گلوله باران عراقی ها با گلوله های عمل نکرده خودشان
سایر منابع:
سایر خبرها
ترویج ارزش های دفاع مقدس در کتاب پیرمرد و حوری
.... نزدیک شدم. صدایش زدم. برگشت، 30 سال داشت و توی صورت سبزه اش خط زخمی گوشت آورده از لب تا زیر چشمش امتداد داشت! لابد جای تیر یا ترکش بود. شاپور را نشان دادم ... آتش بار دشمن امان نداد. پشت سر هم هوای بالای سرم با صدای کشدار و مهیبی شکافته شد و 40 گلوله بلند کاتیوشا روی سیل بند و خاکریز فرو ریخت. ترکش، دود و خاک لوله شد توی هوا. به خود آمدم، چسبیده بودم زمین. دولاغ و دود که نشست، چشمم افتاد به سه چهار جنازه که درازکش بودند روی زمین. ناله زخمی ها هوا بود. انتهای پیام ...
شکارچی تانک های عراقی؛ اعجوبه ای که هر 5 دقیقه 9 تانک را منهدم می کرد
سانت و هشت دهم سانت در زره گلوله اش نفوذ می کرد. شکارچی تانک ایران بیان کرد: به دلیل آسیب پذیری اش معمولا دو سه کیلومتر از خط اول عقب بودیم، وقتی آماده باش دادند مجبور شدیم تا صبح صبر کنیم هوا روشن بشود تا در آن مواضعی که در نظر گرفته بودیم مستقر بشویم و با تانک های دشمن مقابله بکنیم. وی عنوان کرد: وقتی صبح هوا روشن شد. با ماشین های قبضه یعنی موشک انداز و جیپ مهمات بیار که شش ...
جانبازی که با قلم زدن مرهم زخم های همسنگرانش شد
...: حدود 50 روز در شهرک دارخوین و پادگان دوکوهه پشت خط بودیم. کار اصلی ما در عملیات محرم شروع شد که رزمندگان شهرضا در این عملیات با دو گردان به نام های یامهدی (ع) و یازهرا (س) حضور داشتند. من و تعدادی از رزمنده ها در گردان یازهرا (س) مستقر و در مرحله دوم عملیات وارد عمل شدیم. در ادامه پیشروی به محل اصلی درگیری رسیدیم. تیربارهای دشمن وجب به وجب منطقه را با گلوله های رسام شخم می زد. به خاطر حجم ...
غواص ها بوی نعنا می دهند!/ دریادلان خط شکن
جای بدنم گر گرفت و سوخت، سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق. آمدم دست راستم را ستون تنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم، توی گل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و صدای انفجار را بشنوم... حالا از مچ پا تا کتف را ترکش شکافته بود. آسمان و زمین و خط سرخ تیرها و آتش دور سرم می چرخیدند و من به خود می گفتم چیزی نیست و صلوات می فرستادم و بو می کشیدم تا باز بوی ...
همرزم ها ننه خیرالله صدایم می کردند
...... همان اسم هم روی من ماند. 3 ماه در غار زندگی کردم ننه خیرالله دستش را زیر چانه اش می گذارد، به میز خیره می شود و بعد از چند لحظه سکوت می گوید: صحبت کردن برایم خیلی سخت است. وقتی ضد و نقیض های این دوران و آن دوران را می بینم تعجب می کنم و افسوس می خورم. در کل سال های بعد از جنگ فقط یک بار راهیان نور رفتم، بعدش، یک ماه مریض شدم؛ یادآوری خاطرات برایم عذاب آور بود! از دیدن ...
دفاع مقدس از زبان شهیدی که زنده شد
سردخانه باز شد . با تحمل فشار زیاد ، با گوشه چشم اطراف را نگاه کردم . نمی دانم چه زمانی سپری شد . همچنان صدای گنگ پرستاران را می شنیدم . یکی از آن ها فریاد کشید : او زنده است . مرا به اتاق عمل بردند تا تحت عمل جراحی از ناحیه قلب و ریه قرار بگیرم . بعد از جراحی مرا به بخش منتقل کردند . پس از چند روز با هواپیمای ارتش منتقل شدم . در آنجا گفتند احتمالا مقصد شیراز یا اصفهان است . اما هواپیما در فرودگاه ...
ناگفته های طلبه اردبیلی از عملیات کربلای پنج
به گزارش خبرگزاری حوزه ، حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا رجب نژاد، به مناسبت هفته دفاع مقدس، نوشتاری را با موضوع ناگفته های یک طلبه اردبیلی از عملیات کربلای پنج در اختیار رسانه رسمی حوزه قرار داده است که تقدیم نگاه شما خواهد شد. اکنون حدود 34 سال از زمان عملیات کربلای پنج می گذرد که زمان نسبتا طولانی است، وقتی به کلیات آن عملیات و دورنمای آن که بسیاری از جزئیاتش را فراموش کرده ام، می نگرم و تأمل می کنم، بُهت و اعجاب همه وجودم را فرا می گیرد. گروهی از جوانان بسیج و سپاه اردبیل که میانگین سنّ آنان حدود 18 تا 24 سال بود، به جنگی صد در صد نابرابر و ظالمانه و ناخواسته که ...
روایت خواندنی هم سنگر شهیدان زین الدین و خرازی از دوران دفاع مقدس/ از مهندسی رزمی تا تک تیراندازی
...> وقتی ما به مرخصی آمدیم، دومین گروه بسیج زنجان برای اعزام آماده می شدند. یک روز ماندم و در منزل گفتم که می خواهم برای تسویه حساب بروم. با دومین نیروی بسیج زنجان جهت آموزش به پادگان امام حسین(ع) به سرپرستی آقای جواد اکبری (یکی از دانشجویان پیرو خط امام ره ) اعزام شدیم و یکی از سرداران آن زمان، سرهنگ بهرام علمدار بود که چند روز پیش، فوت کردند. به آقای اکبری، ماموریت ویژه به بندرعباس دادند و ایشان ...
ایثار زنان ایرانی فراموش نمی شود
...، ناراحتی نکنی ها. خودت را بین مردم خوب نگه دار. مبادا کاری کنی که دشمن از ناراحتی تو شاد شود. من هم الان به حرم حضرت زینب(س) می روم و دعا می کنم تا خداوند به من و تو صبر بدهد. چندروز بعد هم یعنی پنجم عید یک خمپاره در کنار حاجی ترکید و ترکش آن به گوشش خورد. همان روزها هم بود که به خانه برگشت . شهادت در آغوش هم با شروع عملیات خیبر حاجی دوباره عازم جبهه شد، البته حاجی در کردستان ...
پذیرش قطعنامه موجب عزت ایران شد / گلایه ارتشی ها برای نداشتن تریبون را رد می کنم / ماجرای عملیاتی که در ...
سردار علایی، فرمانده پیشین ستاد مشترک و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکید دارد پذیرش قطعنامه و پایان دادن به جنگ، موجب عزت جمهوری اسلامی ایران شد و پس از آن صدام در مسیر سقوط قرار گرفت و حزب بعث عراق ذلیل شد، چون عراق پس از سال ها جنگ به هیچ هدفی نرسید. به گزارش تابناک ؛ سردار حسین علایی، نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران و از خبرگان نظامی ایران، همواره جزو چهره های مرجع در تحلیل تاریخ جنگ و همچنین در ارزیابی استرات ...
پذیرش قطعنامه موجب عزت ایران شد / گلایه ارتشی ها برای نداشتن تریبون را رد می کنم / ماجرای عملیاتی که در ...
سردار علایی، فرمانده پیشین ستاد مشترک و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکید دارد پذیرش قطعنامه و پایان دادن به جنگ، موجب عزت جمهوری اسلامی ایران شد و پس از آن صدام در مسیر سقوط قرار گرفت و حزب بعث عراق ذلیل شد، چون عراق پس از سال ها جنگ به هیچ هدفی نرسید. به گزارش تابناک ؛ سردار حسین علایی، نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران و از خبرگان نظامی ایران، همواره جزو چهره های مرجع در تحلیل تاریخ جنگ و همچنین در ارزیابی استرات ...
نمایش مقاومت و اقتدار در فیلم های سینمایی این هفته/ جشنواره فیلم های دفاع مقدسی
پرورانند اما هر یک برای دیگری دشمن تلقی می شوند چرا که خود می خواهند امپراطور ژاپن شوند که ... ************************************************** فیلم سینمایی کمینگاه به کارگردانی حسین قاسمی وند و محمود کوشان ، پنج شنبه 3 مهر ماه ساعت 21 از شبکه نمایش پخش می شود. در این فیلم خواهیم دید: سروان ترابی در یک عملیات ارتش در گذرگاه آبی جنوب مجروح می شود. دو گلوله به سمت او ...
روایت اهل قلم از دل حماسه
تعریف می کند. بعد از چند دقیقه یک خمپاره 120 می آید و او در کنار مسجد جامع به شهادت می رسد. یک صبح تا ظهر، جنگ احمد دهقان متولد سال 1345 کرج است، نویسنده ای که از او کتاب های زیادی درخصوص دفاع مقدس داشته ایم. روایت او به سال 65 برمی گردد و عملیات کربلای5. چشم ها را که باز کردم، نورخورشید اذیتم می کرد. صدای تیراندازی تفنگ های سبک می آمد و گلوله های خمپاره، دور و بر ...
وقتی سیل و مجروحان جنگی به اهواز رسید
داوطلب نوجوان هلال احمری سهمی در امدادرسانی به مجروحان جنگی داشته باشم. به عنوان مثال وقتی رزمندگان زخمی را بعد از عملیات رمضان سال 1361 به یکی از مدارس شهر منتقل کردند، بلافاصله به آنجا رفتم و برای انجام کارهای درمانی داوطلب شدم. این روال کار تا پایان جنگ هم ادامه داشت. رسیدگی به اسرای عراقی از مسئولیت های دیگری بود که به عنوان امدادگر در دوران جنگ برعهده داشت: درچند مقطع زمانی وظیفه رسیدگی ...
روایت یک شاهد عینی از فتنه انگیزی اکبری گنجی بین نیروهای سپاه
. یک گلوله توپ و خمپاره در منطقه پرجمعیت می افتد، آسیب ها و تلفاتمان را بالا می برد. یعنی فرمانده باید تشخیص بدهد که چه مقدار نیرو را کجا و چگونه ببرد. چطور نیروها را به عقب بیاورد و چطور از آتش دشمن عبور بدهد. اینها همه نیازمند آموزش بود. منتها ما خودآموزش بودیم و به قول معروف خودیادگیر در جنگ بودیم. 15 روز آموزش عمومی دیدیم و رفتیم در جبهه و همه چیز را آزمون و خطا دادیم و تجربه کردیم که چگونه ...
کارنامه پرافتخار اهالی در دفاع مقدس
دانشمندان و نخبگان ایرانی به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با ارتش سر تا پا مسلح دشمن باید خودشان دست به کار شوند و برای آمادگی و دفاع دربرابر هجوم بیگانگان کاری کنند که نتیجه آن ساخت و راه اندازی کارخانه های مهمات سازی برای تأمین نیازهای جنگی رزمندگان اسلام بود. چندماه از شروع جنگ تحمیلی نگذشته بود که کارخانه مهمات سازی ایرفو، با اتکا به دانش و توان متخصصان و کارشناسان ایرانی، خط تولید و ساخت ...
روایتی از رشادت لشکرهای 19 فجر و 33 المهدی
فاو بود. آنجا هم شهید مطهرنیا و بنده و چند نفر دیگر در یک جایی نزدیک دشمن گیر کرده بودیم. یک خاکریز بسیار کوتاهی بود. دشمن هم نزدیک بود مرتب با خمپاره ما را می زد. سرمان را نمی توانستیم بلند کنیم. خیلی به ما فشار آمده بود من عرض کردم خدایا نمی شود یک ترکش هم سراغ ما بیاید تمام بشود. باور کن من هنوز این حرفم تمام نشده بود یک ترکش آمد و به پشت شانه ما خورد که من دیگر نقش بر زمین شدم. بعد ما را عقب و ...
خاطرات جانباز شیمیایی بهروز بیات از دفاع مقدس/ ملاقات با صدام در شلنگ آباد اهواز
و برگه معرفی نامه ای به من داد که باید نامه را به قسمت تعاون پادگان می بردم که کارت و پلاک بگیرم. صف دفتر تعاون هم کم از دفتر کارگزینی نداشت. انتهای صف ایستادم چند لحظه بعد یکی هم آمد و پشت سرم ایستاد. سرم را به عقب برگرداندم صورت سفید و زیبایی داشت به نظر پسر وارسته و متین ای بود از چهره اش معلوم بود چند سالی از من بزرگتر است. برگشتم و به جلو نگاه کردم. چند دقیقه بعد باز ...
عملیات کربلای 5 عملیاتی با رمز پرواز!
حرفی نزدم معلوم بود دارد فکر می کند چند دقیقه بعد خیلی آرام و کلمه کلمه گفت: همانطور که نماز شب می تونه عامل رشد بشه اگه غرور قاطیش بشه به بزرگترین مانع تبدیل میشه. شب پرواز چیزی به شروع عملیات نمانده بود گه گاهی صدای سوت خمپاره بلند می شد و چند لحظه بعد صدای انفجار به گوش می رسید داشتیم تجهیزاتمان را آماده می کردیم متوجه شدم سید رحیم افتاد، با جواد دویدم طرفش، او را روی ...
حکایت سربازی که در مراسم یادبود خودش شرکت کرد + تصاویر
خواندند و یکی که هنوز هم نمی دانیم چه کسی بود، پوتین همه را شب به شب واکس زده جلوی سنگر ها به خط می کرد! حالا شما حساب کنید وقتی این همه صمیمیت و رفاقت باشد، اگر دوستی را که همین چند روز پیش از دستش از خنده روده بُر شدی را در عملیات غرق خون و خاک ببینی چه حالی می شوی؟! اگر از خودگذشتگی و ایثارش را ببینی چه حالی می شوی؟! می شد این ها را دید و باز هم مثل قبل بود؟ مثل قبل از ورود به جبهه؟ همین ایثار ها ...
رشادت های پزشکان در دفاع مقدس؛ از خنثی کردن خمپاره در قلب بیمار تا خون پزشکی که جان رزمنده را نجات داد
او را بهبود بخشیدیم تا درد کمتری را تحمل کند. دستگاه بیهوشی نبود و عمل هم باید انجام می شد. حین عمل مدام مراقب وضعیت ایشان بودیم وقتی از ایشان می پرسیدیم: آقای دکتر چطورید؟ با همان لحن خاصی که داشتند پاسخ می داد:شما کار خودتان را بکنید؛ من هم کار خودم را، وقتی دقت کردیم متوجه شدیم برای اینکه احساس درد نکند زیر لب قرآن و دعا می خواند. پس از چند روز بهبودی حاصل شد و ایشان مجدد به صحنه ...
زنان در خط مقدم ایثار
موافقت حضورم در جبهه راهی مشهد شده و از آنجا به کرمانشاه که آن زمان به باختران شناخته می شد، رفتم. بعد هم راهی اهواز شدیم و در نهایت هم خط مقدم. در عملیات های والفجر 5 و 6 و همین طور عملیات خیبر در جزیره مجنون حضوری فعال داشتم. صدام شیمیایی زد و یک روز بستری شدم اما بیشتر از 24 ساعت طاقت نیاوردم و دوباره خودم را به خط مقدم رساندم. یک روز در درمانگاه صحرایی پسربچه ای را آوردند که هر دوپا تا ران قطع شده ...
خراسان در جبهه | مروری بر خاطرات صدای ماندگار دفاع مقدس
.... داشتیم کسی که از دریچه کوچک سنگر ترکشی به اندازه عدس به سرش خورد و شهید شد، کسی هم داشتیم که لت و پار شده بود، ولی شهید نشد. من خیلی به اینکه چرا شهید نشدم فکر می کردم. در لحظه مجروحیت من در دشتی خیلی وسیع که یک کلاه آهنی در آن دیده می شد با بلدوزر رفته بودم خاکریز بزنم که خمپاره 60 خورد به جعبه باتری کنار دستم. به دلیل موج انفجار فکر می کردم نصف سرم نیست. ترکش به فکم هم خورده بود. قبلا شنیده ...
شاگردزرنگ های دیروز و متخصصان امروز در دانشگاهی به نام جنگ
و من 14 سال داشتم! هاشمی بیان کرد: 33 روز پشت خط بودیم و آن طرف رودخانه یک تیپ زرهی مجهز مستقر بود اما این طرف، کل مهمات ما در هفته 6 عدد گلوله آرپیچی و 7 عدد فشنگ ژ 3 و 5 نارنجک دستی بود که اگر دشمن می خواست حمله کند تمام این گلوله ها در چند دقیقه تمام می شد. وی با بیان اینکه غیر از دشمن خارجی ما با دشمن داخلی هم درگیر بودیم، اظهار کرد: بنی صدر که حضور سپاه و نیروهای بسیجی ...
نگاهی بر راهبرد مهندسی دفاعی در جنگ تحمیلی
محل توقف و ازدحام قایق، نیرو، مجروح، تدارکات، مهمات و خودروهای محدود موجود در جزایر و طبعاً هدف ثابت بمباران ها و توپ ها و خمپاره های عراقی و موجب تلفات و خسارات سنگین بود، لذا پشتیبانی و تدارکات نیروهایی که در خط مقدم جزایر در شرایط دشوار قرار گرفته بودند ، برای لشکر اسلام تبدیل به یک معضل بزرگ و برای دشمن به یک نقطه امید مبدل شده بود وعلی رغم اذعان دشمن بر ابتکارات بی شمار نظامی در عملیات خیبر ...
روایتی از منش بزرگ یک رزمنده دفاع مقدس/ دل دریایی در دیار غواصان دریادل
قسمت سر و پا و به دلیل موج انفجار، ترکش و گلوله، زخمی و جانباز شدم و 20 درصد برایم جانبازی نوشته اند. وی از عملیات والفجر 8 و اروندکنار می گوید: در کنار غواصان بودم و آنچه از دستم برمی آمد را انجام دادم. آن موقع برای کمک به تدارکات در پادگان مانده بودیم و غذا و مواد لازم برای رزمندگان فراهم می کردیم. خبرهایش به ما هم می رسید و از رادیو نیز اعلام می شد که رزمندگان ایرانی که جوانان زیادی از ...
رفیقدوست: آیت الله هاشمی بنا داشت جنگ را تمام کند/آمریکا قطعا وارد جنگ با ایران نمی شود
زده اند؟ الان ما با دشمن در چه وضعیتی هستیم؟ اگر الان آتش بس را بپذیریم مطمئن هستیم که 6 ماه دیگر صدام حمله نمی کند؟ و تهران را نمی گیرد ؟ ، با توجه به اینکه هم امریکا و هم شوروی از صدام حمایت می کنند؟ لذا معتقد بودیم که بعد از این 2 سال از شروع جنگ اتفاق خاصی نیفتاده است و ما توانسته ایم بخشی از خاکمان را آزاد کنیم چون اکثر نقاط استراتژیکی سرکوب دست دشمن بود و اگر ما جنگ را به داخل خاک عراق نکشیم و ...
نگاهی به کتب دفاع مقدسی که مزین به تقریظ رهبر انقلاب شدند
خواندنی می کند صمیمیت و سادگی نویسنده در بیان حال و هوای رزمندگان هنگام عملیات، قبل و بعد از آن، پشت جبهه و فضای کلی جبهه ها است. این اثر در چهار بخش تنظیم شده است که در هر بخش فصل های کوتاهی تدوین شده است. دا کتاب دا مجموعه خاطرات راوی از روز های آغازین جنگ و روز های حمله ارتش بعثی عراق به خرمشهر و مقاومت های مردمی در این شهر است. در این کتاب سیده زهرا حسینی خاطرات خود از روز ...
سردار علایی: می توان از تجربه قطعنامه 598 در حل بحران ها استفاده کرد
لین هم پذیرفتند و گفتند فرماندهی با شما! ایشان قرارگاهی به نام قرارگاه کمیل درست کرد و گفت یک نفر از سپاه به من بدهید تا جانشین من در عملیات باشد و یگان هایی از سپاه که تحت امر من می آیند این فرمانده سپاهی بالای سر آنها باشد. ایشان اول آقای غلامحسین بشردوست را که یکی از فرماندهان جنگ و روحانی بود، انتخاب کرد. بعد از چند روز آقای بشردوست گفت من نمی توانم با سرهنگ صیاد شیرازی کار کنم چون می دان ...