سایر منابع:
سایر خبرها
نشاط آزادگان تلاش دشمن برای شکست روحیه شان را ناکام می گذاشت
ناجی می داند که باعث شد تا آزادگان از این دوران سخت به سلامت عبور کنند. این آزاده و نویسنده دفاع مقدس در گفتگو با جوان از شرایطی که بر آزادگان حاکم بود و از روز های بازگشت به کشور می گوید که در ادامه می خوانید. شما در چند سالگی به اسارت دشمن درآمدید؟ من 19 ساله بودم که اسیر شدم. آن زمان تعطیلی دانشگاه ها در کشور مطرح شده بود و سال اول این تعطیلی به زمان تحصیل من در دانشگاه خورد. از ...
خاطراتی شنیدنی از تلاش امدادگران در دوران دفاع مقدس
آویزان به بیمارستان رساندند. آقای نرگس زا به من گفت: گوش پاسبان رو بخیه کن. قد من یک متر و نود سانتی متر بود. هرروز روپوش سفید اتو کرده تنم می کردم. خیلی باد به غبغب می دادم که مثلاً کسی شدم و کار یاد گرفتم. با شنیدن صدای آقای نرگس زا جا خوردم و گفتم: من؟! او هم جواب داد: بله، تو. تکنسین اورژانس منتظر بود من گوش مجروح را بخیه کنم. نگاهی به گوش پاسبان انداختم، وضع بدی داشت. مانده بودم که چه کار کنم ...
خاطره شنیدنی بازیگر یاور از پشت صحنه شب دهم
... یعنی مسئله کرونا بعدا به فیلم نامه اضافه شد؟ بله، آن فیلم نامه ای که من خواندم چیز دیگری بود. قصه حاج فتاح بود که فرزند دوستش از خارج از کشور می آید، او را راهنمایی می کند و خانه آن ها را که به عنوان امانت دست او بود، به فرزند دوستش می دهد. من فکر می کنم بقیه مسائل اضافه شد. هرچند که قصه اولیه ساده بود و پیچیده نبود، اما به هرحال روان و عامیانه بود و قصه بدی نبود. شرایط ...
آخرین وصیت چوپانی که اسیر عراقی ها بود
معصومه آباد، راوی کتاب من زنده ام یکی از نیروهای جوان هلال احمر بوده که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان نماینده فرماندار در هلال احمر در یکی از یتیم خانه های شهرش مشغول به کار می شود و در زمان آغاز حملات هوایی رژیم بعث به شهر آبادان، مجبور به انتقال کودکان به شیراز شده و در راه برگشت و در همان روزهای ابتدایی جنگ به اسارت بعثی ها درمی آید. او به همراه سه زن دیگر بیش از 40 ماه در ...
حاج اکبر بازوبند: نیازی نیست هیأت های چندصدنفره برگزار شود/ آقا فرمودند غزل هایی که در آن سازندگی باشد ...
یک چیز کوچک که حقم بود همه چیز را برهم زدم. بعد رفتم منبر و کارم را انجام دادم. باید ذکرمان برای خود ارباب باشد - باید تفکرمان را نسبت به کاری که انجام می دهیم درست کنیم. یعنی ذکرمان برای خود ارباب باشد. - یک بار در دوران جوانی مجلس یکی از سران دعوت شده بودم. تمام ماه تلاش کردم بهترین شعر را حفظ کنم و خودی نشان دهم. وقتی شروع به خواندن کردم هرچه تلاش کردم مجلس ...
از خط مقدم در جبهه های جنگ تا خط مقدم مقابله با کرونا/ توفیق خدمت به بیماران نیازمند هدیه امام رضا (ع) ...
مقدم عنوان کرد: برای گذراندن طرح به طرف بیرجند آمده و ابتدا به قاین رفتم.در سال 1375 وارد قاین شدم و تا سال 1379 در این شهر بودم. وی اظهار کرد: در بیمارستان قاین فعالیت های زیادی انجام دادم. بیمارستان قاین ابتدای کار سامان نداشت. پزشک متخصص داخلی نداشت و اصلا نمی دانستند پزشک داخلی چیست؟ این پزشک متخصص داخلی گفت: ابتدای این که من به قاین رفتم یک پزشک جراح در بیمارستان قاین ...
روزهای نخست شیوع کرونا سخت ترین دوران حرفه ای ام بود/اقدام تحسین برانگیز فولاد مبارکه در تامین اکسیژن ...
رایگان مراکز درمانگر را تحسین کرد و اظهار کرد: با شیوع کرونا اگر اقدامات خیران سلامت نبود قطعا با چالش های جدی مواجه می شدیم و در تمام این دوران خیران سلامت در کنار مردم حضور داشتند. استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: متاسفانه با شیوع کرونا بسیاری از کادر بهداشت و درمان جان باختند که قرار شده آمار دقیق جان باختگان جبهه سلامت به انضمام کادر درمانی که در یک سال و نیم اخیر تست کرونا آنها ...
عکس| ماجرای خداحافظی سیدحسین حسینی از استقلال
توسط کیروش دوباره به تیم ملی دعوت شد ولی در لیست نهایی برای اردوی اتریش نبود. اکنون شنیده می شود حسینی مورد توجه باشگاه کونسالدول ساپورو ژاپن که در جی لیگ حضور دارد، قرار گرفته و حاضر است مبلغ قابل توجهی برای جذب این دروازه بان پرداخت کند. با این حال کادرفنی استقلال برای فصل آینده به دنبال جذب یک دروازه بان دیگر است تا درون دروازه این تیم رقابت ایجاد شود. بنابراین بعید به نظر می ...
ناگفته های پندار اکبری؛ از مبارزه ماموران گاندو با کرونا و جاسوس ها تا مورد عجیب آقای خاص
لازم را کردند و با شروع فیلم برداری فصل اول، راجع به تیپ سازی این نقش تحقیق کردم. ضمن این که درباره مسائل نظامی تا آن جا که می شد پرس و جو کردم و راهنمایی گرفتم. قصه با تمام پیچ و خم هایش پیش می رفت و جذابیت اش مرا با خودش همراه می کرد. سعید یکی از شخصیت هایی بود که از روز اول برایم جذابیت داشت و چالش برانگیز بود. تقریباً دو فصل و حدود سه سال با شخصیت سعید همراه شدم و برایم شیرین و پرخاطره بود ...
خانه عنکبوت و رعایت شفاهی قانون کپی رایت!
. با اینکه امکان ارتباط مؤثر کلامی خیلی ممکن نبود، اما دوستانمان در جشنواره، با ترجمه لفظ به لفظ، امکان آشنایی بیشتر با ایشان و آثارشان را در مدت زمانی محدود فراهم کردند. سال ها بعد تعدادی از آثارش را - همچون حصار و سگ های پدرم و خانه ای از جنس آب که توسط مترجمانی مانند مریوان حلبچه ای و رضا کریم مجاور در ایران منتشر شده بود - خواندم، بی شک زبان ترجمه ها با هم تفاوت دارند و هر کدام با توجه به توان ...
حبیب: هواپیمای روسی مانع شهادتم شد! + عکس
در عکس شان هر عنصری باشد، چون در کوچه های لبنان زباله فراوان دیده می شود. و دیگر برایشان مهم نیست. **: یادم هست در یک مقطعی جمع آوری زباله ها در لبنان مسأله ساز شده بود و مردم برایش تظاهرات کردند. عطوی: بله، الان برایشان عادی شده ولی خانه هایشان خیلی شیک است. **: شما سرجمع چند اعزام به سوریه رفتید؟ عطوی: در دوران اوج نبرد سوریه، اگر آن اعزام را هم حساب ...
مجری سمت خدا : ناخواسته وارد تلویزیون شدم/ از ادیان و مذاهب مختلف مخاطب داریم
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، نجم الدین شریعتی مجری معروف برنامه سمت خدا با حضور در برنامه شب نشینی درباره زندگی کاری، تحصیلی و شخصی خود با عبدالرضا امیراحمدی به گفت و گو نشست. بنا بر این گزارش، شریعتی درباره سوابق کاری خود گفت: از دوران نوجوانی گویندگی رادیو و تلویزیون را خیلی دوست داشتم و خیلی هم برای آن تلاش کردم اما نمی شد و به همین دلیل به سراغ درس و زندگی رفتم ...
آزاده نوجوان دفاع مقدس: کاری کردیم عراقی ها از خودشان کتک بخورند!
دیدند این طوری نمی شود مثل زنبور دسته جمعی با هم حرکت می کردند تا کم تر ضربه بخورند. وقتی چشمانم را باز کردم، دیدم همه یک طرف، من هم یک طرف. ماندم چطوری قاطی جمعیت شوم. فانوسقه یک عراقی که چندان درشت نبود را کشیدم و لابلای بچه ها خودم را جا دادم و به سمت جمعیت ملحق شدم. عراقی ها هم بعد از نیم ساعت و خستگی بی خیال ما شدند. 4 روز آنجا بودیم. با دیگ برای ما آب می آوردند و با یک قوطی به همه ...
رزمنده و آزاده دیروز، مدافع سلامت امروز/ ایثار و فداکاری با دلی پُر از ایمان
چشمانمان بود. وی از اولین روز اسارتش گفت: روز اول اسارت نزدیک غروب خبرنگارای خارجی و داخلی، نیروهای نظامی همه بودند فرمانده بصره هم بود، دومین نفری بودم که مرا بازجویی کردند، گفتم تدارکاچی هستم، خیلی شکنجه کردند، گفتند نفر قبل هم گفت تدارکات چی است، مگر این می شود؟!، او را هم آوردند ما انگار همدیگر را نمی شناختیم، هر دو اظهار بی اطلاعی کردیم، گفتم ما گرانمان فرق می کند، با وجودی که باور نکرند ...
انتشار عکسی از همسر پژمان جمشیدی
بیشتر با هم بودیم و هم اتاق می شدیم 8 تا دربی حضور داشتم که 1 را بردیم، 2 تا باختیم و 5 تا مساوی شد تعداد بازی های ملی من می گویم بیست و یکی، عادل فردوسی پور می گوید 14 و فدراسیون هم می گوید 19 (با خنده) اما خیلی هم فرق نمی کند یک بازی ملی هم افتخار کردن دارد ناگفته های پژمان جمشیدی از دوران فوتبال - مشرق نیوز خداحافظی از فوتبال سال ...
تشنگان قله های برفگیر
...، منورها یکی یکی بالا رفتند و تاریکی رنگ باخت. سایه به سایۀ فرمانده دسته گروهان یکم گردان الفتح، ماشه را می چکاندم و جلو می رفتم. تا می دیدم کُپ کرده، زود پناه می گرفتم؛ بلند که می شد، سریع پشت سرش می دویدم و مراقب بودم از پهلوها ما را نزنند. از موقعیت طلائیه به خط دشمن زده بودیم و چون تجربه و شناختی از منطقه نداشتم، افتاده بودم دنبال فرمانده دسته و هر کاری می کرد، بی کم و کاست انجام می دادم ...
هادی پور: می خواهم در پاریس با المپیک تسویه حساب کنم/ قهرمانان سابق بی مهری کردند
ماه تا ماه به خانه نمی رفتیم و تمرینات بسیار سنگین و فشرده را پشت سر گذاشتیم. بچه های المپیکی تکواندو هیچ چیزی کم نگذاشتند و هاشم نیز از این قضیه مستثنی نبود و هر چه در توان داشت را گذاشت. مطمئن باشید هیچ کسی بیشتر از خود بازیکن از عدم نتیجه گیری ضربه نمی خورد و هیچ ورزشکاری دوست ندارد بعد از این همه زحمت بدون نتیجه بازگردد. در خصوص شرایطی که اتفاق افتاد هیچ س بهتر از خود هاشم نمی تواند ...
82 سال اجرای تعزیه با عشق
به گزارش بولتن نیوز ، حاج مرتضی صفاریان هنرمند پیشکسوت عرصه تعزیه گفت: من از 6 سالگی تا امروز که بالغ بر 88 سال سن دارم در مسیر تعزیه گام برداشته ام و با خود نیز عهد کردم که تا پایان عمر دست از این راه که معتقدم راه نجات است، برندارم. وی افزود: من در 6 سالگی با تشویق برادرم، پدرم که مکتب دار بودند و حاج سید محمد بزرگ، وارد تعزیه خوانی شدم. در آن دوران به دلیل حافظه خوبی که داشتم، نقش ...
سلول های ابوغریب شبیه گاو صندوق بود!
در اردوگاه های دشمن، حضور مجدد در ایران را به رؤیایی دور در نظرمان درآورده بود که حالا داشت به واقعیت تبدیل می شد. هنگام ورود به ایران با استقبال گرم مردم رو به رو شدیم، در اراک هم که خانواده، اقوام و آشنایان سنگ تمام گذاشته بودند. در میان اقوام عمه ام را که مادر شهید بود، ندیدم. از دخترش پیگیر احوال او شدم، گفت مادرم به شهادت رسیده است. از حرفش جا خوردم. آخر آن پیرزن که نمی توانست به جبهه برود ...
ستاره بارسا و یادآوری دوران کابوس وار کار با مورینیو
.... ممفیس دیپای گفت : "من در مورد این قضیه که چرا این اشتباه به وجود آمد خیلی فکر کردم. در فصل اول مجبور شدم خودم را با شرایط وفق دهم اما اوضاع مثل دوران حضور در آیندهوون پیش نرفت. من علاوه بر از دست دادن اعتماد به نفس به خودم، اعتماد لوئیس فن خال را هم از دست دادم." دیپای در ادامه گفت : "برای من سخت بود. فصل بعد احساس کردم تجربه بیشتری دارم اما آنها مربی را تغییر دادند. ژوزه مورینیو ...
نمی توانستم از او بگذرم/ با دلتنگی هایم صبوری می کردم/ با شهادت همسرم کاملا تنها شدم
خوبی بود و همه در روستای ما او را می شناختند و به او احترام می گذاشتند؛ حتی آن قدر همه او را قبول داشتند که در شب خواستگاری حتی راجع به مهریه با او صحبتی نکردند؛ من در روز عقد متوجه شدم که خودش برای من مهریه ای در نظر گرفته است؛ شش روز بعد از عقد او به جبهه رفت؛ ما عقد ساده ای داشتیم و بیشتر مخارج عقد از جمله حلقه های مان را برای کمک به جبهه دادیم. او ادامه داد: من هم مانند هر دختری ...
775 روز اسارت در اردوگاه عراقی ها کمپ 6
حس شد اما باورود به مشهد تا در خانه پدری ام استقبال باشکوهی صورت گرفت. وقتی پدر را دیدم فریادی بلند کشیدم که بزاریدم روی زمین چون روی شانه های مردم عزیز بودم و در ان لحظه اشک خوشحالی بود باورم نمی شد دوباره پدرم رو دیده باشم 10_به عنوان سوال اخر حرفتان به مسولین و جوانان چیست؟ایا بعد از ازادی اسارت انطور که شایسته بود به رزمندگان و اسرا رسیدگی شد؟ روی صحبتم با تعداد اندک ...
آخرین اقدام بعثی ها پس از دفاع مقدس چه بود؟
قدم زدن بودیم. با اصرار کامبیز به داخل رفتیم. پیام صدام خوانده می شد. بچه ها میخ شده بودند به تلویزیون و پلک نمی زدند. ذهنم روی خبر تبادل گیر کرده بود. بوی تعبیر خوابم خیلی زود همه جا پیچید؛ تبادل ما در شب انجام شد، برگشتیم ایران. روای: محمد میرزاکوچکی، اردوگاه 16 * ماجرای گروگان گیری بعثی ها با حاج آقا ابوترابی در بند 1 آسایشگاه 3 مستقر بودیم. ایشان با ...
آزادگان همچنان انقلابی و وفادار به نظام اما نیازمند توجه بیشتری هستند
از چریک های حضرت امام (ره) در مسیر سرپل ذهاب حرکت می کردند به ما رسیدند و ما را نیز با خود سوار کردند، وقتی که به روستای "شیرین آب" رسیدیم، متوجه شدیم عراقی ها راه را بسته اند، ناچار شدیم زیر پلی تا شب مخفی شویم. بنده شب هنگام وارد یک تانک عراقی شدم و یک دست لباس عراقی پوشیدم، اما به محض پیاده شدن از تانک اسیر شدم و به مدت 10 سال در اسارت عراقی ها بودم. اسرا در تمام دوران ...
کتاب ساعت 5 بود
وطن بازگرداند. در سالهای بعدتر فیلم، سریال و کتاب ساخته و به نگارش درآمد. زندگی در دوران اسارت و اردوگاه های عراق، دردها و لبخندهایشان و بالاخره طعم آزادی در روزهایی که جنگ به پایان رسیده بود.. کم و بیش هم همه ما دیده و خوانده ایم، هر چند به نظر می رسد برای نشان دادن و به تحریر درآوردن واقعیت این خاطرات هنوز هم کم کار کرده ایم. اما در بین آثار خوب و قابل توجه کتاب ساعت 5 بود به قلم ...
اعزام پنهانی مدافع حرم ایرانی از مسیر لبنان!
.... من همان پیاده نظام بودم. نمی دانم چرا و به چه دلیلی از شانس، من راننده شدم و ماشین دستم افتاد. **: چه ماشینی دستتان بود؟ عطوی: تویوتا وانت. (به اصطلاح تویوتا 4 و نیم) **: پشتیبانی سلاح و غذا و امکانات بر عهده شما بود؟ عطوی: اینطور نبود که من مثلا هر روز بروم ناهار بیاورم؛ کارمان متفرقه بود. یک چیز ثابت نبود. مثلا یک باره فاطمیون می گفت فلان جا یک ...
دوران امیدوارکننده داوران در لیگ برتر| مشهدی مستعد!
هویت تیمی دوست داشتنی شد، علی داوران بازیکن جوان مشهدی هم حضور داشت؛ پسربچه ای که هنوز پایش به فوتبال حرفه ای و تیم های بزرگ باز نشده بود. علی داوران درباره آن روز ها گفت: آن موقع در لیگ استان و برای تیم صنعت خراسان بازی می کردم. آقای چمنیان و کادرشان در سراسر ایران استعدادیابی می کردند و بازیکنان مستعد را به تیم ملی فرامی خواندند. من هم آن موقع به تیم ملی دعوت شدم و معتقدم بازی در ...
ماجرای ساختن موسیقی فیلم گاو
غرب بودم و اصلا دغدغه ام موسیقی ایرانی نبود. البته موسیقی ایرانی در خانواده ما مقوله ای آشنا بود. پدر و عمویم شاگر درویش خان بودند و تار یاد می گرفتند؛ گرچه حضور آنها درکلاس موسیقی درویش خان به این معنا نبود که آنها قصد داشتند که در زمینه نوازندگی تار حرفه ای شوند. درواقع آنها از سر تفنن و برای اینکه نسبت به موسیقی ایرانی فهم بیشتری پیدا کنند نزد درویش خان می رفتند و اصولا در دوران ...