گفتگو با مأمور پلیسی که از ترور جان سالم به در برد
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت جالب خواستگاری و عقد حاج حسین یکتا
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو ، پانزدهمین برنامه افطاری شبکه یک سیما (دعوت) در روز میلاد امام حسن مجتبی(ع) با میزبانی حاج حسین یکتا رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس، پدر و مادر و همسرش گذشت؛ در ابتدا پدر و مادر حاج حسین از 52 سال زندگی مشترک شان گفتند. مادر گفت 68 سال دارم و 15 سالگی با همسرم ازدواج کردم و پدر ادامه داد: من از 15 سالگی کاسب بودم؛ در کار پوشاک و فرش بودم در این ...
شنیدن داستان طلبه جوانی که کلیه اش را به لبخند کودک بیمار بخشید
نظافتی در ابتدای این برنامه گفت: نخستین لقبی که مردم به من دادند همان زائر پیاده بود. علتش هم پیاده روی هر ساله ما به کربلا از سال 1382 بود. آن سال ها خیلی پیاده روی به سمت کربلا مرسوم نبود. ما از آمل تا کربلا، حدود 45 روز در راه بودیم. هنوز صفحه رسمی من در اینستاگرام به نام همان زائر پیاده فعال است. وی در ادامه به ماجرای اهدا کلی خود و چگونگی آشنایی با سجاد اشاره کرد و گفت: در اوایل ...
ماجرای رابطه عاطفی فرزندان شهدا با "حاج قاسم"
آغاز کردم و چقدر خوب که نویسنده انتخابی من حضور داشت و شد حامی این پژوهش.با همسرم به دفتر کارشان رفتیم و ساعت ها گفت وگوی صمیمانه، مسیر پیش رویم را روشن تر کرد و من را مصمم تر. مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید: او با اشاره به اینکه همه لحظاتی که درباره شهدا و خانواده هایشان گزارش تهیه می کردم، کار حساب نمی شد تصریح کرد: من در طول دوران خبرنگاری ام از سال 1388 تا 1396 خیلی ...
صفحه مخفی زن و شوهر را به دادگاه خانواده کشاند
حادثه 24 - فضای مجازی زندگی مشترک مرا بعد از 18 سال به هم ریخت و همسرم را از من گرفت. با همسر اولم زندگی خوبی داشتم تا اینکه از پیام های خصوصی در گوشی اش متوجه شدم همسرم در اینستاگرام یک صفحه مخفی دارد، نتوانستم تحمل کنم و دیگر به ادامه زندگی با او فکر نکردم و به زندگی مشترک با او برای همیشه پایان دادم. چند ماهی شوکه بودم و دلم نمی خواست کسی را ببینم. از شبکه های مجازی متنفر ...
شوهرم می خواهد با زن دیگری ازدواج کند
زن 40 ساله که مدعی بود شعله های انتقام از همسرش همچنان در وجودش زبانه می کشد اما از رسوایی و آبروریزی هم می ترسد درباره مشکلی که زندگی اش را به اشک های گرم و سوزان شبانه روز پیوند می داد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتریگفت: 18 سال بیشتر نداشتم که با آرین ازدواج کردم. مدتی بعد او در یکی از ادارات دولتی استخدام شد و این گونه زندگی ما روی ریل خوشبختی قرار گرفت. همسرم در امور فرهنگی ...
زندگی تلخ زنی که پی عشق تازه ای رفت
برآورده کند. او تمام کمبودهایم را جبران می کرد و دوست داشتن را بلد بود، کم کم به او وابسته شدم و پنهانی با او ارتباط تلفنی و بعضاْ حضوری داشتم، او تمام فکر و ذکرم شده بود، تا جایی که با همکاری این فرد، تصمیم گرفتم از همسرم جدا شوم و با ایشان ازدواج کنم. حدود یکسال و نیم طول کشید تا من از همسرم جدا شدا شدم و در حال حاضر یک ماه است که طلاق گرفته ام. دو فرزندم نیز نزد همسرم ماندند ...
زنم را به خاطر ازدواج با سحر کشتم ! / با نامزد برادر زنم دوست شدم !
به گزارش رکنا، این مرد جنایتکار 2 سال قبل با خوراندن قرص برنج به همسرش او را به قتل رسانده بود. وی وقتی دستگیر شد به مأموران گفت: چند ماه است که با زنی به نام سحر ارتباط و قصد ازدواج داشتم. من به خواستگاری آن دختر هم رفته بودم، اما نمی توانستم همسرم مینا را طلاق بدهم، چون من و مینا نسبت فامیلی هم داشتیم و ممکن بود با جدایی ما کل فامیل به هم بریزد. من و مینا اختلافات شدیدی داشتیم. روز ...
همسر شهید شیرودی: هواپیمای عراقی وارد منزل ما شد؛ اما جبهه را ترک نکرد
فرش می اندازد و فرش به اندازه همان سطح بخاری می سوزد البته من در آشپزخانه بودم دیر متوجه شدم من نگران بودم که چگونه به همسرم بگویم، چون به هر حال با پول قرضی این فرش را تهیه کرده بود، آن شب یک ماموریت کار داشت روز قبلش هم تهران بود، من گفتم خدایا چه بگویم شاید ناراحت شود... *واکنشی که غیرقابل تصور بود وی در ادامه بیان می کند؛ آن شب یک مصاحبه تلویزیون ی از شهید شیرودی پخش کرده ...
من 68 سال پیش دندانپزشک شدم
. مادرهمسرم از بیماران من بود ووقتی ازدواج کردیم ایشان 20 ساله بودند. سپید: به نظرم همچنان با عشق زندگی می کنید؟ یکی از بزرگترین شانس های من در زندگی ازدواجم بود. 50 سال از زندگی ما می گذرد و من همیشه غرق عشق و محبت ایشان بودم، چه من و چه 4 فرزندم همیشه با عشق و محبت همسرم زندگی کردیم. ایشان 30 سال از مادر من مراقبت کرد و ما با هم زندگی کردیم بدون کوچک ترین حاشیه و تنش. من هیچ وقت این حجم ...
رکورددار بالاترین پرواز جنگی/ شهید شیرودی بیش از 40 بار دچار سانحه هوایی شد
گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید. روز اول جنگ همسر شهید شیرودی وضعیت همسرش را در اولین روز تجاوز بعثی ها چنین به یاد می آورد: برای ناهار خانه خواهرم دعوت بودیم. اکبر تازه از پادگان برگشته بود. در حال شستن دستهایش بود که صدای مهیب انفجار شنیده شد! گویا عراق تهدید به حمله کرده بود. اکبر به بالکن رفت و دید فرودگاه را زده اند! بدون توجه به ما لباس پروازش را پوشید و یادم هست حتی ...
اظهارات مرد شیشه ای که پسربچه 6 ساله را کشت؛ با اصرار مادرش شکنجه اش می دادم!
. هیچ وقت او را کتک نزدم. به خاطر این که فرزند خودت بود؟ نه. من آرش را هم دوست داشتم، اما مادرش مرا ترغیب می کرد او را تنبیه کنم. من زندانی بودم! زن جوان سعی می کند خود را بی قرار فرزندش نشان دهد. می گوید بی گناه است و مهران دروغ گفته که او ترغیبش کرده است. چرا در این مدت شکایت نکردی؟ مهران گوشی ام را گرفته بود و در خانه زندانی ام کرده بود. می گفت آرش در ...
روایت امداد الهی در واقعه ای که پنج رمضان اصفهان را رقم زد/ پیکر شهید نباتی چگونه به دست تظاهرکنندگان در ...
که آن موقع سال ها بود با گروه مهدویون در مبارزه با رژیم شاهنشاهی بودم، با تعدادی داروخانه و پزشک متدین مرتبط بودم و نیازهای دارویی و درمانی گروه را در حد امکان رفع می کردم. در آن روزها به صورت پوششی در یک داروخانه و همچنین در درمانگاه عسکریه به صورت پوششی کار می کردم و کارهای اورژانسی را برای خدمت رسانی به اعضای گروه فرا می گرفتم و معمولاَ هفته ای دو-سه روز به صورت رایگان در این درمانگاه شیفت می ...
حس غرور شیرین از تزریق یک واکسن کرونا
رغم اینکه می توانست با توجه به جایگاهی که دارد و در عین حال مواجهه هر روزه اش با بیماران مبتلا به کووید خیلی زودتر از اینها واکسینه شود اما با آن سن و سال ریسک خطر ابتلا را پذیرفت و هر روز هم بیماران مبتلا به کرونا را ویزیت و صبر کرد تا واکسن ایرانی تولید شود و خود را با آن واکسینه کند تا اگر عوارضی هست دامن او را پیش از مردم بگیرد. در واقع اعتبار و آبرو و بلکه در این یکسال جان خود را گرو ...
سرقت مرغ و تخم مرغ با کلت و کلاش!
باعث شده حجم حمل و نگهداری از سلاح میان مردم به طور چشمگیری افزایش پیدا کند. مثلا مجازات حمل و نگهداری سلاح گرم سبک غیرخودکار شش ماه تا دو سال و جزای نقدی درنظرگرفته شده برای آن، دو تا هشت میلیون تومان است. در شرایطی که بهای خود سلاح 15میلیون تومان است، واضح است تعیین جریمه دو تا هشت میلیون تومانی بازدارنده نیست یا حبس شش ماه تا دو سال هم به دلیل این که تبدیل به جریمه نقدی می شود، حالت ...
چوبه دار در انتظار مرد همسرکُش
.... او گفت: مدتی بود که با زنی رابطه داشتم و می خواستم با او ازدواج کنم و نمی توانستم او را فراموش کنم . از طرفی نمی توانستم از همسرم جدا شوم، چون همه فامیل به هم می ریخت. من و میترا اختلافات شدیدی با هم داشتیم. روز حادثه همسرم گفت سردرد دارد . من مقداری قرص برنج را داخل کپسول ریخته و روی اوپن آشپزخانه گذاشته بودم، وقتی پرسید قرص ها کجاست، آن قرص را نشان دادم و او هم یک کپسول را که ...
شهید شیرودی؛ ستاره درخشان هوانیروز
اینچنینی در نگاه ما قابی ماندگار خلق کنند. امروز 8 اردیبهشت ماه، سالروز شهادت علی اکبر قربان شیرودی خلبان هوانیروز است که جانانه در میدان نبرد جنگید و جان خویش را فدای ملت و مکتب خویش کرد. حسین قاسمی جامی که کارگردانی سریال سیمرغ را برعهده داشت، در گفت وگویی درباره انگیزه ساخت این سریال می گوید: سال ها بود که وقتی از جلوی ورزشگاه شیرودی رد می شدم با خودم می گفتم که لابد شیرودی یک ...
پیغمبر غربتی ها
بودم چگونه او را ببینم. فقط من ذوق داشتم که بیاید و دخترش را ببیند. یک وقت متوجه شدم که حسن از بین در نگاه می کند. به من اشاره کرد که به من خبر دادند خداوند به من یک دختر داده که پروردگار را شکر می کنم، روزیش را هم خدا می دهد. میهمان ها که رفتند ایشان آمد و فرزندش را از ما گرفت و کمی به او نگاه کرد، معلوم بود که خیلی خوشحال است. حسن نام دخترمان را سمیه گذاشت. انتهای پیام/ ...
این صندلی را برای بیماران گذاشتند، من حالم خوب است
...، دو سه باری تلفنی صحبت کردیم و بعد ازدواج کردیم، دوران نامزدی مان 6 ماه و نیم به طول انجامید بعدش عروسی کردیم و برای زندگی به تهران آمدیم. خانم مهدی پور، ادامه می دهد؛ سال 1389 بود که دخترمان رضوانه خانم به دنیا آمد، یک سال بعد همسرم وارد حوزه هنری شد و به کسب مهارت در زمینه ساخت مستند و فیلمبرداری پرداخت، دلش می خواست فقط خدمت کند، در کنارش اهل خانواده هم بود هر فرصتی هر چند کوتاه ...
نگهبان طمعکار؛ سردسته راهزنان مسلح
روز حادثه از انباری حوالی کهریزک 215کارتن سیگار خارجی بار زدم و به سمت اصفهان حرکت کردم. حوالی منطقه شور آباد بودم که ناگهان خودروی پژو و پرایدی جلوی ماشین من پیچیده و مسیر مرا بستند. آنها تجهیزات نظامی همراهشان بود و می گفتند که مأمور هستند و مجبورم کردند تا از ماشین پیاده شوم. ابتدا تصور کردم مأمور هستند؛ چرا که حتی اسلحه هم داشتند اما وقتی از ماشین پیاده شدم و آنها با تهدید مرا به ...
ماجرای ترور و گلوله باران در خرمشهر چه بود؟
...، پشت سرم حرکت کردند. دو متری از خانه دور شده بودم که گلوله باران شروع شدم. تنها 6 ثانیه گذشت، اما 30 گلوله شلیک شده بود؛ 22 گلوله به خودرو اصابت کرد و هشت گلوله نصیب من شد. نظری در ادامه تصویر همسر و اهالی محل بر میدان خون و گلوله را روایت می کند. او می گوید: هنوز جان در بدن داشتم. حرکت موتورسواران را دیدم که صحنه تیرباران را ترک کردند. چشم هایم را به سختی باز نگه داشتم و ...
مرد خائن به زنش قرص برنج خوراند! / مریم بی گناه کشته شد + عکس
حمید در جایگاه ویژه ایستاد در تشریح جزئیات ماجرا گفت :من و همسرم با هم فامیل بودیم که ازدواج کردیم .من فوق دیپلم دارم و در شرکت توزیع آب معدنی کار می کردم. ما زندگی خوبی داشتیم اما مدتی بود به مواد مخدر معتاد شده بودم و قرص مصرف میکردم. چند ماهی بود با دختر جوانی به نام شهین آشنا شدم که قصد داشتم با او ازدواج کنم و به همین خاطر تصمیم به قتل همسرم گرفتم اما هنوز هم خودم باورم نمیشود دست به چنین ...
جزئیات شکنجه مرگبار پسر 6 ساله توسط ناپدری
دختر من و پسر همسرم هم با ما زندگی می کردند. روز حادثه من برای دخترم یک گوشی تلفن خریده بودم اما رسول سر این موضوع با دخترم درگیر شده بود و دعوا کردند البته بیشتر اوقات با هم دعوا می کردند اما آن روز من خیلی عصبانی شدم و رسول را کتک زدم می خواستم تنبیه شود به همین خاطر با سیگاری که دستم بود او را سوزاندم اما ناگهان از هوش رفت و بعد هم متوجه شدم نفس نمی کشد برای اینکه همسرم نفهمد به بهانه بیرون ...
تجربه حس پدر و مادری بعد از پنج سال
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ مرتضی حاجی زاد و راضیه بابایی؛ مرتضی ماجرای ازدواج شان را تعریف کرد و گفت: قبل از ازدواج خارج از کشور بودم با دختر خاله ام موضوع ازدواج ام را مطرح کردم و او همسرم را پیشنهاد داد که با آنها همسایه بودند؛ 28 سال ام بود و تصمیم به ازدواج گرفتم؛ در خواستکاری در همان نگاه اول عاشق شدم. راضیه در ادامه گفت: من خواستگاران زیادی داشتم در خانواده ای بودم که ...
زن جوان: گرفتار نقشه شومِ شاگرد مغازه شدم
اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: هشت سال قبل و در حالی که به تازگی دیپلم گرفته بودم سهراب به خواستگاری ام آمد. او استخدام یکی از ادارات دولتی بود و جوانی بسیار موقر و مودب به نظر می رسید. سهراب جوانی خوش اخلاق و ساده دل بود به همین دلیل هم خیلی از این ازدواج رضایت داشتم و احساس می کردم در کنار او به همه آرزوها و خواسته های دوران کودکی ام می رسم چرا که پدر من کارگر ساده ای بود که باید ...
هدیه ما آموزش مهارت رایگان به شما
زندگی روزمره مواجه می شوند که هزینه های لازم برای این موارد را ندارند. در پویش منتظران باران مسئولان به ارائه خدمات مختلف از جمله تعمیر لوازم خانگی افراد نیازمند توسط خیّران تمرکز کرده اند. حجت افرادی یکی از ساکنان محله لشکر در این خصوص می گوید: از زمان شیوع کرونا بیکار شدم. کارگر یک تالار پذیرایی بودم و اندک حقوقی داشتم. در حال حاضر با موتور یکی از دوستانم به صورت پاره وقت در پیک موتوری ...
یک خاطره از اسارت
.... نزدیک 300 نفر در عملیات بدر اسیر شدند که من هم جزوشان بودم. این عملیات در منطقه عملیاتی خیبر در شرق دجله انجام می شد. در عملیات خیبر عراق گاز شیمیایی زد و نیروها مجبور شدند از شرق دجله برگردند و در جزیره هور بمانند. سال بعد در همین منطقه عملیات بدر انجام شد و رزمندگان در روز اول و دوم عملیات 40 کیلومتر پیش رفتند و اتوبان العماره بصره تصرف شد. ما که صبح به آنجا رسیدیم هنوز ماشین های ...
شاعر دشت و هور حکایت هایی از زندگی سردار شهید اصغر انصاری
کار به دعوا کشید و دو تا ... زدم توی گوشش، ولی اصغر دست بلند نکرد. بعد هم به همسرم گفت بهش بگو برادر بزرگی و به گردنم حق داری، احترامت واجبه. ولی قرار نیست هر چی بگویی بگویم چشم. من نمی توانم از مملکتم دست بکشم. خودت هم بیایی اینجا دیگر برنمی گردی برادر شهید ادامه داده آست : به خاطر این دعوا تا چند ماه نمی آمد خانه ما. ولی بعد کم کم آشتی کردیم. من همچنان مخالف بودم. دایم بهش ...
عزت اسلام و ایران را از لوله اسلحه فریاد زدند!
پنج سال محکوم شدم، ولی وقتی فهمیدند عضو مؤتلفه هستم، به 10 سال زندان محکومم کردند! جرم من هم مخفی کردن شهید حاج صادق امانی بود. در زندان با شهید حاج مهدی عراقی، آیت الله محی الدین انواری، آقای عسگراولادی، ابوالفضل حاج حیدری و... یکجا بودیم. در زندان به فکر افتادیم که تحت عنوان سوادآموزی، کار های فکری و فرهنگی خودمان را ادامه دهیم و در این میان قرار شد بنده به زندانی ها درس بدهم. یک بار به یکی از ...