روایت خاطرات یک جانباز آزاده ارمنی از دوران دفاع مقدس
سایر منابع:
سایر خبرها
پارتی در جبهه برای این بود که بیشتر زحمت بکشی تا دینت را به کشورت و ملت ادا کنی / جایی که مَنیت نباشد ...
قالب جملات بیان کرد، زبان از بیان قاصر است. اسارت، دوران واقعیت و شجاعت بود، ارتشی ها و بسیجی ها را می خواستند از یکدیگر جدا کنند. هفت روز اعتصاب کردیم، روزها اردوگاه دست ما بود و شب ها به آسایشگاه می رفتیم تا بهانه دست عراقی ها ندهیم و مشکلی برای بچه ها پیش نیاید. بعد از هفت روز اعتصاب،"حسن فرخی" معلم دزفولی با یک کتاب قرآن به محوطه رفت و گفت اگر می خواهند بکشند اول مرا ...
آبشخور ایستادگی آزادگان در اسارت، سرچشمه زلال کربلاست
...> جنگ، یک گنج بود حجت الاسلام بدرالدین نیز در بیان اهداف خود از تألیف این کتاب بیان کرد: تاکنون در حوزه های مختلف تألیفاتی داشته ام و بسیار علاقه مند بودم که با افتخار کتابی نیز در حوزه دفاع مقدس بنویسم. وقتی با راوی کتاب آشنا شدم، ایشان خاطرات خود از حضور در جبهه و اسارت را روایت کرد که به نظرم جذاب بود. امیدوارم با اینگونه کتاب ها، نسل امروز و فردای ما هرچه بهتر بتوانند دلاوران دوره دفاع ...
جنگ به روایت یک آزاده اهل روستای امره ساری
خبرگزاری شبستان - مازندران؛ هفته دفاع مقدس بهانه ای شد تا به یاد رشادت ها و دلاور مردی های بچه های جبهه بیافتیم، از سرداران بزرگ جنگ گرفته تا کوچک ترین سرباز که بند پوتین هم رزمانش را می بندد . از خاطرات دفاع مقدس هر چه بگوییم کم است، راویان دوران جنگ 8 ساله ایران و عراق درد و دل های بسیار دارند، خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان بزرگ از پایان دوران جنگ تاکنون به بیان خاطرات پرداختند ...
یادگار 37 ساله میدان مین
نبوده و در آن نقشی ندارد. این جانباز بالای 70 درصد اظهار کرد: انسان از آینده خود اطلاعی ندارد؛ همانطور که در چند ماه گذشته به پیش آمدن چنین شرایطی بخاطر شیوع ویروس کرونا فکر نمی کردیم و این روزها قابل پیش بینی نبودند. وی ادامه داد: من در وزارت راه و ترابری مشغول خدمت بوده ام و در سال 1364 ازدواج کردم؛ مشوق من در تمامی زمینه ها همسرم بود و امروز نیز صاحب سه فرزند هستم. ...
آرزوی برادر ناتنی صدام در مواجهه با خلبان ایرانی
جانباز و عده ای هم صبر اسارت را به جان می خرند. این وظیفه ما است که هر آنچه را دیده و شنیده ایم در راستای انتقال تجربه به نسل جوان مان بگوییم. روز 23 شهریورماه 1359 باید برای تسویه حساب اقدام می کردم چون دیگر اجازه ادامه خدمت در ارتش را نداشتم و به نوعی اخراج شده بودم. جنگ آغاز شد و من برای حضور در عملیات های هوایی مجدد به پرواز درآمدم تا اینکه در یکی از ماموریت ها، هواپیمایم مورد اصابت ...
ایثار رمز پیروزی با دستان خالی/ منتی برای انجام تکلیف نداریم
متولد روستای پیرواش علیا و ساکن گرگان است. گفتگوی خبرگزاری مهر با این جانباز شیمیایی و رزمنده دوران دفاع مقدس را ذیل بخوانید: * از خودتان بگویید. بنده متولد 1341 بوده و صاحب سه فرزند هستم. در زمان جنگ چند بار از طریق گردان لشکر 25 کربلا به منطقه اعزام شده و در نهم مرداد 1367 از ناحیه تمام بدن شیمیایی شدم. * اولین بار کی به جبهه اعزام شدید؟ اولین بار در سال ...
1000قطعه عکس دفاع مقدس در گنجینه رضوی
باطل و بدرقه رزمندگان به جبهه، دوران اسارت آزادگان در اردوگاه های رژیم بعث عراق موضوع برخی از این تصاویر است. وی همچنین تشییع پیکر پاک شهدای جنگ تحمیلی در شهر های مختلف ایران، حضور قشر های مردم در جبهه از نوجوان گرفته تا افراد کهنسال، تجمع رزمندگان در حرم مطهر امام رضا(ع) قبل از اعزام به جبهه، عکس های یادگاری مربوط به رزمندگان در جبهه، پاکسازی مناطق جنگی آسیب دیده، و مانند آن را از دیگر ...
نوشتن را در اردوگاه رمادی 7 کمپ اسرای اطفال آغاز کردم
اسارت بعثی ها درآمدم. محمدی اضافه کرد: نظر به اینکه در زمان اعزام به جبهه در مقطع راهنمایی درس می خواندم، در دوران اسارت، در جمع سایر اسرای ایرانی، خود را بی سواد احساس کردم؛ از این رو، با وجود کمبودها و کاستی ها، نزد کسانی که از من بزرگ تر و از نظر تحصیلات و سواد بالاتر بودند، می رفتم و از آنها خواهش می کردم هر آنچه آموزش آن امکان داشت، به من یاد بدهند: زبان انگلیسی، عربی و دروس دبیرستانی ...
از نبرد در خیابان های ساری تا دیدار با صدام
ما به آن زمان برمی گردد. از همان ابتدای جنگ دو تن از برادرهایم که در فعالیت های انقلابی حضور فعالی داشتند همراه با دوستان شان از جمله حسن الطافی، اصغر آسمانی، مهدی چمنی از ساری به خوزستان رفتند. مدتی بعد هم حجت به جبهه غرب در کرمانشاه رفت. پسرعمویم ناصر هم رفته بود. من هم مشتاق بودم که بروم، اما پدرم اجازه نمی داد. می گفت سه برادرت در جبهه هستند، بگذار آن ها بیایند و مدتی بعد به جبهه برو. تأکید ...
روایت رزمنده دره شهری از سالهای سخت اسارت/وقتی روحیه معنوی در سخت ترین شرایط اسارت بین آزادگان موج می زد
خاطره عزیزانی که در اردوگاه شهبد شدند ناراحتم میکرد اما بعد از ورود به خاک کشور اولین مسئله ای که به ذهنم رسید خدمت به مردم و جبران نبودمان در این چندسال بود. بعد از طی مراحل اداری در شهرستان بدره خانواده ام را ملاقات کردم اما به دلیل فشار شکنجه ها و مشکلات روحی دوران اسارت نه همسر و نه بچه ام را نمیشناختم.اما باز هم صبر همسرم باعث شد این مشکلات را پشت سر بگذارم و به زندگی عادی برگردم ...
روایت جانباز یزدی از تلاش بی وقفه برای اعزام به جبهه؛ می دانستم ویلچر نشین می شوم
درس یاد می گرفتند هم همکلاس بودیم. این جانباز هشت سال دفاع مقدس خاطرنشان کرد: جوانان روستای رکن آباد نمونه بودند و از اوایل جنگ به جبهه ها می رفتند، مدیران مدارس درب پایگاه های اعزام می ایستادند و نمی گذاشتند که بچه ها بیش از حد به جبهه بروند تا مجبور نشوند کلاس های درس مدرسه را تعطیل کنند. چوپان ادامه داد: سال سوم راهنمایی برای آموزش نظامی به پادگان نبی اکرم(ص) رفتم، پس از ...
قبرم را به شهید دیگری دادم!
از همین روزها نیاموخت. 17 سال داشت که به جبهه رفت و زمان اسارت جوان ترین اسیر استان مازندران بود: 30 ماه جبهه بودم و در عملیات مختلفی شرکت داشتم. 16 فروردین در روستای کمند در سوادکوه با همسرم نامزد کردیم و قرار شد بعد از بازگشت از عملیات زندگی مشترک مان را آغاز کنیم. 12 روز بعد در پاتک دشمن به فاو اسیر شدم و به این ترتیب سه سال از زندگی ام در گمنامی گذشت. دشمن هر لحظه پیشروی می کرد و ...
چگونه یک افسر عراقی جان اسیر ایرانی را نجات داد؟
وی که به مناسبت هفته دفاع مقدس در ایرنا کرمانشاه حاضر شده بود، در باره حضورش در جبهه های جنگ تحمیلی گفت: 2 ماه پس از آغاز جنگ برای حضور در جبهه های جنگ راهی خدمت سربازی شدم و در عملیات هایی همچون الله اکبر، فتح المبین و آزادسازی خرمشهر شرکت کردم. این آزاده در اواخر دوره خدمت 2 ساله سربازی خود و در نخستین عملیات رمضان به اسارت نیروهای عراقی درآمد. ساجدی در رابطه با لحظه ...
روایت به خط زدن های محمدرضای 16 ساله و روزهای تلخ اسارت در اردوگاه رُمادیۀ عراق
مقاومت را که در عرصه ایثار قد عَلم کرد و طریق اتصال به ملکوت را هموار، می خوانیم. برای به خط زدن و به صف شدن باید از فیلتر گُردان قدس عبور می کرد. مراجعات یکی در میانش با شناسنامه، بی اذن و با اذن پدر و مادر به این گردان هر بار به در بسته می خورد، وقتِ اعزام را موکول کردند به اسرع زمان و به قول بچه انقلابی هایِ طالبِ جبهه. این زمان موعود که قولش را دادند سرکاری بود و به تعبیرشان در آب نمک ...
امداد غیبی در سنگر رزمنده های رودانی
ین سنش بخواهد جبهه برود. متوسل در تشریح رشادت های شیخ ابراهیم در سال های جنگ و دوران اسارت بیان داشت: سال ها خبری ازش نشد و کسی هم از سرنوشتش خبری نداشت تا زمان بازگشت اسرا و قصه همان 23نفر نوجوان اسیری که پیش صدام برده بودند برای تبلیغات؛ قصه ای نوجوانانی که صدام را رسوا کردند،همان 23 نوجوانی که در عملیات بیت المقدس به اسارت درآمدند و سال های شیرین نوجوانی شان را در اسارتگاه های عراق ...
ادبیات اسارت انسانی ترین گونه ادبیات است
اکبر فندرسکی درباره علت تدوین خاطرات خود در قالب کتاب گفت: من خاطرات زمان جنگ خود را در همان ایام می نوشتم ولی خاطرات زمان اسارت را پس از آزادی و در مدتی که در بیمارستان بستری بودم نوشتم. ابتدا این خاطرات را برای خود مکتوب کردم از این جهت که اعتقاد من این است که آن زمان به دلیل صفا و صمیمیت و صداقتی که در آن ایام وجود داشت بهترین دوران بود. وی ضمن بیان این که اسارت ناگفته های زیادی دارد ...
از پوشیدن کفش پاشنه بلند برای اعزام به جبهه تا حفظ 27 جز قرآن به شوق دیدار امام(ره)
زمان بازگشت از بازجویی بیهوش بودم و سر و گوشم خونین بوده است که مرحوم ابوترابی در 3 الی 4 ماه بعد از شکنجه همواره تسلی بخش روح و جانم بود. تلخ ترین و شیرین ترین خاطره اسارت تلخ ترین خاطره زمانی برایم رقم خورد که خبر رحلت امام خمینی(ره) در اردوگاه پخش شد، برای هیچ کس باورکردنی نبود که دیگر امام بین ما نخواهد بود، پس از شنیدن آن خبر، تا یک هفته کسی غذا نخورد، تنها کسی که ...
مادرم، زنده بودنم را باور نمی کرد!
خبرگزاری رضوی ، سید حسین میرپور ، با وجود تمامی مشکلاتی که در اردوگاه از نظر خواب و خوراک بود ، اما بچه ها با همدلی و رفاقت زندگی خوش و خرمی داشتند . همه آزادگان تا لحظه آزادی چه در کتک خوردن های جمعی و چه در کتک خوردن های انفرادی یار و یاور یکدیگر بودند و این باعث تحمل دوران سخت زندگی در اردوگاه مخوف تکریت 11 شده بود . محمد جواد کاملان نحوه اسارت خود به دست بعثیان عراق را این گونه بیان می ...
پای وطن و هموطن تا پای جان ایستاده ایم
این ها صحبت های آغازین دکتر سیدهادی موسوی است. او که در حال حاضر به عنوان دادیار مقیم معاونت انتظامی سازمان نظام پزشکی مشهد ارائه خدمت می کند سال 62 به عنوان امدادگر به جبهه می رود و پس از تحمل 6 سال و 8 ماه اسارت به وطن باز می گردد. روایت او از سال های جنگ و اسارت در ادامه خواندنی است. از پست امداد تا خط مقدم دوره دبیرستان و مدتی بعد از آن در پایگاه بسیج مسجد ...
جنگ سرباز با نوشتن خاطراتش تمام می شود
رمادی 13 و تکریت 17 سپری شد. علی اکبر فندرسکی متولد 1349 در استان گلستان از جانبازان و آزادگان کشور است که نخستین بار 14 سالگی به جبهه می رود. وی در چهارم تیر 1367 در حالی که مجروح شده بود، به اسارت درآمد و 26 ماه در اردوگاه های رمادیه 13 و تکریت 17 اسیر بود. قلعه قوند گفت: جنگ برای آزاده ها دو سال بیشتر طول کشید و آن ها بعد از پذیرش قطعنامه هم حضور داشتند و ما باید هشت سال جنگ ...
سکوت افسران عراقی به احترام عباس دوران
از افسران عراقی می گفتند که به عنوان یک وطن پرست دوران را بسیار قبول دارند و بر سر مزار او یک دقیقه سکوت می کردند. پس از 15 روز من را به استخبارات (اداره اطلاعات عراق) که مخصوص بازجویی خلبانان و افسران ارشد ایرانی بود، بردند و 45 روز در آن جا نگه داشتند. سپس به اردوگاه بردند تا زمانی که آزاد شدم. روزهایی بسیار سختی بود. بیشتر در مورد روحیه خلبانان از من سوال می کردند. مثلاً ...
تلخ و شیرین های جانباز ضایعه نخاعی/بهترین دوران در منطقه رقم خورد
.... بعد از آن می دیدم که همکلاسی هایم، همسایه ها، دوستانم و اقوام به جبهه اعزام شده و من هم با توجه به وظیفه و تکلیف، درس را رها کرده و به خدمت سربازی رفتم. در ابتدا در گردان زرهی تیپ یک زاهدان بوده و بعد از گذراندن دوران آموزشی به منطقه سومار کرمانشاه اعزام شدیم. * چگونه جانباز شدید؟ رسته من در جنگ مخابرات بود و بی سیم و تجهیزات ارتباطی گردان ها را تعمیر می کردیم و ...
بازخوانی سریال های جنگی| دولت مخفی و آن چه در زندان های عراق می گذشت
خبرگزاری فارس پیغام فتح؛ ویژه نامه چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس: نشان دادن زندان عراق در آثار نمایشی به ندرت اتفاق می افتد و شاید کمتر کارگردانی به این سمت برود و آنهم به دلیل این است که اجرا و درآوردن سکانس های زندان، اردوگاه و از همه مهمتر شکنجه هایی که روی رزمنده های ایرانی توسط سربازان عراقی انجام می شد، به سختی های این شکل کارها می افزاید. از طرفی بخش ممی از این سریال به اسارت رزمنده های ...
یادواره شهدای روستای کلل شهرستان دشتی برگزار شد
ارجمند برادر بسیجی علی غریبی به بیان خاطرات دوران اسارت، مقاومت اسرا در دوران سخت اسارت و بازگشت غرورآفرین به میهن پرداخت. مسئول دفترنمایندگی ولی فقیه در سپاه دشتی در ادامه به قرار گرفتن در دهه پنجم انقلاب و چهل سالگی دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: باید از تجربیات گران سنگ دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی که 40 سال از آن گذشته نهایت بهره را ببریم و نگذاریم تاریخ دفاع مقدس تحریف یا به گونه ای تفسیر ...
شهریور، ماه اسارت و آزادی رزمنده کرمانشاهی
صالحی آن گونه که خود می گوید مهرماه سال 1363 و در سن 23 سالگی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شده بود، دورانی که همه اش برایش تبدیل به خاطره شد. این رزمنده دوران دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می گوید: حضور در جبهه برای من به 2 بخش تقسیم می شود، بخش اول زمانی که در نبرد با دشمنان بعثی بودم و بخش دوم ماجرا زمانی بود که به اسارت دشمن درآمدم. وی ابتدا به تشریح زمانی ...
خاطره اسارت هیچگاه از من دور نمی شود
برای دادن تکه نانی به سلول ما می آمد، مادرم با نان گرم آمد؛ او چهل قرص نان به من داد و وقتی از او بیشتر خواستم، گفت که همان مقدار کافی است. آن روز هر کدام از ما تعبیری از آن خواب داشتیم. تا اینکه بعد از اسارت فهمیدم که چهل قرص نان، تعبیر چهل ماه اسارت بود. نویسنده کتاب من زنده ام در خاتمه مخاطبان برنامه را به مطالعه دعوت کرد و گفت: بخشی از روز خود را، حتی به اندازه چند صفحه، به کتاب اختصاص دهید و خاطرات دفاع مقدس را مرور کنید؛ چراکه در آن صورت است که متوجه می شویم سرمایه های این مملکت برای آرمان هایی والا جنگیدند و به زمین افتادند تا ما امروز سرپا بایستیم. ...
مرور خاطرات جنگ به روایت شهدای زنده خوزستان
متولد 1338 است و به قول خودش در زمان جنگ 23 ساله و پیر جبهه بود گفت:زمان شروع جنگ مجرد بودم و خانواده ام به اصفهان مهاجرت کردند اما من در اهواز به شغل آهنگری خود ادامه دادم و با فرمان امام (ره) بارها عازم جبهه شدم. وی که در عملیات خیبر مجروح شده است با مرور خاطرات دوران دفاع مقدس گفت:تیربارچی بودم دم غروب روز قبل از عملیات به همراه خدمه در خط بودیم که هواپیماهای عراقی برای شناسایی به ...