روایت های کمتر شنیده شده از امدادگری در جنگ؛ بدون اسلحه در خط مقدم
سایر منابع:
سایر خبرها
امدادگر ضربتی
نیروی رسمی سپاه، وظیفه مراقبت از زندانیان منافق(زنان) را نیز برعهده داشتم. پس از آغاز جنگ تحمیلی با اعلام نیاز به امدادگر به صورت ضربتی در بیمارستان امام خمینی(ره) دوره امدادگری را طی 15روز یاد گرفتیم و پس از امتحان به مدت دوماه به عنوان امدادگر به مناطق عملیاتی رفتیم. در عملیات فتح المبین و آزادسازی خرمشهر(بیت المقدس) در بیمارستان جندی شاپور سابق و نقاهتگاه مجروحان سرپائی در ...
پدرانی که بدون یک بار دیدن فرزندشان آسمانی شدند
بهروز اکبری، سرتیپ دوم ستاد ارتش ایران، در گفت وگو با ایکنا از خراسان رضوی، ضمن تبریک هفته دفاع مقدس و سالروز شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه(ع)، اظهار کرد: عشقی که به ارتش داشتم، باعث ورودم به این مسیر شد و اگر اکنون بخواهم شغلی را انتخاب کنم، بی شک ارتشی خواهم شد. بعد از سه سال تحصیل در دانشگاه افسری، با مدرک لیسانس فارغ التحصیل و برای انجام وظیفه وارد ارتش شدم. بعد از سپری کردن یک سال به ...
ما مدیون اقشار دلیر جامعه هستیم
به گزارش خبرگزاری بسیج از البرز، نسرین ژولای دبیر بازنشسته، امدادگر 8 سال دفاع مقدس و نویسنده کتاب خاطرات خود به نام آلدوز، در یادداشتی به مناسبت هفته دفاع مقدس، این گونه می نگارد: بسم الله الرحمن الرحیم مقارن با سالگرد دفاع مقدس، جهت روایتگری هشت سال دفاع مقدس و سالگرد امامت امام زمان(عج)، به دعوت سرکار خانم داودی، مدیر دبیرستان عصمت، تاریخ سوم مهرماه با شعف و هیجان خاص به ...
ماجرای یک عکس/نگاهی از شهید چمران که در تاریخ ثبت شد
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، بهرام محمدی فر از جمله عکاسان جنگ است که در جنگ تحمیلی تصاویر ماندگاری را از جبهه های نبرد ثبت کرده است. وی حدود یک سال و نیم را با گروه دکتر شهید مصطفی چمران گذارند و عکس هایی گرفت که هنوز جزو تصاویر دیدنی آن ایام است. محمدی فر در خاطراتش ماجرای ثبت دو عکس از شهید چمران را روایت می کند: نامه را از روزنامه گرفتم و راهی اهواز شدم. آن زمان در کاخ ...
تکریم جایگاه شهدا ترویج بخش فرهنگ ایثارگری است
یعقوب سلیمانی دبیر کل جمعیت هلال احمر نیز در این دیدار یاد و خاطره شهدا را گرامیداشت و بر لزوم ترویج فرهنگ شهادت و ایثارگری در جامعه با الگوسازی شهیدان جنگ تحمیلی تاکید کرد. شهید حسین لطفی متولد 1323 در سال 1362 در کردستان به مقام والا شهادت نایل آمد. یادآور می شود در این دیدار شاهین فتحی، مدیر عامل جمعیت هلال احمر استان تهران، عبدالمجید معزی، مدیرکل حوزه نمایندگی ولی فقیه در هلال احمر و محمدرضا پورساداتی، مشاور رئیس جمعیت در امور ایثارگران نیز حضور داشتند. ...
گردهمایی اعضای جمعیت هلال احمر در موزه دفاع مقدس
. او با اشاره به مراسم تجلیل 3 تن از فرزندان جانباز و عضو داوطلب هلال احمر کرمان افزود: هم چنین در حاشیه این مراسم، مسابقه اسکان اضطراری (دادرس پیشرفته) با حضور 64 عضو جوان در قالب 16 تیم برگزار شد که در پایان از 2 تیم منتخب خواهر و برادر این مسابقه تجلیل به عمل آمد. سلطانی در ادامه با اشاره به سخنرانی کارشناس حوزه دفاع مقدس با موضوع جنگ ترکیبی برای شرکت کنندگان در این ...
رونمایی از 2 جلد کتاب بررسی نقش اسنادی جمعیت هلال احمر آذربایجان غربی
این اسناد توانست کاملا حفظ کند. امیر سرتیپ دوم هرمز طبرخونی، فرمانده لشکر 46 پیاده ارومیه نیز در این همایش گفت: در دفاع مقدس هلال احمر نیز دوشادوش رزمندگان حضور داشتند که در این جنگ 490 امدادگر شهید شدند. وی با اشاره حضور امدادگران هلال احمر در دفاع مقدس افزود: امدادگران فرشتگانی بودند که سرشار از ایثار و خود گذشتگی و سراسر عشق که برا خدمت رسانی به مجروحین جنگ حضور داشتند ...
فرشتگان سفیدپوش رزمندگان را تنها نگذاشتند
آن زمان 17 سال بیشتر نداشت و زینب وار از رزمندگان مجروح پرستاری می کرد. شهیده فرهانیان یکی از 18 امدادگر داوطلب زنی بود که در زمان جنگ در بیمارستان طالقانی آبادان در قسمت های مختلف، خالصانه خدمت کرد و ترسی از بابت حضورش در مناطق جنگی نداشت. پزشک ها، پرستار ها و امدادگر ها یکی از قشر های فعال در دفاع مقدس بودند که هیچ گاه صحنه را خالی نکردند. در طول هشت سال دفاع مقدس، امدادگر های زیادی مظلومانه به شهادت رسیدند و بسیاری دیگر در شرایط سخت جنگی جانباز شدند. رشادت و فداکاری امدادگر ها به ویژه در نخستین روز های دفاع مقدس در حافظه تاریخی این کشور پررنگ می درخشد. ...
وقتی سرفه ام می گیرد، همان موقع در دلم خدا را شکر می کنم
دفاع مقدس برایشان پیش آمده را جواب می دهیم. به عنوان مثال یکی از سوالاتی که مهم است این است که چرا بعد از اینکه خرمشهر را فتح کردیم جنگ ادامه پیدا کرد؟ این ها برای نسل جوان هنوز سوال است و بر روی این موضوع بحث می شود. پیشنهادمان این است که دانش آموزان و دانشجویان وقت بگذارند و موزه را از نزدیک ببینند و با مصدومان شیمیایی آشنا شوند. البته خیلی از افراد وقتی به موزه آمدند از ما خواستند ...
برای جشن ترخیص ماند ولی اسیر شد
ادای دین خدمت به وطن به جبهه رفتم. وقتی 15 سال داشتم به منطقه صالح آباد ایلام اعزام شدم. مدتی بعد نیز برگشتم و در فروردین 65 برای سربازی به جبهه رفتم. سه ماه در مریوان کردستان ماندم و سپس به عملیات های مختلفی اعزام شدم. از خاطرات اولین اعزام جبهه برایمان بگویید. مدرسه راهنمایی درس می خواندم که جنگ شروع شد. مشتاق حضور در جبهه بودم. می خواستم هر چه که در توان دارم، حتی جانم را ...
یک روز در دانشگاه تربیت مدرس: اینجا تمام لاله هایش بی پلاکند
نصیبتان شود بعد از پذیرایی با شربت شهادت وارد نمایشگاه شدیم. وقتی وارد نمایشگاه شدم اشک هایم جاری شد قطعه قطعه نمایشگاه خاطرات را برای تمامی قشرها تداعی می کرد، اولین بخش مدافعان سلامت بودند. شاید من در 8 سال جنگ تحمیلی نبودم همان زمانی که جوانان های 17 ساله شهید می شدند و تا آخرین لحظه برای وطنشان می جنگیدند. مدافعان سلامت ؛ منی که جوان دهه 80 هستم با تمام وجودم این موضوع را حس ...
سرداران، سربه داران
نظامی تبدیل شد و بعد از آن به مقام جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران رسید. او از فرماندهان ارشد سپاه در عملیات فتح المبین، عملیات رمضان و عملیات بیت المقدس بود و نقشی کلیدی در آزادسازی خرمشهر داشت. شهید باقری در بهمن ماه سال 1361 اندکی پیش از آغاز عملیات والفجر مقدماتی، به همراه گروهی از اعضای سپاه پاسداران، در حال انجام عملیات شناسایی در منطقه فکه و در سنگر دیده بانی بود که مورد اصابت ...
رد پای دست پروده های نخلستان های خرمشهر (+عکس)
شویم و تا آنجا که یادم می آید خیلی سخت و پس از پرس و جو های فراوان از دوست و آشنا محل سکونت خانواده ام را جویا شدم، اما برای منی که اهل سفر به این شهر و آن استان نبودم سخت بود، چگونه باید یک بار دیگر خانواده ام را ملاقات می کردم؟ این رزمنده هشت سال دفاع مقدس ادامه می دهد: به هر زحمتی بود خود را به آن روستا رساندم. وقتی به آنجا رسیدم مشخصات خانواده ام را دادم و آن ها را ملاقات کردم، اما چون ...
شرح جبهه در مدرسه
پرداخته است. آنچه می خوانید حاصل گفتگوی خبرنگار خبرگزاری بسیج، با آن دانش آموز امدادگر دوران دفاع مقدس است؛ سال 59 من با یک سال جهش دیپلم گرفتم، آن سال من چون در انجمن اسلامی فعالیت داشتم، در قسمت فرهنگی سپاه در چینش جزوه ها و ویرایش نشریات فعالیت کردم و علاوه بر آن در مسجد سیدحمزه نیز بعد از ظهرها می رفتیم و کارهای فرهنگی انجام می دادیم حتی یادم است آن زمان تعدادی از دانشجویان هم در مسج ...
روایتی از لوطی ها و داش مشتی های جنگ
34 روزه در خرمشهر ایفا کردند. هرچند چهار آبان ماه سال 1359 خرمشهر به طور کامل به دست دشمن افتاد، اما مقاومت نیروها سبب شد تا آبادان به طور کامل اشغال نشود و خرمشهر یک سال بعد از دست دشمن خارج شود. شهید هاشمی نمی پرسید کیش و مرامت چیست و چون هدف دفاع از کشور بود از همه نیروها استفاده می کرد. سیدمجتبی هاشمی آدم ورزیده، دوره دیده و جزو رنجرها و چتربازهای سال 1342 ارتش بود. در یگان کلاه ...
روایت بانوی امدادگر از زخم های جنگ: حدیث زینبی مادران ایرانی/ بانوان گنجینه های پنهان دفاع مقدس
در ادامه سلسله نشست های روایت دفاع بسیج رسانه خواهران این بار میزبان یکی از بانوان امدادگر سال های حماسه بودند. خانم فاطمه پوردرمان دختر دانش آموز دهه 1350 بود و حالا یکی از فعالان فرهنگی شهر تبریز است که دعوت ما را پذیرفت و به شیوایی از روزهایی برایمان گفت که داوطلبانه در کنار رزمندگان بود و به همراه دوستانش آنها را یاری می کرد. زنان گنجینه های پنهان دفاع مقدس در اواخر دهه 50 و همزمان با پیروزی انقلاب، هیاهو و غوغای احزاب و گروه های م ...
امیرعلی جوادیان:هنوز بهترین عکسم را نگرفتم
درخشید عکاسی بود. تمام مجامع عکاسی دنیا اعتراف کردند که عکاسی ایران سبک خاصی دارد. ما رشته عکاسی مستقل نداشتیم و دفاع مقدس و جنگ موجب شد که از سال 62 به بعد رشته عکاسی در دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه هنر به وجود بیاید و ما نیز جزو اولین ورودی های عکاسان بودیم و همین باعث شد که عکس های ما به سراسر دنیا برود. من به 40 کشور دنیا رفتم و در 70 کشور نمایشگاه عکس داشتم و وقتی بازدیدکنندگان می ...
پای جنگ با صبر زینبی ماندیم/ 3 ماه حضور در جبهه
گفت با رضایت خودت انجام بده . تورانی اظهار داشت: بعد از 15 روز راهی اهواز شدیم تا به عنوان امدادگر به رزمندگان خدمت رسانی کنیم؛ زمان در آنجا نمی دانم چگونه گذشت؛ چه وقت شب می شد و چه وقت صبح و در 3 ماه خدمتم هر وقت که کار امدادی نداشتم به رخت شورخانه می رفتم تا از تمام وقتم برای خدمت به رزمندگان استفاده کنم. بانوی رزمنده دفاع مقدس گفت: زمان برگشتن رسید و همه خواهران اعزامی ...
راویان حماسه پسران و همسران
ساکن سرزمین ادبیات شد. سال 77 با یکی از جانبازان بی ادعای جنگ، دکتر ایوب نصیر اوغلی پیمان زندگی بست. 3- نام: معصومه رامهرمزی مهم ترین اثر: یکشنبه آخر معصومه رامهرمزی، یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس است که از سال1359 و در 14سالگی به عنوان امدادگر، از پشتیبانی هلال احمر جنوب به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. رامهرمزی که درطول جنگ به صورت متفرقه موفق به اخذ دیپلم شده ...
روایت بابا ایاد از روزهای نخست جنگ / نخل ها اولین شهدای جنگ بودند
...، از آن زمان به بعد همه مرا با این اسم صدا می زنند؛ در زمان محاصره آبادان که حضرت آقا به عنوان نماینده حضرت امام خمینی در شورای دفاع به آبادان آمده و همراه شهید جهان آرا منطقه را بازدید می کردند خدمتشان رسیدم، اینکه از آن زمان مرا به خاطر دارند یا نه نمی دانم اما وقتی که خدمت ایشان رسیدم هنوز دستم در دستشان بود، با ایشان صحبت می کردم از رفتارشان متوجه شدم دلشان نمی خواهد از حضورشان در آن زمان ...
دختری که کمک کار توپ 106 بود و در مقاومت خرمشهر جنگید
خانواده خانم امجدی به عنوان مهاجر جنگ زده در پل سیمان شهر ری حضور داشتند و برای خواستگاری به آنجا رفتم. همسر مریم امجدی در ادامه افزود: از مهمانان خواسته بودیم کادویی برای عروس و داماد نیاورند. مراسم عقد و ازدواج را برگزار کردیم. هر دو ما پاسدار رسمی بودیم و در منطقه جنگی حضور داشتیم و هر دو به این هدایا نیاز نداشتیم. زندگی مان را با یک خانه دو اتاقه در شرایط جنگی آبادان شروع کردیم. ی ...
رزمنده دیروز و راننده تاکسی و جانباز امروز که هنوز شور جبهه در سر دارد
5 حضور پیدا کردم، در کل 14 ماه را در جبهه های جنگ در کنار دیگر هم رزمانم به دفاع از ایران اسلامی پرداختم که 6 ماه و 8 روز آن قبل از قطعنامه و مابقی نیز بعد از قطعنامه بوده است. وی گفت: با وجود مصدومیت و بستری در بیمارستان صحرایی و شیمیایی شدن دست از حضور در جبهه ها برنداشتم. رضایی بیان کرد: در سال 77 ازدواح کرده و در گچساران ساکن هستم که ما حصل این ازدواج 3 فرزند (2 پسر و 1 ...
خانه عمه بوی سنگر های خط مقدم را می داد
.... ناگهان صدای وحشتناک انفجار آمد، ولی ساختمان ما چیزی نشد. بعد ها متوجه شدیم که بمب ها در داخل شهر و مناطقی مثل راه آهن و هلال احمر سقوط کرده اند. چند روز بعد که آنجا رفتم، دیدم چاله های بزرگی روی زمین ایجاد شده است. گویا فرزند دوم شما در مدت حضورتان در اهواز متولد شده بود؟ پسرم ایام عملیات کربلای یک که تیر سال 65 بود متولد شد. من امکان رفتم به کرمان را نداشتم و با اجازه ای ...
از امدادگری تا شستشوی ظروف
شده و صندلی هایش را کنده بودند، شدیم، قرار بود به زیارت امام برویم ولی باور نمی کردیم. تهران که رسیدیم یک شب در اتوبوس ماندیم، سرود خمینی امام را تمرین کردیم، صبح با حضور در حسینیه جماران امام را از نزدیک و طبقه دوم دیدیم و پس از آن به تبریز آمدیم. من آن سال در ریاضی تجدیدی آورده و به خاطر اینکه سال آخر تحصیلی بودم مردود شدم، نمازخانه بودم که مدیر دبیرستان(خانم خسروشاهی) آمد و مرا صدا زد ...
نماز با اعمال شاقه!
... نگاهی به من کرد و گفت: مچد (مسجد) اون سمت بود الآن وایمیسم برو ببین بازه! پیاده شدم و در عرض آزادراه از کنار نیوجرسی ها دور زدم و بین اتوبوس ها سمت مخالف گشتم ولی خبری نبود. دوباره به وسط آزادراه برگشتم و راننده گفت اون طرف چراغ های آبی برو ولی فکر کنم بسته! حرفش را قبول نکردم با سرعت رفتم و با پرسیدن پیدا کردم؛ نمازخانه قبل از عوارضی بود ولی راننده بعد از عوارضی پیاده ام کرده بود و مسیر زیاد ...
خاطرات خواندنی و شیرین این روحانی آزاده را از دست ندهید
هنوز ساخته نشده بود. چون آرپی جی می زدم. نزدیک به 70-60 تا آرپی جی زده بودم و باروت آرپی جی آرام آرام روی من نشسته بود و من را سیاه کرده بود. بعد فهمیدم آن زمانی که من از پنجره بلند شدم و آن بنده خدا نگاه کرد و هراسناک شد و زهره ترک شد، قیافه ی من را دیده بود و ترسید. بنده در سال 1361 اسیر شدم. در اردوگاه داشتم قدم می زدم و دیدم که یک عراقی روی صندلی وسط اردوگاه ...
روپوش سپید و خاکی
به مناسبت هفته گرامیداشت دفاع مقدس با دکتر حمیدرضا ادراکی، متولد 1342 از شهرستان بروجرد، جانباز 70 درصد و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به گفت و گو نشستیم. از تجربه دوران جنگ و محل خدمتتون بگویید؟ در سال 1362 تحت عنوان سرباز تکاور نیروی دریایی به جبهه عملیاتی خرمشهر اعزام شدم و در تابستان 1363 پس از عملیات مجنون و بدر در تک دشمن در جبهه خط اروند رود، به دلیل اصابت ...
چرا ارتش در نقطه صفر مرزی نجنگید؟ کد خبر: 890118 / دیروز, 20:33 / ایران
...، وقتی رفتم شادگان، دیدم سرهنگ فروزان هم آنجاست. ما از قبل باهم آشنا بودیم. ایشان نامه ای به دست من داد و گفت شما به عنوان فرمانده عملیات خرمشهر و آبادان منصوب شده اید. حرکت کنید بروید آنجا، هر کاری از دستتان برمی آید برای نجات این دو شهر انجام دهید. این اتفاق روز بیست و هفتم مهر پیش آمد. ما رفتیم سوار بالگرد شدیم و بعدازظهر روز بیست و هفتم مهر ساعت 5 بعدازظهر آمدیم به طرف آبادان ...
لباس شخصی ها به پله دوم رسید
پشت سنگر همان اتوبوس و شیشه ها را روی زمین گذاشتم. چندنفری همین که کوکتل مولوتوف ها را دیدند، آمدند جلو و نفری یکی ازم گرفتند. بعد هم شروع کردند به آتش زدن و انداختن به طرف گاردیها. خودم هم دستبهکار شدم. پارچۀ یکی از شیشه ها را آتش زدم، رفتم لبۀ اتوبوس و سرک کشیدم. یکدفعه تا خواستم شیشه را پرت کنم به سمتشان، یکی از مأمور ها متوجه شد. به زانو نشست و نشانه گرفت که به سمتم شلیک کند. من هم شیشه را پرتاب ...