یلدای رزمنده ها در جبهه ها مملو از صمیمت و عشق بود
سایر منابع:
سایر خبرها
رد پای نفوذی ها در لو رفتن عمیلات کربلای 4 و موقعیت شهید سلیمانی ها و فخری زاده ها
آنکه در روز سوم دی ماه حوالی ساعت 22:45 دقیقه عملیات کربلای 4 با رمز محمد رسول الله (ص) آغاز شد. قبل از آغاز عملیات تحرکات دشمن غیرمعمولی بود، توپ و خمپاره هایی که مدام بر روی منطقه می زدند، هواپیمایی که می آمدند و پرواز می کردند و آتش باران بی امان دشمن، همه و همه نشانه های خوبی نبود، با این وجود چند گردان و از جمله گردان 153 قاسم ابن الحسن(ع) از لشکر 32 انصار همدان از عمیق ترین نقطه ...
عملیات پیچیده کربلای 4 چگونه لو رفت
...> نکته پر اهمیت این است که چون نقطه رهایی عملیات در خشکی نبوده و غواص ها پیش از آغاز عملیات به آب زده اند در برخی محورها عملا پیش از 22 و 30 دقیقه عملیات آغاز شده بود. ضمن آنکه پیش از آغاز اساسا درگیری از سوی ارتش عراق شروع شده بود و جمله احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف اشرف که به راحتی پشت بیسیم گفت: چشم های دشمن باز است خبر از لو رفتن قطعی عملیات می داد. همچنین آمادگی لایه دار ارتش عراق در خطوطی که بنا ...
نگاهی به کتاب جاده یوتیوب سفرنامه محمدعلی جعفری به سوریه
کرکره شان را بالا می کشند و ظهر برای ناهار به خانه می روند، اسلحه ها شلیک می کنند، کودکان سر توپ فوتبال گاهی با هم قهر یا دعوا می کنند، فرماند هان نقشه فتح می کشند، سرباز ها می جنگند و همه این احوالات در یک نقطه از مکان و زمان به هم گره می خورند؛ پارادوکسی مثل همزیستی مسالمت آمیز جنگ و صلح! در کنار این، جاده یوتیوب روایت هایی از تجربه حضور ایرانی ها به عنوان نیرو های مستشار در سوریه را بیان می کند و ...
ماجرایی که پای حاج قاسم را به تلویزیون باز کرد
.... از مدت ها قبل تدارک بسیاری برای این عملیات دیده شده بود و حالا در عرض چند ساعت و خیلی راحت همه چیز از دست رفت. یکی دو روز بعد مسئولین جنگ جلسه گذاشتند و تصمیم بر این شد بلافاصله عملیات جدیدی صورت بگیرد. در آن جلسه من هم حضور داشتم. در همان روزها رفتم سراغ آقای معلمی (شاعر) رفتم. ایشان که خبر عملیات کربلای 4 را شنیده بود تا من را دید گفت: الان عراقی ها مست پیروزی اند و باید ضربه اساسی ...
"با نوای کاروان" حاج صادق آهنگران در تسنیم رونمایی شد/ حسرتی که فرماندهان جنگ بر دل آهنگران گذاشتند/ جمع ...
جذب نیرو هم به شهرستان و استان ها می رفتم. در شب عملیات هم باید در نزدیکی خط کنار رزمندگان می خواندم و بعد از عملیات هم که شهید می دادیم برای خانواده شهدا بخوانم برای همین فرصتی نبود که این خاطرات را یادداشت کنم برای همین خیلی غصه می خورم که چرا این خاطرات را یادداشت نکردم. اگر آن خاطرات را یادداشت کرده بودم 20 الی 30 جلد کتاب از حماسه آفرینی بچه ها می نوشتم چراکه با اکثر رزمندگان بودم ...
اصفهان| غلبه سپاهان بر مس رفسنجان؛ در یک قدمی صدر
دیدم توپ با یک شدتی به بازوی بازیکن ما خورده و نمی دانم بازیکن ما در آن صحنه دستش را باید چه کار کند، آیا دست او باز بود؟ ما با چند کارشناس صحبت کردیم که گفتند پنالتی نبود. اگر بازی 2 بر صفر می شد نتیجه پایانی چیز دیگری می شد. وی درباره روند صعودی مس رفسنجان گفت: من درباره همین بازی با سپاهان بگویم که بعد از اتفاقات داوری بازیکنانم خیلی از لحاظ روانی لطمه خوردند. ما از لحاظ روانی بچه ...
قوانین را بلد باشیم، اینقدر بحث ایجاد نمی شود
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز اصفهان؛ محرم نویدکیا که تیمش در دیدار افتتاحیه هفته هشتم رقابت های لیگ بیستم موفق به شکست مس در ورزشگاه شهدای رفسنجان شد، در نشست خبری بعد از بازی گفت: بازی خوبی بود و فکر می کنم هر دو تیم می خواستند از حق تیم شان دفاع کنند که یک مقدار حواشی زیاد از حد شد. شاید اگر قوانین داوری را بهتر بدانیم، این اتفاقات جزئی نیفتد و بازی 6، 7 دقیقه متوقف شود. وی به شرایط ...
صوت قرآن خواندنش را به یادگار گذاشت و به سوی شهادت رفت
ما نمی دانستیم همسرم شهید شده یا اسیر و کسی هم چیزی نمی دانست. پدر همسرم بسیار پیگیر شد، اما خبری نبود. سال های چشم انتظاری برای من و پنج فرزندم سخت گذشت. هر بار که صدای در را می شنیدیم من و بچه ها به طرف در می دویدیم که شاید همسرم باشد یا کسی که خبری از او برایمان آورده باشد. بعضی از روز ها که رزمنده ها از جبهه می آمدند می رفتیم جلوی اتوبوس تا شاید خبری از همسرم بگیریم. روز هایی که تا رسیدن خبر شهادت بر ما خیلی سخت گذشت ...
خوب شد امام آمد تا خانه دار شوید!
تمام بگذاریم. شب سفره را پهن کردیم و منتظر ماندیم. ساعت 9 شد و نیامد. 10 ، 11، 12 شب شد و باز از سعید خبری نشد. رضا خوابش برد. سعید تماس گرفت گفت حاج خانم یکی قرار بود جای من بماند اما هنوز نیامده . ناراحت بودم. گفتم به خاطر من نه، اما این بچه با چه ذوق و شوقی منتظر آمدنت بود. به خاطر او می آمدی. از ناراحتی گوشی را قطع کردم. اول صبح زنگ خانه را زدند. دیدم سعید با لباس های گلی و خاکی پشت در بود ...
نکاتی از وصیت نامه سردار ابوحمزه/سلوک معنوی و عملی فرمانده فقید از زبان فرزندش
می گفتند مستحبات را هم در صورتی که لطمه ای به واجبات وارد نکند انجام دهید؛ خلاصه اینکه به مباحث معنوی زیاد ترغیب می کردند. حجت الاسلام ابوحمزه تأکید بر نماز شب را از دیگر ویژگی های پدر عنوان و بیان کرد: به طور کلی اهل خواب سحر نبود؛ همیشه 40 دقیقه قبل از سحر مشغول خواندن کتاب و نماز شب بود؛ اگر گاهی خسته از کار زیاد بود قبل از خواب از ترس اینکه سحر بیدار نشود نماز شب را می خواند. ...
به ثمر نشستن آرزو های کودکیِ جانباز دفاع مقدس در دوران کرونایی
پسرم را در دستت می گذارم، مراقبش باش تا بروید و برگردید . گفت چشم خاله، کی از من مراقبت کنه؟ مادرم گفت خدا و مقداری خوراکی و وسیله به ما داد و ما راهی جبهه شدیم. من پانزده ساله بودم، اما شناسنامه ام را دستکاری کردم و تاریخ تولدم را از 47 به 45 تغییر دادم تا بتوانم به جبهه بروم. شهید لطفعلی در حال حفظ کردن سوره یاسین بود و می گفت باید این سوره را حفظ کنم . موقع جنگ همه را دور هم جمع کردند ...
نویدکیا: داوری باید قاطع باشد / کارشناسان بگویند از داوری سود بردیم یا ضرر کردیم
شاید یک مقدار قوانین را بلد نیستیم و به همین دلیل حاشیه ها خیلی زیاد شد. من به عنوان سرمربی اگر قوانین را بیشتر بلد باشم شاید دیگر این مسائل پیش نیاید. نویدکیا درخصوص عملکرد داوری گفت: نمی توانم بگویم داور بازی در حد این بازی نبود، بالاخره آن کسانی که می نشینند و بازی را می بینند باید جواب دهند و من فقط این را می توانم بگویم که داورها نباید اجازه دهند بحث ها اینقدر طولانی شود. نمی توانم ...
از قوانین داوری اطلاعات کمی داریم
.... وی افزود: این را هم قبول دارم که هم ما و هم مسئولان تیم مس دلشان می خواست از تیم خود دفاع کنند، اما باز هم تکرار می کنم قوانین را خوب بلد نیستیم به همین خاطر بحث ها زیاد شد. بحث اینکه پاس رو به عقب گل شده یا نشده بعد اینکه باید دروازبان اخراج شود یا نشود در حالی که برای پاس رو به عقب دروازه بان هیچ وقت اخراج نمی شود. خودم را می گویم، اگر به عنوان سرمربی قوانین را بهتر بلد باشم ...
ناگفته هایی از اولین ساعات کربلای 4
سیم خاردارها شهید شد. قرار بود حداقل 100 الی 200 متر را برای ورود موج دوم نیروهای خودی پاکسازی کنیم. اگر ایثار صالحی نبود، همه ما همان جا شهید می شدیم و عملیات گروهان ما در لحظات اولیه شکست می خورد. جنگ نارنجک ها حالا دیگر جنگ نارنجک ها شروع شده بود. نارنجک ها را داخل سنگرها می انداختیم و چند ثانیه بعد؛ انفجار و سنگر خفه می شد. دو نفر از بچه ها پشت سر من می آمدند و نارنجک ها ...
دفاع مقدس تجلی ایثارگری پرستاران/ فرشتگانی که گاهی تا یک هفته هم استراحت نمی کردند
بین رفته و بانکی را در خیابان نادری به صورت بیمارستان درآورده بودیم. من در آن جا مسئول اعزام مجروحین بودم که پس از عملیات، بخش بیمارستان پر بود. نیمه های شب آقایی خانمش را برای وضع حمل آورد و ما هیچ جای خالی نداشتیم، در قسمتی از بخش چادر زدیم و جایی برای این زائو درست کردیم تا فارغ شد؛ وقتی صدای گریه بچه آمد، یکی از بچه های رزمنده که حالش هم خوب نبود، از خواب بیدار شد و پرسید بچه دختر است یا پسر ...
انتشار خاطرات جوان شر و شور دهه 50/ چطور حسینِ غلام به غلامِ حسین تبدیل شد
به آن رو کرد. حسین رفیعی، رزمنده همدانی هشت سال دفاع مقدس یکی از همین افراد بود. کسی که سال های سال اهالی روستای حصارخان همدان او را به حسینِ غلام ، جوان شر و نااهل روستا می شناختند که شب و روزش با دعوا و کفتربازی می گذشت؛ اما حضور او در جبهه و آشناییش با شهید علی چیت سازیان حسینِ غلام را تبدیل به غلامِ حسین کرد؛ رزمنده شجاعی که پای ثابت نیروهای اطلاعات عملیات سپاه انصارالحسین (ع ...
سردار شهید قاسم سلیمانی پدیده نادر تاریخ انقلاب اسلامی بود
را تا آخر حفظ کرد. رجایی از بُعد سیاسی سردار سلیمانی را فردی فراجناحی دانست و تصریح کرد: او محور وحدت، انقلابی غیرتمند و فعال در تمامی جبهه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی علاوه بر مسوولیت های نظامی و امنیتی بود. این پیشکسوت عرصه دفاع مقدس افزود: آن شهید والامقام حتی پس از دوران دفاع مقدس لباس رزم را از تن بیرون نکرد و تا روز آخر عمر به عنوان فرمانده بین الملل جبهه مقاومت در وسط ...
جانباز هفتاد درصد آب بر به خیل هم رزمان شهیدش پیوست
انجم شعاع در یک دسته سازمان دهی شده بودیم. علاوه بر آرپی جی 7، یک قبضه اسلحه ژ 3 تاشو هم به من دادند. همه ی بچه ها اسلحه ی مرا تماشا می کردند. این اسلحه بسیار خوش دست و کوتاه بود. می گفتند مخصوص فرمانده هان یا خلبانان است. پس از استقرار قرار بود که خط را از نیروهای قبلی تحویل بگیریم. شب که فرارسید دستور حرکت با آرایش خاص به ما دادند. آرام با خودروها و چراغ خاموش به سمت خط مقدم حرکت نمودیم. چند ...
روز روشن در بر دانا شب یلدا شود/ نگاهی به شب چله در تاریخ و فرهنگ ایرانیان
/ مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا (ناصر خسرو) او بر دوشنبه و تو بر آدینه/ تو لیل قدری و او یلدا (ناصرخسرو) کرده خورشید صبح ملک تو/ روز همه دشمنان شب یلدا (مسعود سعد) ایزد دادار مهر و کین تو گویی/ از شب قدر آفرید و از شب یلدا// زانکه به مهرت بود تقرب مومن/ زانکه به کینت بود تفاخر ترسا (امیر معزی) به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از یک چاکری عیسی ...
طرح شگفت انگیز تهرانی ها برای مسافران کرونایی و همراهانشان
مددکاری آنها را به یکی از همراه سراها معرفی می کنند تا در طول دوره درمان هزینه اقامت نداشته باشند. وی با اشاره به فعالیت خانه مهربانی ایوار افزود: از 30 آذرماه فعالیت خود را شروع کردیم و در این مدت بیشتر از 3هزار شب نفر اقامت در همراه سرای ما ثبت شده است. طی یکسال اخیر تمام هزینه های این اقامتگاه شخصی تامین شده و چند هفته است که مردم را در هزینه ها شریک کردیم تا بتوانیم همراه سرا را ...
زندگی سفری است در لحظه ها
کرده بودند، در آستانه سی سالگی ماشین موردعلاقه شان را خریده اند و در حال زین کردن آن برای سفر به دور دنیا بعد از پایان بحران کرونا هستند. یادداشت زیر شرح سفری است که به آن ها نشان داد آماده زندگی به سبک ونلایف هستند. آبان سال گذشته وقتی هنوز خبری از این ویروس منحوس نبود، یک تعطیلی کوتاه مدت را غنیمت شمردیم و تصمیم گرفتیم همراه با دوستانمان به سفری دوروزه برویم، اما صبح روز حرکت، هر یک ...
امدادگری زیر آتش جنگ
. خیلی آسیب دیده بود. این امدادگر آنچنان با حوصله و آرامش کار می کرد که انگار نه انگار که از زمین وزمان دشمن بر سر ما آتش می ریزد. همه حیران آرامش این امدادگر به ظاهر کوچک بودند. شهید عباس احمدی از این همه دلاوری حیرت کرده بود که چطوری این رزمنده بدون توجه به این هیاهو کارش را انجام می دهد. این امدادگر همان رزمنده نحیف و لاغری بود که شهیدآجرلو فرمانده گردان قصد داشت در خط پدافندی فکه او را ...
گفت و گوی خواندنی تسنیم با پرستار دوران دفاع مقدس / جانفشانی های جبهه و جنگ را امروز مدافعان سلامت زنده ...
بانک خون رفتم درخواست این همه خون با یک مشخصات در یک روز برایم عجیب بود وقتی عمل جراحی تمام شد فهمیدم آن رزمنده بزرگوار عمل سختی داشت و قطع نخاع شده بود سفتر دژن بود چند روز پیش که داشتم خاطرات زمان جنگ را مرور می کردم یاد او افتادم به بچه ها گفتم در اینترنت اسم او را بزنند که فهمیدم به فیض شهادت نائل شدند. پدرم محمد حسن عرب زاده معروف به ملا عرب در خط مقدم آرپیجی زن بود یک روز همراه با ...
مریضه، پخ کردم، در نرفت !
به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرامی مرزوبوم بخشی از کتاب ام کاکا را منتشر کرد و نوشت: عزیز نجفی، فرمانده گردان شوش از امام جمعه پرسیده بود میتوانیم از گاومیش هایی که در منطقه است استفاده کنیم؟ امام جمعه گفته بود: اموال مردم است و نمیشود. عزیز گفته بود بعضی شان مریضند و میمیرند. اگر اجازه بدهید آنها را ذبح کنیم. امام جمعه هم گفته بود اگر مریضند اشکالی ندارد عزیز، یک گاومیش آورد و با بچه ها ...
شب مرگ در سرزمین زیتون
بودند. در روزهای بعد، بسیاری از بازماندگان از منطقه به رشت و تهران و قزوین مهاجرت کردند. آنها که مانده بودند، چند ماهی در چادر زندگی کردند تا اینکه با سرد شدن هوا، دولت به خانواده های باقیمانده کانکس هایی برای زندگی داد. بازسازی رودبار و منجیل و لوشان چند سال طول کشید، اما بسیاری از بازمانده ها، هرگز به وطن خود بازنگشتند. زلزله رودبار و منجیل زندگی بسیاری از مردم ایران را در اواخر دهه136 ...
آشنایی با لشکر های ایرانی دارای تاثیر بالا در جنگ
ایران در دفاع مقدس آشنا می شویم. لشکر 27 محمد رسول الله (ص) سپاه 4 فرمانده، 6 قائم مقام، 2 رئیس ستاد، 10 فرمانده تیپ و بیش از 150 فرمانده و معاون گردان. هیچ یگانی را پیدا نمی کنید که این اندازه از فرماندهانش شهید شده باشند، اما در لشکر 27 این موارد عجیب نبود چراکه فرماندهانش همان قدر شهید می شدند که نیرو های عادی. رزمندگانی که زیر پرچم فرماندهی حاج احمد متوسلیان و شهید همت می ...
یک روز با یک گروه جهادی
خاتم بخاطر نبود زیر ساخت ها و امور فنی و زیر بنایی مانند لوله گذاری خشک شده است، اما اکنون قرار است با پیگیری جهادگران قرارگاه پیشرفت و آبادانی زمینه اجرای طرح آبیاری قطره ای برای زمین های کشاورزی این منطقه ایجاد شود. همراه با گروه جهادی راهی روستای خوانسار از توابع شهرستان خاتم می شوم. جایی در 350 کیلومتری مرکز استان یزد. بعد از چند ساعت به مزارعی خشک و بی آب و علف رسیدیم. روی زمین پر از ...
یلدای چپ و راست به صرف انتخابات 1400
: کی گفته ما پولداریم؟ دیشب چینی ها رو دعوت کرده بودیم و چایستیک (چوب مخصوص غذاخوری چینی ها) نداشتیم. اون همه غذا رو ریختیم آشغالی غلامحسین کرباسچی زد به پهلوی مرعشی و گفت : اینجا هم نمیتونی آبرو داری کنی! چایستیک بود اما بلد نبودیم باهاش غذا بخوریم والکی گفتیم نداریم اما باز هم کارگزاران زیر بار رزرو تالار نرفت چون محسن هاشمی گفت شاید من بخوام رئیس جمهور بشم. همین اصولگراها که میخورن و میبرن برام ...