سایر خبرها
شهیدی که حاج قاسم را جای خود به مراسم عقد فرزندش فرستاد
...: پسرم بهت تبریک می گم. تو آبروی من هستی با خودم گفتم: یعنی همه پسرها و دخترهای شهدای مدافع حرم مثل من هستند!؟ احساس بی کسی وجودم را گرفت! در همین احوال بودم که خوابم برد. چه صحنه شیرینی بود. پدرم را دیدم. زیبا و خوشحال تر از قبل. انگار می دانست فردا روز عقد من است و ناراحتم. خندید و گفت: من تو را می بینم و به یادت هستم. برای عقدت کسی را جای خودم می فرستم تا به دیدنت بیاید . از خواب ...
روایتی جذاب از عملیاتی که با نفوذ آیت الله هاشمی رفسنجانی متوقف شد!
زمینی داشت و برای جابجایی فرماندهان از آنها استفاده می شد. سردار علایی ادامه داد: پیش از حرکت بعد به دفتر آقا( آقای خامنه ای) زنگ زدم و گفتم که فوری وقت می خواهم تا به تهران بیایم و با ایشان صحبت کنم. به دفتر آقای هاشمی هم زنگ زدم و از آنجا هم وقت برای صحبت گرفتم. آنها هم به من برای همان روز وقت دادند. زمانی که به تهران رسیدم مستقیم به ریاست جمهوری پیش آقا رفتم و نقشه ها را بردم و گفتم ...
حکایت رفاقت قدیمی با مسعود کیمیایی
هر سه عاشق سینما و بازیگری بودیم. اغلب در فیلم ها همراه آنها بودم اما پشت صحنه. شرایط خانوادگی اجازه نداد که همزمان با آنها وارد سینما شوم. بعدها قرار بود در فیلم داش آکل نقشی داشته باشم؛ اما پروژه داش آکل در شهرستان ساخته می شد و من طبق معمول پایم در تهران گیر بود. بعد از این اتفاق بود که با کیمیایی قرار گذاشتم در فیلم هایی که در تهران ساخته می شوند، پس از دادن تست، نقشی داشته باشم. فیلم خاک اولین تجربه بازیگری ام بود. کیمیایی برایم یک پلان نوشت و من ...
کاریکاتوریست بین المللی استان فارس: خستگی ناپذیری ویژگی کاریکاتوریست ها است
تعدادی از آثارم را ارائه دهم تا در قالب کتاب منتشر شود به دلیل فرصت کم و سختی انتخاب قبول نکردم. تا این که دو سال پیش مدیرکل جدید ارشاد در آستانه روز خبرنگار از من خواست تا برگزیده ای از کاریکاتورهایم را به آنها بدهم تا در قالب یک "کتاب" در مراسم روز خبرنگار رونمایی شود و به من گفتند چون فرصت کافی نیست تنها چند جلد کتاب چاپ می کنیم و بعد از رونمایی در مراسم، با تیراژ بالا منتشر می کنیم. ...
روایت سخت ترین بدرقه "باباحسین"/ پروانه ای که دور حاج قاسم می چرخید
بابا داشت می رفت، اما من نتوانسته بودم روی ماهش را ببینم، نتوانسته بودم صورت مهربانش را ببوسم. نماز آخر به امامت آقا نمازی که به امامت رهبر عزیزمان بر پیکرهای پاک و آسمانی پدرانمان خوانده شد، فراموش نشدنی بود. وقتی ایستادم به نماز هنوز باور نمی کردم، نمازی که می خوانم نمازی است برای بابا. روز بعد کرمان بودیم. حجم عظیم و گسترده مردم باعث شد مراسم تدفین عقب بیفتد. چهارشنبه قبل ا ...
ناگفته های دردناک پدر و مادر هایی که دیگر فرزندانشان را ندیده اند؛ از سرنوشت معمایی ابوالفضل تا جستجو ...
سینه داریم. می دانیم روزی برمی گردد. حتی جایزه 200 میلیونی برای برگرداندن مائده هم کارساز نبود. پدر از آن صبح منحوس می گوید: صبح ها دخترم را ساعت 7 و 45 دقیقه به مدرسه می رساندم و ساعت 10 و 45 دقیقه نیز به سراغش می رفتم، ولی آن روز که به مقابل مدرسه رفتم، دیدم دختربچه ها مقابل در مدرسه منتظر خانواده هایشان ایستاده اند و در مدرسه نیز بسته است. خبری از دخترم نبود. مدرسه بدون اطلاع خانواده ...
ادعای خزانه دار شورا و بخشنامه شهردار نقض شد/ ول کن ماجرا نیستم
نیز پیگیر حق و حقوق بودم. از شورای سوم تاکنون می گویند کارهای من تبلیغاتی است / لزوم بررسی نیروهای ورودی به شهرداری و واسطه ها وی ادامه داد: زمانی که در شورای سوم این موضوع را مطرح کردم برخی ها به من گفتند تو به خاطر انتخابات این کار را می کنی. من به آن ها گفتم اگر جوابی در مقابل اظهارات و پیگیری های من دارید پاسخ دهید. همچنین اگر درخواست من غیرقانونی و غیر منطقی است آن را ...
پایان مذاکرات تحقیر آمیز سعدآباد
حضور همراهانم در قطار نمی توانم دربارة یک پروندة حساس بین المللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم.[!] آن جا به خرازی گفتم شما توافقنامه را امضا کرده اید و دیگر نمی شود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم باید در این باره با دیگران صحبت کنم... در همان حال کسی هم به مستراح در می زد و ظاهراً عجله داشت تا از آن برای کاری غیر از مذاکرة اتمی استفاده کند... استراو در ادامه تعریف می کند که همان ...
فضای مصلای کرمان حال و هوایی عجیب
که تمام شد به من زنگ زد و گفت: دخترم کجایی من که همان روز ساعت هشت به مشهد رسیده بودم و حرم امام رضا(ع) بودم، گفتم من حرم هشتم هستم، گفت: خوش به حالت برای من هم دعا کن شهید بشوم چون دعای خانواده شهدا می گیرد و من هم همین دعا را برای ایشان کردم و سال 98، حاجی به آرزویش رسید. برادرم اولین شهید مدافع حرم کرمان هست سال 94 قبل از اینکه به سوریه اعزام شود، خیلی دوست داشت برای دفاع به حرم حضرت ...
مادر طاهره، فقط مادر طاهره نیست
شیوه که اکنون مرسوم است باعث عفونت و بیماری نوزادان می شود. از گفتگو با دخترعمویش می گوید: چند سال پیش که رفتم کرمان به او گفتم ناف بچه را که می زنی گیره را نذار دم نافش. نخ ببند چهار انگشت بالاتر را قطع کن، به مادر ها هم بگو الکل به ناف بچه نزنند، بلانسبت الکل را به الاغ می زنند تا زخمش هَم بیاید. آنجا بحثمان شد، اما چند سالی می شود که ناف ها را به همین شیوه با نخ می بندند و با روغن چرب می کنند که ...
روبرت انتخابش را کرده بود/ خاطره آخرین دیدار در مهران
، خانواده هم موافق رفتن ش نبودند، ولی روبرت می گفت: این وظیفه ای است که همه باید آن را انجام بدهند . آن زمان روبرت می توانست مثل خیلی ها به جبهه نرود، ولی او انتخاب خودش را کرده بود. وی ابتدا به منطقه آموزشی لشکر 84 خرم آباد رفت و پس از یکماه به همراه پسر خاله ام در سال 64 به منطقه مهران اعزام شد و پس از 28 ماه خدمت سربازی، در حالی که چند بار مجروح شده بود،همچنان به حضورش در جبهه ادامه داد. ...
دختر رشتی در صربستان گم شد / مادر سوگند از آیت الله رئیسی کمک خواست
حاضر نبود فکر رفتن را از سرش بیرون کند. دستگیری دختر جوان در صربستان سوگند به قصد رسیدن به هلند به همراه مرد مورد علاقه اش وارد خاک صربستان شد، اما آنجا دستگیر شدند. برادر سوگند در ادامه گفت: وقتی سوگند و آن آقا به صربستان رسیدند، به دلیل ورود غیرقانونی به آن کشور دستگیر شدند. البته، چون پاسپورت سوگند اورجینال بود، او را بعد از دوازده روز آزاد کردند. مدتی بعد هم آن آقا را آزاد ...
مردم از حاج قاسم سلیمانی می گویند/ بخش پایانی
(گروهک تروریستی) پژاک از خوشحالیش همش می رقصه و تیر هوایی در میکنه! من از خود بی خود شده بودم هر جا که می شنیدم برای سردار مراسم گرفتن می رفتم، هواهم خیلی خیلی سرد بود ولی پسرم رو هم می بردم که تو ذهنش بمونه ما چه سرداری داشتیم و چه داغی تو دلمون هست و همش بهش می گفتم تو باید سردار سلیمانی بشی تو باید مثل حاج قاسم باشی و اون ناخوداگاه عشق سردار تو دلش نشست و همیشه می گه قاسم هنوز زنده ست ...
مسبب هربلایی که به سرمان آمده، خودمان هستیم
را رقصاند و بعد از 12 سال هنوز بازی در می آورند. سفیر سابق ایران در چین همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا احتمال دارد که با چنین شرایط ما حتی خط دوم راه آهن چین به اروپا را که قرار است از داخل ایران عبور کند را از دست بدهیم، گفت: اگر قرار باشد همین رویه ادامه پیدا کند و ما دوباره تاخیر و تعلل کنیم، بعید نیست که این اتفاق تکرار شود. البته بحث فقط این خط راه آهن و چین نیست. هند و افغانستان ...
روایت خانواده شهیدان حرم از قاسم سلیمانی
بیشتر از تجربه خوش محمدی استفاده نکردید. فاطمه چاووشی همسر سردار شهید خوش محمدی در خصوص چگونگی دیدار با شهید حاج قاسم اظهار کرد: با من تماس گرفتند و برای حضور در یادواره شهدای استان مازندران دعوت کردند، من پرستارم و کمتر فرصت می کنم در مراسم حضور داشته باشم، اما تصمیم گرفتم در این مراسم شرکت کنم. خانم چاوشی ادامه داد: بعد از دعوت، با دخترم تماس گرفتم که او و همسرش نیز مشتاق حضور ...
ضیا موحد: چاپ شعرهایم به اصرار هوشنگ گلشیری بود
شاعر قهر می کند شاعر مجموعه نردبان اندر بیابان در ادامه با یادکردن از حال شاعری گفت: همیشه از دست دادن حال سرایش شعر برایم ناراحت کننده بوده است. زمانی که خارج بودم و فلسفه می خواندم، به دلیل ساده نبودن زبان فلسفه و دم خوردن با آثار فلسفی حال شاعری را از دست دادم و پنج سال سکوت کردم. چند شعر به انگلیسی گفتم، ولی خوب نبود. آنجا بود که متوجه شدم زبان را باید اهلش باشی تا شعر به آن زبان بگویی ...
ماجرای اسیدپاشی هولناک عروس روی خواهرشوهر در تهران/ عکس
. فاطمه قاسمی ادامه داد: در میر خانه برادرم بودم که گوشی موبایلم زنگ خورد و مادر نامزدم پشت خط بود و با هم صحبت می کردیم، صحبت مان طول کشید و وقتی پشت در خانه برادرم رسیدم و به طبقه سوم خانه رفتم همچنان با مادر نامزدم صحبت می کردم تا اینکه عروسمان در را برای من باز کرد و تماس تلفنی من نیز به پایان رسید که عروس مان با لبخند به جلوی در آمد و پرسید کی پشت خط بود که گفتم مادر نامزدم. ...
وحشت زنان تهرانی از پسر 18 ساله
بازی بخرم و خوشحال بودم. ماجرای ماسک مخصوصی که به صورت داشتید چه بود؟ پیشنهاد من بود. چون عاشق بازی های رایانه ای هستم، با دیدن ماسک ها از آن ها خوشم آمد و به همدستم گفتم اگر از این ها استفاده کنیم، هرگز گیر نمی افتیم. اما اشتباه می کردم.
امام رضا(ع) غریب نیستند
به گزارش قدس آنلاین ، مفتاح فوزی رحمت تازه از زیارت حرم برگشته بود که در راهروی هتل دقایقی را با او به گفت و گو نشستیم. مرد41 ساله اندونزیایی که برای علما احترام خاصی قایل بود و با ادب و متانت مثال زدنی رفتار می کرد؛ جملات بالا را در توصیف حضرت رضا(ع) به ما گفت. او در ایران، سوریه، آلمان و استرالیا تحصیل کرده و مسلط به زبان های فارسی، عربی، انگلیسی و اندونزیایی است؛ می خواسته خبرنگار جنگی شود اما در رشته ارتباطات تحصیل کرده است. گفت وگوی ما با او پیش روی شماست. *ح ...
این انگشت ها می توانند دنیا را تکان دهند!
انه روز در بیمارستان علی اصغر کودکان نشسته بودم. از صبح تا غروب که می گفتند کسی در راهرو بیمارستان نماند و بیرونمان می کردند. هر روز صبح که می رفتم و از حال دخترم می پرسیدم، می گفتند اصلاً حالش خوب نیست و تنفسش مشکل دارد. معلوم نیست زنده بماند یا نه. هر چه التماس و خواهش می کردم که بتوانم ببینمش می گفتند نمی شو وضعیّت خوبی ندارد. نزدیک یک ماه شده بود. یک روز که رفتم بیمارستان، به من گف ...
روایت عشق؛ دعا از حرم برای حاج قاسم و ماجرای شهیدی که در بیابان گم شد
شد به من زنگ زد و گفت: دخترم کجایی من که همان روز ساعت هشت به مشهد رسیده بودم و حرم امام رضا(ع) بودم، گفتم من حرم هشتم هستم، گفت: خوش به حالت برای من هم دعا کن شهید بشوم چون دعای خانواده شهدا می گیرد و من هم همین دعا را برای ایشان کردم و سال 98، حاجی به آرزویش رسید. برادرم اولین شهید مدافع حرم کرمان هست سال 94 قبل از اینکه به سوریه اعزام شود، خیلی دوست داشت برای دفاع به حرم حضرت زینب (ع ...
حاج قاسم از زبان یک مقام سابق نیروی قدس
می خوانید. اولین بار کی و کجا حاج قاسم را دیدید؟ چند سال در نیروی قدس همکار ایشان بودید؟ اولین بار در سال 1361 قبل از عملیات بیت المقدس من از تهران اعزام شدم به جنوب، قبلش غرب بودم که عملیات فتح المبین شروع شد وقتی عملیات شروع شد من به تهران آمدم و از منطقه 10 تهران حکم گرفتم رفتم گلف (اهواز، پایگاه منتظران شهادت) آنجا تازه فهمیدم تیپ ثارالله کرمان تشکیل شده و رفتم تیپ ...
مادر ساجده راوی زندگی دخترک 15 ساله اش شد
بارها با او تماس گرفته است اگرچه به دلیل طرد شدن از خانواده، هیچ کدام از خواهران و برادرانش شماره تلفنی از او نداشته اند. روز دهم آذر بعد از اینکه دخترم را خاک کردند فهمیدم. آن روز از همه جا بی خبر با بهزیستی تماس گرفتم و گفتم با ساجده کار دارم. گفتند ساجده عمل جراحی داشته و در بیمارستان بستری است. گفتند به خواهرت زنگ بزن. همان وقت با خواهرم تماس گرفتم و فهمیدم از بهشت رضا(ع)برمی گردند. وقتی دخترم دفن ...
روایت خانواده شهیدان حرم از قاسم سلیمانی
بیشتر از تجربه خوش محمدی استفاده نکردید. فاطمه چاووشی همسر سردار شهید خوش محمدی در خصوص چگونگی دیدار با شهید حاج قاسم اظهار کرد: با من تماس گرفتند و برای حضور در یادواره شهدای استان مازندران دعوت کردند، من پرستارم و کمتر فرصت می کنم در مراسم حضور داشته باشم، اما تصمیم گرفتم در این مراسم شرکت کنم. خانم چاوشی ادامه داد: بعد از دعوت، با دخترم تماس گرفتم که او و همسرش نیز مشتاق حضور ...
مدیریت نفس گیر با مازوت اضافه
بنزین خودکفا شده بودیم و حتی در مسیر صادرات بودیم، می گفتند علت آلودگی هوا در کلانشهرها، بنزین پتروشیمی است که در داخل کشور تولید می شود و این بنزین ها کیفیت و استانداردهای لازم را ندارند. آنقدر این را گفتند تا اینکه به مطلوب شان که واردات بنزین بود، رسیدند. اما معضل آلودگی هوا حل شد؟ آیا شاخص ها تغییری کرد یا از همان سال ها تا سال های بعد و امسال، روند تعداد روزهای آلوده، در همین تهران و تمام ...
بیش از من حاج قاسم در موفقیت کنفرانس بن برای صلح در افغانستان نقش داشت/ آن زمانی که مریض بودم و بعضی ...
جان کری زنگ نزده بود، گفتم چرا زنگ نزدی گفت سعودی ها نظرشان عوض شده بود و گفتند ما سه هفته دیگر جنگ را می بریم. ظریف گفت: آن سه هفته الان پنج سال طول کشیده است. آمریکایی ها این شکست ها را مخصوصا در دوره ترامپ که تمام قد پشت سعودی ها رفت و اوباما نیز بعد از تماس تلفنی کری با من گفت که ایران مانع صلح در یمن است. خودشان می دانستند سعودی ها این کار را کردند. وزیر امور خارجه ادامه ...
روزی که با سی اف دوست شدم،زندگی ام متحول شد/ وقتی عروس خانم تصمیم گرفت یک مبارز باشد!
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ کم نیستند بیماران سی اف که بیماری شان را حتی از نزدیک ترین دوستان و اقوام شان هم پنهان می کنند. بیماری CF یکی از سخت ترین بیماری های دستگاه تنفسی است که به مرور بسیاری دیگر از اندام های بدن را هم درگیر می کند و با سختی های فراوان، تمام زندگی بیمار را تحت الشعاع قرار می دهد. و وای به روزی که مثل یک سال اخیر، داروهای حیاتی موردنیاز هم به دلیل وارد نشدن و گرانی در دس ...
از تمرکز بر فرهنگ عمومی تا پیگیری دیپلماسی رسانه ای
و شاید دلیلش همین است؛ شما قدری صبر کن! (1) حاتمی کیا پس از شهادت حاج قاسم هم وقت دارد تا فیلم او را بسازد. این همان حاتمی کیایی است که 20 سال پیش از این در دیدار فیلمسازان با رهبرانقلاب در سخنانی از رهبری می خواهد تا او به فیلمسازان دفاع مقدس درجه بدهد. بعدها خیلی ها به من گفتند تو درجه می خواهی چه کنی! روحیات حاتمی کیا نشان می داد او در آن سال ها در نبود دوستان شهیدی چون سیدمرتضی آوینی احساس ...
پدرم همیشه می گفت نمی خواهد حاج قاسم را بین گرگ ها تنها بگذارد؛ سفارت آمریکا در بغداد مرکز طراحی برای ...
خیمه ای گرم نشسته ام و حالا خیمه را برداشته اند. تنها نشسته بودم زیرا وقت نماز بود. به فکرم رسید که اهل خانه را یکی یکی بیدار کنم تا نماز بخوانند. رفتم سراغ مادرم که از صدای من حس کرد اتفاقی افتاده. گفتم چیزی نیست بلند شو برای نماز. مادر ناگهان گفت، پدرت شهید شد؟ گفتم بابا و حاجی. به خواهر دومم هم حتی فقط گفتم بلند شو برای نماز. گفت بابا شهید شد؟ گفتم آره. بابا و حاجی شهید شدند... برای اولین بار ...