رقابت دایی و خواهرزاده برای نیل به شهادت
سایر خبرها
بهشت زیر پای مادران است اما دنیا زیر پای مادران شهدا/ از مادر شهید ژاپنی تا مادری که شهدا به عیادتش آمدند
؟ چیزی را که می شنیدم، باور نمی کردم. گفتم: به من بگو بمیرم اما همچین حرفی رو نزن. اجازه ندادم آن عکس را به دیوار بزند. اما... اما خیلی طول نکشید که همان عکس شد مونس تنهایی های مادر. نگاه خیسش را از قاب عکس گرفت و گفت: هر روز که از خواب بیدار می شوم، با عکس وهانج حرف می زنم و درد دل می کنم. اما مادر جان بعد از 27 سال، دیگر حرف هایم تمام شده... * شهید وهانج رشیدپور بابرودی – تولد:1343 / شهادت ...
قتل مادر به خاطر یک دختر / خواهرم شاهد بود + گفتگو
این که روز مادر، با پسری گفت وگو کنی که مادرش را به طرز هولناکی کشته، شاید یکی از سختی های خبرنگاری در حوزه حوادث باشد. در روزی که همه به دنبال تجلیل از مقام مادر هستند، باید روبه روی پسر 21 ساله ای می نشستم که مادرش را کشته و حالا در حسرت یک نگاه پر از مهر مادر است. قتل فجیع مادر به دست پسر عمق این جنایت وقتی مشخص می شود که می فهمم، خواهرش نیز شاهد تقلاهای مادر برای فرار از ...
مجری مشهوری که فرزند شهید است!
شد بچه بمونم تا ببوسی گونه هامو توی گهواره دستات گم کنی بهونه هامو تویی اون راه نرفته که هنوزم اولاشم به خدا لیاقتم نیست قسم راست تو باشم تو همون نور سفیدی که به شوقت پر کشیدم به خدا یه موتو مادر به همه دنیا نمی دم سلامت باشید و ماسک بزنید این مجری به عنوان صحبت پایانی اش درباره آرزوهایی که برای خودش دارد، می گوید: من اصلا ...
درگذشت علی انصاریان؛ بازیکن فداکار و مردی که عاشق مادرش بود
. " بچه ای" که مهدوی کیا را مهار کرد سال 1377 یک روز پس از بازی پرسپولیس و فجرسپاسی شیراز، روزنامه ابرار ورزشی در نقد بازی تک محور پرسپولیس که متکی به درخشش های مهدی مهدوی کیا، ستاره وقت فوتبال ایران بود، تیتر زد: "پرسپولیس حریف این بچه نشد ." اشاره نویسنده، به مهار شدن 90 دقیقه ای مهدی مهدوی کیا توسط مدافع جوان و گم نام فجرسپاسی شیراز بود. مرحوم محمود یاوری، که خودش چندی قبل ...
با مادری مبارز که هم سلول دخترش شد
اده ی پدرم به شهر همدان مسافرت کردند، مجدداً گونی را خارج و به منزل پدرم برده به دور آن نایلون کشیدم و در باغچه شان دفن کردم. دیگر از آیت الله سعیدی خبری نشد، هر چه دوستان و خانواده ی ایشان به زندان مراجعه می کردند، نتیجه ای نگرفتند، تا اینکه پس از یازده روز در 21 خرداد ناگهان فرزند بزرگ ایشان خبر شهادت پدر را آورد. جسد مطهر این شهید عزیز را چون مادر بزرگوارش حضرت زهرا (س) شبانه، در وادی الس ...
مادری که فرزندش را به مادر عالمیان هدیه کرد/ لبخند رضا از بهشت
می کردیم و امریکا حامی اصلی صدام بود. برادر شهید اسداللهی با بیان اینکه هیچ خاطره بدی از رضا نداریم، می گوید: برادرم خصوصیات اخلاقی خوبی داشت و احترام همه اعضای خانواده را حفظ می کرد و دل کسی را نمی شکست. وی با اشاره به خاطره ای از برادرش یادآور می شود: در روز تولد مادرم تصمیم گرفتیم که یک هدیه خاص به او بدهیم؛ از این رو به رضا گفتیم که بدون اطلاع مادر و پدرم برای مرخصی بیاید ...
چند روایت درباره اینکه مادرها همیشه هستند، حتی اگر در پیش چشمانمان نباشند
مادر و هر آنچه مربوط می شود به مادر جماعت، چیز هایی که می توانم قسم بخورم همه سال از ذهن و فکر احدی رد نمی شد، اما آن روز ها به طرز عجیب و غریبی رخ نشان می داد. بعد هم می انداخت روی دور نصیحت های لج درآر که ای بابا! چرا نشسته اید؟! همین الان بلند شوید بروید دستشان را ببوسید، پایشان را ببوسید، سرشان را ماچ کنید، دورشان بچرخید، بگویید دوستشان دارید و خلاصه اینکه قدر این فرشته های زمینی را ...
شاخه گل شهید تکواندوکار برای مادر
قهرمان شد. چند روز بعد مسابقات محمدرضا را برنامه "ورزش و مردم" پخش کرد. ما نمی دانستیم و همسایه ها خبر دادند که مسابقه محمدرضا را تلویزیون نشان می دهد. این تنها فیلمی است که از شهید به یادگار مانده است. " او با بغض ادامه داد: "بعد از مسابقات، نامه های همرزمانش را به خانوده آن ها رساند و دوباره به جبهه برگشت. این آخرین دیدار ما با او بود، وقتی که فقط 21 سال داشت. " کد ویدیو دانلود ...
وقتی مادر ملتمسانه کمک می خواست
به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام مرزوبوم به بهانه ی روز مادر، روایت عزت قیصری از مادر شیلان، لحظاتی بعد از بمباران بانه را منتشر کرد و نوشت: دوشنبه اول فروردین 64 نزدیک ساعت هشت صبح روز عید، عراق بانه را مورد حمله ی هوایی قرار داد. صدام تکه های ترکش بمب را به ما عیدی میداد. سال تازه را این چنین شروع کردیم در آن هیاهو، صدای دل سوخته ای در محیط بلند شد. زنی را دیدم که کودکی را ...
مروری بر زندگی شهید علی بابوکوهستانی
. و عاقبت، علی در 15 بهمن 1367 در جبهه باختران به دیدار معبود شتافت؛ و هشت روز بعد یعنی در روز 23 بهمن با بدرقه اهالی چالوس، در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت. توصیه نامه شهید: به شما عزیزان توصیه می کنم که از رهبری حمایت کنید و دین اسلام را زنده نگه دارید و در حفظ ناموس خود بکوشید. به پدر و مادر خود احترام بگذارید و به آن ها نیکی کنید. در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا باشید. نماز خود را اول وقت و به صورت جماعت به جا آورید. به خواهران خود توصیه می کنم که حجاب خود را رعایت نمایند. انتهای پیام/ ...
این قرارمان نبود!
م می گفت در بند مادیات نیستم. از فرزندان دکتر موسوی می پرسم، لبخند به لب مادر می آید و می گوید: ما بعد از 7 سال بچه دار شدیم و ثمره ازدواج ما 2 پسر و 1 دختر است. سید مجتبی چند سالی است که به عنوان پزشک مشغول کار است و دلمان می خواهد تخصص هم قبول شود، ولی فعلا مشغول کار شده است. دخترم فاطمه سادات شهریور امسال پزشکی را تمام کرد و قصد دارد تخصصش را هم بگیرد، سید ابوالفضل هم پزشکی جیرفت کرمان ...
از حضور پزشکان بنگلادشی تا نبود آب و برق/ مردم جزیره هرمز حق رای دادن نداشتند
خبر شهادت محمد و علی به آنها می رسد، حال بچه ها علت کسالت مادر را می دانند...”پس او از قبل، از حادثه خبردار بود. همه به هرمز برگشتند و جنازه ی علی بیست و پنج ساله و محمد سی ساله در سیزدهم فروردین 1361 تشییع شد. پدر غصه دار بود و مادر اما دست به آسمان داشت و از خدا صبر می خواست مادر همیشه “ان الله مع الصابرین”بر لب داشت و قلبش مطمئن بود. دوسال پس از شهادت دو پسرش، در سال 63 ...
چشم خاور در نیزار سوخت تا ما زنده بمانیم
رزمنده های گروهان اول از گردان شهید دانش در این حمله بعثی ها به شهادت رسیدند. بعد از این ماجرا بچه های آرپی جی زن توانستند تیربارچی بعثی را بزنند. با خاموش شدن تیربار دشمن به نزدیکی های کانال رسیدیم. سردار نجار قبل از ورود به کانال از ناحیه دو پا مجروح شد و علی احمدی فرمانده گروهان حضرت ابوالفضل (ع) و عبدالرضا سرخه فرمانده گروهان ابوذر عملیات را هدایت کردند. ما پل های سیاری از قبل درست کرده بودیم تا ...
نکته سنجی شهید افغانستانی برای کسب رضایت مادر جهت اعزام به سوریه
سوریه آمده، سرش را بریدند تا جایزه بگیرند. یک تکه بیشتر از بدنش به دست ما نرسید. مادر شهیدان موسوی در مورد فرزند دیگرش سید محمد گفت: سید محمد، اصفهان بود که می خواست جبهه برود، اما برای زن و بچه هایش شرایط سخت بود. سید اسحاق که شهید شد، سید محمد هم برای رفتن پافشاری کرد. من مخالفت نکردم و مرداد سال 1394 بعد از رضایت گرفتن از همسرش به سوریه رفت. انتهای پیام/ 118 ...
روایت”پیام خاوران “از حال و هوای شهر بیرجند در روز مادر/ حکایت چشم انتظاری مادران و همسران شهدا در روز ...
اصابت گلوله به شهادت رسید و پیکرش بعد از 9 ماه از شهادتش به دست خانواده رسید. شهید غلامعی بذرافکن نیز که متولد 1341 بود در 6 اسفند 1362 در منطقه شلمچه به شهادت رسید و پیکرش بعد 7 سال مفقود الاثر بودن پیدا شد. وقتی از او می خواهی از فرزند شهیدش محمد برایمان بگوید تنها لبخند می زند و چشمانش پر از اشک می شود. مادر است دیگر با وجود سپری شدن سال های زیاد از شهادت فرزند اما نام ...
سخت ی های زندگی مادر و همسر شهید افغانستانی/ خدا نکند که مادری هم مادر باشد و هم پدر/ عاشق مسیر جهادیم
1369 در شهر لاهور پاکستان ترور شد و فرزند او شهید سید اسدالله سجادی که بعد از شهادت پدر رشد کرد و به سن جوانی رسید هم راهی مسیر جهاد شد. او شهید مدافع حرم فاطمیون است که سال 1393 در سوریه به شهادت رسید. بخش اول گفت وگوی تفصیلی تسنیم با مرضیه ناصری همسر و مادر شهیدان سجادی در اینجا قابل مشاهده و بخش دوم و پایانی آن در ادامه می آید: * تسنیم: شما سال 1369 و در روزگاری با شهادت همسرتان یک ...
مادران ایران زمین افتخار مایید
ام مهین اشرافی مادر نمونه ساکن ناحیه 3 به نمایندگی از دیگر بانوان محله، شمع تولد چهل و دومین سال پیروزی انقلاب را روی کیک می گذارد و آن را روشن می کند و بعد همه بانوان صلوات می فرستند و الله اکبرگویان خاطره روزهای انقلاب را گرامی می دارند. اشرافی، شهروند 57 ساله ساکن محله نازی آباد شرقی بین اهالی به مادر صبر و مقاومت معروف است و این شهرت بی دلیل نیست. او 40 سال است که از دختر معلولش که از ...
روز بمباران مدرسه زینبیه دلهره داشتم، ولی مانع رفتن دخترم به مدرسه نشدم
زیاد علی پورحسن ، پدر شهیده شهربانو پورحسن در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس در آذربایجان شرقی، اظهار داشت: صبح روز بمباران خانه را برای رفتن به اداره ترک کردم. در میان راه شور و ولوله عجیبی میان دانش آموزان دیدم، دو دختر محصل درباره شایعه بمباران زینبیه صحبت می کردند. خیلی نگران شهربانو شدم. وی افزود: می خواستم به خانه بازگشته و شهربانو را از رفتن به مدرسه منع کنم، با خودم گفتم مگر دخترم ...
از شهادت می ترسیدم/ می گفتم خدایا اسیر و شهید نشوم!
پایان جنگ در جبهه ها حضور داشت. صامتی خاطرات ارزشمند زیادی از دفاع مقدس و فرماندهانش مثل حاج احمد متوسلیان و شهید علیرضا موحددانش دارد. او در گفتگو با جوان برگ هایی از خاطرات زمان جنگش را برایمان می گشاید و از آن دوران می گوید. ورودتان به جبهه در چه سالی و چطور اتفاق افتاد؟ زمان جنگ من نوجوان بودم و سن و سال زیادی نداشتم. خانه مان خیابان پیروزی بود و سرخیابان اول نیرو هوایی مسجد قدس ...
مادر؛ روایتی از مادرانه های شهدا
بوسیدم. در یکی از مرخصی هایش برایش پیرهنی دوخته بودم که سه دکمه بیشتر نداشت روز شهادت انرا به تن داشت و من از این نشانه داودم را شناختم. مراسم تشییع داود در پنجم فروردین سال 63 برگزار شد و حاجی بعد از تشیع عازم جبهه ها شد. آنگاه که رسول و علیرضا پای به میدان می گذارد مادر صبورانه می گوید:رسولم نیز بدنبال حاجی در سال 63 عملیات بدر سالگرد برادر بزرگتر داود راهی جبهه ...
شهید مدافع حرمی که در دوران دفاع مقدس غواص بود + تصاویر
همکاران قرار گذشته بودیم که جهت امورات دانشگاهی به نوبت با وسیله شخصی تردد کنیم که در مصرف بنزین صرفه جویی شود و همکارانی که وسیله ندارند از حضور به موقع در دانشگاه محروم نشود. اسکندری افزود: یک روز حاج احمد و همکارانی که با وسیله نقلیه حاج احمد به دانشگاه نیامدند و بعد از چند روز وقتی از حاج احمد علت را پیگیر شدم، احمد با لبخند گفت آن روز که نوبت من بود تا بچه ها را با ماشینم بیاورم اما ...
از کشتارگاه های شاه تا روزهای معرکه؛ مرور خاطرات انقلاب با مردی که ساواک را عاصی کرد+ فیلم
هم مجروحه و این پسرش هم سنش کمتر از شانزده ساله. تا حرف های دهناد را شنیدم به آن خانم گفتم: الان این بچه مثل اینکه شرایط سِنّی نداره. با اصرار گفت: نداشته باشه. من تقدیم می کنم به اسلام. افتخار می کنم بچه م بره. راضیم بچه م بره. هرجا هم بخواید امضا می کنم. اون یکی بچه م مجروح جنگیه و دوتاشم شهید شدن. از خدا می خوام بیست تا بچه داشتم می دادم در راه اسلام. گفتم: مادر ...
معصومه برده مادرشوهرش بود / بچه به دنیا آمد باید تحویلش بدهم و تنها بمانم
احترام قائل می شوی یعنی اینکه در آینده با همسر و فرزندانت هم رفتار خوبی داری و ما هیچگونه مشکلی با این مسئله نداریم.در همان روز قرار عقد و عروسی گذاشته شد و چیزی طول نکشید که طی مراسمی مفصل که پدر شوهرم تدارک دید ازدواج کردیم و زندگی خود را از طبقه بالای خانواده شوهرم شروع کردیم .همسرم تک فرزند پسر است و2 خواهر دارد . یکی دو ماه اول زندگی تقریبا همه چیز خوب بود ما خوبی با هم داشتیم ولی مادر ...
ضرب و شتم دختر 14 ساله توسط نامادری
صورت و کمرش مشت بزند، فریاد زد:"مادرم را ول کن". " "حمله زمانی متوقف شد که متهم به دختر گفت:" اگر دوباره به دخترم دست بزنی، گلوی خودت و مادرت را می برم. " سپس هر دو دوباره سوار ماشین شدند و به سرعت از آنجا دور شدند. دختر به خانه دوستش رفت و از آن جا به بیمارستان منتقل شد. " "قربانی با بریدگی در لب بالایی، خشک شدن خون در سوراخ های بینی و صورت، تورم و حساسیت بینی و کبودی در زیر ...
نگاهی به زندگی شهید سیدغفار فلاح
های ابتدایی تحصیلی غفّار در روستای لالا سپری شد. سپس به مدرسه راهنمایی البرز در کیاسر راه یافت و در پایه سوّم همین مقطع به ترک تحصیل روی آورد. روایت برادر شهید: میررمضان از خاطرات آن روز های برادر می گوید: یک روز از غفّار خواستم که با هم به شکار برویم. رسیدیم به یک قرقاول. همین که خواستم او را با اسلحه بزنم، غفّار گفت: نزن داداش! این حیوان، مادّه است. گفتم: چشم نمی زنم ...
روایتی از تلاش یک رزمنده برای رسیدن به مقام شهادت در رقص دلفین ها
غلامرضا علیزاده نیلی در گفت وگو با خبرگزاری میزان پیرامون کتاب رقص دلفین ها گفت: کتاب رقص دلفین ها مجموعه ای از خاطرات من است که روز های ابتدای انقلاب اسلامی در نیروی هوایی، جبهه های هشت سال دفاع مقدس و پایان جنگ تحمیلی را روایت می کند خاطراتی که در جای خود جذاب و خواندنی هستند. وی به بخش اول کتاب رقص دلفین ها اشاره و بیان کرد: با شروع درگیری ها در کردستان جزو اولین گرو ه خلبانانی ...
پرواز از شرهانی
مرخصی می آمد، یکی دو شب می ماند و دوباره به منطقه برمی گشت. در افغانستان هم که جنگ بود همین طور عمل می کرد. می گفت: می روم چون برادرانم تنها هستند، برای من غصه نخورید، هرجا بروم در راه اسلام می روم. زمانی هم که مرخصی می آمد، در مسجد کلاس قرآن تشکیل می داد و حتی به روستاهایی می رفت که مسجد و روحانی نداشت. هنگامی که برادرش خبر شهادت او را به من داد، گفتم: مبارکش باشد و خدا قبول کند. خوشحال شدم و افتخار کردم که چنین فرزندی داشته ام که در راه خدا به شهادت رسیده است. انتهای پیام/ ...
مرا قسم داد تا بگذارم به سوریه برود
شانزدهم اردیبهشت ما سال 1349 به دنیا آمد، آن موقع ما در شهرکرد زندگی می کردیم. او دومین فرزندم بود و بیشتر وقتش را با مادر بزرگش سپری می کرد. وی می افزاید: به طوریکه او از 7 سالگی، نماز خواندن را از مادربزرگش یاد گرفت و هر روز با او به مسجد می رفت. همین رفت و آمدهایش به مسجد باعث شد با بسیج نیز آشنا شود. مادر شهید رضایی ادامه داد: حسین از همه 6 بچه دیگرم، هم کاری تر بود و هم مظلوم ...
دیدار مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی با مادر شهید غیور اصلی
به گزارش ایسنا، حجت الاسلام حسین معصومی در دیدار با هاجر مرادیان مادر شهید ارتشی علی غیور اصلی رفت و با ادای احترام به مقام شامخ شهدا بیان کرد: شهید علی غیور اصلی عملیات های بسیار پیچیده و سنگین را با موفقیت انجام می داد، طوری که منافقین برای به شهادت رساندن این فرمانده عملیات استان خوزستان چند عملیات مختلف را طرح ریزی کرده بودند. مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی گفت ...