای پرواز کرد و به گفته خودش در جبهه به اوج عزت رسید. تجربه زیست چند ساعته اش در سردخانه و وارد شدن نامش ...
روایت یک بانوی رزمنده از جنایات هولناک کومله
شعارسال : نامش حکیمه میرزایی خواهر شهید رضا میرزایی و متولد 22 آبان 1340 است، مادرش رخساره مصحفی فرزند روحانی است و پدرش خیر مدرسه ساز و حامی بیماران خاص بود. وی اهل کرمان و ساکن تهران است در رابطه با حضورش در جبهه های غرب چنین می گوید: بعد از اینکه در سال 57 دیپلم گرفتم قصد داشتم تحصیلاتم را ادامه دهم که با انقلاب فرهنگی دانشگاه ها تعطیل شد، من نیز از این فرصت استفاده کردم و وارد جهاد ...
بعثی ها به من می گفتند پاسدار خمینی
خودم دفاع کنم. همین که در جاده افتادیم، یکدفعه سمت راست جاده چند نفربر و تانک دیدم. خوشحال شدم، فکر کردم نیروهای کمکی هستند. درحالی که بعثی ها بودند و به محض اینکه ما را دیدند، شروع به تیراندازی کردند. حبیب با سرعت زیاد رانندگی می کرد، اما درنهایت آنها لاستیک ها را هدف قرار دادند و ماشین از حرکت ایستاد. در کمرم احساس سوزش شدیدی داشتم. نگاهم به حبیب افتاد، دیدم تیری به پایش اصابت کرده و سخت مجروح ...
از آبادان تا تبریز در روایت مهاجران جنگی خوزستان به آذربایجان شرقی
خانواده بودیم که از سوسنگرد، بستان، اهواز،خرمشهر، دزفول و قصر شیرینبه تبریزآمده بودیم. در کنار مهاجران دو بلوک از کسانی بودند که در زمان جنگ از کردستان عراق فرار کرده بودند که پس از سقوط صدام به زادگاهشان برگشتند. این جانباز هشت سال دفاع مقدس ادامه می دهد: ما با همان لباس تنمان به تبریز آمدیم چون مدام به ما می گفتند بیشتر از ده روز طول نمی کشد ،کسی فکر نمی کرد جنگ 8 سال ادامه داشته باشد ...
خبر شهادت شهید شالباف را مخابره کردم/ ذره ای از روحیه شهادت طلبی مردم ما کم نشده است
ناراحت کننده ای پیش آمده بود به طوری که تعدادی از بستگانمان که در منطقه خرمشهر زندگی می کردند، از آن منطقه خارج شدند و برخی از آن ها به شهر قزوین و منزل ما آمدند چراکه دیگر امنیتی در خوزستان وجود نداشت و شهر در تصرف عراقی ها قرار گرفته بود. این رزمنده دوران دفاع مقدس گفت: زمانی که وضعیت سخت مردم و زورگویی دشمن را دیدم، تصمیم گرفتم که با همان سن کم برای جنگیدن در جبهه حق علیه باطل حاضر شوم ...
روحانی مبارز دوران انقلاب اسلامی: اندیشه های شهید هاشمی نژاد در حوزه تدریس شود
سیاسی بالایی برخوردار بود و روحیه شهادت طلبی داشت، به فعالیت های مبارزاتی ایشان با رژیم پهلوی اشاره کرد و افزود: من از سال 48 تحت تعقیب بودم و در سال 50 دستگیر شدم، در زندان از سال 54 از نزدیک با تلاش ها و فعالیت های سیاسی مرحوم آیت الله طبسی و شهید هاشمی نژاد آشنا شدم. این روحانی مبارز دوران انقلاب اسلامی یادآور شد: شهید هاشمی نژاد در زندان هم از تبلیغ معارف اسلامی و اندیشه های امام خمینی (ره) دست برنداشت. انتهای پیام ...
اولین روز جنگ در ایران چگونه گذشت؟
در صورت عدم پشتیبانی، گارد ساحلی تا نیم ساعت دیگر منهدم خواهد شد. در ساعت 13:50 نیز فرودگاه آبادان بمباران شد. پس از بمباران فرودگاه آبادان و سایر شهر ها حمله عراق در منطقه جنوب غربی اهواز از ساعت 18:00 در تمام مرز ها بین المللی آغاز شد و در منطقه جنوب غربی اهواز حمله دشمن از پاسگاه طلائیه آغاز شد و عناصر گردان 221 سوار زرهی با دشمن درگیر شد و دشمن در محور طلائیه قدیم و جدید و محور کوشک شروع به ...
داستان شهیدی که بر بال فرشتگان بازگشت
.... احساس کردم آهنِ مذاب شده روی تنم ریختند. پاشیدن خونِ گرم و تازه ام را به اطراف دیدم. دردی را حس نمی کردم. سُریدنِ روح از جسمم را متوجه شدم. یک مرتبه خودم را در آسمان دیدم. تمام منطقه ی جنگ را زیر پاهایم، جسمِ خونین و پارهِ پاره ام، سرِ پر خونم را... آنقدر سبک بال بودم، آرام و بدون درد... مبهوت از حس غریبم، فضا را سیر می کردم... نسیم خنکی مرا در خود پیچیده بود. به خودم نهیب زدم که ...
امدادهای غیبی امام زمان(عج) را در شب های عملیات درک می کردیم/ رمزی که مانع سقوط مجدد بُستان شد!
... بعد چه شد؟ من پشت تیربار متوجه شدم در محاصره هستیم، دو سه ساعتی این درگیری ها ادامه داشت، بچه ها تیر می خوردند و صدای ناله ها بلند بود ... شهید حسین وهابی که برای من مهمات می آورد، پیغام آورد که اگر صدای تیربار کیایی قطع شود، بچه ها را قتل عام می کنند؛ از راست و چپ و مقابل ما را می زدند. یک مرتبه صدای غرش تانک را شنیدم و عراقی ها با منور منطقه را مثل روز روشن کردند تا ...
شاگردزرنگ های دیروز و متخصصان امروز در دانشگاهی به نام جنگ
ی نکردیم و تنها وظیفه شرعی خود را انجام دادیم. وی با بیان اینکه سابقه حضور در تیپ 21 امام رضا (ع) و گردان تخریب لشکر 5 نصر را دارد، ادامه داد: در گردان رزمی تک تیرانداز بودم و در تخریب هم به عنوان نیروی ساده تا جانشین تخریب خدمت می کردم. وقتی به جبهه رفتم دانش آموز بودم و در طول جنگ توانستم به صورت غیرحضوری دیپلم بگیرم. البته اوایل جنگ که امکان تحصیل غیرحضوری نبود ولی از سال 63 به بعد ا ...