روایت خانم دکتر فوق تخصص قلب از حضور داوطلبانه در جبهه جنوب
سایر منابع:
سایر خبرها
دعوت از افراد مبتلا به سرطان در مراسم سوگواری روزنامه نگار و مترجم جوان
...: پزشکان من در شیراز دوستان صمیمی همدیگر بودند، آن ها می توانستند درباره بیماری من صحبت کنند؛ اما دکتر گوارش می گفت به انکولوژیست فلان چیز را بگو، دکتر آنکولوژیست می گفت فلان موضوع را به فلان دکتر بگو. یک روز به آن ها گفتم شما رفیق هستید، چرا با هم حرف نمی زنید؟ من متخصص نیستم که بگویم شیوه درمان را چطور پیش ببریم. روایت من از بیماری بود. مطالبی که اکرم در اینستاگرام نوشته بود، خواندم او هم ...
روایت بانوی امدادگر از زخم های جنگ: حدیث زینبی مادران ایرانی/ بانوان گنجینه های پنهان دفاع مقدس
در ادامه سلسله نشست های روایت دفاع بسیج رسانه خواهران این بار میزبان یکی از بانوان امدادگر سال های حماسه بودند. خانم فاطمه پوردرمان دختر دانش آموز دهه 1350 بود و حالا یکی از فعالان فرهنگی شهر تبریز است که دعوت ما را پذیرفت و به شیوایی از روزهایی برایمان گفت که داوطلبانه در کنار رزمندگان بود و به همراه دوستانش آنها را یاری می کرد. زنان گنجینه های پنهان دفاع مقدس در اواخر دهه 50 و همزمان با پیروزی انقلاب، هیاهو و غوغای احزاب و گروه های م ...
گذری بر خاطرات 257 روزه زینب دفاع مقدس/شیرزنانی که مردانه جنگیدند
. آلبوم رمضان مملو از تصاویر رزمندگان مجروحی بود که بر اثر شدت آسیب های وارده دست، پا و صورت آنها به شدت مجروح شده بود. دیدن تصاویری از قطع کردن دست و پای رزمندگان غیور آن زمان و یا چهره هایی که چیزی از آنها باقی نمانده، دل هر انسانی را به درد می آورد. خانم حسین زاده نام تک تک افراد داخل تصاویر را نیز پشت عکس ها نوشته و همه را می شناسد. تصویری از رزمنده ...
سه روز اعتصاب غذا برای گرفتن اجازه رفتن به جبهه
ایران را داشته باشد باز هم برای دفاع می روید؟ بله از زمانی که چادر خانم حضرت زهرا (س) را سر کردم واز زمانی که خداوند نور الهی را در قلبم دمید و از سال 1360 بنا بر فرموده ی حضرت امام به جبهه اعزام شدم تاکنون در این مسیر گام برداشته ام و در جبهه سلامت هم به عنوان واکسیناتور شرکت داشتم، راوی جنگ، نویسنده کتاب ارزشی آلدوز ، خادمیار افتخاری امام رضا (ع) ومسئول امور شهدا مسجد امام علی (ع) مهرشهر ...
سیدالشهدا لقب کدام شهید دفاع مقدس بود؟
شده؟ این ابراهیم، ابراهیم همیشگی نیست. ردش را همیشه می زدم که کجاست؟ تا عصر روز سوم تثبیت جزیره. از قاسم سلیمانی جدا شدم، رفتم جایی و برگشتم. دیدم قاسم توی خودش است. گفتم چی شده قاسم؟ گفت: ابراهیم اینجا بود. گفتم: کو پس؟ رفت؟ نگاهم کرد. همینطور زل زده بود توی چشم هایم و نگاهم می کرد. بعد نشست. دیگر نگاهم نمی کرد. گفت: همین الان آمد با من حرف زد. باورت می شود؟ روایت سردار ...
مرور خاطرات یک رزمنده/ بوسه رهبری بر پیشانی رزمنده 16 ساله
تمام 400 شهید به سردخانه منتقل شدند و پس از آگاهی از زنده بودن من و یکی دیگر از رزمندگان در ابتدا به بیمارستان دزفول و سپس به بیمارستان تهران انتقال داده شده و پس از تکمیل سیر درمان به بیمارستان نمازی شیراز منتقل شدم. این رزمنده دفاع مقدس تأکید کرد: چند ماه در بیمارستان نمازی بستری بودم و به علت زخم شدید بستر به مرکز توان بخشی شهید مازندرانی انتقال پیدا کرده و بعد از 18 ماه با بهبود زخم ...
"کمال کورسل" تنها شهید اروپایی دفاع مقدس
کرد در روزه گرفتن باید به انسان سخت بگذرد. من راهنمایی اش کردم و به او گفتم: کسانی که روزه می گیرند، سحری می خورند تا گرسنگی به آنها فشار نیاورد. مردم حاضرند سختی بکشند، ولی نه مثل تو که اینطور گرسنه شدی و یک گوشه افتادی. بعد متوجه شد که عبادت های اسلام سختی مطلق نیست، بلکه آمیخته ای از سختی و آسانی است. گاهی نیمه شب بلند می شدم و می دیدم بیدار است و سجاده اش را پهن کرده. نماز شب می خواند و با خدا ...
ماجرای عجیب فرزند شهیدی که 18 روز میهمان بهشت پدرش بود
مرگ است و نود صفحه خاطرات شهید. در بخشی از کتاب می خوانیم: همینطور که در میان باغ های بهشتی بودم متوجه شدم خانم جوانی به سمت من می آید! در دوران دبیرستان یک بار تلویزیون روشن بود و یک فیلم سینمایی پخش می شد. من هنرپیشه زن این فیلم را که دیدم با خودم گفتم یک زن زیبا اینگونه است... اما دیگر ندیدم و گفتم باید چشمم را حفظ کنم. حالا همان هنرپیشه در میان باغ های بهشتی به سمت من می ...
از انجام عمل جراحی 2 مرحله ای در دفاع مقدس تا عمل های جراحی در کانکس، نزدیکی خط مقدم
توان مجروح انجام می دادیم و در نهایت ادامه عمل به روز بعد موکول می شد. کلانتر معتمدی اضافه کرد: انجام عمل جراحی 2 مرحله ای در دفاع مقدس برای اولین بار انجام شده و این اتفاق برای اولین بار در جبهه های دفاعی افتاده است. کلانتر معتمدی گفت: دوران دفاع مقدس بهترین دوران زندگی ام بود. تنها جایی که احساس می کردم واقعاً خدمتگزار هستم؛ آن دوران از زندگی من در جبهه های جنگ بود و همان جا بی درنگ نتیجه خدمت خود را می دیدم. باشگاه خبرنگاران جوان علمی پزشکی بهداشت و درمان ...
پس لرزه های اظهارات کرباسچی درباره حضور یک خانم به عنوان رئیس جبهه اصلاحات/ آذر منصوری پاسخ داد
عبور کرد و یک خانم را در این مقام از حزب اتحاد گذاشت، یک خسران برای جبهه اصلاحات است. هرچند دبیرکل پیشین حزب کارگزاران تاکید کرده بود: البته بنده هیچ گونه قوم و خویشی با آقای نبوی و با خانم آذر منصوری ندارم و مشکلی با هیچکدام از این افراد ندارم، اما بالاخره تجربه ی یک شخصیت سیاسی که 10 تا 12 سال زندان قبل از انقلاب و مبارزه چریکی در آن دوران و بعد از انقلاب حضور در وزارت خانه های مختلف ...
واکنش رهبر انقلاب به اولین رژه نوین سپاه پاسداران/ گفتم سرم هم برود نظامی نمی شوم
این نگاه که به دوره افسری منتقل می شوم، وارد آموزشگاه امام حسین(ع) خمینی شهر شدم. همان روز اول فرمانده مرکز گفت که فکر افسر شدن را از ذهنتان خارج کنید همه شما درجه دار هستید. با ناراحتی به پدرم زنگ زدم به این امید که به من بگوید برگرد، اما پدرم به گفت بمان و من فقط به خاطر پدرم ماندم و امروز افتخار می کنم که به لطف خدا کاری کردم که حضرت آقا فرمودند: من سال ها نگران این نوع رژه در نیروهای ...
یک ماه پس از تولد دخترم به کردستان برگشتم
سال 59 به استخدام علوم پزشکی درآمدم و به عنوان بهیار در بیمارستان طالقانی مشغول به خدمت شدم. همه سال های دفاع مقدس در حال آماده باش بودیم و حتی زیر زمین راه آهن را هم به علت نزدیکی به بیمارستان طالقانی به صورت بیمارستانی موقت درآوردیم که در آن همه بخش های مهم همچون اتاق عمل، اتاق زایمان، اورژانس و ... وجود داشت و در آن مشغول رسیدگی به مردم تبریز و همچنین مجروحان جنگ بودیم، این زیرزمین به ...
روایت خانم مجری از دیدار خصوصی خانواده شهدا با رهبرانقلاب
جلسه قرار است خدمت ایشان برویم. همراه جمعی خدمت حضرت آقا رسیدیم. وقتی رفتم خدمت شان، چندتا از خانواده های شهدا در محضرشان بودند، خانم شهید حججی، چندتا از خانواده شهدای دیگر چه شهدای امنیت چه شهدای مدافع حرم و.... ایشان وقتی تشریف آوردند یکی یکی با افراد صحبت کردند. الحمدلله انگشتر متبرک ایشان را هم دریافت کردم، لطف کردند. به ایشان گفتم این را چون مستقیم دارم از شما می گیرم و شما بر آن دعا خواندید نگه ...
مراسم ترحیم اکرم امینی مترجم و روزنامه نگار برگزار شد
به گزارش قدس آنلاین به نقل از ایرنا، مراسم ترحیم اکرم امینی مترجم و روزنامه نگار امروز دوشنبه -3 مهرماه- با حضور علی رمضانی مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران، اسماعیل امینی شاعر، مهدی یزدانی خرم نویسنده، هادی کاشفی خوانساری نویسنده کودک و نوجوان و اصحاب فرهنگ و رسانه و خبرنگارهای حوزه کتاب در مسجد امام صادق(ع) برگزار شد. فقر گفت وگو مانع درمان بیماران سرطانی است هادی خانیکی ...
دوخت ملحفه رزمندگان با نور ضدهوایی
کردم و چون بچه هم نداشتم همه ساعات روز را در مسجد می گذراندم و همسرم گاهی وقت ها شام می خرید و می آورد، من لباس رزمندگان را می دوختم و مادرم هم با بقیه خانم ها آن ها را اتو زده و دگمه می دوختند. سال 61، من، همسرم، پدر و مادرم با چهار خانم و یک آقای دیگر به نام آقای کهفی به اهواز رفتیم تا آنجا کمک کنیم، در طول مدتی که آنجا بودیم ملافه ها و لباس هایی را که داده بودند تمیز و مرتب کرده و برای ...
زن جوان: اعتیاد باعث شد تا به رابطه نامشروع روی بیاورم
مواد افیونی بودم و نمی توانستم از او مراقبت کنم. ازسوی دیگر به ناچار خرده فروشی مواد مخدر را ادامه می دادم تا هزینه های سنگین اعتیادم تامین شود. خلاصه روزگارم به همین ترتیب سپری می شد تا این که 6 ماه قبل با بیژن آشنا شدم. او جوانی پولدار و تک پسر بود که خودروی خارجی و خانه مجردی داشت. این آشنایی به ارتباط پنهانی بین من و او انجامید و از آن روز به بعد بیشتر اوقات در منزل بیژن ...
من، اسپارتاکوس، پیانو و لنچ
.... بعد از چهار ساعت پیاده روی به جاده فاو می رسیدی. آنجا سوار کامیون های ارتشی و بسیجی و سپاهی می شدیم و به آبادان می آمدیم. تکان دهنده ترین حادثه ای که در این دو سال تجربه کردید چه بود؟ یک روز در اتاق پدرم در بیمارستان نشسته بودم، آنجا فقط عدسی داشتیم بخوریم، هیچ چیز به جز عدسی نداشتیم و کنسروهای قارچ که خیلی هم ارزان بود. قارچ و عدسی غذای ما بود. من شب ها می رفتم خانه ...
رزمنده دفاع مقدس: قسم خوردم اسلحه برای دفاع از دستانم نیفتد
روزی که پیش او می روم اسلحه را برای دفاع از دستم نمی اندازم . وی گفت: اکنون به جرات می گویم از روزی که وارد سپاه شدم تا روز بازنشستگیم که حدود 30 سال طول کشید، کار رزم را رها نکردم. حسن احمدی درباره یکی از عملیات دفاع مقدس بیان کرد: شب عید سال 1362، به مناطقی برای پاکسازی رفتیم و توانستیم چندین روستا را پاکسازی کنیم. عملیات عاشورا لو رفته بود و ما به سمت پاسگاه نی خزر هجوم برده ...
تصور اسیر عراقی از رزمندگان ایرانی/ مظلومیت فرماندهان جنگ
وقتی که جنگ به پایان رسید حدود 24 سال داشتم و در جنگ تحمیلی تا سال 1364 دیده بان توپخانه و از آن سال به بعد، فرمانده توپخانه لشکر 5 نصر بودم. این رزمنده خراسان جنوبی ادامه داد: من در سال 1360 با بسیجیان بیرجندی که عمدتاً بسیجیان فعال در مساجد و پایگاه های مقاومت شهر بیرجند بودند، با انگیزه دفاع از کشور و انقلاب اسلامی وارد جبهه های جنگ تحمیلی شدیم. هدف دشمن از شروع جنگ تحمیلی ...
یکی از عوامل تعیین کننده سرنوشت جنگها، تدارکات و پشتیبانی جبهه نبرد است
اسلامی در صحنه های مختلف جامعه ایران به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد.1373/09/02 خانم معصومه گوزلیان نمونه ای بارز از ایثارگری و رشادت زنان در عرصه دفاع مقدس است که با روحیه جهادی، پابه پای مردان این سرزمین برای خدمت به رزمندگان اسلام جان فشانی کردند و امروز نیز در میدان نبرد با دشمن در راستای تحقق منویات مقام معظم رهبری در خط مقدم حضور فعال دارد. معصومه گوزلیان در گفتگو ...
روزهای سخت جنگ، سرشار از ایثار و محبت بود
در عملیات کربلای چهار و بعد از آن هم در عملیات کربلای پنج شرکت داشتم تعدادی از دوستانم طی این عملیات به شهادت رسیدند و من هم مجروح شدم. این رزمنده دوران دفاع مقدس گفت: بعد از طی دوره نقاهت سال 66 دوباره به جبهه رفتم که این بار به منطقه غرب و جبهه کردستان اعزام شدم و در عملیات نصر هشت در ارتفاعات ماووت عراق شرکت داشتم که در این عملیات نیز مجروح شدم و به انزلی بازگشتم. این ...
نوجوانانی که در اسارت عارف می شدند
کنید که برگشتی در آن نیست . آن زمان هیچ کدام فکر اسارت را نمی کردیم و همه فکر می کردیم شهید یا مجروح می شویم اما تقدیر طور دیگری رقم خورد. قاسم زاده بیان کرد: روز سوم بود که با قایق به سمت نقطه آغاز عملیات حرکت کردیم و حدود ساعت 10 شب رسیدیم و به فضل خدا موقعیت به گونه ای فراهم شد که توانستیم خودمان را به خط ساحلی برسانیم. وی با اشاره به اینکه پس از انجام عملیات نیروها ...
فرمانده ای که 8 سال در جبهه بود/تسلیم انبوه عراقی ها در فتح خرمشهر،نصرت الهی بود
دقیقه دیگر می آیم، آخر سر نتوانستیم صبر کنیم، من 35 نفر از بچه های تیربارچی و 35 نفر آرپی جی زن را جدا کردم و گفتم از دو طرف جاده همراه من بیایید، اگر دشمن شلیک کرد، شما هم امانش ندهید، خودم هم با موتور راه افتادم، تا فلکه اصلی شهر که یک سمتش به آبادان می رود و سمت دیگرش به گمرک و اروند می رود، پیش رفتم. نیروهای دشمن در دسته های چندنفره کم کم داشتند، تسلیم می شدند، همان جا بود که دیدم در ...
مَن، اَمَن
... چاپ نخست این کتاب در 289 صفحه با تیراژ هزار نسخه و در سال 1399 توسط نشر معبر آسمانی (وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس آذربایجان شرقی) منتشر شده است. بخشی از متن کتاب: حدود ساعت 9 صبح متوجه شدم چند نفر از نیروهای تخریب هر کدام با پنج شش قمقمه جهت دریافت آب در مقابل کانال صف کشیده اند؛ از آن جا که هر لحظه امکان داشت آن منطقه مورد هدف قرار گیرد، به آنان ...
روایتی از شهادت 4 هزار و 300 کادر درمان/ از دفاع از خاکریز ها تا جنگ با ویروسی ناشناخته
گروه اجتماعی دفاع پرس : دفاع همیشه مقدس است؛ دفاع از آرمان های یک ملت و یک مردم، دفاع از آخرین نفس های یک شهر و دیار و دفاع از جان های به گلوله بسته جوانان در خط مردم جبهه ها و هستند فرشتگان و نگهبانان جانی که تمام زندگی خود را برای نفس های تازه شهر فدا می کنند. ساعت 14 عصر روز 31 شهریورماه سال 1359 به وقت ایران بود که صدام رئیس جمهور وقت عراق، دستور حمله به ایران را صادر و پس از آن ...
چند عنوان کتاب با موضوع شهدای مدافع سلامت
بزنم گفت: داداش، خوب موقع اومدی بشین که تا شب کار داریم. راوی اضافه می کند: آن روز فضای مناسبی برای صحبت نبود. آن هم صحبت به این مهمی. تصمیم گرفتم شب، وقتی همه رفتند، سفره دلم را پیش مصطفی باز کنم. تقریباً تمام بسته ها آماده شد. فردا باید می آمدیم و آن ها را تحویل می دادیم . آخر شب بود، می خواست به خانه برود. درِ گوشش گفتم: داداش اگه می شه دو دقیقه کارت دارم، میای داخل حیاط؟ مصطفی سری ...
جبهه دانشگاه انسان سازی است
در این راه گامی بردارم و به گفته امام خمینی رحمه الله علیه مان لبیک بگویم . پس همه چیز اینجاست،شهرستان خبری نیست ... مدرسه می رویم ،کلاس ها سوت و کور است ،یک در میان صندلی ها خالی هستند ... سراغ هر کدام از بچه ها را می گیریم، می گویند رفته اند جبهه ؛ خیابان ها هم خلوت است از بچه ها.... پس دانشگاه اصلی همین جاست... دیگر من جوابی نداشتم؛گفتم برادرم موفق ...
نقش زنان در دفاع مقدس به روایت رزمنده، همسر و خواهر شهید
بانوان به این خودباوری رسیدند که می توانند نقش تاثیرگذاری در جامعه داشته باشند در ادامه خانم عقیلی گفت؛ با خانواده در خدمت نظام بودیم و هستیم طی دوران دفاع مقدس به عنوان امدادگر در بیمارستان های اهواز فعالیت داشتم دیدن صحنه های مختلف مجروحیت رزمندگان در بیمارستان ها روحیه امدادگران را سخت کرده بود به طوری که زمانی که برادرم مجروح شد به او می گفتیم اصابت تیر به پا چندان هم مهم نیست در ...